انتخابات دومرحلهای تیرماه گذشته را میتوان به نوعی پیروزی «واقعگرایی» بر «توهمسالاری» دانست، زیرا منجر به تشکیل دولتی شد که مصمم است در سایه وفاق ملی بر روی زمین ناهموار واقعیتها راه برود و به حل مشکلات بی شمار اقتصادی اجتماعی و سیاسی همت بگمارد.
گروه اقتصاد و درآمد: ناصر ذاکری، کارشناس اقتصادی و پژوهشگر توسعه، در یادداشتی با بیان اینکه شواهدی در دست است که گویا حرکتهایی در مسیر آشتی با واقعیتهای هرچند تلخ جهان درحال وقوع است، توضیح داد: سخنان اخیر وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت سیزدهم که اقدامات دولت وقت در برخورد با پرونده ارز ترجیحی را اشتباه دانسته است، میتواند مثالی برای پذیرفتن واقعیتها، آنهم از جانب هسته سخت توهمگرایان تلقی شود. گفتنی است وی قبل از روی کار آمدن دولت سیزدهم سخنانی با این مضمون گفتهبود که مهار تورم بسیار آسان است و دولت آینده میتواند بهراحتی بر تورم غلبه کند و اصلاً نیازی به «گره زدن مسائل اقتصاد کشور به توافقات بینالمللی» نیست.
به گزارش جماران، متن کامل این یادداشت ، که در اختیار سایت جماران قرار داده شده، بدین شرح است:
وضعیتی را در نظر بگیرید که فردی بهعنوان سرمایهگذار با فرصتهای متنوع سرمایهگذاری روبهرو است. پیشنهاددهندگان هر پروژه برای فروش متاع خود، با هیجان تمام، از منافع پروژه و سودآوری بالای آن سخن میگویند. سرمایهگذار در اولین قدم باید این ادعاها را بررسی و مقایسه کند. در این بررسی مشخص خواهد شد که نرخ های بالای ادعایی سودآوری پروژهها چه حد واقعبینانه یا متوهمانه است. بانکها نیز در مرحله بررسی پرونده متقاضیان تسهیلات با بررسی مستنداتی از نوع طرح توجیهی و برنامه کسبوکار، دنبال پاسخ این سؤال هستند که آیا پیشبینی متقاضی تسهیلات از فروش محصول و درآمد آتی پروژه واقعبینانه است یا نه، و آیا او توان بازپرداخت اصل و فرع تسهیلات دریافتی را خواهدداشت!؟
رقابت احزاب و جریانهای سیاسی که هرکدام برنامهای برای اداره امور کشور ارائه میکنند، نیز وضعیتی مشابه برای شهروندان صاحب حق انتخاب ایجاد میکند. آنها آیندهای درخشان و امیدبخش را که فقط و فقط با اجرای برنامه موردنظرشان قابلدسترسی است، نوید میدهند. اما آیا پیشبینی آنان از آینده متوهمانه نیست؟
در طول نزدیک به دو دهه گذشته، جامعه ما گرفتار سیل عظیمی از گزارههای متوهمانه در عرصه اقتصاد و سیاست بوده است. سخنوران گرفتار توهم، با دادن وعدههای شگفت و ارائه تحلیلهای بیپایه دورانی را در تاریخ معاصر کشورمان شکل دادند که بیمناسبت نیست آن را «دوران توهم» بنامیم. آنگاه که فلان سخنور اعمال تحریمهای ظالمانه برعلیه کشورمان را اقدامی بیحاصل و حتی به نفع اقتصاد ملی معرفی میکرد، بسیاری از سیاسیون متمایل به نهضت توهم از دیدگاههای او تجلیل میکردند. روز بعد وقتی فلان مقام مسؤول با طرح سؤال معروف «تحریم نمنه دی؟»، یا با کاغذپاره خواندن قطعنامههای شورای امنیت، مستمعان بیاطلاع خود را به خنده وامیداشت، نه تنها مورد اعتراض قرار نمیگرفت، بلکه به واسطه این بیاناتش بر صدر مینشست و قدر میدید، و حتی پیشنهاد میشد متن نامه یا سخنرانی جنجالی او در دانشگاهها بهعنوان متن درسی مورد استفاده قرار گیرد.
در همین راستا وزیر وقت نفت ادعا میکرد با تحریم نفت ایران، قیمت نفت به بالای ۲۰۰دلار رسیده، و اقتصاد غرب متلاشی خواهدشد. رئیس کل وقت بانک مرکزی تحریم شبکه بانکی کشور را غیرممکن اعلام میکرد. دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، افزایش صادرات غیرنفتی کشور تا سطح ۲۰۰میلیارد دلار را آنهم بدون کوچکترین تلاشی برای تعامل مثبت با جهان، کاملاً شدنی میدانست. وزیر وقت کار میگفت با یک میلیون تومان میتوان شغل ایجاد کرد. هم او قبلاً ادعا کرده بود ایران میتواند در مدتی کوتاه به سومین اقتصاد بزرگ دنیا مبدّل شود.
