کدخبر: ۳۸۰۶۶ تاریخ انتشار:

محمدامین قانعی راد؛

تبدیل طلاق از «تابو» به راه حل

پیش‌ترها، خیلی پیش‌تر هم نه، شاید حتی تا همین ۱۰سال پیش خیلی جسارت می‌خواست زنی از طلاق سخن بگوید. اینطور نبود که زن‌ها برای ویران‌کردن یک زندگی پیشقدم شوند. داغ ننگ طلاق روی پیشانی زن، -یا حتی مرد- چیزی نبود که بشود به‌سادگی از آن گذشت. این بود که زندگی‌ها در نسل والدین ما سال‌ها و سال‌ها ادامه می‌یافت بی‌آنکه طرفین از زندگی راضی باشند و بی‌آنکه حتی یک‌بار به طلاق فکر کنند.

​ طلاق، پیش‌تر در جامعه ایران تابو بود. در تعریف تابو می‌گویند: «تابو یا پَرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش‌پذیر است.» امروز اما آمار طلاق در جامعه حکایت دیگری دارد. صرفنظر از سطح تاریکی که از تاثیر آسیب‌های اجتماعی بر جدایی اشاره دارد، جامعه‌شناسان معتقدند دلیل بالارفتن میزان طلاق، تغییر نگرش به این پدیده است. با «دکتر محمدامین قانعی‌راد»، رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران در زمینه طلاق در جامعه امروز ایران گفت‌وگو کرده‌ایم. قانعی‌راد می‌گوید طلاق در جامعه ایران، امروز تابو نیست و به یک راه‌حل تبدیل شده است؛ راه‌حل برای مردم جامعه‌ای که امروز استانداردهای بالاتری برای پذیرش دارند و آستانه تحمل در آنها کمتر شده است. مورد جالب‌توجهی که قانعی‌راد از آن سخن می‌گوید، همگراشدن نسل‌ها در جامعه امروز ایران در مواجهه با طلاق است با این توضیح که طلاق تنها در نسل تازه اتفاق نمی‌افتد و نسل‌های پیش هم امروزه ساده‌تر به آن تن می‌دهند.

در گذشته، طلاق آخرین راه‌حلی بود که به ذهن زوجین می‌رسید اما امروزه طلاق از ابتدا یکی از گزینه‌های روی میز است. به نظر می‌رسد قبح طلاق نزد افراد جامعه کمتر شده یا از میان رفته است. این تغییر رویکرد به طلاق و از میان‌رفتن قبح آن را چگونه تحلیل می‌کنید؟ این ماجرا از چه زمانی آغاز شد و علت‌های آن در جامعه ایران چه می‌تواند باشد؟

به‌نظر می‌رسد که طلاق در روزگار فعلی از یک تابو به یک راه‌حل تبدیل شده است. قبلا طلاق را به‌عنوان راه‌حل تلقی نمی‌کردند و به سراغ آن نمی‌رفتند مگر به‌عنوان آخرین راه‌حل که البته کراهت داشت. اما امروز یکی از راه‌حل‌های روی میز است. در میان راه‌های موجود، طلاق هم به‌عنوان یک راه‌حل مطرح است.

روند این تبدیل تابو به راه‌حل چگونه بوده است؟

تبدیل‌شدن طلاق از تابو به راه‌حل دلایل مختلفی دارد. هر رفتار اجتماعی در یک چارچوب و ساختار اجتماعی اتفاق می‌افتد. پیش از این در چارچوب اجتماعی ازدواج و طلاق، خانواده و خویشاوندی نقش بیشتری داشت، یعنی پدیده ازدواج در درون چارچوب خویشاوندی صورت می‌گرفت. بنابراین خود چارچوب اجتماعی یک نوع کنترل اجتماعی هم اعمال و این قضیه را پیچیده و سخت می‌کرد. آدم‌ها هم خیلی راحت این چارچوب کنترل اجتماعی را پذیرفته بودند که برای مثال پدر و مادر دو طرف و حتی خواهر و برادر و سایر خویشاوندان بتوانند راجع‌به این قضیه اظهارنظر کنند. بنابراین ازدواج پدیده‌ای بود که به تاریخ خانواده ربط پیدا می‌کرد و بخشی از یک حادثه خانوادگی تلقی می‌شد؛ یک حادثه خویشاوندی. بنابراین خانواده و گروه خویشاوندی این حق را داشتند این حادثه‌ای که به خودشان تعلق دارد را تا حد زیادی تحت‌کنترل قرار دهند. بنابراین اگر شما می‌خواستید در مورد این حادثه تصمیمی بگیرید، باید تصمیمی جمعی در مورد آن گرفته می‌شد و به تنهایی حق به‌هم‌زدن رابطه را نداشتید.

