فرات؛ از ژرفای تاریخ تا گنجی برای داعش
رود فرات به دلیل اهمیتی که در بین النهرین داشته، و تصویری که از آن در فرهنگ یهودی بوده، تا زمانی که روایاتی در بهشتی بودن آن در کنار نیل و برخی از رودخانه های دیگر نقل شده ... و از آنجا تا اهمیت آن در عصر ظهور و اشراط الساعه ... تا ظهور داعش و گنج های طلای آن ... داستانی است بس مهم که در منظومه فکری مسلمانان در زمینه جغرافیا جایگاه ویژه خود را دارد.
به گزارش جی پلاس، تصورات جغرافیایی ما مسلمانان بخشی از ذهنیت تمدنی ماست که با همه ابعاد دیگر این تمدن در ارتباط است. در باره زمین، آسمان، شهرها، کوهها، دریاها و رودها و راهها و غارها و همه چیز، چه افکاری داریم؟ فارغ از این که این افکار چه باشد و از کجا درآمده باشد، یک توجه مهم برای نویسنده، این است که نوع معرفت جغرافیایی ما از زاویه سنجش درستی، منابع اولیه، روشهای اثبات گزاره های آن، ارتباطش با فلسفه های عمومی حاکم، اصول پارادایمی آن و به طور روشن وضع معرفتی آن چگونه بوده است. به عبارتی ما اطلاعات جغرافی را تا چه اندازه از تجربه و مشاهده می گرفتیم، چه مقدار ریشه در باورها و عقاید عمومی داشته، تا چه اندازه تحت تأثیر نوشته های سایر امت ها بوده ایم و مسائلی دیگر که همه و همه می تواند ما را در تصویر وضع معرفتی معارف جغرافیایی کمک کند.
در این حوزه، صدها مورد برای بررسی وجود دارد و این بنده خدا، یک بار در باره جابلقا و جابلسا نوشت تا نشان دهد بخشی از معارف جغرافیایی ما از چه سنخ معارفی هستند. در اینجا یک نمونه دیگر را که در باره رود فرات است دنبال می کنیم.
فرات و جایگاه آن در روایات تاریخی و اسلامی نهر فرات یکی از رودهای بسیار مهم در ذهنیت شرقی هاست که نقش مهمی از دیرباز در تمدن بین النهرین و اقوام ساکن در اطراف آن داشته است. طبعا جایگاهی هم در اندیشه های یهودیانی دارد که در این نواحی زندگی می کرده اند و نسبت به آن حساسیت هایی داشته اند. پس از آمدن اعراب در این نواحی و در آستانه ظهور اسلام نیز فرات همچنان به عنوان یک رود بزرگی که از نواحی ارمنستان آغاز شده از ترکیه و شمال سوریه و عراق عبور کرده به خلیج فارس می ریزد، جایگاه مهمی در ذهن ساکنان این دیار و افکار و باورهای آنان داشته است. در باره فرات، مانند غالب نقاط جغرافیایی مورد توجه در جغرافیای قدیم، دو نوع شناخت و اطلاعات در متون جغرافی قدیم وجود دارد. نخست، شناخت علمی و تجربی با ابزارها و روشهایی که همان روزها معمول بوده است. شناخت جغرافی دانان از فرات، به دلیل آشنایی با مجاری این رود و سیر آن، شناخت معقولی است و یک نمونه کامل آن را می تواند در اعلاق النفیسه (بیروت، ۱۸۹۲، ص ۹۴) مشاهده کرد. مانند این اطلاعات را در بسیاری از متون جغرافیایی کهن می توان ملاحظه کرد که بخش عمده آنها را لسترنج در جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی گزارش کرده است.
اما نوع دیگری از اطلاعات در باره این قبیل پدیده ها وجود دارد که ارتباط با دانسته های تجربی اعم از آن که درست باشد یا خیر، ندارد. این قبیل داده ها جنبه فراتجربی و بر اساس نوعی نگاه سنت گرایانه در علوم قدیم دارد. در این نگاه، فرات یا هر پدیده دیگری در عالم هستی، محلی از اعراب دارد که آنان را متصل با مفاهیم فراتاریخی و فراطبیعی می کند. این اطلاعات ممکن است نمای دینی داشته باشد، مثلا برگرفته از تورات یا انجیل یا روایات اسلامی ـ نه لزوم درست ـ داشته باشد. چنان که ممکن است نمای افسانه ای داشته باشد، مانند نقشی که برای نمونه برای کیخسرو در باره برخی از دریاها و رودها در گزارشهای جغرافیایی دیده می شود. در باره این نوع داده ها، آنچه افسانه ای است با آنچه جنبه دینی پیدا می کند، باید تا اندازه ای فاصله گذاشت. در باره آنچه دینی است نیز باید میان آنچه ساخته و پرداخته روزگاران به نام دین است، با آنچه به نوعی ریشه در متون مقدس دارد، تفاوت گذاشت.
نکته قابل توجه این که بسیاری از اوقات، این دو نوع اطلاع با یکدیگر خلط یا به عبارتی حالت ترکیبی پیدا می کند و آدمی فکر می کند که طبقه نخبه قدیم که این آثار را می خواندند، در ذهن خود ترکیبی از آنها را می پذیرفته اند. اطمینان داریم که بوده اند کسانی که برخی از این مطالب را خرافه می دانسته اند، اما آنچه از آن می توان به عنوان پارادایم در این دانش یاد کرد، همان نگاه ترکیبی است که فرات را از یک سو به صورت تجربی رودی می داند که از فلان نقطه سرچشمه می گیرد و در نهایت در فلان نقطه به دریا می ریزد، و از سوی دیگر، نوعی معرفت فراتجربی با هاله ای از نور در اطراف آن باور دارد که حس سنت گرایانه او را تأمین می کند. این البته تنها فرات نیست که این حالت را دارد، بلکه رود نیل نیز وضعیت مشابهی دارد.
