• خطبه ها
  • درباره تقسيم بيت المال
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

درباره تقسيم بيت المال

« 389»

(126) (و من كلام له ( عليه ‏السلام  )) لما عوتب على تصييره الناس إسوة في العطاء من غير تفضيل أولى السابقات و الشرف‏ أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ

« 390»

بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ ( عليه ‏السلام  )أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَدِينٍ وَ أَلْأَمُ خَلِيلٍ .

 


 

ص390

  از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در وقتى كه از او به تندى پرسيدند كه چرا عطاء و بخشش (بيت المال و صدقات و غنائم) را ميان مردم بالسّويّه تقسيم مى‏ نمايد و اشخاصى را كه سبقت در اسلام داشته و (در جنگها حاضر و يا) داراى شرافت و بزرگى بودند برترى نمى‏دهد (سنّت و طريقه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر اين بود كه در تقسيم بيت المال ميان مسلمانان فرق نمى‏گذاشت ابو بكر هم در زمان خلافتش بهمان رويّه رفتار كرد، ولى چون عمر بخلافت رسيد سنّت آن حضرت را تغيير داده بعضى را بر ديگران برترى داد، و عثمان در خلافتش طريقه عمر را بسط داده به دلخواه خود بهر كه هر چه مى‏ خواست مى‏بخشيد، و چون امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت ظاهريّه منصوب گرديد به سنّت پيغمبر اكرم رفتار نمود، و اين رويّه بر خلاف عادت و ميل فتنه جويان بود باين سبب طلحه و زبير نقض بيعت كرده از آن بزرگوار دورى نمودند و جمعى هم به معاويه پيوستند، پس گروهى از اصحاب به خدمت حضرت آمده درخواست نمودند كه در تقسيم بيت المال بعضى را ترجيح دهد، امام عليه السّلام فرمود):  

 ص391

(1) آيا دستور مى ‏دهيد مرا كه يارى بطلبم بظلم و ستم بر كسيكه زمامدار او شده ‏ام (بسنّت پيغمبر اكرم رفتار نكرده به زير دستان ستم روا داشته خود را مشمول خشم پروردگار گردانم) سوگند بخدا اين كار را نمى‏كنم مادامى كه شب و روز دهر مختلف و ستاره‏اى در آسمان (با قوّه جاذبه) ستاره‏اى را قصد مى ‏نمايد (هرگز چنين نخواهم كرد) (2) اگر بيت المال مال شخص من هم بود آنرا بالسّويّه ميان مسلمانان تقسيم مى ‏نمودم، پس چگونه (يكى را بر ديگرى امتياز دهم) و حال آنكه مال خدا است (و زير دستان و مستمندان جيره خوار او هستند) (3) پس حضرت عليه السّلام (در مفاسد بخشيدن بيت المال بغير مستحقّ) فرمود: آگاه باشيد كه بخشيدن مال بغير مستحقّ ناروا و اسراف است (خداوند سبحان در قرآن كريم س 17 ى 26 فرموده: وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً ى 27 إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ يعنى اسراف مكن و مال خود را در غير رضاى خدا پراكنده مساز، زيرا اسراف كنندگان برادران و ياران ديوان هستند) و دادن مال بغير مستحقّ دهنده اشرار در دنيا (بر حسب ظاهر) بلند مرتبه مى‏گرداند (گيرنده در پيش او براى خوش آمد اظهار كوچكى و فروتنى مى‏ نمايد) و در آخرت او را پائين مى‏آورد (پست مى‏ سازد چون بيچارگى و عذاب هميشگى را در بر دارد) و در ميان مردم او را گرامى داشته و در نزد خدا خوارش مى‏نمايد (زيرا ارجمند نزد حقّ تعالى كسى است كه بدستور او رفتار نمايد) (4) و هيچ مردى مالش را بيجا صرف نكرد و بغير مستحقّ نداد مگر آنكه خداوند او را از سپاسگزارى ايشان باز داشت و دوستى آنان براى غير او بود، پس اگر روزى نعل (كفش) او بلغزد (پيش آمد بدى براى او رخ دهد) و بيارى و همراهيشان نيازمند باشد آنها بدترين يار و سرزنش كننده ترين دوست مى ‏باشند.