یک مقداری این چارچوب اجتماعی- چارچوب اجتماعی‌ای که هم ازدواج در آن رخ می‌دهد و هم طلاق- عوض شده و تبدیل به چارچوبی شده است که به‌نظر من گروه‌های دوستی نقش بیشتری در ساخت چارچوب اجتماعی برای ازدواج یا طلاق دارند، برای مثال من می‌بینم که جوان‌ترها بیش از اینکه با والدین و اقوام دیگر برای ازدواج مشورت کنند، با دوستان و همکلاسی‌ها و گروه دوستان خود مشورت می‌کنند و حتی انتخاب با مشورت این گروه‌ها صورت می‌گیرد. قبلا اگر پدر و مادر، فردی را برای ازدواج فرزند کاندیدا می‌کرد، در حال حاضر گروه‌های دوستی که فرد با آنها در ارتباط است، پیشنهاد می‌دهند و خود فرد است که انتخاب می‌کند. دلیل انتخاب، بیشتر وابسته به گروه‌های دوستی است. ممکن است این گروه‌ها در دانشگاه یا محل کار شکل گرفته باشند یا دوستی‌هایی که یک مقداری فراتر رفته است. امروزه هم دوستی‌های مجازی از طریق عضویت در شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده است. این رابطه ابتدا مجازی است و بعد به دنیای واقعی کشیده می‌شود. شما اگر از طریق فیس‌بوک با دوست دوستت آشنا شدی، این فرد ممکن است دوست شما شود و او را در دنیای واقعی ببینید.

پدیده ازدواج شامل انتخاب فرد و گزینش فرد است. بین همسریابی و همسرگزینی تفاوت وجود دارد. معمولا در خانواده‌های سنتی همسریابی و همسرگزینی با خانواده است. یک مقدار که به لحاظ زمانی جلوتر آمدیم، همسریابی با خود فرد شده است و همسرگزینی با خانواده، در حال حاضر هم همسریابی و هم گاه تایید همسرگزینی دارد به گروه‌های دوستی کشیده می‌شود که گروه‌های جوانی هستند که اطراف فرد را که تصمیم به ازدواج دارد، گرفته‌اند. این به معنای آن نیست که خانواده هیچ نقشی ندارد ولی به‌تدریج این گروه‌های دوستی وزن بیشتری می‌یابند. فرد در انتخاب همسر آینده تحت تاثیر توصیه و معرفی دوستان است. این فرد وقتی تصمیم به ازدواج می‌گیرد، دوستان نظر می‌دهند و بالاخره اتفاق ازدواج رخ می‌دهد. وقتی ازدواج رخ داد تا حد زیادی از کنترل خانواده و خویشاوندی کاسته می‌شود. البته ما یک نسل قبل کنترل خویشاوندی را به‌عنوان گروه گسترده‌تر از خانواده داشتیم، کمی جلوتر، کنترل خانواده هنوز وجود داشته است و در حال حاضر به سویی می‌رویم که از کنترل خانواده هسته‌ای هم روی ازدواج کاسته می‌شود.

یعنی کنترلی که گروه دوستان دارند به اندازه کنترل خانواده و خویشاوندان تاثیرگذار است؟

در پاسخ به این پرسش باید پرسید در حال حاضر همسر را چگونه می‌یابند؟ در کلاس درس در محل کار یا در شبکه اجتماعی یا میهمانی یا حتی در خیابان فرد، کسی را می‌بیند و این اتفاق به دلیلی به ازدواج کشیده می‌شود بنابراین به جای مورد قدیمی که فرد می‌نشست تا پدر و مادر کسی را برای او کاندیدا کنند، الان به‌طرق دیگری همسر یا کاندیدا برای ازدواج پیدا می‌شود. در همان زمینه است که فرد از طرف دیگران مورد ارزیابی قرار می‌گیرد که آیا این شخص مناسب است یا خیر؟ و چون خانواده نقش کمتری در شکل‌دادن به این حادثه پیدا کرده است، بعد هم نقش کمتری در تداوم خانواده دارد. رابطه ازدواج ممکن است حتی از هم بپاشد و طلاق در آن رخ دهد و بعد خانواده دختر و پسر در آخرین لحظه یا در آخرین روزها متوجه این قضیه شوند. طبیعی است که والدین اگر در ساختن ازدواج مشارکت کمتری داشته باشند، در ویران‌کردن آن هم مشارکت و اختیار کمتری خواهند داشت.

