حکمت چیست و چگونه به دست میآید؟/چگونه میتوان حکیم شد؟
لقمان از آن دسته افرادی است که نامش بسیار بر سر زبانها افتاده است. دلیل این امر برمی گردد به این مطلب که او حکیم بود و توصیه هایی از او برای همه عصرها باقی مانده است. حال باید ببینیم حکمت چیست و چرا به لقمان، حکیم می گویند؟
به گزارش خبرنگار جماران، لقمان از آن دسته افرادی است که به حکیم بودن شهرت دارد، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند که لقمان پیامبر نبود، ولی بندهای بود که بسیار فکر میکرد و به خداوند ایمان عمیق داشت. در مطلبی که در ادامه می آید به معنای حکمت و اینکه به چه کسی حکیم می گویند و چگونه می توان حکمت به دست آورد با نگاهی به آیه 12 سوره لقمان اشاره شده است:
در آیه دوازده سوره لقمان وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را به جای آور و البته هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده و آن کس که کفران کند (زیانی به خدا نمیرساند) زیرا خداوند بینیاز و ستوده است.) بر چند نکته تاکیده شده است:
۱. حکمت، عطای خداوند است، نه اکتسابی «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ»
۲. نعمت ویژه، شکر ویژه میطلبد. «آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ ... اشْکُرْ لِلَّهِ» چنانکه خداوند در برابر اعطای نعمت ویژهی کوثر به پیامبر اسلام، صلی الله علیه و آله، از او شکر ویژه خواست. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» (کوثر، ۱ و ۲)
۳. اوّلین فرمان به حضرت موسی بعد از نبوّت، فرمان نماز و اوّلین فرمان بعد از دادن حکمت به لقمان، فرمان شکرگزاری است. «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ»
۴. شکر نعمتهای خداوند، به سود خود انسان است. «وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ» چنانکه در آیه ای دیگر آمده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» (ابراهیم، ۷)
سیمای لقمان حکیم
پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: لقمان پیامبر نبود، ولی بندهای بود که بسیار فکر میکرد و به خداوند ایمان عمیق داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست داشت و به او حکمت عطا فرمود.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند: لقمان، حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده است، بلکه او مردی پرهیزکار، تیزبین، باحیا و دلسوز بود. اگر دو نفر با هم درگیر میشدند و خصومتی پیدا میکردند، میان آنها آشتی برقرار میکرد.
لقمان با دانشمندان زیاد مینشست. او با هوای نفس خود مبارزه میکرد.
او عمر طولانی داشت، معاصر حضرت داوود علیه السلام و از بستگان حضرت ایّوب علیه السلام بود. او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را برگزید.
از لقمان پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: «به خاطر امانت داری، صداقت و سکوت دربارهی آنچه به من مربوط نیست.»
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «لقمان نسبت به رهبر آسمانیِ زمان خود معرفت داشت.»
اگرچه خداوند به او کتاب آسمانی نداد، ولی همتای آن یعنی حکمت را به او آموخت.
روزی مولای لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد. لقمان زبان گوسفند را آورد. روز دیگر گفت: بدترین عضو آن را بیاور. لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد.
چون مولایش دلیل این کار را پرسید، لقمان گفت: اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخن بگوید، بهترین عضو بدن است، وگرنه بدترین عضو خواهد بود.
نصایح لقمان
* اگر در کودکی خود را ادب کنی، در بزرگی از آن بهرهمند میشوی.
* از کسالت و تنبلی بپرهیز. بخشی از عمرت را برای آموزش قرار ده و با افراد لجوج گفتگو و جدل مکن.
* با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادری مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.
* تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.
* بر دنیا تکیه مکن و دل مبند و دنیا را به منزلهی پلی در نظر داشته باش.
* بدان که در قیامت از تو دربارهی چهار چیز میپرسند: از جوانی که در چه راهی صرف کردی؛ از عمرت که در چه فنا کردی؛ از مال و داراییات که از چه راهی کسب کردی و آن را در چه راهی صرف کردی.
* به آنچه در دست مردم است، چشم مدوز و با همهی مردم با حسن خلق برخورد کن.
* با همسفران زیاد مشورت کن و توشهی سفر خود را بین آنها تقسیم کن.
* اگر با تو مشورت کردند، دلسوزی خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضی درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسی که سنّ او بیشتر از توست، گوشفرا ده.
* نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّی در سخت ترین شرایط به جماعت بخوان.
* اگر در نماز بودی، قلب خود را حفظ کن.
* اگر در حال غذا خوردن بودی، حلق خود را حفظ کن.
* اگر در میان مردم هستی، زبان خود را حفظ کن.
* هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛ امّا احسانی را که به مردم میکنی یا بدی را که دیگران در حقّ تو میکنند، فراموش کن.
مولا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام :
اَلحاسِدُ یَرى أنَّ زَوالَ النِّعمَةِ عَمَّن یَحسُدُهُ نِعمَةٌ عَلَیهِ
حسود، نابودى نعمتِ کسى را که به او رشک مى برد، براى خود نعمتى مى داند.
