زندگی نامه احمد خمینی
احمد و عصر بعد از امام
مردم ایران به خاطر دارند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رادیوهای بیگانه و عوامل داخلی بیگانگان مرتباً از سرنگونی سریع نظام نوپا و عدم امکان استقرار نظام اسلامی
سخن میگفتند و حتی برای زمان وقوع آن تاریخ معین میکردند و در مواجهه با پیشبینیهای خلاف واقع خود مرتباً این تاریخ را تمدید میکردند. چند سال که از پیروزی انقلاب گذشت و انقلاب، طوفانها و حادثهها را یکی پس از دیگری با تدبیر ناخدای بیبدیلش به سلامت پشت سر گذاشت و قانون اساسی و مجلس خبرگان و شورای اسلامی و ریاست جمهوری و ارکان نظام، با دست باکفایت حضرت امام خمینی سامان یافت و جنگ تحمیلی نیز علیرغم پیشبینیهای اولیه به عاملی در جهت تقویت، وحدت ملی و تحکیم نظام اسلامی مبدل گشت،دشمنان بتدریج از امکان سرنگونی نظام در زمان حیات امام مأیوس شدند و از آن پس رادیوهای بیگانه هر از چندگاه یکبار با پخش شایعات و تبلیغات مسموم خود، عصر بعد از خمینی و از هم پاشیدن اجتنابناپذیر نظام اسلامی را خبر میدادند. از جنبه محاسبات ظاهری و مادی نیز تحلیل آنها چندان هم دور از انتظار نبود. امام خمینی مرجع دینی مردم و شخصیتی بود که رابطه مردم با او سالهای مدید و در یک جریان انتخاب طبیعی و عمیقاً دینی و دیرپا پدید آمده بود. نفوذ کلام و پیامش فراتر از مرزهای روابط تشکیلاتی و تعریف شده بود و اثری باورنکردنی در پیروانش میگذاشت، بگونهای که با یک سطر پیام، هزاران تن را آماده جانفشانی میساخت. تمام ارکان کشور و ساختار وحدت ملی ایران که بعد از سرنگونی
نظام کهن سلطنتی بکلی دگرگون شده بود بشدت تحت تأثیر شخصیت بیمانند حضرت امام قرار داشت و شخصیت او عمود خیمه انقلاب و نظام و تفسیر هویت ملّی و حتی هویت اسلامخواهی در جهان بود. ضایعه رحلت جانگداز آن بزرگ چنان سهمگین مینمود که حتی تصور آن نیز دشوار و نزد پیروانش امری غیرقابل باور شده بود. وقتی آن مصیبت عظمی اتفاق افتاد سایه غم و اندوه و بیتابی آنچنان بر همگان مستولی شد که احدی را یارای فکر کردن و به آینده نگریستن نبود. در این میان حقیقتاً نقش سرداران بزرگ انقلاب اسلامی که در حوادث شکنندۀ تاریخ انقلاب از امام خمینی درس صبر و شهامت و چگونگی برخورد با مشکلات را آموختهاند، نقشی تعیین کننده و بیادماندنی است. در میدانهای سخت و طاقتشکن است که فرهیختگان شناخته میشوند. خدمتی که خبرگانجامعه اسلامی و بویژه شخصیتهای مؤثر در این مجمع و علیالخصوص فرزند برومند امام در صبحگاه 14 خرداد به آینده انقلاب اسلامی کردهاند با هیچ معیاری قابل ارزشگذاری نیست. با توجه به انبوه دشمنانی که هوشیارانه سالهای سال در انتظار این لحظه نشسته بودند اندکی غفلت میتوانست بحرانی را بیافریند که جمع کردن ابعاد آن ناممکن و خدای ناکرده تا مرز از هم پاشیدگی قابل توسعه بود و تاریخ اسلام نمونههایی تلخ از اینگونه انحرافها را به یاد دارد.
