زندگی نامه احمد خمینی
خصائل انسانی، ویژگیهای اخلاقی و مراتب علمی
روانشناسی تربیتی به عنوان یکی از دستآوردهای علوم انسانی امروزه بر اهمیت فوقالعادۀ عوامل ژنتیکی و وراثتی در ساختار روحی و روانی فرزند و همچنین تأثیر شگرف محیط خانواده و بخصوص تأثیر رفتار پدر به عنوان الگوی
فرزند – بعد از سنین کودکی و در دوران رشد عاطفی و عقلانی او – تأکید فراوان دارد و این نکتهای است که مکتب تربیتی اسلام قرنها پیش از این با وضوح بیان نموده و در کتب حدیث در همین رابطه روایات اهل بیت(ع) فراوان نقل شده است. بنابراین با توجه به قلّههای رفیع مدارج اخلاقی و تربیتی که حضرت امام به عنوان اسوهای از تجسم اسلام راستین و آئین اخلاقی آن بدان دست یازیده است، و انعکاس مشهود سجایای اخلاقی و رفتار فردی و خانوادگی و اجتماعی امام و آداب معاشرت آن حضرت در فرزندشان مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد آقا، طبعاً تبیین یکایک برجستگیهای اخلاقی و رفتاری آن عزیز نیز به بحثی مستوفیٰ با ذکر خاطرات فراوانی که یکایک همراهان و یاران وی نقل کردهاند و یا نکات رفتاری برجستهای که این حقیر در طول چندین سال مراوده و ارتباط کاری در محضرشان مشاهده کردهام نیاز میباشد که در مجال این نوشته مختصر نمیگنجد. کتاب «گنجینۀ دل، مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام» که اخیراً از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر گردیده است گوشههایی از آداب معاشرت فرزند امام خمینی و سجایای اخلاقی او را بازگو میکند.
در اینجا فهرستوار میتوان گفت که آن مرحوم با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد
میکرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم. در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینهورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود. در برخورد با اطرافیان و کسانی که در خدمتشان بودند – حتی افراد کاملاً معمولی که از جنبه ظاهری هیچگونه تناسبی بین موقعیت اجتماعی او و آنان نبود – هرگاه احساس میکرد که برخوردش سبب آزردگی خاطر آنان – ولو اندک – شده است با تواضعی باورنکردنی، حضوراً یا کتباً معذرتخواهی میکرد. هیچگاه و در هیچ موردی ندیدیم که آن عزیز با مردم و
مراجعین و اطرافیان از موضع قدرت و از موضع موقعیتی کهداشت برخورد کند. فردی با متانت و وقار و در عین حال با تواضع و فروتن بود. واقعاً به مردم به عنوان صاحبان انقلاب و کسانیکه با فداکاریها و نثار جان عزیزانشان زمینۀ حکومت اسلامی را فراهم کردهاند، مینگریست و از اینکه کسی در مقام ریاست و مدیریت به مردم فخرفروشی کند و به جای احساس خدمت احساس قدرت و سلطه نماید شدیداً برمیآشفت. خود را خدمتگزار مردم مینامید و بارها در حضور جمع میفرمود افتخار میکند که خادم مردم و خدمتگزار آنان است. واقعاً به این گفته اعتقاد قلبی داشت و از رفتارش با مردم و دلسوزیهایش برای مردم چه در جلسات تصمیمگیری برای رفع نیازهای آنان و چه در رفتار روزمره و اجتماعیش جز این از او مشاهده نمیشد. زندگیاش به تبعیت از امام سرشار از سادگی و بیآلایشی و زاهدانه بود.
