• خطبه ها
  • درباره حكميت
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

درباره حكميت

 (199) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) (قاله لما اضطرب عليه أصحابه في أمر الحكومة) أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرِي مَعَكُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ حَتَّى نَهِكَتْكُمُ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْكُمْ وَ تَرَكَتْ وَ هِيَ لِعَدُوِّكُمْ أَنْهَكَ لَقَدْ كُنْتُ أَمْسِ أَمِيراً فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَأْمُوراً وَ كُنْتُ أَمْسِ نَاهِياً فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَنْهِيّاً وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ وَ لَيْسَ لِي أَنْ أَحْمِلَكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ .


ص662

 از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه آنرا (در جنگ صفّين) هنگاميكه اصحاب آن بزرگوار در باب حكميت با او مخالفت نمودند، فرموده (لشگر شام وقتى كه از جنگيدن با لشگر عراق ناتوان گشته شكست خوردند بتدبير عمرو ابن عاص قرآنها بر سر نيزه‏ ها زده آنان را بحكم آن دعوت كرده صلح و آشتى خواستند، پس لشگر عراق بعضى باعتقاد اينكه ايشان راست مى‏ گويند و برخى بجهت خستگى از جنگ و گروهى بر اثر دشمنى باطنى كه با آن حضرت داشته ظاهرا خود را مطيع جلوه مى‏ دادند، دعوت آنها را بقرآن بهانه كرده همه با هم نزد آن بزرگوار گرد آمده گفتند: بايستى دست از جنگ برداشته مالك اشتر و سائر جنگ جويان را هم از كارزار باز گردانى و گر نه ترا مانند عثمان مى‏ كشيم، امام عليه السّلام امر داد كه مالك و سائرين باز گشتند، پس از آن فرمود:) 1 اى مردم، هميشه امر و فرمان من با شما طورى بود كه ميل داشتم تا اكنون كه جنگ شما را ضعيف و ناتوان گردانيد، و سوگند بخدا جنگ از جانب شما شروع شده و رها گرديد در حاليكه دشمنتان را ناتوانتر و بيچاره‏تر نمود (پس اگر مخالفت نمى‏ نموديد بر معاويه و لشگر شام تسلّط يافته فتح و فيروزى از آن شما بود، ولى چكنم) 2 ديروز امير و فرمانده بودم و امروز مأمور و فرمانبر، و ديروز نهى كننده و باز دارنده بودم و امروز باز داشته شده، و شما دوستدار زنده ماندن بوديد، و نمى‏ خواهم شما را بآنچه كه نمى‏ پسنديد وادار نمايم (توانائى ندارم يا مصلحت نيست شما را بجنگ مجبور نمايم).