بحث بر سر سرنوشت امّت اسلام، سرنوشت انقلاب الهی امام و سرنوشت نظامی بود که قرنها برای تحقق آن چه فداکاریها و جانبازیهایی نشده و چه خونبهای گرانی در مسیر تحقق و استقرار آن پرداخت نشده است. هیهات که اصحاب با وفای خمینی و دستپروردگان مکتب آن فرزانۀ دوران شانه از بار مسئولیت خالی کنند و صحنه را برای تحقق آمال شوم دشمنان انقلاب، رها سازند. و در این میان «احمد» نقشی برجسته و مسئولیتی بزرگ بر دوش دارد. او سالهای سال است که پیامگذار اَمین امام و حامل و
منتقل کننده نظر و رأی امام بوده است. در حوادث سخت انقلاب و در مواقف اختلافنظرها و بحرانها هر کسی که رأی و نظر امام را میطلبید از او میگرفت و به شهادت همان امام و یارانِ امام هیچگاه سخنی و نظری را به آن حضرت نسبت نداد جز به کمال امانت و صداقت.
هیهات که در این لحظات سخت، سفارشات و وصایای عمومی و خصوصی امام را فراموش کند و تحت تأثیر سنگینی داغ فراقِ پدر، بیتابی و انزوا پیشه کند. او فرزند کسی است که وقتی عزیزترین عزیزانش «مصطفی» را که امید آینده انقلاب بود و مراتب علم و کمال و جهاد و تدبیرش تردیدی باقی نمیگذاشت که شایستهترین فرد برای ادامۀ راه پدر است، وقتی دشمنان انقلاب او را از امام گرفتند با آنکه تمام عمر باامام و همدم و انیس امام بوده و در روزهای تنهایی تبعید در ترکیه و ایام غربت نجف تمام ساعات عمرش را در کنار پدر و در رابطهای عمیقاً عاطفی و سرشار از محبت به او سپری کرده است، در آن مصیبت بزرگ، حضرت امام خم به ابرو نیاورد و حسینگونه«الهی رضاً برضائک»گفت و شورانگیزتر از قبل، انقلاب الهی خویش را هدایت کرد. احمد فرزند چنین پدری است و جز این انتظاری از او نیست که بعد از امام سرسختانه از راه و مشی پدر و ارزشها و آرمانهای او ونظام مستقر و مقدسی که او با خون دل برپا داشته است حمایت کند و تا پایان عمر بر سر پیمانش با امام و عمل به
وصیت جاودانۀ او وفادار بماند، و حقیقتاً که جز این نکرد.
آن مرحوم دقایقی پیش از وداع سوزناکش در شب چهارده خرداد 68، تنی چند از یاران و اعضای دفتر را فراخواند و چگونگی انجام مراسم پرشکوه وداع ملت ایران با پیکر مطهر امام در مصلای تهران و مراسم تشییع و خاکسپاری را به بحث و مشورت گذاشت و پس از تنظیم برنامهها و بازدید از مادر داغدار و خواهران و اهل بیت مصیبت دیدهاش دوباره در کنار پیکر مطهر امام حاضر شد تا از روح مطهّر آن مرد خدا و سیمای دلآرایی که اینک در آرامشی ابدی فرو رفته است نیرو بگیرد و خود را برای امتحان بسیار مهمی که ساعاتی بعد فراروی خویش دارد آماده کند. من در آن نیمه شب سرشار از مصیبت و اندوه و با آن حالی که وصفش را فقط دلدادگان کوی ولایت در آن شب مصیبتِ عظمی
میدانند به همراه برادر عزیزم جناب حجةالاسلام محمدعلی انصاری که خدماتش در دفتر و محضر امام و نزد یادگار او و در حرم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) بر ملت ایران آشکار است، بدستور مرحوم حاج احمد آقا برای بررسی وضعیت مصلّی و فراهم نمودن شرایط برای مراسم وداع مردم، عازم مصلّی شدیم. گاهِ رفتن، یادگار امام را دیدم که با قامتی خمیده از سنگینی داغ پدر اما با قدمهایی استوار میرود تا به جمع نامآوران نهضت خمینی بپیوندد، که گرد آمده بودند تا چگونگی کار امّت را بعد از امام و چگونه در اهتزاز نگهداشتن پرچم قیام آن یگانۀ دوران را به مشورت بنشینند.