حقیقتاً به مظاهر دنیا و مسائلی که سبب دلبستگی بسیاری از آدمیان میشود کاملاً بیاعتنا بود. از تجملات و تشریفات از هر نوعش متنفر بود. وقتیکه ناگزیر از حضور در محیطی میشد که بویی از تجملات و تشریفات داشت میفرمود احساس میکنم که دارم خفه میشوم. به جز موارد معدودی که در رفت و آمدهای رسمی از محافظ و شرایط حفاظتی استفاده میکرد، عموم رفت و آمدهایش در سطح شهر با خودرو معمولی و غالباً پیکان به همراه یکی دو تن از دوستانش و بدون هیچگونه اثری از تشریفات معمول بود. با وجود صدها امکان مشروعی که میتوانست استفاده کند، از اول تا پایان عمر صاحب خانه و مِلک نشد و در منزل استیجاری زندگی میکرد. از حشر و نشر و مراودۀ با سرمایهداران امتناع میورزید و مکرر میگفت: یک موی مشهدی تقی و کربلایی نقی جنوب شهری را به صدتای اینها ترجیح میدهم. دوستان و رفقایش عموماً از مبارزین نهضت
و یاران امام بودند. رسیدگی به امور محرومین و رفع گرفتاریهای دردمندان را نه یک منّت بلکه وظیفهای شرعی میدانست. دوستان به یاد دارند و نقل کردهاند که بارها میفرمود بعد از نماز و روزه و واجبات شرعی هیچ امری واجبتر از رسیدگی به حال مردم و کمک به مستمندان نیست. میگفت اگر راحتیِ آخرت را میخواهید سعی کنید «خوب» باشید و در تفسیر خوب بودن میفرمود: خوب کسی نیست که فقط ذکر و ورد بگوید بلکه کسی است که همزمان با انجام تکالیف فردیِ شرعیاش به درددل مردم برسد و در حدی که در توان دارد باری از مشکلات آنان بردارد و وجودش مایۀ رفع گرفتاریها باشد نه سببی برای مشکل کردن زندگی بر دیگران، او این اصل را در تمام رفتارهایش چه در محیط خانواده و چه با همکاران و مردم رعایت میکرد. با وجود محدودیتهایی که بود و موقعیتی که داشت نه یکبار و دوبار بلکه به عنوان یک مبنا در زندگیاش شخصاً در رفع نیاز آزمندان و گرفتارانی که به نحوی از مشکل آنان خبردار میشد کمک میکرد. عیادت مریض، صلۀ رحم و دیدار مستمر با منسوبین، سرکشی به آشنایانی که در مسیر زندگیشان گرفتاری پیش میآمد، احترام فوق تصور به پدر و مادر، توجه به هدایت و تربیت فرزندان، مشارکت در حل مشکلات زندگی و کمک به همسر و حفظ شأن همسر بعنوان شریک واقعی زندگی و پرهیز از تعصباتی که از روح و احکام اسلام واقعی بدورند، و عمل به وظایف
شرعی از جمله اصولی بودند که در متن زندگیش به آنها پایبند بود. ارادتش به حضرت امام بیمانند بود و انقلاب و نظام اسلامی را از جانش بیشتر دوست میداشت. در وادی برخورد با کسانیکه آگاهانه با انقلاب و امام به مخالفت برمیخاستند ترحم را جایز نمیدانست. علیرغم آنهمه فداکاریهایی که در مسیر انقلاب کرده و آن نقش برجستهای که داشت در این رابطه هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود و بارها از زبان ایشان در موارد متعدد شنیدیم که میفرمود در مقابل فداکاری مردم و ایثار شهیدان و کرامت خانوادههای شهدا احساس شرم میکنم. برای خانوادههای شهدا حرمتی خاص قائل بود
و انجام کارهای آنان را در اولویت قرار میداد و خدمت به آنها را عبادت میدانست. محضرش جلسۀ انس و الفت بود و از تکلف و القاب و عناوین هیچگونه خبری نبود و
سعیاش بر این بود که با مخاطبین به گونهای عمل کند تا براحتی بتوانند حرف دلشان را بازگو کنند و درددل نمایند.
امانتداری و رازداری دو صفت برجستۀ او بودند. مصلحت نظام را به تمام مصالح فردی و اجتماعی خود مقدم میداشت.
به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ارادت
خاص داشت و در روضۀ مصیبت اهل بیت و سرور آزادگان(ع) آشکارا گریه میکرد. بعد از رحلت امام به وضوح
و در تمام حالات حتی در حال سرور و شادمانی در عمق نگاهش غمیعمیق مشاهده میشد که این غم را،حتی در تصاویر او به روشنی میتوان دید. همیشه نگران این بود که مبادا بعد از امام اختلاف سلیقهها و انحصارطلبیها موجب تفرقه و پراکندگی پیروان و یاران امام شوند. حفظ تعادل در برخورد با جریانات فکری و سیاسی که در اصول انقلاب و نظام همعقیده هستند را یک اصل لازم برای بقای انقلاب میدانست و تجمع تمام قشرها و گرایشهای معتقد به راه امام در زیر خیمه ولایت و گسترده بودن چتر ولایت بر سر تمام کسانیکه به اصول قانون اساسی وفادارند را یگانه راه تداوم انقلاب برمیشمرد.
