ایران در آستانه ی قرن پانزدهم خورشیدی، بار دیگر در حال آزمودن نقشه راهی است که صفویان، آغازگر آن بودند تبدیل: دوگانگی وتقابل به همزیستی و همگرایی، همزیستی و همگرایی به قدرت. موفقیت این فرمول، نه در حذف یکی از دو بال که در پروازی هماهنگ است.

سردار سرلشکر باقری فرماندهی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به صورت نادر و البته نمادین، در پیام تصویری نوروزی خود از تخت جمشید به  بهانه ی تبریک سال نو، فرصتی برای بازخوانی هویت دوگانه ی ایران فراهم آورد: هویتی که بر دو بال «ایرانیت» و «تشیع» استوار است .این دو بال در طول تاریخ، گاه در تقابل و گاه در هم آمیزی، نقشه ی راهی برای قدرت هوشمند یا به تعبیر جوزف نای قدرت نرم ایران ترسیم کرده اند.

امروز اما به نظر می‌رسد که طیف عقلانی ، اعتدالی و واقع گرای هسته ی تصمیم ساز در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی در ادامه ی مسیر  پدران اولیه ی ایران امروز یعنی شاه اسماعیل صفوی و شاه عباس کبیر تلاش دارد تا این دوگانه ی «تاریخی-هویتی»  را در قالب یک استراتژی یکپارچه برای نجات ایران در میان طوفان تهدیدهای پیرامونی ، منطقه ای و جهانی باز تعریف کند تا در کنار قدرت سخت خود بتواند از این سلاح مهم برای قدرت و اقتدار ایران استفاده ی کافی را ببرد . 

برای توضیح این امر باید ببینیم تاریخ چه می گوید: 

وقتی شاه اسماعیل صفوی در قرن شانزدهم میلادی، متعاقب فتوحات خود و یکپارچه کردن ایران «تشیع»  را به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام کرد، نه تنها بنیان یک امپراطوری مذهبی، که پایه های هویتی نوین را بنیان گذاشت، هویتی که تا امروز مهم ترین وجه گفتمانی و قدرت نرم افزاری قرائت ایرانیان از خود و تاریخشان است . صفویان با ترکیب « ایرانیت » ( با محوریت زبان فارسی ، اسطوره های ملی و نمادهایی مانند نوروز ) و «تشیع»(با محوریت عاشورا، عدالت علوی و...) موفق شدند ایران را از حاشیه ی جهان اسلام به مرکزی ژئوپلتیک ، ژئو کالچریک و حتی ژئو اکونومیک تبدیل کنند. شاه عباس کبیر اما این راه را با ساخت اصفهان به عنوان شهر رویایی تمدن شرق ، پایتختی که هم مسجد شیخ لطف الله داشت و هم میدان نقش جهان ، به اوج رساند ، به گونه ای که این دو بال «تمدنی - ایدئولوژیک» ایران را در برابر تند باد حوادث و بویژه در برابر امپراطوری عثمانی ، رقیبی سنی ایمن میکرد و در عین حال، شکوه تمدنی پیش از اسلام را نه تنها زنده نگه می‌داشت بلکه با همین استراتژی موازنه های ژئوپلتیک را در منطقه ایجاد میکرد ، این هویت « تمدنی - ایدیولوژیک» در دوره ی اخلاف حکومت صفوی به محاق رفت تا اینکه رضا شاه تحت تأثیر روشنفکران فرنگ رفته ای که برای تشکیل سلسله ی پهلوی به او کمک کردند تصمیم به نادیده گرفتن بال «ایدئولوژیک» ایران گرفت و تصمیم بر آن داشت که تنها باقرائتی باستانی از بال « تمدنی» قدرت، شکوه و عظمت دوره ی شاه عباس کبیر را احیا کند اما برخوردهای خشن با مذهب و نادیده گرفتن اعتقادات مذهبی عموم مردم و حذف و تضعیف مذهب از عرصه ی عمومی نه تنها او را به سر منزل مقصود نرساند که در سال ۱۳۵۷ از طریق انقلاب اسلامی ایران و توسط بال«ایدیولوژیک» سرنگون شد، جمهوری اسلامی ایران به عنوان فرزند این انقلاب در دهه های نخست پس از انقلاب گفتمان رسمی خود را بر محور مفاهیمی چون «امت اسلامی» و « ایدئولوژی شیعی» متمرکز کرده بود ؛ اما تحولات منطقه در دو دهه ی گذشته از سقوط صدام حسین و ظهور جریان های نو سلفی رادیکال سنی چون طالبان، القاعده و داعش تا افزایش رقابت با قدرتهای عربی منطقه در خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا  و ترکیه در آناتولی، قفقاز و حتی آسیای میانه و این اواخر فشار حداکثری قدرتهای بزرگ جهانی، به نظر می‌رسد دستگاه سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران را به بازبینی این راهبرد واداشته است. امروز ردپای «ایرانیت» را میتوان در تاکید بر « نوروز » به عنوان نماد «وحدت ملی» ، سرمایه گذاری بر میراث باستانی مانند تخت جمشید ، صدور مجوز برای برگزاری جشنهای بزرگ آیین و مناسک مرتبط با نوروز و حتی استفاده ی فزاینده از روایتهای ملی در ادبیات رسمی و غیر رسمی رسانه ای ایران دید . سخنان اخیر مقامات درباره ی « تمدن ایرانی - اسلامی » نیز نشان می دهد که تهران می کوشد این دوبال را نه در تقابل ، که در هم افزایی و همگرایی معرفی کند .