علاوه بر آن که بسیاری از کوه های بزرگ، و برخی از پدیده هایی که به عنوان عجایب عالم شناخته می شده، همین وضعیت را دارد. در این باره نمونه های فراوانی را می توان در کتابهای عجایب البلاد و آثار جغرافی قدیم مشاهده کرد. اما فرات، صرف نظر این همه اینها، رود بسیار مهمی است که برای اقوام مختلفی اهمیت داشته است، اقوامی که از آغاز شکل گیری این رود تا نهایت آن در جایی که به دجله می پیوندد و به خلیج فارس می ریزد، در طول هزاران سال، دل به این رود بسته و با آن زندگی کرده اند. در این میان، فرات برای سوری ها و عراقی ها اهمیت ویژه داشته و بنابرین بر اساس یک سنت حدیثی - منطقه ای، هر نویسنده ای که در باره شهرهای ساحل فرات نوشته می شده، توضیحی در باره وی داده می شده و ضمن این توضیحات از فضیلت و برتری آن به ویژه در اقوال تاریخی، دینی و روایات گذشتگان سخن گفته می شده است. بنابرین در جغرافیای قدیم، در باره آنچه در باره بین النهرین نوشته شده، و نیز متونی که به نوعی در باره برخی از شهرهای شمال سوریه نوشته شده، به این رود پرداخته شده است. اما آنچه در اینجا مورد توجه است، جایگاهی است که فرات در روایات اسلامی دارد.
هدف از این بررسی این است که ما از نقطه نظر معرفتی، در حوزه جغرافیا، چه ملاحظاتی داشته ایم و در واقع شناخت جغرافیایی ما متاثر از چه نوع روش معرفتی بوده است. این امر به ما کمک خواهد کرد تا ما با تنگناهای موجود در این حوزه از نقطه نظر تمدنی آشنا شده و چرایی ماندگاری و درجازدن در آنها را دریابیم. پیشاپیش باید یادآور شویم که روایات فراوانی منسوب به رسول خدا (ص) در باره شهرها، برخی از مناطق جغرافیایی، و یا رودها و دریاها وجود دارد. در این زمینه، بیش از همه در باره شامات یا «الارض المقدسه» هست، اما شهرهای عراق و حتی برخی از شهرهای ایران و جز اینها نیز بی نصیب نمانده است. در اینجا صرفا بحث ما در باره روایاتی است که در باره فرات آمده و به دیگر باورهای مربوط به این رود، کاری نداریم. طبعا این روایات، گاه چند رود را با هم مورد توجه قرار داده که ملاحظه خواهید فرمود.
اخبار مربوط به فرات در احادیث نبوی به طور معمول این روایات، در کتابهای حدیث آمده، اما به مرور، از دورانی که آثار جغرافیای عمومی و محلی شکل گرفته، این روایات دردرون این آثار نیز درج شده است. برای نمونه، مقدسی، نویسنده احسن التقاسیم که یکی از جدی ترین متون جغرافیای عمومی است، در قرن چهارم نوشته است: و وجدت فی کتاب بالبصره اربعه انهار من الجنّه فی الدنیا النیل و جیحون و الفرات و الرسّ و اربعه من انهار النار الزّبدانیّ و الکرّ و سنجه و السم. (احسن التقاسیم: ص ۲۳). چنان که طوسی نوشته است: فرات، از روم آید تا قنسرین و تا سفوان و عمان و عدن و ده ملک و بگذرد بیمن و فلسطین و بیروت در میان این همه جزیره العرب است. سدّی گوید: فرات بیفزود در خلافت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، اناری بگرفتند کی آب میآورد و جسر را بشکست و اتفاق کردند کی این انار از بهشت آورد. و حبیب بن ابی ثابت گوید: فرات و نیل مؤمناند و دجله و برهوت کافراند یعنی شوماند ( عجایب طوسی: ص ۹۹). شاهدیم که چطور اطلاعات به صورت ترکیبی از آنچه داده های علمی است با اخبار و روایات دینی ـ
بیشتر منتسب به دین، چون بیشتر این ها وجهی از درستی ندارد ـ درآمیخته شده است. در باره فرات چندین حدیث در فضیلت فرات نقل شده که آنها را مرور می کنیم و گاه در باره آن ها توضیحی خواهیم داد. عن أبی هریره رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «سیحان، و جیحان، و الفرات، و النیل، «کلّ» من أنهار الجنه». (مسند أحمد بن حنبل، ج ۱۲، ص ۵۰۶، حاشیه (۲) ط. مؤسسه الرساله، بیروت ۱۹۹۷، و بنگرید: شرح النووی علی صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۴۹، ط. صبیح، القاهره). بغوی در تفسیر خود در باره این چهار نهر گفته است: تخرج من نهر الکوثر. همچنین از قول کعب الاحبار نقل شده است که گفت: نهر دجله نهر ماء أهل الجنه، و نهر الفرات نهر لبنهم، و نهر مصر نهر خمرهم، و نهر سیحان نهر عسلهم. ابن زولاق هم در تاریخ مصر خود به نقل از کعب الاحبار گفته است: أن نهر مصر نهر العسل فی الجنه، و الفرات نهر الخمر، و سیحان نهر الماء، و جیحان نهر اللبن. (ابن زولاق: فضائل مصر و أخبارها و خواصها، ص ۷۵، تحقیق علی عمر، ط. الهیئه المصریه العامه للکتاب، القاهره ۱۹۹۹ م.) اخبار معراج که معمولا منبعی برای این قبیل نقلهاست (بنگرید: اخبار نیل مصر، ص ۳۸) آمده است که رسول گفت: وقتی به سدره المنتهی رسیدم چهار نهر را دیدم. از جبرئیل در باره این نهرها پرسیدم.
