پایگاه خبری جماران، محسن عربی: حوادث رخداده طی 10 روز گذشته در جنوب لبنان؛ انفجار پیجرها و تجهیزات الکترونیکی و ترور فرماندهان ارشد حزبالله و بمباران وسیع مناطق غیرنظامی توسط صهیونیستها، منطقه خاورمیانه را وارد مرحله جدیدی از تنش و آشوب کرده است؛ از طرف دیگر، 10 روز تا سالروز «عملیات طوفانالاقصی» باقی نمانده و روزشمار یک سالگی این جنگ آغاز شده است.
به همین منظور و برای آگاهی بیشتر از حوادث و اتفاقات روزهای آینده، گفت و گویی کوتاه با «علیرضا مجیدی» کارشناس مسائل منطقه داشتیم و از وی سوال کردیم که آیا گمانهزنیهای اخیر و سخنانی از جنس آنکه حماس با شروع عملیات هفتم اکتبر در دامی نظیر دامی که در یازده سپتامبر برنامهریزی شده بود، افتاده است؟
فارغ از فضای شعاری اینطور به نظر میرسد که طراحان «عملیات هفتم اکتبر» تصور نمیکردند که جامعه اسرائیل این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار بدهد که 12 ماه بجنگد. یک اصطلاحی به نام «نقطه شکست» در ادبیات سیاسی به کار میبریم. اینجا همان جایی است که جامعه به جوش میآید و واکنشهای آن سیاستمدار را وادار به تغییرات تصمیمات سیاسی میکند. تصور این بود که با زنده نگه داشتن گروگانها با توجه به انتظارات جامعه اسرائیلی که ناشی از تجربیات گذشته بوده است، مثل جنگ سال 2008 و جنگ 22 روزه که تنها به خاطر یک اسیر به پایان رسید، پیشبینی چنین جنگ طولانی را نداشتند و به همین جهت اتفاقات تازهای را در حال تجربه کردن هستند.
طراحان عملیات هفتم اکتبر تصور نمیکردند جامعه اسرائیل فرصت 12 ماهه جنگ به نتانیاهو را بدهد
حزبالله خود را برای جنگ فرسایشی بلندمدت آماده میکند
اندیشه مقاومت و سازمان رزم حماس نابود شدنی نیست
وی در پاسخ به سوال که آیا میتوان عملیات حماس را به طور کل شکست خورده دانست گفت: ما به 3 دلیل راهبردی و غیرقابل تغییر، نمیتوانیم این موضوع را استدلال محکمی برای شکست حماس بدانیم.
1. جمعیت 2 میلیونی غره که بیش از یک سوم آنان آوارگان 1948 هستند را نمیتوان به همین راحتی نادیده گرفت؛ اینها سه نسل آوارگی را به جان خریدند و جذب شهرهای فلسطینی نشدند و در اردوگاهها ماندند؛ این حرف کمی نیست. جنس این جمعیت حتی با جنس آوارگان فلسطینی در کرانه و سوریه و اردن و لبنان متفاوت است. جمعیتی که 76 سال اشغالگری اسرائیلیها به چشم خود دیده است و میداند که هرگاه فلسطینیها سرزمین خود را ترک کردند، دیگر بازگشت به آن امکانپذیر نبوده است. این جمعیت خاک غزه را ترک نخواهد کرد.
2. جغرافیای این منطقه نکته بسیار مهمی است؛ هیچکدام از کشورها زیر بار این نمیروند که اسرائیلیها حکمرانی این باریکه کوچک را در دست داشته باشد. فرضاً اسرائیلیها حکمرانی این منطقه را بر عهده گرفتند، بعد آن چکار خواهند کرد؟ اگر دیوارکشی کنند عملاً خود را در تیرس مقاومت قرار دادهاند و بافت یک دست فلسطینی میماند و یک منطقه نظامینشین اسرائیلی تأسیس گردد، که لاجرم این اتفاق خواهد افتاد کما اینکه فلسطینیها دهههای متمادی این تجربه را دارند. اگر هم به فکر تغییر ترکیبی جمعیتی و اسکان مردم یهودینشین شود، حتی اگر 10 درصد جمعیت هم نزدیک به مقاومت باشند، اینها کاملاً کارکرد بمب ساعتی را خواهند داشت و میتوانند وارد اراضی اشغالی شوند و بلایی بزرگتر روی سر آنان آوار خواهد شد.
