یادداشت؛
سیاستِ پرلایک: سقوط سیاستورزی به سطح سرگرمیهای مجازی
اگر قرار است سیاست همچنان نقش هدایتگر در توسعه کشور را ایفا کند، باید از تله پوپولیسم رسانهای خارج شود. این به معنای مخالفت با فناوری یا شبکههای اجتماعی نیست، بلکه به معنای مسئولیتپذیری سیاستمداران در برابر ابزارهای ارتباطی جدید است.
در جهان امروز، سیاست دیگر در اتاقهای فکر و جلسات رسمی خلاصه نمیشود، بلکه به میدان وسیع شبکههای اجتماعی کشیده شده است. سیاستمداران، بهجای ارتباطگیری از مسیرهای سنتی، مستقیماً در معرض افکار عمومی قرار دارند و این دسترسی بیواسطه، هم فرصتی برای دموکراسی محسوب میشود و هم تهدیدی برای عمق و کیفیت سیاستورزی.
آنچه در این میان اهمیت دارد، این است که سیاستمداران واقعی، نه تسلیم این موج، بلکه هدایتکننده آن باشند. اگر نخبگان و مدیران کشور در دام اقتضائات سطحی و احساسی این فضا گرفتار شوند، سیاست به تدریج از معنا تهی شده و به مجموعهای از واکنشهای زودگذر و شعارهای پرلایک تبدیل خواهد شد.
*سیاستمدار یا اینفلوئنسر؟ مرز باریک مسئولیت و پوپولیسم*
شبکههای اجتماعی معادلات سیاست را تغییر دادهاند. در گذشته، سیاستمداران برای شکلدهی به افکار عمومی نیازمند رسانههای رسمی و تحلیلهای عمیق بودند، اما امروزه با چند توییت یا کلیپ کوتاه میتوانند بر موجهای رسانهای سوار شوند. این تغییر، دو نتیجه متفاوت دارد:
1. سیاستمداران مسئولیتپذیر و آگاه: کسانی که از این ابزار برای تبیین سیاستهای خود، گفتوگوی شفاف و افزایش مشارکت عمومی بهره میبرند.
2. سیاستمداران پوپولیست و واکنشی: کسانی که بهجای ارائه برنامه و تحلیلهای کارشناسی، محتوای احساسی تولید کرده و به جای سیاستگذاری، بر جلب توجه تمرکز دارند.
مرز میان این دو دسته، عمق فکری و نخبگی سیاستمداران است. سیاستورزان واقعی، حتی اگر در شبکههای اجتماعی حضور داشته باشند، باید فراتر از موجهای زودگذر بیندیشند. اما در شرایطی که سیاستمداران تحت تأثیر ترندهای لحظهای تصمیمگیری میکنند، سیاست از مسیر کارشناسی خارج شده و به میدان عوامزدگی و سطحینگری کشیده میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای سیاستهای موفق، تحلیلپذیری، آیندهنگری و برنامهمحوری است. سیاستمداری که تنها در پی جلب نظر مردم در کوتاهمدت باشد، نمیتواند تصمیمات راهبردی بگیرد.
این اتفاق را میتوان در موارد زیر مشاهده کرد:
- کاهش اعتبار کارشناسی در تصمیمگیریها: وقتی سیاستمداران به جای مشورت با نخبگان و صاحبنظران، تحت تأثیر نظرات سطحی و لحظهای کاربران فضای مجازی تصمیم میگیرند، سیاستگذاری علمی به حاشیه میرود.
- افزایش تصمیمات مقطعی و واکنشی: سیاستمدارانی که نگاه بلندمدت ندارند، به جای تدوین برنامههای جامع، با یک توییت یا ویدئو، سیاستهایشان را تغییر میدهند. این امر به بیثباتی حکمرانی منجر میشود.
- تضعیف نهادهای توسعه و مدیریت کلان: توسعه نیازمند تصمیمات پیچیده و زمانبر است. اما در فضایی که سیاستمداران به دنبال نتایج سریع و جلب رضایت آنی مردم هستند، سیاستهای زیربنایی کنار گذاشته میشود.