امروزه به میزانی که فرد نقش بیشتری در پدیده ازدواج پیدا می‌کند، به همین میزان هم جامعه حقوق و مشروعیت بیشتری برای او قایل است که بتواند پدیده‌ای را که خود ساخته است، به‌هم بزند. پیش از این اگر خانواده شخصی را به‌عنوان شوهر به شما معرفی می‌کرد، اگر قصد به‌هم‌زدن آن را داشتید، خانواده پای آن می‌ایستاد اما امروز می‌گوید انتخاب خودت بود؛ خودت می‌دانی. قبلا که پدر و مادر در مناسبات خانوادگی و خویشاوندی دختری را برای پسری می‌گرفتند، به نحوی خانواده از سرمایه‌های اجتماعی خود برای این ازدواج سرمایه‌گذاری کرده و به عبارت دیگر آبرو گذاشته بود. چون خانواده و خویشاوندی سرمایه‌گذاری عاطفی و اقتصادی و... داشتند و مایه بیشتری می‌گذاشتند، بنابراین نظارت بیشتری هم روی پدیده ازدواج داشتند؛ یعنی به چیزی که در ساخت آن مشارکت داشتند، اجازه فروپاشی نمی‌دادند. امروز که انتخاب خود دختر و پسر بیشتر است و والدین و اقوام احساس مشارکتی در ساخت آن ندارند، به تبع آن نمی‌توانند تلاش زیادی هم برای نگه‌داشتن ازدواج کنند.

به اعتقاد شما فردگرایی در جامعه امروز ایران چه میزان بر طلاق موثر بوده است؟

در جامعه امروز ایران فرآیندی با عنوان فردی‌شدن رخ داده است. در این فرآیند اختیارات بیشتری به فرد تفویض می‌شود. گاهی اوقات هم این فردی‌شدن یک نوع فردی‌شدن نهادینه است؛ یعنی اساسا نهادهای اجتماعی از جمله خانواده این فردیت را به فرد واگذار می‌کنند، مثلا پدر و مادر به فرزند می‌گویند تو هستی که باید زندگی کنی، من نمی‌توانم چیزی را بر تو تحمیل کنم. این رفتار را ۳۰سال پیش نمی‌دیدید. این نوعی فردی‌شدن نهادینه‌شده است؛ یعنی فردی‌شدنی که توسط جامعه و نهادهای اجتماعی و خانواده به فرد واگذار می‌شود. در چنین فرآیندی که شما تصمیم می‌گیرید، از یک طرف خانواده احساس راحتی بیشتری می‌کند که کنترل را روی شما کم کند و به نوعی، فردیت شما را به رسمیت شناخته و حق تصمیم‌گیری برای شما قایل می‌شود. ولی در شرایط دیگر که ازدواج تا این حد یک پدیده فردی نبود و پدیده‌ای بود که به تاریخ خانواده تعلق داشت، خانواده تلاش می‌کرد از تاریخ خود دفاع کند، چون تاریخ خودش به نحوی حیثیت خودش بود.

از بین‌رفتن قبح طلاق در جامعه چگونه رخ داده است؟

یک بخشی بحث فردی‌شدن است. یک بخشی ناشی از تغییر چارچوب اجتماعی ازدواج است، یک بخشی هم به پدیده «مردمسالارشدن فرهنگی» برمی‌گردد. ما سه نوع مردمسالارشدن در جامعه داریم: ابتدا مردمسالارشدن سیاسی رخ می‌دهد، بعد اجتماعی و بعد فرهنگی. مردمسالارشدن سیاسی به توزیع قدرت در جامعه برمی‌گردد، مردمسالارشدن اجتماعی به گسترش رفاه اجتماعی و توزیع ثروت در جامعه برمی‌گردد و معمولا بعد از این دو، مردمسالارشدن فرهنگی اتفاق می‌افتد. یکی از پیامدهای مردمسالاری فرهنگی، دموکراتیک‌شدن خانواده است.