گفت: دو نهر ظاهر و دو نهر باطن. نهرهای باطن دو نهر در بهشت بود و اما نهرهای ظاهر نیل و فرات بود. نووی در شرح صحیح مسلم در باره دو نفر باطن گفته است که اینها نهر سلسبیل و کثر است. جالب است که قاضی عیاض به خاطر این حدیث گفته است که سدره المنتهی روی زمین است، چون در این نقل آمده است که رسول نیل و فرات را آنجا دیده است. اما برخی آن را قبول نکرده گفته اند که روایت بر این مطلب دلالت ندارد بلکه این دو نهر از اصلی سرچشمه گرفته بعد روی زمین سرازیر شده است. (أخبار نیل مصر، ص: ۳۹). بحث های فراوانی در باره ارتباط بحث سدره المنتهی و انشعاب فرات و نیل از آن شده که بسیار شگفت و همراه با احتمالات فراوان است. (السیره الحلبیه: ۱/۵۶۲ _ ۶۵۴). ابن زولاق در تاریخ مصر گفته است که نیل از زیر سدره المنتهی در می آید. برای همین است که اگر کسی ثار آن را دنبال کند، در ابتدای آن برگ های بهشتی را می یابد. برای همین توصیه به خوردن ماهی بلطی شده چون او برگ های بهشت را می خورد. شاهد این مطلب آن است که از رسول (ص) نقل شده است: علیکم بالحیزوم. حیزوم اسبی از اسب های بهشتی است که از برگهای بهشت می خورد (تاریخ مصر و فضائلها، ص ۱۶) . برخی هم گفته اند که دیگر آب های زمین از زیر صخره بیت المقدس در می آید (اخبار نیل مصر، ص ۳۹).
در باره نهر نیل این روایت از کعب هم جالب توجه است: « عن أبی جناده الکتانی أنه سمع کعبا یقول: النیل فی الآخره عسل، أغزر ما یکون من الأنهار التی سمی الله عز و جل، و دجله فی الآخره لبن أغزر ما یکون من الأنهار التی سمی الله، و جیحان ماء أغزر ما یکون من الأنهار التی سمی الله. (بغیه الطلب، ج ۱ ص ۳۷۴). بعد از آن هم یک داستان مفصل یهودی دیگر در باره نیل (۳۷۵ ـ۳۷۷) که پر از شگفتی است.
مصحح در ذیل آن نوشته است که این قصه شباهت عجیبی به داستان گیلگمش دارد. در این اخبار ، معمولا رگ های تفکر یهودی چه اصیل چه خودساخته از سوی کعب الاحبار ودیگران، وجود دارد. معاویه از کعب الاحبار در باره نیل پرسید که آیا ذکری از آن در تورات بود. أی و الذی فلق البحر لموسی إنی لأجده فی کتاب الله، أن الله یوحی إلیه عند ابتدائه: إن الله یأمرک أن تجری علی کذا، فاجر علی اسم الله. ثم یوحی إلیه عند انتهائه: إن الله یأمرک أن ترجع فارجع راشدا. یعنی یوحی إلیه عند انتهاء النقص و الزیاده (اخبار نیل مصر، ص ۴۵). به خدایی که دریا را برای موسی شکافت، خداوند در آغاز به آن (نیل) وحی کرد که خدا به طور امر می دهد که این چنین جاری شود. جاری شو به نام خدا. در پایان هم به آن وحی کرد: خداوند به تو دستور می دهد برگرد، او هم راشداً برگشت. کعب الاحبار گفت: دجله جوی آب بهشت است، و فرات جوی شیر بهشت است، و نیل مصر جوی خمر ایشان «۱۱» است، و سیحان جوی انگبین بهشت است.
و این چهار جوی از کوثر میآید. (روض الجنان، ۱۷ ص ۳۰۰). یک مجموعه قابل توجه از این احادیث در یک تاریخ محلی مربوط به حلب که فرات از نزدیکی آن می گذرد آمده است. ابن العدیم (م ۶۶۰) در کتاب «بغیه الطلب فی تاریخ حلب» تعداد قابل توجهی حدیث منسوب به رسول (ص) در باره فرات آورده است. پیش از ورود به بحث، او بحثی در این باره داردکه حلب از «الارض المقدسه» به شمار می آید (بغیه الطلب: ۱/۴۱) .
اهمیت دیگر این ناحیه در رباط بودن آن و این نکته است که حلب باب الجهاد است (۱/۴۷). فضائل و مناقب شهرهای دیگر مانند قنسرین و انطاکیه و جز آن هم در ادامه آمده تا آن که پس از گذشت سید صفحه از این قبیل مباحث، نوبت به فرات رسیده است. در اینجا ذیل عنوان «باب فی ذکر ما جاء فی فضل الفرات من الأحادیث و الآثار» آمده که بسیار طولانی است: (بغیه الطلب: ج ۱ ص ۳۶۶ به بعد). این روایات تقریبا دو بخش است. نقلهایی که به رسول خدا (ص) منسوب شده و دیگر نقلهایی که به کعب الاحبار انتساب یافته و از او نقل شده است. وی این روایات را مسند نقل کرده اما ما بخش اول سند را کوتاه کرده و تنها راوی که خبر منتسب به او شده که از رسول (ص) نقل کرده خواهیم آورد.
عن مالک بن صعصعه قال: أخبرنا نبی اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «أنه رفع له سدره المنتهی فرأی أربعه أنهار یخرجن من أصلها. قلت: یا جبریل ما هذه الأنهار؟ قال: أما النهران الظاهران فالنیل و الفرات، و أما الباطنان فنهران فی الجنه». رسول در سدره المنتهی چهار رود را دید که از اصل خود خارج می شدند. از جبرئیل در باره آنها پرسید. جبرئیل گفت: دو نهر ظاهر هستند که همانا نیل و فرات اند و دو نهر باطنی که در بهشت هستند. عن أنس بن مالک قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «رفعت لی سدره المنتهی، فإذا أربعه أنهار، نهران ظاهران و نهران باطنان، فأما الظاهران فالنیل و الفرات، و أما الباطنان فنهران فی الجنه، و أتیت بثلاثه أقداح، قدح فیه لبن، و قدح فیه عسل، و قدح فیه خمر، فأخذت الذی فیه اللبن فشربت فقیل: أصبت الفطره أنت و أمتک. در این روایت، یک تکمله ای نسبت به روایت قبلی دارد که پس از آنچه جبرئیل گفت، سه قدح آوردند.
