رسانه نقش ممتاز و بی بدیلی در ذهنیت سازی عمومی دارد و به تبع آن می تواند بازوی کمک رسان و نظم دهنده و بستر ساز رتق و فتق امور ملک و ملت باشد و در دیگر سو موجبات اخلال و اختلال در روندها و فرایندهای تدبیر امور را فراهم سازد. مع الاسف اهمیت رسانه و کارکردهای ممتاز و یگانه آن در کشور ما، هیچگاه آنگونه که بایسته و شایسته آن بوده دیده نشده است، آنچنان که می توان مدعی بود در دولت های مختلف کم یا زیاد رسانه به مثابه پاشنه آشیل دولت های مستقر شده است.
در هزاره سوم میلادی، عصر ارتباطات و تکنولوژی، هیچ ابزار و هیچ ادواتی همسان و هم تراز با رسانه جامعیت و کارکرد وثیق و بنیادین در ذهنیت سازی و استنباط عمومی ندارد. و کیست که نداند، انسان چیزی فراتر از دریافت ها و داده های شاکله بخش ذهنی خود در چنته نداشته و ندارد و بدین سان می توان مدعی بود که رسانه کارت بازی هیچ و همه چیز است.چرا که مهمترین بستر انتقال اطلاعات و اخبار و شکل گیری افکار عمومی و ذهنیت سازی پیامدی از معبر رسانه و متعلقات قدیمی و روزآمد آن است.
از اقتصاد و بازار بورس تا فرهنگ و هنر و جلوه های بصری آن، از سیاست و فراز و فرودهای آن تا جنگ و رویارویی نظامی، آنچه در متن و بطن میدان رخ میدهد، یک چیز است و آنچه برای شما در قالب پکیج های مختلف رسانهای روایت سازی صورت می پذیرد، چیز دیگری است و لزوما اصل آن رویداد همخوان با روایت آن رویداد نیست و آنچه که مهم و اثر گذار است آن روایتی است که ذهنیت شما را پیرامون آن مقوله شکل میبخشد.
در اینجا یک مثال ساده از موضوعات روز می زنم تا متوجه عمق نکته مورد اشاره شوید. جنگ غزه در باریکهای کوچک از فلسطین در یکسال و یکماه گذشته تمام توجهات جهانی را به خود معطوف کرده است. حال آنکه این باریکه کوچک در سرزمین های اشغالی در گوشهای از غرب آسیا تا پیش از این حتی نامش به گوش چندین میلیارد از جمعیت جهان نرسیده و اهمیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی خاصی هم نداشت اما اکنون در 183 کشور از 193 کشور جهان تجمعات و اعتراضات پیرامون وقایع آن بروز و ظهور دارد و این نشانه قدرت رسانه و روایت در عصر ماست،کما اینکه اتفاقاتی بسیار بزرگ در سطوح عام و فراگیر در سده ها و دهه های گذشته رخ می داد و حتی کسی در آن گوشه دیگر جهان تا پایان عمرش هم نسبت به آن آگاه و مطلع نمی شد.
با این مقدمه نسبتا طولانی به بحث این مقال ورود می کنم. همانگونه که اشاره رفت، رسانه نقش ممتاز و بی بدیلی در ذهنیت سازی عمومی دارد و به تبع آن می تواند بازوی کمک رسان و نظم دهنده و بستر ساز رتق و فتق امور ملک و ملت باشد و در دیگر سو موجبات اخلال و اختلال در روندها و فرایندهای تدبیر امور را فراهم سازد.
مع الاسف اهمیت رسانه و کارکردهای ممتاز و یگانه آن در کشور ما، هیچگاه آنگونه که بایسته و شایسته آن بوده دیده نشده است، آنچنان که می توان مدعی بود در دولت های مختلف کم یا زیاد رسانه به مثابه پاشنه آشیل دولت های مستقر شده است.
چه بسا دولت هایی که به گواه آمار و مستندات موفقترین کارنامه را داشته و با گذشت زمان این حقیقت بر همگان مکشوف شده است اما در برهه و زمان خود بهواسطه زبان الکن رسانهای، نتوانستهاند این توفیقات و دستاوردها را به افکار عمومی منتقل و بستر برای ادامه مسیر را با همراهی عموم توده های مردم از لایه های مختلف و متکثر مهیا سازند و در نهایت منجر به انقطاع در مسیر پیشرفت و توسعه کشور شده است که در این زمینه دولت اصلاحات و دولت دوم روحانی مثال های خوبی در این زمینه هستند.
عطف به همین سوابق، با روی کارآمدن دولت مسعود پزشکیان، نگارنده و بسیاری از اهالی فن در حوزه رسانه در مقالات و سخنرانی ها و جلسات مختلف این مهم را گوشزد و انتظار داشتند که دولت تازه با درس گیری از تجربیات تلخ گذشته، در ساماندهی حوزه اطلاع رسانی با بهره گیری از نیروهای متخصص و کارآمد و روش های نوین کنش رسانهای هدفمند این حوزه را تبدیل به یک مزیت و فرصت برای دولت در برابر تهدیدات و تحدیدات کند اما آنچه که این روزها شاهد آن هستیم و در زمان برخی انتصابات در این حوزه و روند کند تغییرات نسبت به آن بیم داشتیم، در حال محقق شدن است و در همین ابتدای کار کُمیت دولت در این عرصه بسیار لنگ میزند.
