زندگی نامه احمد خمینی
(سالهای قبل از پیروزی)
از ویژگیهای یادگار امین امام آن بود که تلاش برای تحقق هدفهایش را از نزدیک و در میدان عمل میآزمود. او معتقد بود که صرفاً حضور در تصمیمگیریهای کلان و اشراف کلی بر مسائل داشتن به تنهایی کافی نیستند بلکه باید شخصاً مسائل مربوط به هدفها را تجربه کرد. و لذاست که میبینیم با آنکه وی در دوران رهبری امام پس از پیروزی و دورۀ بعد از رحلت آن حضرت در مراکز مهم تصمیمگیریها و شوراهای عالی امور کشور حضور داشت، اما همیشه از طریق سفرهای مکرر و بصورت ناشناس، بخصوص در مناطق محروم و دورافتاده از نزدیک با مشکلات و گرفتاریهای مردم در تماس بود و از هر طریق و پیشنهادی که میتوانست این ارتباط را مستقیمتر و ملموستر نماید استقبال میکرد و چنانکه مسئولین کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد و بنیاد شهید در خاطرات خود نوشتهاند[1]ایشان برای آنکه درد و رنج محرومین را بیشتر لمس کند و خود در رفع مشکلات آنان مستقیماً مشارکت داشته باشد، مصرانه خواستار عضویت در این نهادها شده و میخواست که به عنوان یکی از کارکنان این دو نهاد در اجر معنویِ رسیدگی به امور مستضعفین سهیم گردد.
در میدان مبارزه نیز او همان مبنا را برگزیده بود و با آنکه
نقشی انکارناپذیر در تنظیم ارتباطهای مبارزین با رهبری انقلاب داشت، خود نیز در موارد متعددی در امر تکثیر و انتشار پیامها و کتابهای امام و تشکیل گروههای مبارز و فعالیت در جلسات هیئتها و انجمنهای مذهبی و انقلابی و حتی فراگیری فنون نظامی و ساماندهی تظاهرات شرکت مینمود. در پروندههای ساواک سندهای فراوانی وجود دارند که از رفت و آمدهای مکرر وی به منزل مبارزین، شرکت در جلسات منزل شهید عزیز آیةالله سعیدی، شرکت در جلسات مجمع وعاظ انقلابی تهران و همچنین هیئتهای مذهبی و انقلابی تهران و شمیران، تأمین بودجه برای گروههای مبارزاتی حکایت دارد. در یکی از این سندها در مورد نقش یادگار امام در تظاهرات طلاب انقلابی قم سال 1350 – که نگارندۀ این سطور نیز توفیق حضور در آنرا یافته بود – آمده است:
«از: ساواک قم
به: مدیریت کل اداره سوم 312 – خیلی محرمانه
تاریخ: 12/11/50
... موضوع دخالت سید احمد خمینی در تظاهرات... تا آنجا که کسب اطلاع شده وی شخصاً در داخل جمعیت تظاهرکننده نبوده است ولی آنچه بنظر میرسد آنکه گرچه وی شخصاً در تظاهرات شرکت نداشته و همانطور که در تلگراف
شمارۀ 5131/21 – 24/10/50 نیز به عرض رسیده تظاهر به عدم مداخله در این قضایا را نموده لکن وجود نامه سید عبدالرسول حجازی خطاب به وی در مورد سید ملکشیر میرهاشمی که طی شمارۀ 5286/21 – 5/11/50 تقدیم گردیده خود مؤید دخالت غیرمستقیم و انجام تحریکاتی از ناحیه مشارالیه در این زمینه میباشد. –
رئیس ساواک قم – مهران»
و در پایان سند دیگری به تاریخ 9/9/51 – که در آن گزارش تشکیل جلسه وعاظ در منزل آقای فخرالدین حجازی و شرکت یادگار امام و شهید سعید حاج شیخ فضلالله محلاتی و جمعی دیگر در آن جلسه و تصمیم آنها مبنی بر
تشکیل جمعیت اهل منبر تهران آمده است – میخوانیم:
«... در این جلسه سید احمد خمینی اظهار نموده است این جلسه اگر هزینههایی داشته باشد من میپردازم».