چنین دیدگاههای عجیبی که نوعی مأموریت غیرممکن را پیش پای اقتصاد ملی میگذاشتند، فقط و فقط در سایه نادیده گرفتن قوانین و سازوکارهای حاکم بر عالم واقع یا بیاطلاعی محض از آنها مطرح میشدند، درست مثل اینکه کودکی با تماشای فیلمهای علمی- تخیلی رویای غلبه بر قانون جاذبه و پرواز به سبک فلان شخصیت کارتونی را در سر بپروراند.
با این حال، شواهدی در دست است که گویا حرکتهایی در مسیر آشتی با واقعیتهای هرچند تلخ جهان درحال وقوع است. بهعنوان نمونه سیاسیونی که زمانی تلاش برای توافق هستهای و امضای سند برجام را خیانتی بزرگ معرفی میکردند و اشک میریختند، به صف کسانی پیوستند که در دولت سیزدهم بیسروصدا برای احیای آن تلاش کردند، هرچند میکوشیدند تا آنجا که امکان دارد، از واژه «برجام» که یادآور تلاش دولت یازدهم برای حل وفصل ماجرای پرونده هستهای بود، استفاده نکنند. همچنین سخنان اخیر وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت سیزدهم که اقدامات دولت وقت در برخورد با پرونده ارز ترجیحی را اشتباه دانسته است، میتواند مثالی برای پذیرفتن واقعیتها، آنهم از جانب هسته سخت توهمگرایان تلقی شود. گفتنی است وی قبل از روی کار آمدن دولت سیزدهم سخنانی با این مضمون گفتهبود که مهار تورم بسیار آسان است و دولت آینده میتواند بهراحتی بر تورم غلبه کند و اصلاً نیازی به «گره زدن مسائل اقتصاد کشور به توافقات بینالمللی» نیست.
البته چنین چرخشهایی را هنوز نمیتوان نشان از مهجور شدن تفکر متوهمانه دانست، زیرا به نظر میرسد برخی جریانها و سلیقههای سیاسی حیات و بقای خود را در گرو ترویج این سبک از اندیشیدن میبینند و به این راحتی از آن دست نخواهند برداشت.
انتخابات دومرحلهای تیرماه گذشته را میتوان به نوعی پیروزی «واقعگرایی» بر «توهمسالاری» دانست، زیرا منجر به تشکیل دولتی شد که مصمم است در سایه وفاق ملی بر روی زمین ناهموار واقعیتها راه برود و به حل مشکلات بی شمار اقتصادی اجتماعی و سیاسی همت بگمارد.
اما سؤالی که پرونده آن برای بسیاری از کارشناسان ایران دوست که دل در گرو اعتلای نام ایران دارند، برای سالیان طولانی باز میماند، این است که آیا دوران توهمسالاری و تاختوتاز بیمحابای طرفداران مکتب توهم بازهم فراخواهد رسید؟ آیا خطر بازگشت دوران توهم هنوز هم اقتصاد خسته و رنجور اما بسیار مستعد رشد و شکوفاییمان را همچنان تهدید میکند؟
در پایان باید به نکتهای بسیار قابلتأمل اشاره شود که ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده، و گاه قلم او را به سمت نگارش عباراتی در حال و هوای طنز سوق میدهد، و آن این است که سخنوران و فعالان سیاسی شاخص متمایل به اندیشه توهمسالاری که بیشترین گزارههای متوهمانه در میدان سیاست و اقتصاد را خلق کرده، و نشر دادهاند، در میدان رقابتهای سیاسی و جناحی و تلاش برای تسلط بر ارکان اجرایی کشور هرگز خطر نکرده، و گرفتار توهم نمیشوند! بلکه با تکیه هوشمندانه بر زمین واقعیت و استفاده سنجیده از ابزارهای در دسترس تلاش میکنند واقعبینانه ترین مسیر برای رسیدن به پیروزی را شناسایی کرده، و موفقیت جریان سیاسی خود را تضمین کنند. استفاده از عبارت پرمعنای مهندسی (توجه مفرط به اعداد و ارقام و پذیرش حاکمیت مطلق فرمولهای ریاضی) در رقابتهای انتخاباتی دقیقاً غلبه این نوع نگاه را در پس ذهن سخنوران منسوب به مکتب توهم به تصویر میکشد.
بهراستی اگر نادیده گرفتن واقعیات تلخ و نگاه بلندپروازانه (بخوانید متوهمانه) به حوزه سیاست و اقتصاد تفکری دارای اصالت است، چرا منادیان این تفکر در میدان رقابت سیاسی به نوعی دیگر رفتار میکنند؟!