روایت شهید برونسی از گرهای که حضرت زهرا(س) بازش کردند
کار گره خورده بود و بچه ها به زمین چسبیده بودند، توسلی کردم و محکم فریاد زدم: فقط یک آرپی جی زن می خواهم تا اینکه همه یکی یکی راه افتادند و آمدند.
کار گره خورده بود و بچه ها به زمین چسبیده بودند، توسلی کردم و محکم فریاد زدم: فقط یک آرپی جی زن می خواهم تا اینکه همه یکی یکی راه افتادند و آمدند.