این دوبال تا کجا ایران را حمایت خواهند کرد ؟ این قدرت نرم دو وجهی و دوگانه ، از فرهنگ و تمدن گرفته تا مذهب، می تواند ایران امروز را از یکسو با شبکه ی فرا ملی شیعه(مانند حزب الله ، شیعیان عراق ، یمن ، بحرین و علی العموم جریان‌های شیعی که به هلال شیعی موسوم است) و از سوی دیگر با ابزارهای فرهنگی برخاسته از ایرانیت ( مانند سینما ، ادبیات ، دیپلماسی فرهنگی، زبان فارسی، نوروز و...) مرتبط کند و قدرت ایران را گسترش دهد، این دوگانه هم پاسخگوی نیاز به اتحاد داخلی در جامعه ی متکثر و چند قومیتی بویژه در بحرانهای کنونی ایران، است هم ابزاری برای نفوذ منطقه ای و جهانی، بر این اساس ایران با این استراتژی هم از احساسات مذهبی شیعیان جهان بهره می برد ، و هم خود را به عنوان حافظ تمدنی کهن معرفی میکند که پل ارتباطی شرق و غرب است ؛ چنین مسیری البته خالی از سنگلاخ و چالش نیست چرا که چنین پیوندی همواره از طرف گروه ها و جریانهای تندرو مذهبی و متحجرین از یک طرف و جریانهای پان ایرانیست رادیکال که ایرانیت را در تقابل با مذهب تعریف می کنند همواره با تنش همراه بوده است. با این حال، به نظر می‌رسد هسته ی تصمیم ساز و سیاستگذار در نظام جمهوری اسلامی ایران دریافته است که بدون ایرانیت پروژه ی قدرت منطقه ای ایران ناقص می ماند .پیام تصویری سردار محمد باقری در تخت جمشید می تواند یکی دیگر از نمادها و نشانه های این تحول باشد، جایی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نماد ایدئولوژی انقلابی، در کنار ستونهای هخامنشی، نماد ایران پیش از اسلام، قرار میگیرد .

پایان سخن اینکه ایران در آستانه ی قرن پانزدهم خورشیدی، بار دیگر در حال آزمودن نقشه راهی است که صفویان، آغازگر آن بودند تبدیل: دوگانگی وتقابل به همزیستی و همگرایی، همزیستی و همگرایی به قدرت. موفقیت این فرمول، نه در حذف یکی از دو بال که در پروازی هماهنگ است؛ پروازی که تاریخ و ایدئولوژی، تمدن و مذهب را پشتوانه ی جهش ایران به عنوان قدرتی جهانی  کند. 

ذبیح‌ الله سعیدی 

کارشناس مسائل سیاسی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.