رییسی یک چهره اصولگراست که در سالهای گذشته، هم در زمان رقابت با حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ و هم در دوران دولت برنده آن انتخابات، رویکرد سیاست خارجی روحانی را عموما به نقد نشسته است. در روزهای پیش از این دوره انتخابات البته او تلطیف محسوسی در مواضع خود داشت و لااقل در یک نمونه تصریح کرد برجام، مهمترین دستاورد سیاست خارجی دولت روحانی را بهعنوان موضوعی که ایران آن را امضا کرده پی خواهد گرفت.
به گزارش جماران؛ روزنامه شرق نوشت: از اواسط تابستان پیشرو، این سیدابراهیم رئیسی و تیمش خواهند بود که به جای حسن روحانی و یارانش عهدهدار اداره امور کشور خواهند بود. بالطبع، تعاملات بینالمللی ایران نیز روی میز کار او و وزیر خارجهای که معرفی خواهد کرد قرار خواهد گرفت.
مشخصشدن نام رئیس دولت آینده اما بهخودیخود در صحنه سیاست داخلی و خارجی موضوعیت دارد و از اینرو خالی از لطف نیست اگر در همین مرحله به چشمانداز سیاست خارجیای که او و کابینهاش دنبال خواهند کرد، نگاهی شود. مشخص است که بخشی از مسائلی که روی میز دیپلماتیک دولت رئیسی قرار خواهد گرفت، نتیجه اتفاقاتی خواهد بود که لزوما امروز پیشبینی نشدهاند؛ اما بخشی از مسائل دولت آینده ادامه یا نسخه تحولیافته مسائلی خواهد بود که امروز هم پیشرو هستند و بخشی نیز در نتیجه تغییر دولت موضوعیت خواهند یافت. طبعا در پیشبینی این چشمانداز به این نکته نیز باید توجه کرد که در فاصله بین انتخابات و تشکیل دولت آینده هنوز دولت فعلی عهدهدار تعامل خواهد بود و پروندههایی که اکنون در دست این دولت هستند، بنا نیست به شکل امروز به دست دولت بعدی برسند؛ اما طبیعی است که مهمترین تغییر از این دولت به دولت آینده نشستن رئیسی بر جایگاه شخص دوم مملکت خواهد بود.
وجهه قاضی
دولتها معمولا برای تنظیم مناسبات خود با دولتهای جدید، منتظر رویکارآمدنش نمیشوند. اغلب زمانی که نامزدی به روز انتخابات میرسد و برنده میشود، هم روزهای کارزار انتخاباتی او در معرض دید دولتها بوده است و هم سابقههای پیشین او بهعنوان گزینه احتمالی بررسی میشود؛ از اینرو از همان زمانی که این گزینه برنده میشود، آنها مناسبات و برنامههای خود را بر مبنای این شناخت بازتنظیم میکنند.
قاسم محبعلی، دیپلمات سابق و مدیرکل سابق امور خاورمیانه وزارت خارجه، روز قبل از انتخابات در یادداشتی که در روزنامه «شرق» منتشر شد، به بررسی چشمانداز توانایی دیپلماتیک گزینههای پای صندوق پرداخت. او در آن یادداشت به مسئله شناخت و تصویر رئیس دولت اشاره میکند: «ما تجربه دولت آقای خاتمی را داریم. زمانی که آقای خاتمی بر سر کار آمد، آنها با توجه به نوع رفتار، پیشینه و برنامههایی که دولت آقای خاتمی ارائه داده بود، خودشان تصمیم به تغییر سیاست گرفتند. زمانی که آقای خاتمی داشت بر سر کار میآمد، اروپاییها سفرای خود را از تهران فراخوانده بودند. روابط ما با ترکیه در حداقل خودش بود و به سطح کاردار تنزل پیدا کرده بود. روابط ما با عربستان سعودی بسیار تیره و تاریک بود و مسئله انفجار مقر آمریکاییها، هم مناسبات ما با عربستان را دچار بحران کرده بود و هم با آمریکا خطر جنگ وجود داشت. آنچه این را تغییر داد، این بود که آنها احساس کردند در دولت خاتمی هم سیاستها تغییر کرده و هم کسانی که مجری سیاست هستند و طرف آنها قرار میگیرند، تغییر میکنند. در دولت روحانی هم همین اتفاق افتاد و همین برداشت را داشتند؛ بنابراین سعی کردند سیاستهایشان را تغییر دهند». او سپس بر اساس نوعی پیشبینی از نتیجه این انتخابات که احتمالا از روی شواهد و آمار آشکار بوده است، این بند را با این جمله به پایان میبرد: «من بعید میدانم چنین برداشتی الان وجود داشته باشد».