از شجاعتی امامگونه و صراحت لهجهای همانند او برخوردار بود و در بیان اعتقاد و انتقاد خویش صریح بود و از جمله کسانی بود که چه در زمان حیات امام و چه بعد از ایشان با صراحت از اصل آزادی – البته در همان محدودهای که از زبان ایشان قبلاً تعریف آن گذشت – همانند دیگر اصول انقلاب حمایت میکرد و معتقد بود که اگر فرهنگ محافظهکاری و خودسانسوری بر جامعه بویژه دو قشر پیشگام روحانی و دانشگاهی حاکم شود رخوت و بیتفاوتی و عدم مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه پدیدار خواهد گشت و در چنین شرایطی است که دورویان و فرصتطلبان میدانداری خواهند کرد و اصول انقلاب بتدریج کمرنگ و
غیرت دفاع از این اصول نزد معتقدینِ منزوی شدۀ آن نیز کمرنگتر خواهد شد.
□
در دو سال آخر عمر مرحوم حاج احمد آقا فراغتی نسبی پدید آمد. سالها بود که مشغله فراوان سیاسی و اجتماعی و مسئولیتهای خطیر، او را از خلوت تنهایی که
بسیار دوست میداشت محروم ساخته بودند. او از این فرصت کمال بهره معنوی را برد.
او در این مقطع هر از چند گاه یکبار برای چند روزی با انقطاع از دیگران به خانهای دورافتاده در بیابانی کویری (در منطقۀ کوشک نصرت مابین تهران و قم) میرفت و به مطالعه کتب عرفانی حضرت امام خصوصاً چهل حدیث و دعا و راز و نیاز با خالق خویش میپرداخت و گاه نیز تنی چند از اهل دعا و معنا را در خلوت تنهایی خویش میپذیرفت. جالب آنکه در همین ایام نیز قبل از رفتن، به من میفرمود با آنکه بنا
ندارم کسی آنجا بیاید اما هر وقت در رابطه با آثار امام کاری داشتید حتماً بیایید و کارها را بیاورید و ملاحظه خلوت مرا نکنید.
بر صحت آنچه که از خصلتهای والای اخلاقی و ویژگیهای رفتاری و اعتقادی او نوشتم و آنچه که یاران وی در خاطراتشان گفتهاند، مدارک مستند و شواهد
فراوان دارم که فرصت نقل آنها نیست و بعد از خدای قادر متعال که شاهد بر ریز و درشت اعمال آدمیان است ملّت قدرشناس ایران، شاهدان عینی خدمات و خوبیهای احمدند و از او جز خدمت و نیکی و خیراندیشی ندیدهاند؛ (عاش سعیداً و مات سعیداً) بهترین دلیل بر این مدعا نیز حماسه حضور بیکران مردم در مراسم تجلیل از آن بزرگوار بود که حتی دهها بار بیش از آنچه که در مرگ فرزندانشان میکنند؛ در رثای فرزند خمینی کبیر کردند – اجرشان با خدا باد که به
شایستگی تمام افتخار طلایهداری نهضت خمینی را به نام خویش ثبت کردهاند.
□
در ارتباط با تحصیلات و بعد علمی یادگار امام چنانکه در ابتدای این کتاب نوشتم ایشان پس از اخذ دیپلم در رشته علوم طبیعی به تحصیل علوم دینی روی آورد، البته پیش از آن و توأم با تحصیل علوم جدید، نیز به فراگیری مقدمات علوم حوزوی پرداخته بود مطالعه کتب ادبی و سیاسی و دینی و فقهی و افزایش اطلاعات علمی در رشتههای مختلف از جمله علاقمندیهای همیشگی ایشان بود و بدین لحاظ باید گفت او تا پایان عمر از هر فرصتی در این جهت استفادۀ کافی برده است.