یکی از شیر، دیگری از عسل، سومی از شراب. رسول قدح شیر را گرفت و به او گفته شد: بر اساس فطرت عمل کردی، هم تو و هم امت تو. عن عبد اللّه بن سعید المقبری عن جده عن أبی هریره قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «نهران مؤمنان النیل و الفرات، و نهران کافران دجله و بردی». (و فی روایه أخری بدل بردی نهر بلخ). در این روایت، دو نهر نیل و فرات، نهرهای مؤمن و دو نهر دیگر دجله و بردی، کافر هستند. اللیث بن سعد، أراه عن عطاء، قال: دجله نهر اللبن فی الجنه، و الفرات نهر العسل، و النیل نهر الخمر فی الجنه. در این روایت که البته به رسول (ص) منسوب نشده، عطا یکی از تابعین گفته است که دجله در بهشت نهر شیر خواهد بود، فرات نهر عسل، و نیل نهر شراب.
مروان بن معاویه عن إدریس الأودی عن أبیه عن أبی هریره أن النبی صلی اللّه علیه و سلم قال: «نهران من الجنه النیل و الفرات». (و قد جاء فی حدیث آخر عن أبی هریره أن رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم قال: «أربعه أنهار من الجنه الفرات و سیحان و جیحان و النیل». چهار نهر بهشتی وجود دارد که عبارتند از فرات، سیحان، جیحان، و نیل. حدثنا أبو داود قال: حدثنا المسعودی (عبدالرحمان بن عبدالله بن مسعود) عن القاسم قال: مدّ الفرات علی عهد عبد اللّه، فکره الناس ذلک فقال عبد اللّه: یا أیها الناس لا تکرهوا مدّه، یوشک أن یلتمس فیه ملء طست من ماء فلا یوجد ذلک، و ذلک حین یرجع کل ماء الی عنصره، فتکون بقیه الماء و المؤمنون بالشام. آبا فرات در زمان عبدالله [شاید عبدالله بن عمرو بن عاص که اخبار یهودی هم فراوان نقل می کند] بالا آمد. مردم نگران شدند.
او گفت: ناراحت نشوید، شاید زمانی برسد که یک طشت آب بخواهید و نباشد، وقتی که همه آبها به جای اصلی خود بر می گردد، در آن زمان، «آب و مؤمنان» در «شام» خواهند بود! و ذکر أبو زید البلخی فی تاریخه قال: و زعموا أن الفرات مدّ فرمی برمانه شبه البعیر البارک، و ذلک فی زمن معاویه، فسئل کعب الأحبار عن ذلک فقال: هی من الجنه (بنگرید: البدء و التاریخ:۴ / ۶۰). برخی گفته اند: آب فرات بالا مد. اناری روی آن ظاهر شد مثل شتری که به زانو نشسته باشد. و این زمان معاویه بود. از کعب الاحبار در این باره پرسیدند.
گفت این از بهشت است. أخبرنا أبو عمیس عن القاسم قال: مدّ الفرات فحاء برمانه مثل البعیر، فکانوا یتحدثون أنها من الجنه. جعفر بن عون عن العمیس عن أبیه قال: قذف الفرات رمانه مثل البعیر، فتحدث أهل الکتاب أنها من الجنه. اینها همه همان مضمون است و اصل آن از کعب الاحبار و فرهنگ یهودی است. عن عطاء الهمدانی عن تمیم بن خذیم قال: کنا عند علی جلوسا فجاءه رجل فقال: یا أمیر المؤمنین جاء البارحه شیء فسکر الفرات، ما ندری ما هو، قال: فدعا بدلدل فرکبها، و رکب الناس معه حتی انتهی الی الفرات، فقال: هذه رمانه من رمان الجنه. فدعا بالرجال و الحبال، فاستخرجت، فقسم ما فیها فما بقی أهل بیت بالکوفه إلا و قد دخله منها. (تمیم بن خذیم گوید: کنار امام علی (ع) نشسته بودیم.
کسی آمد و گفت دیشب آب فرات سکرآور شده. حضرت سوار دلدل شد و کنار فرات آمد و فرمود این اناری از انارهای بهشت است. آنگاه مردانی و طنابهایی خواست و آن را بیرون آوردند ومیان مردم کوفه تقسیم کردند به طوری که خانه ای نبود که از آن بی بهره بماند. حدثنا عمرو عن جابر قال: غضب الشعبی علی رجل من همدان اسمه عبد الرحمن فقال لی: ما له قاتله اللّه، کأن رأسه رمانه الفرات، فقلت یا أبا عبد الرحمن و ما قصه رمانه الفرات؟ قال: حدثنی من زعم أنه نظر إلیها فی زمن ابن أبی طالب أسفلها قد أفرغ فی أسفل الوادی و أعلاها بارز، و ذکر أنه کان فیها حین کیل حبّها أکرار [مکیال عراقی]. و ذکروا أن علیا قال: إن الفرات لواد من أنهار الجنه. (شعبی بر مردی از قبیله همدان که نامش عبدالرحمان بود، خشم گرفت و گفت: خدا او را بکشد، گویا سر او مانند انار فرات است.
پرسیدند: حکایت انار فرات چیست؟ او گفت: حدیث کرد مرا کسی که آن انار را زمان علی بن ابی طالب دیده بود و پایین آن در پایین وادی بود و بالایش آشکار و وزنش فلان مقدار کیل عراقی... گفتند علی گفت: فرات یک وادی از نهرهای بهشتی است. عن السدّی عن أبی أراکه قال: أتی علی علیه السلام ذات یوم فقیل له: یا أمیر المؤمنین هذه رمانه قد سدت الفرات، فقال: یا غلام بغلتی، فرکبها و رکب الناس معه، فإذا رمانه عظیمه، فأمر فأنشبت فیها الحبال، ثم أمر بها فأخرجت، ثم هدمت، فاستخرجوا منها کرّین و أقفزه، فقال علی: إن نهرکم هذا من أنهار الجنه، هذه الرمانه من رمان الجنه.