حقیقتاً در آن اندوه کشنده و در آن داغ فراقی که شعلههایش هر دم از درون زبانه میکشید و جان و روانمان را میسوخت وقتیکه چشممان به چهرههای مصمّمی میافتاد که عزم آن کردهاند تا راه خمینی همچنان فروزنده و حیاتآفرین ادامه یابد، تحمل مصیبت و توجه به مسئولیتِ بودنمان در عصر بعد از امام خمینی، آسان میشد. فردای آن روز هنگامیکه خبر انتخاب رهبر آینده انقلاب اسلامی را از بلندگوهای – تازه نصب شدۀ – مصلای بزرگ تهرانشنیدم غریو تکبیر در فضای غم گرفته پیچید. خبرگان ملت ایران تکلیف خویش را در پیشگاه خدا و در برابر مردم و در قبال دَینی که به امام و انقلاب داشتند ادا کردند. هنوز جلسات
طراحی برنامههای توطئه برای چگونگی استفاده از فضای عصر بعد از امام، در مراکز اطلاعاتی و امنیتی دشمنان انقلاب در آمریکا و مناطق دیگر جهان به پایان نرسیده بود که انتخاب خبرگان خیال دلسوزان انقلاب و پیروان امام خمینی را آسوده کرد. امید دشمنان که سالها به انتظار چنین واقعهای نشسته بودند نقش بر آب شد؛ و همه میدانیم که در آن جلسه، سخن و تحلیل یادگار امام و نقل امانتدارانۀ او از آنچه که از امام خمینی(س) دربارۀ رهبر معظم انقلاب اسلامی شنیده و دیده بود نقشی اساسی در تسریع انتخاب خبرگان و رفع تردیدها و دودلیها داشت و بدینسان در این ماجرا نیز که بحقّ از سرنوشتسازترین وقایع انقلاب اسلامی بعد از رحلت امام محسوب میشود. «احمد» بسانِ همیشهدر هموارسازی مسیر انقلاب در نقشی بسیار تعیین کننده و مؤثر مشارکت میکند؛ و از این بابت نیز او را بر گردن ملتایران و همه کسانیکه بنا به وصایای صریح امام خمینی تداوم راه امام را در پرتو استمرار ولایت فقیه میدانند، دَینی بزرگ و حقی فراموش نشدنی است. دفاع جانانۀیادگار امام از اساسیترین اصل مکتب سیاسی امام خمینی و مهمترینآرمان حکومتی امام یعنی ولایتفقیه منحصر به جلسه خبرگان نمیشود. او به دفاع از این اصل تا پایان زندگی خویش وفادار ماند.
حضرت آیةالله خامنهای در رابطه با نقش مرحوم حاج
احمدآقا در تحکیم رهبری انقلاب در دوران بعد از امام میفرماید:
«در مورد مسأله رهبری، ایشان کاملاً نظرشان با آنچه از طرف رهبری ابراز میشد، موافق اعلام میشد و موافق هم بود. مقصود اینست که در برهۀ بعد از امام ایشان یکی از بهترین مواضعی را که ممکن است کسی مثل ایشان داشته باشد، در دفاع از اصول انقلاب و موازین انقلاب داشتند، و از آن چهره حقیقی خط امام از جان و دل دفاع میکردند؛ و از جمله: ایشان از رهبری خیلی دفاع میکردند و دفاع جانانهای که ایشان از رهبری کردند که از اساسو اصل رهبری و هم از شخص حقیر، خیلی دفاع میکردند، تأثیر زیادی داشت در بعضی روحیههایی که ممکن بود جور دیگریفکر کنند یا احساس کنند.
در هر حال موضعی که ایشان بعد از رحلت امام اتخاذ کرده بودند، خیلی ارزشمند بود و من معتقدم که یکی از بهترین فصول زندگی ایشان عندالله همین فصل اخیر است که واقعاً راه خدا را، راه حق را و راه صحیح را متقرباً الی الله پیمودند. با آنکه یقیناً از ایشان توقعات گوناگونی بود وسوسههایی بود... اما ایشان محکم ایستاده بود و همان اصولی را که مورد نظر شریف امام رضوانالله تعالی علیه بود، با قاطعیت تمام ابراز میکرد».[56]
مهمترین اصلی که بر رفتار و گفتار و زندگی سیاسی و
اجتماعی حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، بعد از رحلت امام حاکم بود: ادامۀ راه امام و دفاع از آرمانها و اصولی بود که حضرت امام با خون دل آنها را احیاء کرده و در متن جامعه اسلامی محقق ساخته بود. دفاع از اسلامیت نظام، دفاع از ولایت فقیه بعنوان رکن حکومت اسلامی، دفاع از آزادی – در چارچوب شرع و قانون اساسی – بعنوان یکی از اهداف بنیادینِ انقلاب اسلامی، دفاع از استقلال همه جانبه کشور و مبارزه با هرگونه مشی و تصمیمی که به وابستگی کشور بیانجامد – دفاع از محرومین و مستضعفین به عنوان صاحبان اصلی انقلاب، مبارزه با زراندوزی و سرمایهسالاری و هرگونه اقدامی که به تضییع حقوق مردم و محرومین و حاکمیت مرفهین بیدرد منتهی شود، دفاع از آرمان آزادی قدس عزیز و دفاع از مظلومین
جهان و جنبشهای اسلامخواهی در جهان، دفاع از تقویت
بسیج و ارکان دفاعی کشور و تقویت روح سلحشوری، از جمله اصولی بودند که یادگار امام مرتباً در سخنرانیها و پیامهای خویش – بعد از رحلت امام و با استناد به متن فرمایشات امام تذکر میداد و مردم را به ایستادگی بر سر این اصول فرا میخواند.
