خواجوی از انقلابیون قبل از از انقلاب بود که علیه استبداد پهلوی مبارزه کرد و طعم تلخ زندان و شکنجه استبداد را چشید، پس از انقلاب نه تنها بر سفره انقلاب، سهم خواهی نکرد، بلکه جان و مال و آبروی خود را وقف آرمانهای انقلاب و مصالح کشور و ملت کرد.
پایگاه خبری جماران: علی خواجوی، معلم و سیاستمدار محبوب و با اخلاق کشور، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان کشور و رئیس جبهه اصلاحات استان کهگیلویه و بویراحمد، بر اثر ابتلا به بیماری کرونا، به دیار حق شتافت.
او یک معلم و فرهنگی برجسته بود که زیســتی شرافتمندانه و مومنانه داشت، قبل از تعلیم دیگران، معلم نفس خویشتن بود. به خوبی دریافته بود که انسان محور توسعه است و توسعه کشور از رهگذر تربیت و توسعه انسان ممکن و میسور خواهد شد، لذا مسئوالنه و عاشقانه در توسعه انسانی و تربیت جوانان کوشید.
خواجوی از انقلابیون قبل از از انقلاب بود که علیه استبداد پهلوی مبارزه کرد و طعم تلخ زندان و شکنجه استبداد را چشید، پس از انقلاب نه تنها بر سفره انقلاب، سهم خواهی نکرد، بلکه جان و مال و آبروی خود را وقف آرمانهای انقلاب و مصالح کشور و ملت کرد.
او سیاســتمداری اخلاق محور بود و با الهام از آموزه هایی دینی، آموخته بود که سیاســت میبایست تابع و برآمده از اخلاق باشد، سیاســت منهای اخلاق را، از بزرگترین خطرهایی میدانست که حیات سیاسی جامعه را تباه میسازد، به کلام پیامبرش رسول اکرم ص باورداشت که «من برای تکمیل فضیلتهای اخلاقی مبعوث شدم»، برهمین اساس همواره از ویرانگری سیاستهای ماکیاولیستی در روابط فردی و اجتماعی بیمناک بود، در تعامل با دوستان، رقبای سیاسی و حتی دشــمنان خود از جاده عدالت، انصاف و عدالت خارج نم یشد، زبانش به تهمت و دروغ آلوده نبود، جایگاه و موقعیت ممتاز خود را اسباب قدرت و ثروت نکرد و از دنیابه قلیلش اکتفا کرد، اهل رفق و مدارا بود، امین و رازدار بود و در هنگامه چالشها و دشمنیها، اسرار هویدا نمیکرد، وفادار بود و خیانت، پیمان شکنی و عهدشکنی در مرامش نبود، در زمانه ای که صداقت و درستکاری کم ارج و پر هزینه و ریاکاری، نفاق و فریبکاری بازار پر رونقی یافته اســت، صادق و درست کردار بود، در عین عزتمندی، مودب و متواضع بود. خیرخــواه و نیک اندیش بود. اصلاح طلبی خود ساخته بود، او به حق از معدود اصلاح طلبانی بود که هم در مرام و هم در منش اصلاح طلب و مصلح بود و به نیکی فرمان مولایش امام علی ع را لبیک گفت که *هر کس خویش را پیشــوای دیگران قرار داد، باید اصلاح خویش را براصلاح دیگران مقدم بدارد و پیش از آن که مردم را با زبان خود دعوت نماید، با ســیرت و رفتار خود دعوت کند. کسی که معلم و ادب کننده خویشتن است، به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی مردم است*
علی خواجوی انسانی با ایمان، دینمدار و شریعتمدار بود. از مکتب امام صادق ع آموخته بود که *کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم* هیچگاه به دینداری تظاهر و تفاخر نمیکرد، ولی رفتار فردی و اجتماعی او نمایش فضیلتها و آموزههای دینی بود. خواجوی نه تنها از جهت سیاست ورزی که از نظر اخلاق و دینمداری نیز یک الگو و نمونه حسنه بود، او از دین برای دنیای خویش بهره ای نگرفت و از نردبان دین و اخلاق بالا نرفت و با ابزار دین خانه کسی را ویران نکرد.