فراست و تیزهوشی از جمله امتیازاتی است که تمام آشنایان آن مرحوم به آن معترفند و به همین سبب نیز دو دورۀ مقدماتی و سطح حوزۀ علمیه را با سرعت و در حد بسیار مطلوبی نزد بزرگان حوزه علمیه قم طی کرد و همزمان با تحصیل به تدریس سطوح قبلی نیز اشتغال داشت و پس از آن دروس خارج فقه و اصول را نزد اعاظم حوزۀ علمیه فرا گرفت. مشوق و پشتوانۀ اصلی پیشرفتها و موفقیّهای تحصیلی ایشان، نظارت دائمی پدر بزرگوارشان بوده است.
حضرت امام با وجود اقامت در نجف، هیچگاه از توجه به پیشرفت تحصیلی ایشان غافل نبوده و چنانکه در نامههای
امام خطاب به ایشان[61]ملاحظه میکنیم اولین مسألهای که بعد از تذکرات اخلاقی در صدر سایر مسائل مرتباً متذکر شدهاند همین امر میباشد. اشرافحضرت امام بر گذران تحصیل دوره سطوح و موفقیت در پیگیری دروس خارج فرزندشان و همچنین تدریس موفق ایشان را در همین نامهها به وضوح میتوان دید. مرحوم حاج احمد آقا وقتیکه برای پیگیری امر مبارزه و کسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356 به نجف هجرت نمود در سطحی از علوم حوزوی قرار داشت که در آنجا مکاسب و کفایه میگفت، مطمئناً اگر فرصتها امکان ادامۀ تدریس ایشان را میداد و اگر
اشتغالات فوقالعاده ایشان پس از هجرت به پاریس و همراهی با امام در جریان مسائل پیش از پیروزی انقلاب نمیبود، همان اشتغالاتی که امکان تدریس و افاضه علوم حوزوی را از امام نیز در این سالها گرفتند؛ با توجه به هوش سرشار و مدارج متقنی که او در مراحل مقدماتی و سطح و خارج فقه و اصول طی کرده بود در این وادی نیز همچون وادی مبارزه و سیاست و انقلاب، چهرۀ تابناکش روشنیبخش حوزههای علمیه میشد. بعد از رحلت حضرت امام علیرغم محدودیتها و مشغلهای که هنوز استمرار داشت، فرصتی اندک پیش آمد تا ساعاتی را به تدریس ادبیات عرب و مکاسب و کفایه بپردازند. این حقیر نیز توفیق یافتم حدود5/1 سال از محضر درس کفایه ایشان استفاده برم. با آنکه کوچکتر از آنم که نسبت به سطح درس ایشان و قیاس آن با دروس سایرین اظهار نظر بکنم امّا انصافاً و با توجه به اینکه قبلاً در حوزۀ علمیه در محضر درس بزرگانی که هم اینک دروس خارجشان زینتبخش حوزۀ علمیه قم میباشد و در عِداد مراجع تقلیدند چندی حاضر بودهام باید گفت که درس
کفایه آن مرحوم سرشار از نکتهبینیها و دقتهایی عالمانه و مجتهدانه بود که غالباً مورد غفلت دیگران قرار میگیرد.
تسلط او بر مبانی فقه و اصول در ضمن درس کاملاً مشهود بود و تا نکتهای را عمیقاً تفهیم نمیکرد رد نمیشد. خصلت امانتداری ایشان در درسشان نیز کاملاً محرز بود و به همین سبب مقید بودند قبل از درس اقوال و آراء دیگر اصولیین را در موضوع مورد بحث ببینند و لذا درسشان توأم با نقد و تطبیق بود. خودشان میفرمودند و ما نیز شاهد بودیم که گاه چندین ساعت برای دریافت علت اختلاف رأی مرحوم آخوند (صاحب کفایه) با دیگر اصولیین و یا اختلاف آراء شارحین کفایه در برداشت از عبارت کفایه، به کتب و اقوال اصولیین مراجعه دقیق میکردند.