رئیسی یک چهره اصولگراست که در سالهای گذشته، هم در زمان رقابت با حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ و هم در دوران دولت برنده آن انتخابات، رویکرد سیاست خارجی روحانی را عموما به نقد نشسته است. در روزهای پیش از این دوره انتخابات البته او تلطیف محسوسی در مواضع خود داشت و لااقل در یک نمونه تصریح کرد برجام، مهمترین دستاورد سیاست خارجی دولت روحانی را بهعنوان موضوعی که ایران آن را امضا کرده پی خواهد گرفت. بخشی از این خودداری در موضعگیری احتمالا به این حقیقت مربوط بود که در صحنه مناظرهها و بحثهای انتخاباتی، دیگرانی در کنار او بودند که مواضع جریان اصولگرایی، جریانی را که رئیسی عضوی از آن است و هماهنگ با آن موضع گرفته، تبیین کنند؛ اما سابقه مواضع و نیز سابقه خود او در روزهای پیش از کارزار انتخاباتی روایت شفافتری از رویکردهای اوست. این سابقه کموبیش باعث خواهد شد دولتها، بهخصوص دولتهایی که در پروندههایی مثل برجام با ایران طرف هستند، با گاردی متفاوت با دولت رئیسی مواجه شوند و انتظار پیشرفت کمتری در تعاملات دیپلماتیک با او بهعنوان یک رئیسجمهور اصولگرا داشته باشند؛ در عین اینکه ممکن است طبق سابقه قبلی آنها از رئیسجمهور اصولگرای پیشین، این پیشرفت کمتر با توفیق بیشتر برای آنها همراه باشد. تصویر سیدابراهیم رئیسی البته با یک مسئله دیگر نیز گره خورده است.
آیا تحریم شخص رئیسی برای دولت او به دردسر تبدیل میشود؟
سیدابراهیم رئیسی از یک جنبه دیگر نیز با اسلاف خود تفاوت دارد. او در حالی وارد ریاستجمهوری میشود که همین حالا بهعنوان یک شخص حقیقی تحت تحریم ایالات متحده است. تحریمی که بر او اعمال شده بناست او را از ورود به آمریکا محروم کند، اموال و داراییهای او در آمریکا را در توقیف داشته باشد و بانکهای خارجی اگر درگیر تعاملات مربوط با او شوند، ممکن است تحریم شوند.
نگاهی به محتوای حکم تحریم رئیسی نشان میدهد مسئله اصلیای که ممکن است برای او دردسرساز شود، ممنوعیت سفر است، با توجه به اینکه او مانند دیگر رؤسای جمهور ایران این گزینه را پیشرو خواهد داشت که به سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل بپردازد؛ اما نگاهی به دو مسئله باعث میشود نتیجه بگیریم این تحریم مشکل چندانی برای رئیسی ایجاد نخواهد کرد.
مسئله اول تفاوت رویکرد بین دولت واضع تحریم با دولت مجری آن است. دولت دونالد ترامپ که پروژهای به نام فشار حداکثری را چنان که از نامش برمیآمد پی میگرفت، سختگیرانهترین تفسیرها را از قوانین اینچنینی میکرد و با دستورات و بخشنامههایی به شدت آنها میافزود. دولت جو بایدن، جانشین ترامپ، لزوما چنین رویکردی نخواهد داشت.
مسئله دیگر خاستگاه این تحریم است. تحریم رئیسی چنان که گفته شد بهعنوان بخشی از رویکرد دولت ترامپ در اعمال فشار حداکثری اجرائی شد. پایه اصلی این کارزار مسئلهای بود که بهطور کلی بین ایران و آمریکا و البته دیگر بازیگرانش مطرح است و ادامه مسیر آن، قاعدتا سرنوشت تحریم رئیسی را نیز تغییر خواهد داد.