کتاب دیدگاهها (منتخبی از مواضع حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی) که به همت مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام منتشر شده است، خطوط کلی اندیشۀ آن مرحوم و چگونگی تلاش بیوقفۀ او در حراست از آرمانهای امام را آشکار میسازد. از ویژگیهای فرزند امام، همانگونه که خود در مصاحبهای در سال 58 تصریح کرده است[57]آن بود که هیچگاه اعتقادش را با مصلحتاندیشیهای ریاکارانه معامله نکرد. در برخورد با نابسامانیها و مشکلات مردم و ناراضیتراشیهای دستگاههای اجرائی و قضایی، صریح و بیپروا انتقاد میکرد. نمونههایی بارز از دیدگاههای انتقادی او را در همان کتاب (دیدگاهها) میتوان ملاحظه نمود. همواره بر آن بود تا به مخاطبانش این حقیقت را منتقل کند که بین انتقاد سازنده و تخریب و تضعیف مرزی ظریف است که اگر بدرستی بازشناسی نشود، یا به محروم ساختن جامعه از روح سازندۀ انتقادگری و امر به معروف و نهی از منکر و تعمیم فرهنگ تملق و چاپلوسی و نفی آزادیهای مردم منتهی میشود و یا به سست نمودن اصول ارزشها و مبانی انقلاب
میانجامد.
یادگار امام، بعد از رحلت حضرت امام نیز همچون گذشته با وجود شایستگیهایی که داشت براساس مصلحتهایی که خود تشخیص داده بود و قبلاً نیز امام بدان توصیه کرده بود از پذیرفتن سِمَتهای رسمی اجرایی امتناع میورزید و همواره میگفت اگر کسی بخواهد، و باانگیزه و هدف باشد، بدون سِمَت رسمی هم میتواند خدمت مؤثر به نظام و انقلاب بکند و چه بسا که در چنین وضعیتی راحتتر و مؤثرتر بتوان خدمت کرد. بارها میفرمود میخواهم مثل گذشته، فرزند امام و مدافع ارزشها و آرمانهای او باقی بمانم. او براساس معتقداتی که داشت به نظر و خواست مقام معظم رهبری به دیدۀ یک تکلیف شرعی و واجب عینی مینگریست و بر همین مبنا نیز براساس نظر مقام معظم رهبری عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور که از حساسترین و عالیترین مراکز شورایی نظام جمهوری اسلامی میباشند را پذیرا شد. با توجه به تجربه و بینشی که داشت حضور وی در این نهادهای عالی بر اطمینان از صحت تصمیمگیریها در انطباق با خط امام و غنای مباحث جلساتمیافزود و پشتوانهای برای دیگر اعضا بود. عضویت ایشان در نهادهای مذکور تا زمان رحلتشان ادامه داشت. علاوه بر اینها وی بر مبنای روحیهای که در حمایت از محرومین داشت
و براساس سفارشات اکید حضرت امام از زمان حیات ایشان داوطلبانه و با افتخار، عضویت در هیئت امنای مرکزی کمیته امداد امام خمینی را پذیرفته بود.
ایشان در نخستین سالی که – بعد از رحلت حضرت امام– راه بیتالله الحرام در پی سه سال توقف، به روی حجاج ایرانی گشوده شد، در تاریخ 17 فروردین 1370 طی حکمی از سوی رهبر انقلاب اسلامی به عنوان نمایندۀ ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی برگزیده شدند. در قسمتی از این حکم آمده بود:
«اینجانب با تأسی به آن بزرگوار [: حضرت امام خمینی] که جنابعالی را با اعتمادی کمنظیر از همگنان ممتاز ساخته بود، با اطمینان و اعتماد کامل به دانش و بصیرت و هوشمندی همراه با
امانت و صداقت و کارآیی که از آن برخوردار میباشید، شما را به سمت نماینده خویش و سرپرست حجاج محترم ایران منصوب میکنم...