بعضی از اساتیدی که مرحوم حاج احمد آقا نزد آنان علوم حوزوی را فرا گفته است عبارتند از:
حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (خارج فقه)، آیةالله حاج آقا مصطفی خمینی (خارج اصول)، آیةالله فاضل لنکرانی (خارج فقه) آیةالله موسی زنجانی (خارج فقه) آیةالله محمدی گیلانی (شرح منظومه)، آیةالله رضوانی (اسفار)، آیةالله ابطحی کاشانی (سطح و خارج)، آیةالله خلخالی (سطح) و آیةالله سلطانی طباطبایی.
ایشان علاوه بر فقه و اصول، به مباحث فلسفی و عرفانی علاقهای وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح
منظومه و اسفار آموخته بود و به دیگران نیز تعلیم داد. در باب منطق و فلسفه غرب نیز مطالعات گستردهای داشت و مکتبهای فلسفی و سیاسی معاصر غرب را میشناخت و نقد میکرد.
در شعر و ادب فارسی نیز پرمطالعه بود و بخصوص اشعار عرفانی حافظ و مولانا و سعدی و حضرت امام را بخوبی میشناخت و غزلیات فراوانی از حافظ و سعدی را حفظ بود.
در تفسیر معانی اشعار عرفانی بزرگان ادب فارسی، نظریات کارشناسی و متقنی داشت که گاه اهل فن را بشگفتی وا میداشت. ذوقی لطیف و شاعرانه داشت و از هنر و رشتههای هنری استقبال میکرد و در برخی از آنها نیز سررشته داشت.
در وادی سیاست با آنکه مدرک سیاسی نگرفته بود؛ به اعتراف دوست و دشمن یکی از برجستهترین نظریهپردازان سیاسی جمهوری اسلامی و بلکه جهان اسلام بود. در پیش بینی اهداف و عملکردهای آتی دشمنان و شناخت مسائل جهانی چنان بود که کمتر موردی در جلسات مهم تصمیم گیریها میتوان یافت که وی به استدلال بر نظریه خویش پرداخته باشد و آگاهان حاضر در جلسه و حتی کارشناسان متخصصی که قبلاً در آن مسأله نظر مخالف داشتهاند به رأی ایشان گرایش نیابند. نقش راهگشای نظریات او را در
جلسات سران سه قوه و شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام قبلاً از زبان رهبر فرزانۀ انقلاب اسلامی نقل کردم.
شناخت وی از جریانات و افراد و گروههای سیاسی پرشمار تاریخ معاصر ایران و آشنایی به مبانی و مواضع و شیوههای سیاسی هر یک از آنان و حتّی شناخت او از چهرهها و اشخاص ذی نفوذ در هر یک از این جریانات و نقاط ضعف و قوت آنها و همچنین شناختش از جریانهای داخل روحانیت و حوزههای علمیه و آشنایی او با بسیاری از پدیدههای سیاسی تاریخ معاصر جهان و احزاب سیاسی عمده در کشورهای بزرگ به حدّی بود که به جرأت میتوان گفت وی از نادر افرادی بود که در این جهت، هم از قدرت درک و تحلیل بسیار بالایی برخوردار بود و هم آگاهیهای فراوان و عمیقی از افراد و چهرهها و احزاب و ایدئولوژیهای
آنان داشت و باید گفت که حافظه او در مسائل سیاسی روز، دائرةالمعارفی جامع و کمنظیر بود. به دلیل همین آگاهیهای گسترده و آن هوش و فراست سیاسی بود که پیشبینیهای سیاسی او چه در جمع دوستان و چه در محافل و مجامعرسمی سیاسی کشور در اغلب موارد و حتّی در جزئیات وقایع منطبق با واقع میگشت. نمونههایی از پیشبینی او در عاقبت لشگرکشی صدام به کویت و مواضع بعدی آمریکا و اروپا در قبال پذیرش حکومت متزلزل صدام، و تحولات کشورهای آسیای میانه و انتخابات مجلس شورای اسلامی را به یاد دارمکه هنگام پیشبینی، پذیرش آن برای اغلب افراد حاضر در جلسه سنگین و غیر قابل قبول مینمود، در حالیکه بعداً با شگفتی شاهد انطباق آن پیشبینیها با واقع بودند. بیدلیل نیست که وی در حساسترین مسائل انقلاب مشاور حضرت امام میشود یعنی همان شخصیتی که کارشناسان زبدۀ سیاسی جهان و حتی رؤسای جمهور و شخصیتهای برجسته سیاسی معاصر در تحلیل دلایل شکست سیاسی آمریکا و اروپا از تدبیر سیاسی او در وقایع مختلف انقلاب کتابها نوشتهاند و البته هنوز در شناخت علل موفقیتهای سیاسی امام و استحکام روزافزون نظام سیاسیای که او بنیان نهاده است به عجز خویش معترفند.