3. اندیشه مقاومت و سازمان رزم حماس نابود شدنی نیست؛ ممکن است آسیب ببیند، تضعیف شود و حتی حکومت را هم از دسته رفته ببیند، اما نابود نخواهد شد و در نازلترین حالت خود به صورت یک گروه زیرزمینی باقی خواهد ماند و این خود یک سرمایه جدید برای شروع دور جدیدی از مقاومت است.
پس این ادعا که حماس شکست خورده درست نیست.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در اثر حملات اخیر صهیونیستها، توان رزمی حزبالله تضغیف شده؟ اظهار داشت: شکی در این نیست که توان حزبالله تضعیف شده است، اما در اوج فشارها، حزبالله موشکهای دوربرد خود را وارد میدان نبرد کرده است و شمال کرانه باختری(منطقه مرج) را مورد هدف قرار داده است. از سوی دیگر، حیفا را پر تعداد زده و این در حالی است که هنوز نیروی زمینی وارد رزم نشده است. حزبالله چون آسیب دیده، شاید بتوان گفت که توان هجومی نیروی زمینیاش کاهش یافته، اما توان دفاعی بالایی به خاطر وجود شبکههای تونلی دارند که به مراتب، از توان هجومی اسرائیل قویتر است. در حقیقت اسرائیل اگر زمینی وارد لبنان بشود، اول مشکلات و مصائب آنهاست. به نظر می آید حزبالله خود را برای جنگ فرسایشی بلند مدت آماده میکند، چون اسرائیل در مورد لبنان برخلاف غزه، داعیه تصرف هم ندارد. لذا سوال اینجاست که چقدر میتواند جنگ بلندمدت را ادامه دهد؟
این کارشناس مسائل منطقه در جمعبندی خود در مورد جنوب لبنان گفت: اسرائیل نهایتاً قصد دارد جنگ لبنان را باید به یک وساطت بینالمللی و یک قطعنامه شورای سازمان ملل پایان بدهد، اما حزبالله خود را برای جنگ بلندمدت آماده کرده است.
وی در بخش پایانی گفت و گو در پاسخ به این سوال که چه چشماندازی برای این درگیریها پیشبینی میکنید؟ عنوان کرد: به نظر میآید اگر نتانیاهو امیدوار به پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا باشد، به سمت تقویت او در جریان مبارزات انتخاباتی خواهد رفت؛ البته علل دیگری نیز دارد، اما به صورت کلی تقویت ترامپ بر روی آینده جنگ موثر است. مسأله بعدی این است که باید ببینید آیا میتواند جبهه شمال را از جبهه جنوب غزه تفکیک کند یا خیر؟ نتانیاهو فعلاً به دنبال تداوم جنگ در سطح محدود است؛ چه در لبنان، چه در غزه و چه در کرانه باختری. او نمیخواهد این فرصت را از دست بدهد، البته به دنبال این است که جنگ لبنان را با یک توافق بینالمللی که برای خودش پیروزی و دستاورد داشته باشد، پایان دهد و سپس به موازات جنگ غزه سراغ کرانه باختری بیاید. البته دور از ذهن است که به همین زودی حزبالله کوتاه بیاید.
مجیدی در پایان گفت: در مجموع به نظر میرسد جنگ در کوتاه مدت هم در شمال و هم در غزه ادامه خواهد داشت و اسرائیل هم به راحتی میتواند در هر دو جبهه بجنگد؛ اما در نهایت در جبهه شمال یک وساطت بینالمللی وارد عمل میشود و قطعنامهای صادر میشود. اگر بخواهم زمانی برای این وساطت پیشبینی کنم میتوانم نزدیکی به انتخابات آمریکا و یا بعد از انتخابات آمریکا را حدس بزنم؛ در صورتی که مشخص شود هریس برنده انتخابات خواهد بود، ممکن است قبل از برگزاری انتخابات وساطت صورت گیرد، وگرنه باید منتظر برگزاری انتخابات باشیم. در غزه نیز نتانیاهو با دریافت امتیازی که بتواند خود را پیروز نشان دهد، جنگ پایان مییابد، اما عملیات خود را در کرانه به جدیت دنبال میکند.