میوهچینی برجام
از طعنههای غریب روزگار است، پروژهای که در دولت روحانی همواره هدف حمله اصولگرایان بود، حالا در زمانی به وضعیت عادی برمیگردد و «احیا» میشود که روحانی در حال تحویل دولت به یکی از آنهاست. همه شواهد و اظهارنظرها نشان میدهد فاصله چندانی با احیای برجام باقی نمانده است. از طرفی طبق گمانهزنی بسیاری، از جایی به بعد، ادامهدارشدن مذاکرات برجام تا امروز بدون رسیدن به توافق به خاطر رسیدن موسم انتخابات در ایران بوده است. اما انتخابات به پایان رسیده است.
سیدعباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران و رئیس هیئت مذاکرهکننده هستهای، در تازهترین گفتوگوهایش با رسانهها در این زمینه گفته است که طرفهای مذاکرات بیش از همیشه به توافق نزدیک هستند و نیز این احتمال قوی را مطرح کرده است که در همین دولت، گفتوگوها به پایان برسد. از طرفی اخبار رسانههای آمریکایی نیز حاکی از آن است که دولت بایدن تمایل دارد کار احیای برجام را در همین دولت به نتیجه برسد. حداقل دلیل این ترجیح، مسئله زمان خواهد بود. اگر مذاکرات تا پایان دولت روحانی ادامه پیدا کند، دیگر بازیگران برجام باید منتظر روند انتقال دولت و تغییر مقامات باشند تا تیمی که قرار است پس از این روبهروی آنها بنشیند مشخص شود. علاوه بر این، چنان که هنگام تغییر دولت از ترامپ به بایدن دیدیم، اینگونه نخواهد بود که تیم جدید بلافاصله بعد از نشستن بر کرسیهای دستگاه دیپلماسی راهی میز مذاکره شوند و احتمالا بازهای زمانی برای بررسی گزینهها و مسائل نیاز خواهد بود. طولانیشدن برجام بیش از آنکه نیاز ضروری مذاکرات باشد، مطلوب هیچ طرفی نیست. یک دلیل دیگر میتواند این باشد که رویکرد متفاوت دولت اصولگرای رئیسی ممکن است روند گفتوگوها را دچار چالش کند.
اما از آنجا که تحریم رئیسی در فرایند فشار حداکثری کلید خورده است، محتمل به نظر میرسد بهخصوص در شرایطی که رئیسی بهعنوان رئیسجمهور آینده ایران مشخص شده است، تحریم او نیز در زمره تحریمهایی قرار خواهد گرفت که آمریکا لغو خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر دولت بایدن تصمیم احیای برجام را بگیرد، قاعدتا مایل به تعاملات دیپلماتیک حول و حاشیه آن نیز خواهد بود. از اینرو چندان منطقی به نظر نمیرسد که همزمان با چنین تصمیمی، دولت بایدن تصمیم بگیرد رئیسجمهور ایران را همچنان تحت تحریم نگه دارد.
در نتیجه احیای برجام، دولت رئیسی از دستاوردهای برجام و بهخصوص رفع تحریمها بهرهمند خواهد شد و این خود میتواند عاملی باشد برای اینکه برخلاف مواضع پیشین، دولت اصولگرا برجام را پس نزند. اما دو مسئله شکل دیگری به خود خواهند گرفت؛ از طرفی، اگر چالشی مانند چالش ترامپ یا شاید حتی کوچکتر از آن برای برجام ایجاد شود، احتمالا دولت رئیسی مانند دولت روحانی دست به رویکردی پیچیده برای حفظ برجام نخواهد زد و ریسک از این زاویه بالاتر خواهد بود. از طرف دیگر، خواست دولت بایدن استفاده از برجام بهعنوان پایه بوده است تا با استفاده از درهای دیپلماسی بازشده به واسطه آن، بتواند بر سر دیگر مسائل مورد اختلاف با ایران نیز گفتوگو کند. چنین گفتوگویی احتمالا با استقبال چندانی در دولت رئیسی مواجه نخواهد شد و شاید اساسا هیچ میلی به آن در تیم رئیسی وجود نداشته باشد.