□ در اینجا چند فراز از نکتههایی که برخی از آشنایان و مرتبطین با وی بر مدارج علمی یادگار امام گفتهاند نقل
میکنم هر چند که در این باب نیز همچون بسیاری دیگر از ابعاد ناشناخته آن مرحوم سخنها و گفتهها و ناگفتهها فراوان است و بطور کلی باید گفت علت ناشناخته ماندن بسیاری از ابعاد وجود پربرکت فرزند امام آن بوده است که او غرق در جذبۀ امام موجودیت خویش و خویشتن خود را در کنار امام نادیده میگرفت به همین سبب نیز روشنایی خیرهکنندۀ آفتاب بیبدیل چهره علمی و فلسفی و اخلاقی و سیاسی حضرت امام خمینی(رض) مانع از دیدن مهتاب سیمای فرهیختهای چون احمد میشد و مطمئناً او بر این امر آگاهانه رضایت کامل داشت و به همین دلیل نیز در زمرۀ معدود کسانی است که با وجود آنهمه خدمات و سوابق و شایستگیها کمترین سخن و نوشته را در توصیف فعالیتهای خویش داشته و اگر به ندرت در مصاحبهای به مطلبی از خود اشاره کرده بخاطر توضیح ارتباط آن موضوع با امام و نهضت امام بوده است.
به نظر من، تبیین چهرۀ علمی و مبارزاتی و اخلاقی یار
باوفای امام خمینی و البته بیان زندگی سراسر افتخار دیگر سرداران نهضت امام در حقیقت بیان بخشی از آثار وجود پربرکت حضرت امام خمینی و مکتب تربیتی او، و تبیین بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی است و با چنین انگیزهای و احساس مسئولیتی است که این حقیر به خود اجازه دادم با وجود بضاعت مزجاة و قلم شکسته و اطلاعات اندکم گوشههایی از زندگانی فرزند امام و تربیت یافتۀ مکتب مرجع و مرادم را در فرصتی کوتاه و با مشغله فراوان به منظور آگاهی نسل جوان و آیندۀ کشور و به امید ادای دینی که به آن مربی و استاد عزیز دارم به رشته تحریر درآورم، باشد که خوانندگان محترم کاستیها و ناتوانی قلم را بر من ببخشایند.
«حکمت متعالیه و متنی که با حاج احمد آقا مورد بحث قرار دادیم حکمت منظومۀ سبزواری علیه الرحمة بود. این بزرگوار در مباحثه«یکاد زیتها یضئ و لو لم تمسسه نار»آن چنان ذهن نقاد و عقل روشنی داشت که مطلب از دهان من بیرون نیامده، تو گویی چندین بار این مطلب را مباحثه کرده است. بلافاصله آن را تلقی میفرمودند. از مطلب به آسانی نمیگذشت و اگر پیشمطالعه ای در آن بحث کرده بود اسباب زحمت برای من میشدند و اگر مطلب درست ادا نمیشد آن را پیگیری میکرد. سختکوش بود و قضیه را تعقیب میکرد.[62]
آیةالله محمدی گیلانی
«... یادم میآید یکی از آن شبها که ایشان تشریف آوردند، من مشغول ترجمۀ مقالۀ قوه و فعل علامه طباطبائی بودم که حضرت علامه میفرمایند: قوه و فعل، سنگینترین مقالۀ من است. کاغذهای من روی میز پخش بود، به ایشان گفتم: علامه دربارۀ تنازل و تصاعد حرکت عبارتی دارند، من در آن خیلی دقت کردهام و آن را برایش گفتم، ایشان مداد را برداشت و آن امر عقلی را بطور محسوس رقم کرد، آنچنان سهل و ممتنع، به صورت یک مثلثی ترسیم کردند که میتوانیم ضلعین مثلث را امتداد بدهیم و راست به بالا ببریم، که قضیه برای من قابل لمس شد. در صورتی که تا آن روز چنین حرکت جدیدی را نخوانده بودیم.»[63]