در طول مدت سپری شده نه تنها هیچ کنش رسانهای اثرگذار با دایره شمول فراگیر در عرصه اطلاع رسانی دولت جامه عمل نپوشیده است که به نوعی به شکل چندین و چندباره با ضعف های مفرط و اطلاع رسانی نابالغانه و غیر حرفهای، زمینه غرض ورزی مغرضان و تخریب چهره دولت در بدنه حامیان و نیز افکار عمومی فراهم آمده است.
چند مثال ساده در این زمینه: دولت تاکنون نزدیک به 15 استاندار برگزیده است که اتفاقا بخش عمدهای از آنان اصلاح طلب یا با سوابق اعتدالی هستند اما آنچه ما در فضای رسانهای میبینیم اعتراض شدید به انتصاب معدود استانداران با سابقه اصولگرایی است. در حالیکه همان ها نیز از طیف تندرو نیستند اما تیم اطلاع رسانی دولت توانایی و کاری روی معرفی آنها و اقناع افکار عمومی نداشته و اینگونه بابت انتصابات مختلف جو غالب منفی و ناهمراه است در حالیکه اکثریت بالایی از انتصابات همسو با وعده های دولت بوده است.
در زمینه مواجهه با اتفاقات روز منطقهای که مهمترین اتفاق مورد توجه افکار عمومی است، رسانه های دولت کجا هستند و چه فعل و انفعال ملموس و ذهنیت سازی داشته اند و تریبون را یا به رقبای داخلی داده اند یا در قرق رسانه های معاند آنور آبی است!.
در زمینه تلاطم های اقتصادی و فراز و نشیب قیمت ها و وضعیت معیشتی کدام رویکرد سازنده و جریان ساز رسانه ای برای تبیین وضعیت و نقش دولت در آن به افکار عمومی متبادر شده است؟.
در زمان حضور پزشکیان در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که اولین حضور وی آنهم در برههای بس حساس و تعیین کننده بود، بازخورد رسانهای از تیم اطلاع رسانی دولت چه بود؟ غیر از آنکه تعداد مسافران و همراهان با گاف یکی از اعضای تیم اطلاع رسانی سوژه هجمه به دولت شد و مانور روی بازگشت الواح که ربطی به دولت مستقر نداشت، به عنوان دستاورد سازی جعلی مورد تمسخر و شماتت قرار گرفت.
در دیگر سو رفتارهای برخی از اجزای تیم اطلاع رسانی دولت نیز عجیب و غیر سازنده و نامنطبق با کارکردهای حرفهای است. سرکار خانم فاطمه مهاجرانی شخصیتی فرهیخته و سخنوری توانمند و خوش الحان هستند اما رفتار ایشان در این منصب چه نسبتی با جایگاه سخنگویی دولت در تبیین و تشریح دستاوردها و نیز بستر سازی برای پیش برد برنامه های دولت در تعامل با دیگر قوا و در افکار عمومی دارد؟ حرکات پوپولیستی و عوام گرایانه رخ داده در نشست های خبری شاید برای بخشی از مردم جذابیت داشته و حتی بسیار خوب و دلنشین باشد اما چه ربطی به وظایف ساختاری و کارکردهای محوله به این جایگاه دارد؟ به زبان ساده هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
در روزنامه نگاری مثلی داریم بدین مضمون که یک روزنامه نگار در وهله آغازین باید وسعتی به اندازه اقیانوس با عمق دو سانت داشته باشد. کنایه از اینکه باید با سطوح و عرصه های مختلف آشنا باشد اما نیازی به عمق دهی غیر از حوزه تخصصی ندارد. حال عزیزان مشغول در این حوزه تا چه حد چنین جامعیت و اشرافی دارند و استخوان خورد کرده حوزه رسانهای هستند که انتظار موفقیت از آنان را در این زمینه داشته باشیم.
بگذریم از تعیین افراد غیر حرفهای بر گلوگاه های رسانهای و یا عدم تعیین تکلیف برخی دیگر با گذشت چند ماه از عمر دولت که تعجب برانگیز و شایسته تامل است.
به هر تقدیر و مخلص کلام آنکه نه تنها در ساختار رسانهای دچار ایرادات و اشکالات فراوان هستیم، بلکه عزم و ارادهای برای کنش موثر و تکاپوی ملموس در این زمینه را شاهد نیستیم و متاسفانه بیم آن میرود که رسانه با این وضعیت و اوصاف یک بار دیگر و این بار به دلایل مختلف با سرعت و دامنه فراگیرتر تبدیل به پاشنه آشیل دولت چهاردهم شود.