این روند مردمسالاری سیاسی تا فرهنگی از چه زمان آغاز شده که امروز کم‌وبیش بتوان دموکراتیزه‌شدن خانواده را به‌عنوان یکی از دستاوردهای مردمسالاری فرهنگی شاهد باشیم؟

اگر وسیع‌ترین معنای کلمه را در نظر بگیریم، از فردای انقلاب یا حتی از قبل از انقلاب روند مردمسالاری سیاسی آغاز شد. این درست از زمانی و از جایی بود که قدرت شاه زیر سوال رفت و گروه‌های مختلف اجتماعی به نحوی مشارکت بیشتری در قدرت احساس کردند. جلوتر هم مردمسالاری سیاسی و اجتماعی در مطالبات دوم‌خرداد و پدیده سال‌های بعد خود را نشان داد. با این توضیح که گروه‌های مختلف اجتماعی احساس می‌کردند می‌توانند حرف بزنند و می‌خواستند به‌عنوان یک فرد به حساب بیایند. این یک نوع دموکراتیک‌شدن سیاسی است که در آن آدم‌ها وضعیت تکصدایی جامعه را به چالش می‌کشند. مطالبات و رخداد رفاه اجتماعی هم در جامعه ما کمابیش وجود دارد.

به هر حال در دوره سازندگی به نحوی رفاه اجتماعی گسترش یافت و بعد از آن هم اتفاقاتی افتاد که زن‌ها به لحاظ اقتصادی و درآمد و داشتن شغل پیشرفت کردند و این به بازتوزیع ثروت در جامعه منتهی شد. بنابراین سطح رفاهی زنان بالا رفت. ممکن است ببینیم که میانگین رفاه جامعه در کل، رشدی نداشته، اما مشارکت زنان در ثروت و رفاه اجتماعی افزایش یافته است. اگر آمار میزان پس‌انداز زنان در بانک‌ها نسبت به مردان را طی ۲۰سال اخیر بررسی کنیم، می‌بینیم که با گذر زمان دسترسی زنان به منابع ثروت بیشتر شده است بنابراین این به گسترش دموکراتیک‌شدن اجتماعی در بین زن‌ها کمک کرده است. در این مرحله است که انتظارات و مطالبات مربوط به دموکراتیک‌شدن فرهنگی هم پیدا می‌شود. در چنین فضایی زنان انتظار حق تصمیم‌گیری برابر با مردان را در چارچوب جامعه و خانواده دارند. این اتفاق ساختار خانواده را دموکراتیزه می‌کند. این اتفاقی است که می‌افتد. شما در حال حاضر در جامعه ایران با خانواده‌هایی مواجه هستید که ساختار آنها نسبت به ۳۰سال پیش دموکراتیک‌تر است بدون اینکه دچار فروپاشی شده باشند و اگر یک بررسی تجربی کنید، می‌بینید که زن‌ها نقش بیشتری در تصمیم‌گیری دارند.

و همه این روندها در نهایت چگونه به افزایش نرخ طلاق در جامعه منتهی می‌شوند؟

در مردمسالارشدن فرهنگی شما با یک پدیده‌ای با عنوان دموکراسی عاطفی مواجه هستید. در این موقعیت زنان انتظار نوعی موازنه قدرت با مردان دارند؛ یک نوع مساوات‌طلبی. در چنین فضایی زن‌ها مایملک شوهرانشان نیستند و نقش بیشتری در ساخت هویت شخصی خود پیدا می‌کنند. آنها می‌خواهند در تصمیم‌گیری‌های مربوط به خانواده نقش بیشتری داشته باشند.

اما این اتفاق چگونه به بیشترشدن طلاق منجر می‌شود؟

مردمسالارشدن به شما انتخاب بیشتری می‌دهد، از نظر فرهنگی وزن بیشتری به شما می‌دهد. این را با شرایطی مقایسه کنید که شما امکان انتخاب زیادی را برای طلاق -یا فروپاشی نهادی که با ازدواج تشکیل داده‌اید- از سوی جامعه نداشتید. مردمسالاری یعنی حق و قدرت انتخاب. پیش از این شما انتخاب زیادی نداشتید. چیزی بود که جامعه و سنت و پیشینه خانوادگی برای شما انتخاب کرده بود. این تاریخ یک تقدیر بود که باید آن را می‌پذیرفتید و با آن کنار می‌آمدید امروز اما به شما می‌گویند این تقدیر نیست و شما حق انتخاب دارید. مردمسالاری سیاسی یعنی اینکه اگر زمانی به شما می‌گفتند که این دولت تقدیر الهی است، امروز می‌گویند که می‌توانید با رأیتان آن را جابه‌جا کنید. در جوامع جدید چرخش قدرت افزایش یافته و آدم‌ها در مناصب بالای سیاسی بیشتر جابه‌جا می‌شوند، به دلیل اینکه حق انتخاب بیشتری به مردم داده شده است.

