دیوان شعر امام خمینی
عید نوروز
- باد نوروزی وزیده است به کوه و صحرا
- جامهی عید بپوشند چه شاه و چه گدا
- بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
- نازم آن مطربِ مجلس که بود قبلهنما
- صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند
- جام می گیر ز مطرب، که رَوی سوی صفا
- همه در عید به صحرا و گلستان بروند
- منِ سرمست، ز میخانه کنم رو به خدا
- عید نوروز مبارک به غنیّ و درویش!
- یار دلدار! ز بتخانه دری را بگشا
- گر مرا ره به در پیر خرابات دهی
- به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا
- سالها در صف ارباب عمائم بودم
- تا به دیدار رسیدم نکنم باز خطا[1]
1
- رباب عمائم: صاحبان عمامه، جامعهی روحانیت. حضرت امام خمینی(س) تعلّق خاطر خاصّی به حوزههای علمیّه و علوم دینی داشتند و، خود نیز در همهی علوم متداول حوزهها، از سرامدان روزگار ما بودند؛ آن بزرگوار در این بیت، تعلّق به این صنف و صف را سبب وصول به حضرت رحمانی (دلدار) میدانند.