• خطبه ها
  • علت درنگ در جنگ
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

علت درنگ در جنگ

« 129»

(43) (و من كلام له (عليه ‏السلام)) و قد أشار عليه أصحابه بالاستعداد لحرب أهل الشام بعد إرساله جرير بن عبد الله البجلي إلى معاوية إِنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ وَ لَكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاةِ فَأَرْوِدُوا وَ لَا أَكْرَهُ لَكُمُ الْإِعْدَادَ وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هَذَا الْأَمْرِ وَ عَيْنَهُ وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ فَلَمْ أَرَ لِي إِلَّا الْقِتَالَ أَوِ الْكُفْرَ بِمَا جَاءَ مُحَمَّدٌ(صلى ‏الله‏ عليه‏ و آله)إِنَّهُ قَدْ كَانَ عَلَى الْأُمَّةِ وَالٍ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً وَ أَوْجَدَ لِلنَّاسِ مَقَالًا فَقَالُوا ثُمَّ نَقَمُوا فَغَيَّرُوا .


 از سخنان آن حضرت عليه السَّلام است كه پس از آنكه جرير ابن عبد اللّه بجلىّ را (براى گرفتن بيعت) نزد معاويه بشام فرستاد، اصحاب آن بزرگوار (چون دانستند معاويه امر آن جناب را اطاعت نخواهد نمود، پيش از مراجعت جرير از شام و پاسخ آوردن) گفتند مصلحت در آن است‏.

 ص130

كه براى جنگ با مردم شام آماده شويم (حضرت فرمود): (1) آماده شدن من براى جنگ با مردم شام با اينكه جرير نزد ايشان است (و هنوز جواب ما را نياورده) بستن در است بروى آنان، و باعث رو گردانيدن آنها است از خوبى (بيعت كردن) اگر اراده كرده باشند (اگر بگويند اقدام تو بجنگ، ما را وادار نمود كه فرمانت را قبول نكنيم، ما را بر نافرمانى آنها ايرادى نيست، و بر فرض كه بخواهند بيعت كنند شروع ما بجنگ سبب انصراف آنان ميشود) (2) امّا من براى جرير مدّتى را معلوم كرده‏ام كه بيش از آن توقّف ننمايد مگر (از معاويه) فريب خورده باشد (او را براى گرفتن جواب معطّل داشته) يا نافرمانى كرده (در گرفتن جواب از او اهمال نموده) و رأى من مدارا نمودن (با ايشان) است، پس شما هم مدارا كنيد و (اگر چه) بدم نمى‏آيد كه شما آماده براى جنگ باشيد (3) «و لقد ضربت أنف هذا الأمر و عينه» يعنى من بينى و چشم اين كار را زده‏ام (اين ضرب المثل عربى است كه بجاى ضرب المثل فارسى: من همه طرف اين كار را پائيده ‏ام، بكار مى‏ رود) و نهان و آشكار آنرا زير و رو كرده‏ ام، چاره‏اى براى خود نديدم مگر جنگيدن (با معاويه و يارانش) يا كفر و انكار آنچه را كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله آورده زيرا جلوگيرى نكردن از اضلال و گمراهى كفّار و منافقين بى اعتنائى بامر خدا و رسول مى‏باشد و آن براى علّى كفر است، و براى اطاعت امر خدا و رسول البتّه با آنان جنگ كرده شرّشان را دفع مى ‏نمايم. پس در موضوع سبب قتل عثمان كه معاويه به آن حضرت نسبت مى‏داد مى‏فرمايد:) (4) عثمان بر امّت حكومت ميكرد و بدعتهاى چندى (كارهاى ناشايسته و مخالف ايمان) پديد آورد، و (آن كارهاى زشت) سبب گفتگو بين مردم (مذمّت و اعتراض) گرديد، و ايشان هم (آنچه بايد در باره او بگويند) گفتند و باو بى‏ ميل شدند، و تغييرش دادند (او را كشتند، پس نسبت قتل او بمن از طرف معاويه بر خلاف واقع است).