احیای برجام البته به معنای حذف تحریمهای ثانویه خواهد بود و این یعنی دستهای دولت برای تعامل با دیگرانی که خود بازیگر برجام نیستند نیز باز خواهد شد.
دوستان و دیگران
برجام بهعنوان ابزار رفع تحریم البته کارکرد دیگری نیز خواهد داشت. احیای برجام پایان رسمی کارزار فشار حداکثری و حذف فشار ایالات متحده بر دیگران بابت تعامل با ایران خواهد بود. چنین اتفاقی لااقل دو پیامد دیگر در تعاملات ایران خواهد داشت؛ پیامد اول که از همان زمان شروع گفتوگوها رخ نموده است، تمایل کشورهای منطقه به سرگروهی عربستان سعودی به عقبگرد از چالش با ایران به سوی تعامل و حلوفصل تنشها خواهد بود. رویکرد دولت بایدن در قبال جاهطلبیهای منطقهای محمد بنسلمان، ولیعهد و حاکم دوفاکتوی عربستان سعودی، با رویکرد ترامپ متفاوت بوده است و چک سفیدامضایی که ترامپ به سعودیها داده بود، دیگر در کار نیست. با حذف فشار حداکثری دیگر خاورمیانه در تقابل با ایران برای عربستان و متحدانش صحنه سابق نخواهد بود و چنان که نشان دادهاند، با بینتیجهبودن تقابلها در این مدت، آنها به ادامه جدیتر گفتوگوهایی خواهند پرداخت که همین حالا نیز آن را شروع کردهاند.
از سوی دیگر مانع تعامل و دادوستد با دیگران، شامل کشورهایی که ایران رابطه حسنهای با آنها دارد، برداشته خواهد شد. این یعنی ایران میتواند تعاملات تجاری و نفتی خود با کشورهایی مثل چین را با دردسر کمتر از سر بگیرد و از مزایای آن بهرهمند شود. احتمالا این پتانسیل نیز ایجاد خواهد شد که ایران بتواند در حوزههای جدید با کشورهای جدید نیز دادوستد را در نظر بگیرد و دامنه کار خود را در این زمینه بیشتر کند. این نیز فرصت تجاری و اقتصادی دیگری در نتیجه احیای برجام خواهد بود که دولت پیشرو خواهد توانست از آن بهره ببرد.
اما نکتهای در این میان دخیل است که باعث میشود برای بخشی از آنچه ایران با رفع تحریمها به دنبال آن خواهد بود، تنها احیای برجام کافی نباشد.
گره افایتیاف
داستان ایران و افایتیاف مدتهاست که ادامه دارد. تصمیمگیری درباره این پرونده ماههاست که در مرحله مجمع تشخیص مصلحت نظام متوقف مانده است. این مسئله تا وقتی برقرار است، مانع بخش مهمی از تعاملات ایران با طرفهای بالقوه، حتی بدون تحریمها خواهد شد. این مسئلهای است که برخی از همین کشورها، آنهم کشورهایی که رابطه مثبتی با ایران دارند، بهصراحت به ایران منتقل کردهاند.
در شرایطی که دولت اصولگرای رئیسی بر سر کار باشد و مسئله برجام را حلشده ببیند، احتمالا راضی نخواهد بود مسئله دیگری مزاحم استفاده از مزایای احیای برجام شود. جایگاه رئیسی در نظام نیز احتمالا باعث خواهد شد او اقبال بیشتری در تعامل با مجمع تشخیص مصلحت نظام و اعضای آن داشته باشد. از اینرو میتوان گمانهزنی کرد که مسئله افایتیاف که در دوران روحانی این همه زمان برد و به نتیجه نرسید، در دوره رئیسی وقت کمتری را به خود اختصاص دهد.
البته در جریان اصولگرا و در نزدیکان ابراهیم رئیسی هستند کسانی که با وجود همه این مسائل با افایتیاف بهطور کلی مخالفاند و با ادعاهایی مثل ایجاد ممنوعیت بر سر راه تعامل ایران با گروههای مقاومت در منطقه، آن را پس میزنند. اینکه تیم دیپلماسی رئیسی شامل چه کسانی باشد احتمالا بتواند درباره چشمانداز این پرونده در دولت او نیز گرایی به دست دهد.