عن الأعمش عن شقیق عن عبد اللّه بن مسعود قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «ینزل فی الفرات کل یوم مثاقیل من برکه الجنه». هر روز چندین مثقال از برکت بهشت در فرات فرود می آید. عن الحسن بن سالم بن أبی الجعد عن أبیه عن أبی هریره قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «لیس فی الأرض من الجنه إلا ثلاثه أشیاء، غرس العجوه و أوراق تنزل فی الفرات کل یوم من برکه الجنه و الحجر». سه چیز بهشت در دنیا هست. کاشتن هسته، برگ های بهشتی که هر روز از برکت بهشت در فرات فرود می آید. و حجر «الاسود». حدثنا جعفر بن عبد الله المحمدی: سمعت محمد بن أبی عمیر یذکر عن محمد بن مسلم قال: سألت الصادق عن قول اللّه عز و جل «و جعلنا ابن مریم و أمه آیه و آویناهما الی ربوه ذات قرار و معین» (مؤمنون: ۵۰).
قال: الربوه النجف، و القرار المسجد، و المعین الفرات، ثم قال: إن نفقه بالکوفه الدرهم الواحد یعدل بمائه درهم فی غیرها، و الرکعه بمائه رکعه، و من أحب أن یتوضأ بماء الجنه، و یشرب من ماء الجنه، و یغتسل بماء الجنه فعلیه بماء الفرات، فإن فیه مثعبین من الجنه، و ینزل من الجنه فی کل لیله مثقالان مسک فی الفرات. مقصود از ربوه در آیه، نجف، مقصود از قرار، مسجد، و مقصود از معین، فرات است. هر درهم در کوفه معادل صد درهم، هر رکعت، معادل صد رکعت است. کسی که دوست دارد با آب بهشتی وضو بگیرد، با فرات بگیرد که در آنجا آبی از بهشت است و اگر دوست دارد با آب بهشتی غسل کند، با آب فرات غسل کند. قال: حدثنا یونس بن بکیر عن موسی بن قیس الحضرمی قال: سمعت جعفر بن محمد بن علی فی قوله عز و جل «و آویناهما الی ربوه ذات قرار و معین» (۱۴۳- و)
قال: الربوه الکوفه و المعین الفرات. مقصود از ربوه در این آیه کوفه، و مقصود از معین، فرات است. الأعمش عن خیثمه بن عبد الرحمن عن عبد الله بن عمرو موقوفا قال: ما من یوم إلا یحمل فی الفرات مثاقیل من برکه الجنه. خیثمه بن عبد الرحمن یقول: قال عبد الله بن عمرو: ما من یوم إلا و هو یوزن فی الفرات مثاقیل من ماء الجنه. روزی نیست که چندین مثقال از آب بهشتی در فرات می ریزد. عبد الملک بن عمیر قال إن الفرات نهر من أنهار الجنه، لولا ما یخلطه من الأذی، ما تداوی به بشر إلا برأ، و إن علیه ملکا یصرف عنه الأذی. (بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۱، ص: ۳۷۳).
فرات نهری از نهرهای بهشتی است و اگر نبود که چیزهایی با آن درآمیخته می شود، هر گاه که بشر با آب آن مداوا می کرد بهبود می یافت. فرشته ای موکل فرات است تا آزارها را از آن دور کند. آنچه در روایات بالا به عنون سیحان و جیحان گفته شده، هر دو رودهایی هستند که به دریای مدیترانه می ریزند و ربطی به رودهای ماوراءالنهر دارد. ابن العدیم بحثی را در باره سیحان و جیحان آورده و ضمن آن که از مشاهده خود نسبت به آن رودها و ریختنگشان به دریای روم سخن گفته، فضائل و مناقب و قصه های مربوط به آنان را یاد کرده است. «باب فی ذکر جیحان نهر المصیصه و أهل بلاد الروم یسمونه جهان : و هو نهر کبیر یخرج من بلد الروم، و ینتهی الی المصّیصه، فیفصل بینها و بین کفر بیا، ثم یخرج منهما، فیلقی ماءه فی بحر الروم، و شاهدت مخرجه من بلد الروم من قریه یقال لها کیز میت، قریبه من مدینه أبلستین من شرقیها و قبلیها، و بینها و بین مدینه أبلستین مقدار میل» (بغیه الطلب: ۱/ ۳۷۳) «باب فی ذکر سیحان نهر أذنه» (بغیه الطلب: ۱/ ۳۷۹).
اما این که ابن العدیم از سه رود فرات، سیحان و جیحان سخن گفته و پس از آن احادیث نقل شده در فضائل این سه نهر را آورده، به خاطر آن است که اینها از حلب می گذرد. وی می نویسد: « و هذه الأنهار الثلاثه قد اختص عمل مدینه حلب بفضلها، لأنها من عملها، لم تختص مدینه أخری بنظیر هذه الفضیله و لا بمثلها» (بغیه الطلب، ج ۱، ص ۳۸۱). اما این که آیا مقصود از آنچه در آن روایت منسوب آمده که چهار نهر را برگزیده و بهشتی کرده« سیحان و جیحان و الفرات و النیل کلّ من أنهار الجنه» (صحیح مسلم: ج ۸، ص ۱۴۹) ، مقصود جیحان و سیحان مورد نظر ابن العدیم است یا دو رودی که در ترکستان است، باید تاریخ اطلاق سیحون و جیحون را بر دو رود ماوراءالنهر بررسی کرد. لسترنج نوشته است:
عربهای قرون وسطی رود اوکسس (Oxus) را نهر جیحون و رود جگزرتس (Jaxartes) را نهر سیحون نام دادند و معتقد بودند که این دو رود مانند دجله و فرات از رودهای بهشتاند. معلوم نیست اعراب اسم جیحون و سیحون را از کجا گرفتهاند ولی دور نیست از یهودیان اقتباس کرده باشند زیرا در کتاب تکوین تورات (۲: ۱۱، ۱۳) دو کلمه بنام گیحون( Gihon) و پیسون (Pison) وارد شده است. در اواخر قرن وسطی یعنی مقارن دوره هجوم مغول نام جیحون و سیحون از استعمال افتاد و بجای رود جیحون «آمویه» یا «آمودریا» و بجای رود سیحون کلمه «سیردریا» معمول شد. (جغرافیای خلافت شرقی: ص ۴۶۲) بدین ترتیب باید گفت اعراب که این دو نام را از یهودی ها گرفته اند، عینا در ماوراءالنهر بر دو رود بزرگ در این ناحیه اطلاق کرده اند.