در اینجا فرازهایی از خاطرات حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی از دوران مبارزات را نقل میکنیم که در سال 1361 به اصرار جناب حجتالاسلام والمسلمین سید محمود دعائی سرپرست روزنامه اطلاعات، برای اولین و آخرین بار بازگو شده است:
در مدتی که قم بودم مثل سایر طلاب در رساندن اعلامیههای امام و یا اعلامیههائی علیه دولت و رژیم سابق به مردم تلاش میکردیم، تا کمکم به این فکر افتادم که احتیاج به وسایل تکثیر داریم.
آمدم پیش آقای هاشمی در تهران. او توسط آقای توکلی یک دستگاه فتوکپی برایمان تهیه کرد و من قبلاً اطاقی را در منزل یکی از آشنایانمان اجاره کردم و آنجا مشغول کار شدیم. از کسانی که از ابتدا با ما بوده آقای موسوی خوئینیها و آقای واحدی است.
... کمکم کارمان وسعت پیدا کرد و جایمان تنگ شد. منزلی در نزدیکی منزل امام در قم بنام آقای واحدی خریدیم. پول آن را با التماس از این و آن تهیه کردیم. زیرا آقای پسندیده تا از کم و کیف قضیه مطلع نمیشدند پول نمیدادند و مطلب را هم که نمیشد بگوئی. این منزل دست و بالمان را باز کرد. آقای موسوی خوئینیها که
خود با گروههای دیگری هم ارتباط داشت یک دستگاه ماشین تکثیر برای ما تهیه کرد. قبلاً از ماشینهای سادهتر استفاده میکردیم. آقای
موسوی خوئینیها دستگیر شد. توسط خانمشان به من خبر داد که ایران را ترک کنم. مدت پانزده روز رفتم پاکستان. اتفاقاً آقای هادی قم بود. اوضاع پاکستان را از او پرسیدم البته بدون اینکه ایشان مطلع شود که چه میخواهم بکنم. بلافاصله با آقای محمد منتظری هم تماس گرفتم، آمد مرز ایران و پاکستان. این دو هفتهای که پاکستان بودم تجربههای خوبی کسب کردم. در مراجعت، آقای واحدی را از کم و کیف قضیه مطلع کردم و در ضمن شخصی به ما معرفی شد تا در ایران به وسیله او با گروهی دیگر همکاری نمائیم. اتفاقاً ما مشغول چاپ کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» جلال بودیم.
در ضمن برای اینکه مطمئن شویم از نظر اعتقادی کارمان صدرصد درست باشد با آقایخامنهای در مشهد تماس گرفتیم که مأمور تماس، من شدم و بارها پیش ایشان رفتم و ایشان را هم تا اندازهای در جریان کارهایمان قرار دادهام، البته در این موقع آقای هاشمی زندان بود والّا قبلاً با ایشان مشورت میکردیم. [به هر حال] بوسیله شهید منتظری با گروه فوق ارتباط برقرار کردیم. در اوائل، همسرم مسئول ارتباط با
آنان شد تا مطمئن شوم کسی از طرف مقابل ما را زیر نظر نگیرد. کار هم بدین صورت میشد که هفتهای دو روز صبحها آنها وسایلی که داشتند در قبرستان نو در مقبرهای میگذاشتند و عصر آنها را برمیداشتیم و هفتهای دو روز ما این کار را میکردیم. به محمد منتظری پیغام دادم این کار مشکل است ما هم حاضر نیستیم با گروهی که دقیقاً نمیشناسیم بصورت آشکار کار کنیم. او که در آن موقع با آقای غرضی و آقای جنتی [علی] در سوریه کار میکرد، فردی را فرستاد پیش من بنام سعید که بحمدالله هم امروز مشغول کار برای جمهوریای هستند که خود زحمتش را کشیدهاند.