لازم میدانم از جانب حجةالاسلام والمسلمین آقای کروبی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی که با توجه به مسئولیت سنگین خود در کشور امکان ادای این مسئولیت را نداشتند به خاطر زحمات بیدریغ در حج سالهای گذشته تشکر کنم...»[58]
یادگار امام نیز این مسئولیت را با طیب خاطر و فروتنی پذیرفت و در پی تمهید مقدمات آن بود که با ابراز عدم تمایل مادر گرامی خویش، آن بانوی نمونۀ انقلاب اسلامی، که از سالیانی دراز در رنجهای خمینی کبیر سهیم بوده و حضرت امام سفارش او را و وجوب جلب رضایت او را در نامهها و وصایای شخصی به فرزندان، و بخصوص احمد، بارها یادآور شده است، مواجه گردید. فرزند برومند امام، موضوع را طی نامهای خطاب به مقام معظم رهبری منعکس نمود؛ در قسمتی از این نامه آمده است:
پس از صدور حکم با کمال شوق کار را دنبال نمودم و پیشرفتهایی هم در بعضی زمینهها حاصل شد. ولی امروز در ملاقات با مادر بزرگوارم با مسئلهای مواجه شدم که تنها فرد را رهبر عزیزم دانستم تا موضوع را با او در میان بگذارم چرا کهجنابعالی
همیشه نسبت به خانوادۀ حضرت امام قدّس سره محبت داشتهاید. والدۀ مریضم به جِدّ دستور فرمودند تا از این سفر منصرف شده و در کنارشان باشم. از آن حضرت درخواست مینمایم در صورتی که اجازه فرمایند خواست والده مکرم را بر مسئولیت جدید مقدّم دارم...»[59]
احمد خمینی – 23/1/1370
طبعاً رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی که خود از فرزندان معنوی و شایسته حضرت امام میباشند و حفظ حرمت مادر صبور و رنجدیدۀ انقلاب اسلامی را فریضه میدانند بدین امر رضایت دادند و طی نامهای به تاریخ 25/1/1370 و با اعلام اینکه: «... رعایت حال همسر مکرمه حضرت امامقدس الله نفسه الزکیه را لازم و مشارالیها را دارای حق عظیمی نسبت به خود و همه مخلصان آن عزیز راحل میشمارم، با استعفای جنابعالی موافقت مینمایم» مسئولیت را به دیگری واگذار کردند.
همسر گرامی حضرت امام، اخیراً طی گفتگویی، این موضوع را چنین توضیح دادهاند:
«... یکروز [احمد] آمد اینجا...، بعد از احوالپرسیها گفت: خانم، من امیرالحاج شدهام. گفتم: چرا؟ قضایا را تعریف کرد که آقای خامنهای به من گفتهاند که این مسئولیت را قبول کنم. من به
او گفتم: احمد جان تو حتماً بهتر از من میدانی که مَلِک فهد تابع دستورات آمریکاست. اگر شما به آنجا بروی و مصلحت آمریکا چنین قرار بگیرد که شما را بگیرند و به فهد دستور دهد، فهد اطاعت میکند و این چیزی است که هم برای تو و هم برای ایران مناسب نیست. ایشان رفتند و اطلاعیهای در جواب نوشتند که خانم راضی نیستند.»
سئوال: با شناختی که از شما داریم کسی نیستید که در مقابل این مسائل ناراحتی کنید آیا صرفاً مصلحت نظام را در نظر گرفته بودید؟
جواب: هر دو. مصالح سیاسی که جداست. ولی منهم سنّم بالاست و در طول این انقلاب خیلی عزیزانم را از دست دادهام؛ دو پسر، شوهر، داماد؛ پدر، مادر و بیشتر عزیزانم رفته اند دیگر توان تحمّل مسائل شدید را ندارم که البته خواست خدا هر چه باشد با تمام این داغها که دیدم، این آخری (داغ احمد آقا) را هم دیدم، من نمیدانم که خداوند انسان را چگونه آفریده و تا چه اندازه توان در او قرار داده است. من در طول زندگی زناشویی با امام و مسائل مختلفی که پیش آمد، چه تبعید، چه هجوم کماندوهای شاه به خانه امام، و چه غمهای پسرهایم هیچگونه اعتراضی به آقا نکردم.
