آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها دبیرکل مجمع روحانیون مبارز با تأکید بر عظمت شخصیت امام خمینی(س)، گفت: انصافا مردم هم قدردان این نعمت بودند، اما بنده و امثال بنده مثل فرزندان پدری هستیم که از دنیا رفته و یک ثروت عظیم هم در اختیار بچه هایش گذاشته و ما بی عرضه ها فکر کردیم این ثروت عظیم دیگر کار می خواهد چه کند؟!

به گزارش خبرنگار جماران، آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها در سخنانی در حرم مطهر امام خمینی گفت: هرچه فکر می کنم خودم را کوچک تر از آن می دانم که بتوانم راجع به عظمت امام و بزرگی کاری که انجام داد، چیزی عرض کنم. من واقعا خودم را ناتوان می بینم و زبانم الکن است. کار عظیمی که امام کردند در عین ناباوری بسیاری از رجال سیاسی با تجربه آن زمان بود. چیزهایی که عرض می کنم خودم دیده ام و شنیده ام و هیچ کدام از روی کتاب نیست.

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز تأکید کرد: رجال سیاسی باتجربه کاری را که امام انجام دادند جزو نشدنی ها و ناممکن ها می دانستند. نام نمی برم؛ ان شاء الله نیت و قصد همه آنها خیر بوده است. یعنی حتی زمانی که مردم دنبال امام آمده بودند برای چیزی که امام گفته بود، آنها می گفتند، «چون امام در نجف است و(به تعبیر من) خیلی نمی داند سیاست چیست، یک چیزی فرموده اند»؛ اینکه شاه باید برود، برای آنها یک چیز عجیب و غریب بود.

وی افزود: امروز شاه اینقدر در ذهن ما حقیر شده است که به راحتی گفته و شنیده می شود و شاید نسل امروز فکر کنند که مگر این کار چه چیزی بوده است؟! ولی آن زمان بسیاری از رجال سیاسی با تجربه و خوب می گفتند یعنی چه؟ اما کاری که باورشان نمی شد را امام شروع کردند و تا آن جایی در من در ذهنم هست، حتی در میان علما و روحانیون بزرگ آن زمان هم یادم نمی آید کسی در ابتدا در این مسأله با امام همفکر و موافق بودند.

آیت الله موسوی خوئینی ها ادامه داد: من گمان می کنم دیگران وقتی دیدند مردم این حرف را پذیرفته اند، همه آمدند؛ چه علمای بزرگ و فضلا و چه سیاسیون. کار عظیمی بود و شاید برای ما هم که کمی آن ایام یادمان رفته است، باید به ذهنمان بیاوریم که چه خبر بود تا بفهمیم چه اتفاقی افتاد. یک رژیم با سابقه که همه آن را کمک می کردند، از جایی که شاه فکرش را نمی کرد این صدا بلند شد. شاه فکر همه جا را کرده بود، اما فکر اینجا را نکرده بود که از درون حوزه علمیه قم یک روحانی بیاید و بساط سلطنت را به هم بریزد. تمام رجال سیاسی را یا خانه نشین و یا آواره کرده بود و از کشور فرار کرده بودند.

وی اظهار داشت: در این زمینه واقعا خودم را ناتوان می بینم و زبانم الکن است که بتوانم تصویر آن روزگار را امروز بیاورم و ترسیم کنم که چه خبر بود و بفهمیم امام چه کار عظیم غیر قابل باور را باورمند کرد و بعد هم انجام شد. ولی به قیمت خیلی تلاش ها، هزینه ها، رنج ها و سختی های امام و کسانی که قبول داشتند و دنبال امام بودند.

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: برای اولین بار بود که ایران یک رأس حکومتی پیدا می کرد که یک آدم دانشمند بود. یعنی واقعا در تاریخ ایران هرچه ما یادمان هست سلاطین آدم های حداقل دانشمند نبودند؛ حالا هرچه بودند. بعد از جهت انسانی، اخلاقی و همه فضائل، این هم اولین بار در ایران چنین اتفاقی می افتاد. البته من خیلی تاریخ بلد نیستم و اگر قبلا بوده، من حداقل نمی دانم. این هم مسأله بسیار مهمی بود که اتفاق افتاد؛ شخصیتی با این سطح از علم، دانش، تقوا، فهم، فقه، اصول، فلسفه و یک کنشگر سیاسی هم بود.

 

پیوند در زمان امام بین مردم و رأس حکومت برای اولین بار اتفاق افتاد

 

وی افزود: مطلب دیگر اینکه پیوند در زمان امام بین مردم و رأس حکومت هم برای اولین بار اتفاق افتاد. من باز هم یاد ندارم و در کتاب هم نخوانده ام که آیا در گذشته میان سلاطین ایران کسی بوده که با مردم اینقدر پیوندش قوی و نزدیک باشد؟! اولین بار یک کسی در رأس حکومت اینقدر با مردمش پیوندی عمیق داشت؛ آن آمدن و آن رفتنش. مدتی هم که در رأس حکومت قرار داشت واقعا ایران بسیار در تلاطم بود؛ چه تلاطم جنگ و چه تلاطم کسانی که به هر حال همچنان طمع داشتند این بساط را به هم بریزند و این بازی را به هم بزنند.