به بحث احادیث باز گردیم. طوسی هم در عجایب المخلوقات از «سیحان» روم یاد کرده و نوشته است: نهری عظیم است، پولی بر آن کرده، هفت طاق دارد و در آن ناحیه لوحی دارند آهنین چیزی بر آن نبشته، هرگه آب زیادت شود و بالاء پل برآید آن لوح را در سلسله بندند و در آن نهر گذارند، آب ساکن گردد و این سیحون از روم میآید و این لوحیست سخت عجیب و کس نداند کی بر آن لوح چه نبشته اند. (ص ۹۶). در برخی از نقلها، علاوه بر آن چهار نهر، یعنی نیل و فرات و سیحان و جیحان، «دجله» هم به آنها اضافه شده است (بغیه الطلب، ۱/ ۳۸۲) روایت چنین است:
عن أبی هریره قال: قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: «النیل و الفرات و دجله و سیحان و جیحان من أنهار الجنه». حدثنا إسماعیل بن أبی أویس قال: حدثنا کثیّر المری عن أبیه عن جده قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «أربعه أجبل من جبال الجنه، و أربعه أنهار من أنهار الجنه، و أربعه ملاحم من ملاحم الجنه»؛ قیل: فما الأجبل یا رسول الله؟ قال: «أحد جبل یحبنا و نحبه، جبل من جبال الجنه، و طور جبل من جبال الجنه و لبنان جبل من جبال الجنه، و الأنهار النیل و الفرات و سیحان و جیحان، و الملاحم بدر و أحد و الخندق و خیبر، و سقط ذکر الجبل الرابع٫ (بغیه الطلب: ۱/ ۳۸۶).
رسول خدا (ص) فرمود: چهار کوه از میان کوه ها بهشتی است، چهار نهر از انهار،. از کوه ها پرسیدند، فرمود: فرود کوه احد که ما دوستش داریم او هم ما را، کوهی از بهشت است. کوه طور، جبل لبنان. از میان نهرها، نیل و فرات و سیحان و جیحان، و از میان ملاحم بدر و احد و خندق و خیبر. نام چهارمین کوه افتاد. و این روایت که باز از کعب الاحبار است: عن کعب الأحبار أنه کان یقول: أربعه أنهار من الجنه، وصفها الله عز و جل فی الدنیا فالنیل نهر العسل فی الجنه و الفرات نهر الخمر فی الجنه، و سیحان نهر الماء فی الجنه، و جیحان نهر اللبن فی الجنه. (۱/ ۳۸۶). ارتباط این چهار نهر با صخره که قبله یهود و در بیت المقدس است جلب است: « عن أبی صالح عن نوف البکالی قال: الصخره تخرج من تحتها أربعه أنهار من الجنه سیحان و جیحان و الفرات و النیل». (۱/ ۳۸۷). تردیدی نباید کرد که این مطالب، اسرائیلیاتی است که امثال کعب الاحبار یا برخی دیگر به نام او، و حتی با انتساب به رسول خدا (ص) وارد مجموعه های روایی کرده و اساس آنها یهودی است. باید توجه داشت که ابوهریره نیز راوی شماری از اخبار اسرائیلیات است که گاه به او منسوب شده و از خود او نیست.
به عبارت دیگر سندی ساخته شده و او در ابتدای آن قرار گرفت و به رسول خدا (ص) وصل شده است. در حالی که نقل مزبور در شکل دیگر از کعب الاحبار روایت شده و پیداست که این وسط اشتباهی تعمدا یا سهوا رخ داده است. طبعا برای ابن العدیم که در شامات و ساحل مدیترانه زندگی می کند، جعل حدیث در باره این رودها، تغییر محتوای آنها، و حتی نقل هر خبر جعلی در باره آنها، اطلاعات جغرافی است که وی در باره سواحل مدیترانه در ناحیه خود می دهد. به این حدیث بنگرید: عن الأوزاعی عن بلال بن سعد عن ابن عمر عن النبی صلی الله علیه و سلم قال: «من کبّر علی شاطیء بحر الروم تکبیره لا یرید بها إلا وجه الله و الدار الآخره جعل الله فی میزانه یوم القیامه صخره أثقل من السماوات السبع و الأرضین السبع و ما بینهن و ما تحتهن».
(بغیه الطلب:۱/ ۳۹۲). کسی در ساحل دریای روم (مدیترانه) تکبیر بگوید و مقصودش فقط خدا و قیامت باشد، خداوند در روز قیامه در کفه ترازوی اعمال او صخره ای سنگین از آسمانها و زمین های هفتگانه و آنچه میانه آن ها و زیر آنهاست قرار خواهد داد. و این روایت: عن عبد الواحد بن قیس عن أبی هریره قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «یا أبا هریره طوبی لقوم من أمتی یموتون علی ساحل البحر، یخرجون من قبورهم حتی یرذوا العرش، فیقول الله تعالی: هؤلاء سکان السواحل؟ فیقولون: نعم، فیقول الله عز و جل: لا حساب علیهم، انطلقوا فعانقوا الأبکار». (۱/ ۳۹۳). ای ابوهریره، خوشا به حال کسانی از امت من که در ساحل بحر (روم) می میرند، آنان در حالی از قبرهای خود بر می خیزند که ... خداوند می گوید: آیا اینان ساکنان سواحل هستند؟
می گویند: بلی. خداوند می فرماید: آنها حساب ندارند، بروند و با دختران باکره معانقه کنند. در تمام این بررسی، اساسا هدف ما اظهار نظر در باره درستی نا درستی این احادیث نیست، کاری که راه آن بررسی اسناد این روایات است، بلکه هدف نشان دادن این است که چه نوعی معرفتی و معارفی در باره این پدیده در میان مسلمانان وجود داشته است. اما در اینجا یک وجه دیگر ماجرای فرات باقی مانده و آن روایت دیگری است که در مصادر مهم اهل سنت آمده است.
