به معاويه
«1079»
(75) (و من كتاب له ( عليه السلام )) إلى معاوية من المدينة في أول ما بويع له بالخلافةذكره الواقدي في كتاب الجمل مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ حَتَّى كَانَ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا دَفْعَ لَهُ وَ الْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ الْكَلَامُ كَثِيرٌ وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ وَ السَّلَامُ .
از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است از مدينه به معاويه در ابتدائى كه مردم با آن بزرگوار
ص1080
بيعت كردند (حضرت او و يارانش را به بيعت نمودن خود امر مى فرمايد) و اين نامه را (ابو عبد اللّه محمّد ابن عمر) واقدىّ (كه از علماى بزرگ و شيعى مذهب و از اهل مدينه منوّره بوده و در بغداد به سال دويست و هفت هجرىّ از دنيا رحلت نموده، و واقد نام جدّش مى باشد) در كتاب جمل بيان كرده است: 1- از بنده خدا علىّ امير المؤمنين بمعاوية ابن ابى سفيان: پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، بعذر من در (باره مماشات و سهل انگارى با) شما آگاهى و دورى كردنم را از (دعوت) شما (پيش از اين به بيعت با من) ميدانى تا اينكه واقع شد آنچه (كشته شدن عثمان يا واقعه هاى ديگر پيش از آن) كه چاره اى نداشت و جلوگيرى براى آن نبود، و داستان دراز و سخن بسيار (گفتن آنها را مجال نيست، يا چشم پوشى از آن سزاوار) است، و گذشت آنچه گذشت، و آمد آنچه آمد (دوره خلفاى پيش گذشت و روزگار خلافت بحقّ رسيد) 2- پس از كساني كه نزد تو هستند (برايم) بيعت بگير و خود در گروهى از يارانت به نزد من بيا، و درود بر شايسته آن.