خواجوی سیاست مداری دانا، آگاه، باهوش و کیاست، توانمندو صبور
بود، در بند و دام شیادان و سیاست بازان فرو نمی افتاد، لایه های عمیق و پیچیده سیاســت و حکمرانی را درک میکرد، توانمندی و تحلیلهای عمیقش ریشه در دانایی و آگاهی او داشت، ایمانش ایمانی آگاهانه بود، صبرش ریشه در داناییش داشت. او به خوبی میدانست بدون صبر، ظفر نمی آید.
درجایگاه کنشگر سیاسی اجتماعی، چهار خط قرمز داشت، اولین خط قرمزش حقوق و مصالح ملت بود، به حقوق انسان بماهو انسان ایمان داشت و با صلابت و قاطعیت، استوار و ثابت قدم بر سر حقوق ملت ایستاد و هزینه داد و تا آخرین نفس بر پیمانش با ملت باقی ماند و مرعوب زر و زور نشد. خط قرمز دیگرش منافع ملی ایران بود، در توجه به منافع ملی و حقوق ملت دچار افراط و تفریط نمی شــد، به بهانه حقوق ملت علیه منافع ملی نمی شورید و به بهانه مصالح نظام و منافع ملی، از حقوق ملت عقب نمی نشست. سومین خط قرمزش اخلاق بود؛ هم در انتخاب هدف و هم در انتخاب وســیله اخلاق مدار بــود، چهارمین خط قرمــزش قانون بود، توجه به ایــن ملاحظات بود کــه اثرگذاری و نقش آفرینی خواجــوی را در محافل و مجالس برجسته می نمود و او را به عنصری اعتدال بخش و امید آفرین وحقگرا بود.
آزاده، آزادیخواه وحقگرا بود. نقدپذیر بود، سیاســتمداری خردورز بود و تسلیم خرد جمعی و در برابر پرسشگری مسئولانه و خاضعانه پاسخگو بود.
فهمی عمیق از ساختار حکمرانی استانی و ملی داشت، از اعتبار و سرمایه اجتماعی و سیاسی بالایی برخوردار بود و اسباب کسب قدرت و منصب در سطوح عالی استانی و ملی برایش فراهم بود، ولی نه تنها اسیر قدرت نشــد که امیر قدرتش بود و همواره از آن گریزان بود. قدرتمندی قدرتگریز اما بــه توده مردم و جوانان نزدیک و برابر آنان خاضع و فروتن بود.
خواجوی عاشــق و دردمند بود، عاشــق ایران رنجور و انســانهای بی پنــاه و رنجدیده و درد کشــیده ای که حقوقشان تباه شده، بود، حرارت همین عشق بود که او را به حرکت و هروله وامیداشــت، و سبب میشد بیش از نصف عمرش از شــهری به شــهری و از جلسه ای به جلســه ای، در پی عزت و اعتلای ایران و کاستن از درد و رنج ایرانیان، در حرکت باشــد. عاشــق توسعه ایران و رفاه و زندگی مردمش بــود و لحظه لحظه جان خود را ارزانیشان کرد. چندان دور از ذهن نبود که زودتر از این پیمانه عمرش پر شود، چرا که نصف بیشتر زندگی اش در ســفر و خطر بود، سفرهایی با اتوبوس و ماشینهای فرســوده در جاده های ناهموار.
انسانی با این ویژگیها بدون تردید همچنان زنده است و از بسیاری زنده ها، زنده تر. ثمره زندگی سیاسی و فرهنگی او همین که در فضای سیاستزده ایران، الگویی حسنه از سیاست ورزی بــود و از دل آموزههایش صدها جــوان رویید و پرورش یافت که شیرینیهایی به بارخواهند آورد که درد فراق او را تسکین خواهد بخشید.
گرچه امروز تن خسته و جان رنجورش در جمع ما نیست، اما مکتب خواجوی یعنی انسانیت، شرافت، صداقت، شجاعت، آزادگی، نوع دوستی، خــردورزی، حقگرایــی، ظلم ســتیزی،عدالت طلبی، مردمداری و رواداری، چراغ راه آینده است