آیت الله موسوی خوئینی ها اظهار داشت: یادتان هست که این دوستان خیلی دلخوشانه می گفتند شش ماه بیشتر دوام نمی آورد و فکر نمی کردند که یک روحانی از قم با نعلین و تسبیح بتواند حکومت نگه دارد. همه کسانی که به رأس حکومت آمده اند با چکمه و با زدن، کشتن و شمشیر آمده اند و این آقا با سخنرانی آمده است. برای آنها چیز عجیب و غریبی بود و امام این پیوند را با مردمش پیدا کرد و تا آخر هم این پیوند بود.  روحیاتی که ایام جنگ در جوان ها بود، شوخی نیست؛ خود امام سخنانی دارند که می گویند، جوان ها «می آیند پیش من ـ یک دفعه و دو دفعه نه،‌‎ ‎‌زیاد ـ و از من تقاضا می کنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم». به هر حال یک کسی آمده و توانسته قلوب ملتی را اینقدر جذب به رأس حاکمیت کند، این یک پدیده عجیب و غریب و سرمایه عظیمی است.

 

مردم قدردان بودند

امام موفق شد اعتماد را در مردم ایجاد کند

 

وی یادآور شد: انصافا مردم هم قدردان این نعمت بودند، اما بنده و امثال بنده مثل فرزندان پدری هستیم که از دنیا رفته و یک ثروت عظیم هم در اختیار بچه هایش گذاشته و ما بی عرضه ها فکر کردیم این ثروت عظیم دیگر کار می خواهد چه کند؟! همین که هست از یک گوشه اش می خوریم! یعنی ما در این سال ها هیچ فکر نکرده ایم که باید تولید هم کنیم. گمان می کنم مشکل ما این است که آن ثروت و سرمایه را مولد نکرده ایم و فقط آن را مصرف کرده ایم؛ و امروز رسیده ایم به جایی که احساس می کنیم هم آن دارد کم می شود و هم انگار ما عادت کرده ایم به اینکه فقط بخوریم و راه تولید آن سرمایه و ثروت را نداریم. انگار کاری که امام می کرد برای اینکه آن اعتماد را جلب کند، را نداریم.

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز تأکید کرد: یک کار را امام انجام داد که خیلی عظیم و با عظمت است و آقایان هم اشاره کردند، ولی ما آن راه را ادامه ندادیم؛ یعنی به نظرم مشکل این است که ما ادامه ندادیم و همچنان به سرخوشی آن همه محبوبیت، ثروت و سرمایه زمان را گذرانده ایم و اصولی را که امام بر اساس آنها موفق شد آن کار عظیم را انجام بدهد و آن اعتماد را در مردم ایجاد کند، انگار کنار گذاشتیم و فراموش کردیم.

 

این مردم و اعتماد مردم نقطه اصلی و مرکزی قدرت امام بود و ما این را از دست داده ایم

 

وی افزود: به هر حال ما هر طور بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم، این مردم و اعتماد مردم نقطه اصلی و مرکزی قدرت امام بود و ما این را از دست داده ایم. یعنی در اثر بی عرضگی ما، این اعتماد مردم را از دست داده ایم و به یک چیزهایی چسبیده ایم که فکر می کنیم آنها خیلی مهم است. من نسبت به کسانی که بعد از امام در سطوح مختلف، چه رهبری و چه سطوح پایین تر، مملکت را اداره می کردند، هرگز ذره ای با سوء ظن نگاه نمی کنم. یعنی هرگز فکر نمی کنم آنها اهل دنیا و ریاست و شهوات بوده اند و به این دلیل مشکل ایجاد کرده اند.

 

 

وضع دین و باورها و اعتقادات دینی خیلی عجیب و غریب و ضعیف شده است

ما خوب نفهمیدیم که اصول اساسی امام برای اداره کشور چه بود

 

آیت الله موسوی خوئینی ها ادامه داد: همه آنها می خواستند کار خوبی انجام دهند، ولی خیلی ها به اصول کار توجه نکردند و اصول از دست رفت. آدم ها بد نیستند و حتی بعضی از آنها خیلی هم خوب هستند و از من و شما هم بهترند، ولی چون آن اصول را از دست داده اند، به نظر من امروز اعتماد مردم خیلی شکننده شده است. من آمار ندارم، ولی در مجموع احساس می کنم که وضع دنیای مردم خوب نیست؛ من با احتیاط می گویم «خوب نیست»، و الّا از هرکس می شنویم می گویند، «خیلی بد است». 

وی در پایان با اظهار این عقیده که از سوی دیگر وضع دین هم خوب نیست، تصریح کرد: تا آنجایی که من می فهمم، وضع دین و باورها و اعتقادات دینی خیلی عجیب و غریب و ضعیف شده است. یعنی به هر حال ما مدعی هر دو بوده ایم. من گمان می کنم ما خوب نفهمیدیم که اصول اساسی امام برای اداره کشور چه بود و لذا به امور حاشیه ای چسبیدیم و آن اصول از دست رفت. ان شاء الله خود خداوند ملت و مملکت را از خطراتی که تهدیدش می کند نجات دهد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
19 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.