مشکلی از حیث کار نداشتیم. مجموعه ما تمام دستگاهها را داشتیم، از کاغذ خردکنی گرفته تا چاپ. با دستگیری آقای خوئینیها تصمیم گرفتیم آقای خاتمی را وارد عمل کنیم که بحمدالله ایشان از هر حیث ما را یاری کردند. آقای هاشمی دستگیر شد بدنبال دستگیری او ناچار با اصفهانیهایی که یکی دو نفر آنان را آقای هاشمی به من معرفی کرده بود تا در صورتیکه دستگیر شد با آنان تماس بگیریم (این کار را بعد
از یکی دو هفته کردم) که یکی از آنان آقای روحانی، روحانی خوب اصفهان است. بدنبال آن یک خانه تیمی در اصفهان و یکی در تهران تشکیل دادیم. البته آقای روحانی را در جریان این کار نگذاشتیم چون احتمال دستگیری ایشان زیاد بود. متأسفانه بین دوستان سوریه اختلاف جزئی پیدا شد که نزدیک بود دامن ما را هم بگیرد. تا من بودم نگذاشتم ولی وقتی من رفتم به عراق و بدنبال شهادت برادرم در آنجا ماندگار شدم یکی دو مصادره در قم صورت گرفت. که آقای واحدی در یکی از آنها شرکت داشت در نامهای که برایم بوسیله یکی از دوستان که آن هم بوسیله آشیخ عباس معروف – شهید اندرزگو...؟
- بله، بوسیله آن سید جلیل القدر بدستم رسید در این نامه این مسئله را جدی مطرح کردند. از همانجا تذکر دادم که این کار به صلاح کار تشکیلاتی مانمیباشد، ولی بر سر مسئلهای که هنوز اجازه ندارم بگویم این کار بالا گرفت و وسایل انتشاراتی که در یکی دیگر از منازل تیمی بود که سعید (واسطه) از آن مطلع بود شبانه به منزل تیمی دیگر انتقال پیدا کرده بود.
- یک وقتی گفته شده بود سینمای قم را گروه
شما منفجر کردهاند؟
- یکی از دوستان در مصاحبهاش گفته بود که سینمای قم را من و یا گروه ما منفجر کردهاند. در حالیکه این با واقعیت تطبیق نمیکند. شهید اندرزگو شبی را در منزل ما گذراند که مدعی بود این کار را در همان روز انجام داده است.
این مسائل را امروز گفتم زیرا شما گفتید آنچه در مورد مسائل مبارزاتی خود میدانید بگوئید و الّا همانگونه که در این مدت هیچ نگفته بودم امروز هم نمیبایست میگفتم.[2]
شگفتی کار دشوار، اما موفق و افتخارانگیز تربیت یافته مکتب «روحالله»در امور مبارزه آنجا آشکار میشود که دریابیم فعالیتهای مبارزاتی او در شرایطی انجام میپذیرفته
که چشمهای نامحرم ساواک لحظهای از رفت و آمدهای او غافل نمیشده و آن عزیز میبایست با رعایت مستمر اصول مخفیکاری و با استفاده از فراست منحصر به فرد خویش مأمورین مخفیِ تعقیبکنندهاش را فریب داده و سردرگم سازد. سه سند زیر نشانی است از مراقبتهای دائمی ساواک و سختی کار مبارزۀ یادگار امام در آن شرایط:
1 - «از: مرکز
به: ساواک قم – خیلی محرمانه
سید احمد خمینی روز 21/12/48 به مشهد وارد و اظهار داشته چون وجودش در ایام سوگواری در قم لازمست در نظر دارد روز 25/12/48 به قم مراجعت کند. ضمن تعیین علت عدم انعکاس مسافرت وی دقیقاً اعمال نامبرده را مراقبت و نتیجه را اعلام نمایند – مقدم»
2 - «از: ساواک قم
به: مدیریت کل اداره سوم 316 – خیلی محرمانه
درباره: سید احمد خمینی
در مراقبتهائیکه از نامبرده بالا بعمل آمده، مشارالیه به اتفاق طلبهای به نام کیانی ساعت 0840/ روز 16/5/49 از بنگاه مسافربری گیتی نورد قم وسیله اتومبیل شماره 75277، از تهران به اصفهان عزیمت و در تاریخ 18/9/49 به قم مراجعت نموده –
رئیس ساواک قم – مهران»
3- «به: ریاست ساواک قم – خیلی محرمانه
از: اداره کل سوم (316)
درباره: سید احمد خمینی
«بطوریکه استنباط میشود آن ساواک از اعمال و رفتار نامبرده بالا بیاطلاع است و نشانۀ آن مسافرت وی به مشهد و عدم اطلاع ساواک قم از این جریان میباشد و ساواک محل میبایست با کمال هوشیاری از تصمیمات مشارالیه قبلاً آگاهی حاصل نماید و مراتب را بموقع منعکس سازد تا به محض خروج از منطقه توسط سایر ساواکها مراقبت گردد. خواهشمند است دستور فرمائید به مسئولین امر تذکر لازم داده شود و نتیجه را اعلام دارند.
مدیر کل اداره سوم – مقدّم