گنج مدفون در زیر فرات و کشف آن در زمینه فرات، به جز احادیثی که گذشت، یک حدیث مهم وجود دارد که نوعی ارتباط بین فرات و بحث اشراط الساعه یعنی علائم قیامت ایجاد می کند و آن این روایت از طریق ابوهریره است که رسول خدا (ص) فرمود که زمانی خواهد رسید که کوهی از طلا از دل فرات کشف خواهد شد. در زمینه این حدیث و پرسشهای چندی در باره آن مقالات متعددی در سایت های مختلف اهل حدیث و سنت بود که یکی را انتخاب و با تلخیص، ترجمه کرده ایم تا هم با حدیث آشنا شویم و هم با پرسشهایی در باره آن: بخاری در کتاب الفتن از کتاب صحیح خود (۸/۱۰۰)
باب خروج النار و مسلم در کتاب الفتن از صحیح خود (ش ۲۸۹۴) از ابوهریره این روایت را نقل کرده اند: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : لا تقوم الساعه حتی یُحْسَر الفرات عن جبل من ذهب یقتتل الناس علیه ، فیقتل من کل مائه تسعه وتسعون ، فیقول کل رجل منهم : لعلی أکون أنا أنجو . قیامت برپا خواهد شد تا آن که از فرات کوهی از طلا کشف شود که مردمان بر سر آن به جنگ با یکدیگر برخواهند خواست و از هر صد نفری، نود و نه نفر کشته خواهند شد و هر کدام خواهند گفت که بسا من نجات یابنده بامش. در نقلی دیگر این چنین آمده است: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : یوشک الفرات أن یحسر عن کنز من ذهب فمن حضره فلا یأخذ منه شیئاً . (این روایت هم توسط بخاری و مسلم و نیز توسط ابوداود (سنن، ش ۴۳۱۳ ) والترمذی ( سنن، ش ۲۵۷۲) نقل شده است. روز برسد که از فرات گنجی از طلا آشکار شود، پس هر کس آن جا بود، چیزی از آن نگیرد. رسول جعفریان راوی دیگر این حدیث با مضمونی دیگر ابی بن کعب است: عن عبد الله بن الحارث بن نوفل رضی الله عنه قال : کنت واقفاً مع أبی بن کعب ، فقال : لا یزال الناس مختلفه أعناقهم فی طلب الدنیا ؟
قلت : أجل ، قال : فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول : یوشک الفرات أن ینحسر عن جبل من ذهب ، فإذا سمع به الناس ساروا إلیه ، فیقول من عنده : لئن ترکنا الناس یأخذون منه لیذهبن به کله ، قال : فیقتتلون علیه ، فیقتل من کل مائه تسعه و تسعون . (مسلم، ش ۲۸۹۵). و عن أبی هریره رضی الله عنه قال : قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : لا تذهب الدنیا حتی ینجلی فراتکم عن جزیره من ذهب ، فیقتتلون علیه ، فیقتل من کل مائه تسعه و تسعون . (رواه حنبل بن إسحاق فی کتابه الفتن ( ص ۲۱۶ (. حدیث یاد شده در دیگر منابع اهل سنت هم آمده است: (عبدالرزاق فی مصنفه ( ۱۱/ ۳۸۲ ) عن أبی هریره ، و الإمام أحمد فی مسنده ( ۲ / ۳۰۶ ) عن معمر ، و فی ( ۲ /۳۳۲ ) من طریق زهیر ، و کذلک فی ( ۵ /۱۳۹ ۱۴۰ ) عن طریق کعب . وأبو داود فی سننه ( ۴/ ۴۹۳) والترمذی فی سننه ( ۴ / ۶۹۹ ) ، وابن ماجه فی سننه ( ۲ / ۱۳۴۳ ). کشف کوه طلا، کلمه ای است که به عربی در این روایت با «انحسار» مشخص شده است. مقصود این است که این کوه یا گنج طلا، زیر خاک ها که آب از روی آن عبور می کند، پنهان شده است.
طبعا کوه در این جا اشاره به فراوانی است نه آن که کوه طلا وجود دارد. به عبارت دیگر گنجی از طلا هست که تشبیه به کوه طلا شده و این از بابت فراوانی محتوای آن است (فتح الباری: ۱۳/۸۰). نکته دیگر این است که در روایت آمده است که از یک صد نفر، نود و نه نفر با یکدیگر جنگ خواهند کرد. در این جا مقصود، جنگ میان خود مسلمانان است نه با یهود و نصارا، چنان که معلوم است، جنگ با یهود و نصارا در زمره ملاحم است و در اینجا این تعبیر به کار نرفته است. بحث دیگری که در باره این حدیث شده این است که چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد؟
در روایت بخاری حدیث یاد شده، پس از علامت «خروج النار» آمده و معنایش این است که از نظر او زمان کشف این گنج طلا، پس از خروج آتش خواهد بود. برخی هم گفته اند که این امر، در زمان عیسی بن مریم رخ خواهد داد. در حدیث هست که کسی از مسلمانان به آن توجه نمی کند، این امر اشاره به آن دارد که شاید حشر نزدیک شده و تمامی حواسها به آن سمت است.
شاید هم اشاره به این که زمانش به زمان آمدن عیسی بن مریم باشد، به این خاطر است که آن قدر از مشرکان غنایم خواهند گرفت که دیگر نیازی به توجه به این مال ندارند. (بنگرید: التذکره قرطبی: ص ۷۵۰). نکته دیگری که علمای اهل سنت در باره آن گفتگو کرده اند این است که اما چرا در روایت آمده است که چیزی از آن برندارید. شاید به این دلیل است که حشر نزدیک است و بهتر است مردم خود را آلود به دنیا نکنند. شاید هم به خاطر این باشد که فتنه گسترده نشود. شاید هم حکم معدن را دارد که باید حق الله را از آن پرداخت. اما بسا مقصود این باشد که زیاده روی نکنند و هر کسی به اندازه حق خود از آن بردارد.