غررالحکم، حدیث شماره ۱۸۳۲
وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را به جای آور و البته هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده و آن کس که کفران کند (زیانی به خدا نمیرساند) زیرا خداوند بینیاز و ستوده است.
حکمت، معرفت، طاعت
حکمت، بینشی است که در سایهی معرفت الهی پدید آید و در اثر فکر در اسرار هستی و رسیدن به حقّ، نور و تقوا؛ میتوان به آن دست یافت.
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «حکمت همان فهم، معرفت و شناخت عمیق است؛ شناختی که انسان را به بندگی خدا و پیروی از رهبر آسمانی وا دارد و از گناهان بزرگ دور کند.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «رأس حکمت، طاعت خداوند است.»
راغب در معنای این واژه میگوید: «حکمت، رسیدن به حقّ به واسطه علم و عقل است.»
پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «من سرای حکمت ام و علیّ درگاه آن؛ هر کس طالب حکمت است؛ باید از این راه وارد شود.»
أنَا دارُ الحِکمَةِ وعَلِیٌّ بابُها فَمَن أرادَ الحِکمَةَ فَلیَأتِ البابَ
در روایات متعدّد، اهل بیت علیهم السلام، دروازه و کلید حکمت معرّفی شدهاند.
ارزش حکمت
یکی از وظایف انبیا، آموزش کتاب و حکمت است. «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (بقره، ۱۲۹ - آلعمران،۱۶۴ و جمعه، ۲)
حکمت، همتای کتاب آسمانی است و به هر کس حکمت عطا شود، خیر کثیر داده شده است. «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (بقره، ۲۶۹)
مطابق روایات؛ حکمت همچون نوری است که در جان قرار میگیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پدیدار میشود.
حکمت، بینش و بصیرتی است که اگر در فقیر باشد، او را در جامعه از ثروتمند محبوبتر میکند و اگر در صغیر باشد، او را بر بزرگسالان برتری میبخشد.
حکمت، گمشدهی مؤمن است و در فراگیری آن به قدری سفارش شده است که فرمودهاند: همان گونه که لؤلؤ قیمتی را از میان زباله بر میدارید، حکمت را حتّی اگر از دشمنان بود فرا گیرید.
فرد حکیم در مسائل سطحی و زودگذر توقّف ندارد. توجّه او به عاقبت و نتیجهی امور است. نه نزاعی با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر میکند، سخنی بدون علم و آگاهی نمیگوید و در گفتار و رفتارش تناقضی یافت نمیشود.
نعمتهای الهی را ضایع نمیکند و به سراغ بیهودهها نمیرود، مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را برای خود بخواهد، برای آنها میخواهد و هرگز با مردم حیله نمیکند.
حکمت چگونه به دست میآید؟
حکمت، هدیهای است که خداوند به مخلصین عنایت میفرماید. در روایات متعدّد میخوانیم: «من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» هر کس چهل شبانه روز کارهایش خالصانه باشد، خداوند چشمههای حکمت را از دل او به زبانش جاری میکند.
در حدیث دیگری میخوانیم: کسی که در دنیا زاهد باشد و زرق و برقها او را فریب ندهد؛ خداوند حکمت را در جانش مستقر میکند. حفظ زبان، کنترل شکم و شهوت، امانتداری، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید، زمینههای پیدایش حکمت است.
نمونههای حکمت
خداوند در سورهی اسراء، آیات ۲۲ تا ۳۸؛ دستورهایی داده و در پایان میفرماید: این اوامر و نواهی حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، آن دستورها عبارتند از:
- یکتا پرستی و دوری از شرک
احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیری، گفتار کریمانه و تواضع همراه با محبّت و دعای خیر به آنها
- پرداخت حقّ الهی به اولیای خدا، فقرا و در راه ماندگان
- پرهیز از اسراف و ولخرجی، میانهروی در مصرف
- پرهیز از نسلکشی و عمل نامشروع جنسی
- دوری از تصرّف در مال یتیم، ادای حقّ مردم و دوری از کم فروشی
- پیروی نکردن از چیزی که به آن هیچ علم و آگاهی نداری و دوری از راه رفتن متکبّرانه
سپس میفرماید: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ» این سفارشها نمونههای حکمت الهی است.
مولا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام :
اَلعامِلُ بِجَهلٍ کَالسَّائِرِ عَلى غَیرِ طَریقٍ فَلا یَزیدُهُ جِدُّهُ فِى السَّیرِ إلاّ بُعدا عَن حاجَتِهِ
کسى که جاهلانه دست به کارى مى زند، به رهروى مى مانَد که بىراهه مى رود؛ پس تلاشش در رفتن، جز دور شدن از خواستهاش، نتیجه ای ندارد.
غررالحکم، حدیث شماره ۱۸۴۷
دیدگاه تان را بنویسید