... [در زمان جنگ و بمبارانها] یادم میآید که احمد آقا نزد آقا آمده بود و اصرار داشت که امام را به زیر سقفی
[پناهگاهی] محکمتر ببرد، و آقا راضی نمیشدند، راضیکردن آقا به مسائل مشکل بود، دیدم احمدجان اصرار دارد و آقا با تندی مخالفت میکند. گفتم: احمد آقا! اگر قرار باشد بمب بیفتد روی سر ما میافتد و اگر هم قرار نباشد بیفتد، نمیافتد. آقا را اذیت نکن، آقا خندید و قضیه پناهگاه و سقفِ مطمئن هم منتفی شد.»[60]
مرحوم حاج احمد آقا بعد از رحلت حضرت امام علاوه بر شرکت در جلساتِ مجامعی که قبلاً نام بردم و دیدار و گفتگو با مقام معظم رهبری و مراوداتی که با مسئولین بالای نظام و بخصوص آقای هاشمی رفسنجانی – که سابقه رفاقت دیرینه داشتند و مرتباً تلفنی و بعضاً حضوری با یکدیگر گفتگو میکردند و در مسائل مهم کشور به مشورت میپرداختند – و علاوه بر مطالعه منظم اکثر روزنامهها و بولتنها و گزارِشات واصله به دفتر و مطالعه نامههای فراوان مردم و حضور در جمع دوستان و اعضای دفتر، و همچنین دیدارهای فراوانی که با مسئولین و شخصیتهای خارجی در حرم و جماران داشت و دیدارهای روزانه با اقشار مختلف مردم در حسینیه جماران و حرم حضرت امام، بعد از رحلت امام بخش عمدهای از اوقاف فراغت را صرف خودسازی و مطالعه و مباحثه و تدریس میکردند و ساعاتی را نیز با علاقمندیِ تمام به بررسی مسائل مؤسسه تنظیم و نشر
آثار حضرت امام و آستان امام خمینی – که تولیت این دو مرکز با ایشان بود – میپرداختند. ایشان مقید بودند که در اوقات حضور در جماران همه روزه و با کمال ادب و احترام خدمت مادر گرامیشان برسند و از ایشان احوال بپرسند و رسم فرزندی به جای آرند. دقایقی از روز را به قدم زدن (در حیاط منزل) میپرداخت و در حال راه رفتن ذکر حق میگفت.
برخی از ایام ماه مبارک رمضان را در بخش پاسخ به سئوالات شرعی دفتر امام که از دیرباز و به ابتکار ایشان در زمان حیات حضرت امام دایر شده و به سئوالات تلفنی مردم پاسخ گفته میشد، بیتکلف حاضر میگشت و به عنوان یک فرد ناشناس سئوالات شرعی مردم را پاسخ میگفت، او میفرمود ماه رمضان ماه خدا و احکام خداست و اینهم راهی
است برای خدمت به مردم و رفع نیازمندیهای شرعی آنان.
حضور متناوب آن عزیز در حرم مطهر امام – علیرغمدوری راه – و برگزاری نماز جماعت و سخنرانیهای روشنگر
در گردهمآئیهایِدلسوختگان انقلاب در حرم، گرمابخش آن محفل روحانی بود. دلبستگی عجیبی به حرم و جماران داشت، گویی که ایندو، صفا و مروۀ دل سرگشتۀ اویند. چند سالی ظهر پنجشنبهها در حسینیه جماران در جمع دوستان و اهالی نماز جماعت میخواند و بین دو نماز تفسیر قرآن کریم و شرح چهل حدیث امام میگفت. تکیه کلامش در سخنرانیها و در جمع عمومی و خصوصی: «راه امام و خط امام» بود. برای رعایت امانت در نقل مطالب امام عین فرمایشات ایشان را قرائت میکرد. او که از نزدیک، مراتب اخلاص حضرت امام را سالها دیده بود، و انگیزههای
الهیای که در پس هر یک از عبارات امام نهفتهاست را بیش از هر کس دیگر میدانست معتقد بود که کلام و پیام امام آنچنان تأثیر و نورانیتی دارد که تحلیلهای شخصی از آن بیبهرهاند.