اما نکته ای که به تازگی به آن توجه شده این است که شاید مقصود از این گنج، نفت باشد. برخی این را قبول ندارند و معتقد هستند که نص حدیث، بحث گنج طلا را مطرح کرده و نباید آن را تأویل کرد. تازه نفت در غیر فرات هم هست، در حالی که این روایت آن گنج را منحصرا از زیر فرات می داند. همچنین در روایت آمده است که بر سر آن قتال می کنند، در حالی که برسر نفت قتال مین مسلمانان نشده است. (در این باره مفصل در إتحاف الجماعه ( ۲ / ۱۸۵ ۱۸۶ ) صحبت شده است.
کتاب کنز الفرات زمانی که در سال ۲۰۰۳ امریکا به عراق حمله کرد کتابی در مصر منتشر شد که نامش کنز الفرات بود. نام این کتاب برگرفته از همان حدیث بود. این کتاب که به شماری از مسوولان سیاسی وقت مصر اهداء شده، اثری است مهدی گرایانه که تلاش کرده است با هاله ای از پیشگویی ها و اخبار مربوط به ظهور که بسیاری از آنها هم اخبار منتسب به اهل بیت است، مسائل مربوط به حمله امریکا، عراق، فرات، مصر و کشورهای مختلف را تحلیل کند. بحث غالبا در اطراف سفیانی و مهدی و عیسی مسیح (ع) و مانند اینهاست. مواضع این کتاب ۲۸۰ صفحه همزمان ضد امریکا، تحلیل مسائل بر اساس نگرش ظهور، استفاده از روایات اهل بیت و وعده ظهور مهدی از میان آنان و طبعا نقد بن لادن، جستجوی مفصل در باره سفیانی و ویژگی ها او، و مسائل سیاسی خاورمیانه است. وی شش سال قبل از آن (۱۹۹۷) هم کتابی با عنوان الامام المنتظر علی الابواب نوشته که تاکنون به چشم بنده نخورده است. به هر روی از این کتاب به دست می آید که وی سخت دلبسته مهدویت است و مانند برخی از افرادی که در میان خودمان هستند، دوست دارد همه چیز را چنان نشان دهد که وقت ظهور نزدیک شده است. در این زمینه از آنچه که در غرب نیز در باره ظهور و مباحث آرماگدون منتشر شده استفاده کرده است.
البته این کتاب ۱۲ سال قبل نوشته شده و در حال حاضر نمی دانیم چه باوری دارد. در میان مباحث این کتاب آنچه به بحث ما مربوط می شود مطالبی است که در دو سه بخش کوتاه در باره فرات و گنج های موجود در آن آورده و این که امریکا پس از دریافت اطلاعاتی در باره آنها به عراق حمله کرده تا این گنج ها را بدست آورد. در این زمینه بحث های سیاسی مختلف در باره امریکا و اسرائیل و همکاری های منطقه ای آنان برای حمله به عراق دارد که بیشتر اخبار روزنامه ها و مقالات بلند و کوتاهی است که در آنها منتشر می شده و تصاویر برخی از صفحات آنها در این کتاب درج شده است. اهمیت بحث گنج های فرات چنان است که وی نام کتاب را کنز الفرات گذاشته و اساس حمله امریکا را بر این پایه تحلیل کرده است.
سایت ها و گنج های فرات در سالهای اخیر که کم آبی در بخش هایی از دنیا به صورت یک بلیه عمومی درآمده، آب فرات نیز کاهش پیدا کرده و چنان که ادعا شده، بر اثر فرو رفتن آب فرات، بخش هایی از کف این رودخانه ظاهر شده و آثار تاریخی آشکار شده است. در این زمینه زدن چند سد در ترکیه بر روی فرات، باز علت دیگری برای کاهش آب دانسته شده و این مسأله با روایات نقل شده در باره انکشاف جبل الذهب در فرات وصل شده است. به عبارت دیگر این امر زمینه ای شده است برای این که ادعا شود که گنج هایی یافت شده و آثار تاریخی و باستانی که می تواند نشان وجود این گنج ها باشد، با چشم دیده شده است.
در این زمینه تصاویری هم در سایت ها انتشار یافته و تحلیل های مختلفی در این زمینه نشر شده است. طی سالهای گذشته این بحث به قدری بالا گرفته که دهها مقاله کوچک و بزرگ در تحلیل این روایات و تطبیق تاریخی آنها نوشته شده، و گاه از علمای اهل سنت در این باره استفتاء شده وآنان به ارائه جواب و فتوا در این زمینه پرداخته اند.
مثلا سوال شده است که آیا مقصود از جبل الذهب، طلاست یا مقصود از آن نفت است. پاسخ چنین داده شده است: السلام علیکم : انا اتفق معک یااخی انه ذهب ذهب ولیس نفط او سواه، ولکن اخی انظر للاحادیث تقول سیشد الناس الرحال له وسیقتتل علیه الناس مقتله عظیمه فاری انه سیکون فی وقت ینضب فیه الذهب وینتهی ثم یظهر مره وحده وفی زمن تتضاعف فیه الاطماع اضعافا مضاعفه وسیکون للذهب استخدامات اخری غیر المتعارف علیها. هذا والله اعلم فرات داعش امریکا به عراق آمد و پس از چند سال تقریبا بخش اعظم نیروهایش را از عراق برد، و خبری از گنج طلا در جهان انتشار نیافت. این... وضع ادامه داشت تا آن که داعش بر بخش قابل توجهی از فرات در سوریه و عراق تسلط یافت و بار دیگر اخبار جبل الذهب در فرات در رأس اخبار قرار گرفت. این بار گفته می شود که این گنج در اختیار داعش قرار خواهد گرفت و آنها مصداق کسانی هستند که در حال فراهم کردن ظهور هستند.
منبع: مقاله دکتر رسول جعفریان، سایت کتابخانه تخصصی ایران و اسلام
مشاهده خبر در جماران