وزیر و دبیر چه کسانی خواهند بود؟
رئیس دستگاه دیپلماسی عنوانی است که به وزیر خارجه اطلاق میشود و پس از وزیر خارجه نیز احتمالا مهره تأثیرگذار دیگر در تصمیمات دولت رئیسی در حوزه سیاست خارجی، دبیر شورای عالی امنیت ملی خواهد بود. یکی از نامهایی که برای این دو سمت مطرح شده است، رقیب پیشین رئیسی در همین انتخابات گذشته بود که البته در نهایت پای صندوق با رئیسی رقابت نکرد و کنار رفت. سعید جلیلی صراحتا مخالفت خود را با افایتیاف همین اخیرا و در مناظرات تلویزیونی تکرار کرده است. اگر او در تیم رئیسی جای داشته باشد و این موضع خود را در دولت وی به کرسی بنشاند، این چالش برای ایران ادامه خواهد داشت.
حضور جلیلی البته برای حوزههای دیگر دیپلماسی نیز معنادار خواهد بود. او در دورانی که در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت محمود احمدینژاد مذاکرات هستهای ایران را عهدهدار بود، ضعفهای خود در عرصه دیپلماسی را نشان داد و اخیرا نیز با مواضعش در مناظرهها بر این ضعفها تأکید کرد. جلیلی بهعنوان وزیر خارجه احتمالا به معنای تکرار ناکامیهای دوران احمدینژاد در عرصه دیپلماسی برای ایران خواهد بود. در همان یادداشتی که پیشتر به آن اشاره شد، محبعلی توضیح میدهد: «تجربه گذشته نشان میدهد برای اجرای برجام نیازمند سازوکار و دولتی مناسب آن هستیم. برجام در خلأ اجرا نمیشود؛ برجام نیاز به محیط مناسب هم در داخل ایران، هم در منطقه و هم در جامعه بینالمللی دارد. در غیر این صورت، ممکن است دوباره به سرنوشتی که قبلا دچار شده بود، دچار شود...». از اینرو ضعف و قوت متولی این توافق و دیگر توافقات و تعاملات ایران در توفیق و ناکامیهای احتمالی تأثیری بسزا خواهد داشت. بهجز جلیلی، یکی از وزرای خارجه احمدینژاد نیز بهعنوان گزینه احتمالی در دولت رئیسی مطرح شده؛ یعنی منوچهر متکی که او نیز سابقه عملکردی مشخصی در دولت احمدینژاد داشته است. حسین امیرعبداللهیان نیز نام دیگری است که ذکر شده است. دستیار ویژه رئیس مجلس و مدیرکل امور بینالملل مجلس شورای اسلامی، البته معاون سابق وزیر خارجه فعلی، محمدجواد ظریف بود که از زمان وزارت خارجه علیاکبر صالحی در دولت پیشین در آن جایگاه مانده بود اما نتوانست با ظریف کار را ادامه دهد و برکنار شد. انتصاب او یعنی اجرائیشدن بسیاری از انتقادهای اصولگرایان به ظریف.
از شعارها تا فرصتها
اصولگرایان تقریبا تمام دوران محمدجواد ظریف را به انتقاد از او گذراندند، درحالیکه او رویکرد تعاملی خود را در دولت روحانی پی میگرفت. دولت روحانی اکنون در حالی در آستانه تحویل کار به یک رئیسجمهور اصولگراست که فرصتهای متعدد تعامل را حاضر و آماده کرده است. دولت اصولگرای رئیسی باید انتخاب کند. اگر بخواهد به مواضع پیشین اصولگرایانه پایبند بماند، این تصمیم ممکن است به قیمت ازدسترفتن فرصتها و امتیازاتی درخور توجه تمام شود که در اقتصاد و معیشت مردم اثر مستقیم خواهد داشت. اگر برخلاف آن شعارها عمل کند، احتمالا خواهد توانست از دستاوردهایی که دولت روحانی برایش به ارث گذاشته بهره خوبی ببرد، اما از طرفی ممکن است بخشی از بدنه حامیان و فعالان اصولگرا را که سالها در این حوزه همراه انتقادات آنها بوده است، دچار چالش کند؛ یا با خود یا با دولت.