*نمونههای جهانی و تجربههای هشداردهنده*
در کشورهای مختلف، سیاستورزی مبتنی بر شبکههای اجتماعی، پیامدهای متفاوتی داشته است. برخی کشورها، مانند آلمان و ژاپن، با ایجاد نهادهای مستقل کارشناسی، توانستهاند تعادلی میان سیاستورزی دیجیتال و برنامهریزی بلندمدت ایجاد کنند. اما در برخی دیگر، سیاست به تدریج به بازیهای رسانهای و تصمیمات هیجانی تقلیل یافته است.
- ایالات متحده (دونالد ترامپ): براساس گزارش Pew Research Center؛ ترامپ نشان داد که چگونه یک سیاستمدار میتواند از شبکههای اجتماعی برای شخصیسازی سیاست و دوقطبیسازی جامعه استفاده کند. بسیاری از تصمیمات دولت او نه از طریق نهادهای رسمی، بلکه مستقیماً از طریق توییتر اعلام میشد. نتیجه این سیاست در دوره پیشین، بیثباتی تصمیمات کلان و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک بود.
- بریتانیا (بوریس جانسون): جانسون، با شعارهای رسانهای و وعدههای کلی، توانست رأی مردم را برای برگزیت «British Exit» (به معنی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) جلب کند، اما بدون داشتن یک برنامه مدون، کشور را با بحرانهای اقتصادی و دیپلماتیک روبهرو ساخت.
- برزیل (ژائیر بولسونارو): رئیسجمهور برزیل از شبکههای اجتماعی برای تضعیف رسانههای مستقل و ایجاد فضای هیجانی در سیاست استفاده کرد. نتیجه این سیاست، افزایش نارضایتی عمومی و ناپایداری سیاسی بود.
اما در ایران، که هنوز مسیر توسعه نهادمند نشده، رواج سیاستورزی پوپولیستی در فضای مجازی میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به بدنه حکمرانی وارد کند. اگر سیاستمداران به جای بهرهگیری از نظرات کارشناسان، برای جلب توجه در فضای مجازی وقت بگذارند، نهتنها فرآیند توسعه مختل خواهد شد، بلکه بدنه دولت از نخبگان واقعی تهی میشود.
سیاست، نیازمند متخصصانی است که بتوانند تصمیمات کلان را بر اساس دادهها و تحلیلهای علمی اتخاذ کنند، نه بر اساس احساسات لحظهای و ترندهای رسانهای.
اما در ایران، اگر این روند ادامه پیدا کند، نتیجه آن عبارت خواهد بود از:
1. جایگزینی عوامزدگی به جای سیاستگذاری علمی
2. افزایش شکاف میان تصمیمگیریهای کلان و نیازهای واقعی جامعه
3. تبدیل سیاستمداران به اینفلوئنسرهای پرمخاطب اما بیاثر
4. سقوط تدریجی سیاست از یک علم پیچیده، به یک سرگرمی رسانهای
باید از تله پوپولیسم رسانه ای خارج شد
اگر قرار است سیاست همچنان نقش هدایتگر در توسعه کشور را ایفا کند، باید از تله پوپولیسم رسانهای خارج شود. این به معنای مخالفت با فناوری یا شبکههای اجتماعی نیست، بلکه به معنای مسئولیتپذیری سیاستمداران در برابر ابزارهای ارتباطی جدید است.
- ایجاد نهادهای مستقل مشورتی متشکل از کارشناسان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای ارائه تحلیلهای علمی به سیاستمداران
- ترویج فرهنگ سیاستورزی مبتنی بر برنامه و داده، نه بر اساس جلب توجه و واکنشهای احساسی
- بازسازی نهادهای رسانهای مستقل که بتوانند سیاستمداران را از تأثیرات مخرب فضای مجازی مصون نگه دارند
در نهایت، سیاست باید به محور عقلانی و راهبردی خود بازگردد.شبکههای اجتماعی میتوانند ابزاری مفید برای اطلاعرسانی و تعامل باشند، اما اگر سیاستورزان به دام آن بیفتند، حکمرانی از مسیر خود منحرف شده و توسعه کشور در هیاهوی لایکها و بازنشرها گم خواهد شد.
مشاهده خبر در جماران