در مردمسالاری فرهنگی هم به‌نحوی می‌توان این جابه‌جایی را انجام داد. یکی دیگر از اتفاقاتی که در مورد زنان افتاده، کاهش آستانه تحمل است. «نوربرت الیاس» در این‌باره بحثی در مورد پیشرفت تمدن دارد. او می‌گوید موقعی که تمدن پیشرفت می‌کند، ظرافت‌های رفتاری بیشتر می‌شود، برای مثال با پیشرفت تمدن رفتارهای بهداشتی و حوزه خصوصی آدم‌ها بیشتر موردتوجه قرار می‌گیرد. همراه با پیشرفت تمدن شما امروز به نسبت ۴۰سال پیش نسبت به بو حساسیت بیشتری دارید بنابراین تلاش می‌کنید که بوی خوش بیشتری به کار ببرید و اگر کسی از کنار شما رد شود و بوی عرق دهد، مشمئز می‌شوید. این مثال‌هایی است که الیاس می‌زند. این را تغییر آستانه تحمل می‌گویند که در حال حاضر رخ داده است. در زمان‌های گذشته یک زن آمادگی بیشتری داشت که از شوهرش کتک بخورد، حرف تند بشنود و خشونت زبانی و فیزیکی را تحمل کند. اما امروز این آستانه تحمل کمتر شده و وقتی شما امکان انتخاب دارید، می‌توانید انتخاب دیگری کنید. بنابراین به دلایلی که تنها به حساسیت‌های تمدنی برمی‌گردد، ممکن است از همسر خود جدا شوید و دلایلی ذکر کنید مانند اینکه او طرز غذاخوردن را بلد نبود، حرف‌زدن بلد نبود، روی اعصاب من راه می‌رفت، بدسلیقه بود، بدلباس بود، بوی عرق می‌داد. اینها نشان می‌دهد که آستان تحمل تمدنی ما تغییر کرده است. پیش‌تر این حساسیت‌ها وجود نداشت. در حال حاضر اما همه استانداردهای زندگی تغییر کرده و همه در انتخاب‌های خود می‌خواهند از ظرافت برخوردار باشند.

شما تاکید کردید آستانه تحمل در زنان کاهش یافته است. آیا این می‌تواند دلیلی باشد که زنان در جامعه امروز ایران بیشتر از گذشته بازکننده فایل طلاق هستند؟

زن‌ها قبلا احساس می‌کردند که با بازکردن پرونده طلاق خیلی ضرر می‌کنند و بنابراین کمتر اقدام به این کار می‌کردند. در حال حاضر این احساس را ندارند. چرا؟ چون وابستگی اقتصادی‌شان کمتر شده است. حتی اگر طلاق بگیرند، ضرورت بازگشت به خانه پدری وجود ندارد و می‌توانند برای خودشان یک خانه مستقل داشته باشند و در و همسایه هم خیلی کنجکاو نیست که این زن تنها اینجا چه می‌کند؟

زن حتی چیزهایی هم ممکن است بعد از طلاق به دست بیاورد. اموال و درآمد شخصی خودش که گرو خانواده مشترک بود، آزاد می‌شود و البته که هنوز سنت مهریه را هم داریم که قابل وصول است. البته در مورد اینکه مهریه چقدر تاثیرگذار است، باید بیشتر تحقیق کرد. در واقع در جامعه امروز زن احساس می‌کند که تابو اجتماعی طلاق شکسته شده و می‌تواند زندگی مستقلی داشته باشد. مساله دیگری نیز در این میان اثرگذار است که به تغییر فرهنگی برمی‌گردد و آن «پسامادی‌شدن فرهنگ» است. در یک فرهنگ مادی، سیاست بقا حاکم است. یعنی آدم‌ها به دلایل اضطرارهای زندگی سعی می‌کنند که باقی بمانند. بقا یعنی اینکه این سقف و این سفره به هر قیمت باقی باشد! با رشد رفاه اجتماعی، سیاست زندگی و سیاست کیفیت زندگی برای افراد مهم می‌شود. این در واقع تفاوت زنده‌مانی و زندگانی است. ۵۰سال پیش، زن فکر می‌کرد اگر همین سفره شوهر را از دست دهد، اگر همین خانه را از دست بدهد، معلوم نیست که بتواند از پس خودش بربیاید.

