به كميل بن زياد
«1046»
(61) (و من كتاب له ( عليه السلام )) إلى كميل ابن زياد النخعي و هو عامله على هيت ينكر عليه تركه دفع من يجتاز به من جيش العدو طالبا للغارة أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ وَ إِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا وَ تَعْطِيلَكَ مَسَالِحَكَ الَّتِي وَلَّيْنَاكَ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا وَ لَا يَرُدُّ
«1047»
الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ وَ لَا مَهِيبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ وَ السَّلَامُ .
ص1047
از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به كميل ابن زياد نخعىّ (از خواصّ اصحاب و شيعيان امام عليه السّلام) كه از جانب آن بزرگوار حكمران هيت (شهرى در كنار فرات) بود (در آن) او را براى ترك جلوگيرى از سپاه دشمن كه براى تاخت و تاراج (شهرها) از شهر او گذشتند سرزنش مى نمايد (كه چرا در چنان هنگامى شهر خود را رها كرده به جلوگيرى دشمن ديگر رفته است): 1- پس از حمد خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، از دست دادن شخص چيزى را كه بر آن گماشته شده و باو سپرده اند و رنج بردن در كارى كه آنرا باو نگماشته و بديگرى واگزارده اند ناتوانى آشكار و انديشه ايست كه دارنده اش را به تباهى مى كشد (چون منشأ آن كم خردى است) 2- و تاخت و تاراج تو باهل قرقيسيا (شهرى در كنار فرات) و رها كردنت سر حدّها و مرزهايى كه بر آنها والى و زمامدارت گردانيديم در صورتيكه آن سر حدّها را كسى نيست كه حمايت و نگهدارى نمايد و سپاه (دشمن) را از آنها برگرداند، انديشه پراكنده ايست، پس (اين كار تو چنان است كه) پل گشته اى براى (گذشتن) دشمنانت كه خواهان تاخت و تاراج دوستانت بودند، در حاليكه دوش استوار (توانائى) نداشتى و از تو خوف و ترسى نبود (تا دشمنانت بجاى خود نشينند) و نه رخنه (راه دشمن) را بستى، و نه استوارى و توانائى دشمن را شكستى و برهم زدى، و نه كسى بودى كه اهل شهرش را (از جلوگيرى دشمن) بى نياز گرداند، و نه از جانب امير و فرمانده خود كارى انجام دهد (بنا بر اين همچون تويى بكار حكمرانى نمى آيد) و درود بر شايسته آن.