آیةالله محمدی گیلانی
حاج احمد آقا انسان فوقالعاده باهوش و بااستعدادی بودند ایشان حتی دروس حوزوی را نیز سریعتر از حد معمول میگذراندند، به طوری که سطح را در زمان خیلی کمتر از حد معمول تمام کردند، و وقتی اواخر سال 55 به عتبات مشرف شدند و تا سال 57 در آنجا بودند، هم دروس خارج را فرا میگرفتند و هم به طلبهای فاضل معروف شده بودند. ضمن اینکه کفایه را که از دروس مهم سطح است به طلاب نجف تدریس میکردند.[64]
دکتر بروجردی
«اصل کار ایشان بعد فقه و اصول بود و بعداً به فلسفه
پرداختند. مثلاً در بیرونی امام در قم، آقایان میآمدند مینشستند و مسئلههای فرعیه بحث میشد مثلاً «عروةالوثقی» را باز میکردند. این امور گفته میشد که ادلۀ این فرع چیست و حاج احمد آقا، قهرمان میدان بود و در اعمال قواعد اصول، و گاهی اوقات اقوال علما در آن مسائل حضور ذهن داشت و میگفت.»[65]
حجة الاسلام حاج سید محمد هاشمی
«در مسائل علمی ایشان مافوق متوسط بودند، مخصوصاً با آن استعداد قوی که در او وجود داشت که اگر یک چند سالی دیگر ادامه میدادند، جداً یکی از علماء مبرز شناخته میشدند.»[66]
آیةالله فاضل لنکرانی
«دقت حاج احمد آقا در کلاس و در بحثهای علمی بسیار زیاد بود. به همین جهت در درک و فهم مطالب بسیار سریعالانتقال بود. سؤالاتی که در کلاس و در بحثها و با اساتید حوزه مطرح میکردند خود مؤید این نکته بود که ایشان مباحث را سرسری نمیگذراندند و روی تک تک آنها تفکر و تأمل میکردند. لذا، اکثریت اساتید از ایشان به عنوان طلبهای ممتاز یاد میکردند، ضمن این که خود آن مرحوم دروس عالی سطح و کفایه را در تهران تدریس میکردند و متون سنگین فلسفی را مطالعه می نمودند و در هر شرایطی به دنبال کسب علم و معرفت بودند و در
ادبیات و فقه و اصول و فلسفه جزو طلاب نامور بودند.[67]
آیةالله محمدی گیلانی
«در دورانی که ما در خدمت حاج آقا بودیم ایشان به نظر ما شخصی باهوش و باذکاوت و با استعداد خیلی خوب بود. پشتکار هم داشت، علاقه هم نشان میداد. مسائل را بسیار خوب دنبال میکرد. در سالهای اخیر، من ارتباط علمی مستمری با ایشان نداشتم؛ لیکن وقتی که ایشان برای مجلس خبرگان نامزد شد مقرر گردید حاج آقا گیلانی از فقهای شورای نگهبان بروند و با ایشان صحبت کنند. ببینند که آیا ایشان واجد این شرایط هست یا نه؟ رفتند و بعد از مراجعت گفتند که الحمدلله، واجد شرایط هست که تشخیص بدهد مجتهد جامعالشرایط – که بایستی رهبر باشد – کیست و طبعاً، آن کسی میتواند در این مرحله تشخیص بدهد که خودش اهل اجتهاد باشد و اشراف داشته باشد.»[68]
آیةالله رضوانی
2 [62]. همان.
3 [63]. همان جا.
4 [64]. همان، مصاحبه با آقای دکتر محمود بروجردی.
5 [65]. همان، مصاحبه با آقای سید محمد هاشمی.
6 [66]. همان، مصاحبه با حضرت آیةالله فاضل لنکرانی.
7 [67]. همان، مصاحبه با آیةالله محمدی گیلانی.
8 [68]. همان، مصاحبه با آیةالله غلامرضا رضوانی.