الان این احساس- حداقل در قشری از زنان که تحصیلات و امکان اشتغال بیشتر و دسترسی به درآمد دارند- کمتر وجود دارد. به‌علاوه اینکه داغ ننگی را که جامعه پیش از این بابت طلاق به پیشانی زن می‌کوبید، نمی‌کوبد. قبلا یک حالت طردشدگی هم در ماجرای طلاق وجود داشت. اگر کسی طلاق می‌گرفت، از جامعه طرد می‌شد مثل اینکه اتفاق خیلی بدی افتاده و این فرد گناهکار است. الان می‌بینیم که مطلقه‌ها خیلی از جامعه طرد نمی‌شوند، داغ ننگ زده نمی‌شود و پدیده طلاق به‌عنوان پدیده کمابیش عادی درآمده و حتی نه‌تنها این قضیه برای نسل جوان اینطور است، بلکه برای نسل پیشین نیز به این شکل درآمده است. به‌نظر می‌رسد در این زمینه تضاد نسل‌ها وجود ندارد؛ یعنی این پدیده‌ای نیست که فقط نسل جوان با آن مواجه شده باشد.

شکستن تابوی طلاق در حال حاضر، شامل نسل گذشته هم می‌شود. به همین دلیل است که اگر در گذشته پدری می‌شنید که دخترش می‌خواهد طلاق بگیرد عصبی می‌شد، امروز راحت برخورد و گاهی با دخترش همراهی می‌کند. من معتقدم ما تا حدی شکاف نسل‌ها در مورد نگاه نسبت به طلاق نداریم و یک نوع همگرایی نسبی بین گروه‌های مختلف در این زمینه ایجاد شده است. این ابعادی که گفتیم، بابت تحول فرهنگی است. افزایش طلاق یک بعد دیگر دارد که ناشی از آسیب‌های اجتماعی و مسایل اقتصادی است؛ مسایلی مانند گسترش اعتیاد و لبه تاریک طلاق ناشی از خشونت خانوادگی شدید، اعتیاد و مساله ناتوانی خانواده برای گرداندن چرخ‌های زندگی خود است.

صحبت‌های شما در مورد مردمسالاری فرهنگی و دموکراتیزه‌شدن خانواده در جامعه شهری مدرن بود. در روستاها و جامعه عشایری ایران چه می‌گذرد؟

در جامعه روستایی طبیعتا نگاه به طلاق متفاوت‌تر است و آنجا هنوز ساختار خانواده و چارچوب اجتماعی وجود دارد. البته روستاها هم به میزانی که تحول فرهنگی به آنها نفوذ کرده است، تغییر کرده‌اند. روستاها نیز از طریق رسانه‌ها و ماهواره‌ها و حتی سریال‌ها و برنامه‌های شبکه‌های صدا و سیمای ملی تاثیر گرفته‌اند و این در حالی است که برنامه‌های این شبکه‌ها بیشتر برای شهروندان طبقه متوسط رو به بالا ساخته شده است. بنابراین ارزش‌هایی را که از این طریق منتقل می‌کنند، همین زندگی خانوادگی طبقه متوسط است که دموکراتیزه شده و زن در آن حضور بیشتر و حق تصمیم‌گیری بیشتری دارد. در واقع شکاف بین عرصه عمومی و عرصه خصوصی در هم شکسته شده است. به علاوه اینکه فقر به معنای گذشته در روستاها وجود ندارد. در بسیاری از مناطق روستایی و زراعی گران‌شدن قیمت زمین و ‌گران‌شدن قیمت محصولات کشاورزی و تولیدات دامداری به همراه گسترش خدمات زیربنایی مثل بهداشت و آموزش و آب و برق و گاز و... یک مقداری وضعیت مرفه‌تری را ایجاد کرده‌اند. به همین نسبت، دموکراتیک‌تر هم شده‌اند ولی باید نسبی قضاوت کرد. هنوز کنترل خانواده در روستاها از شهرها بیشتر است. در مورد زندگی عشایری اطلاعات زیادی در دست ندارم و باید این سوال را از مردم‌شناسانی پرسید که در این حوزه کار کرده‌اند. به هر حال به‌نظر می‌رسد حتی عشایر هم از این فرآیند‌ها بی‌نصیب نمانده باشند.

منبع: سالنامه شرق، عکس: امیر جدیدی

 

مشاهده خبر در جماران