ظلمآباد خوزستان!
خوزستان از ۵۰ سال پیش خود عقبماندهتر شده است. استانی که روز به روز پسرفت میکند و حالا به نقطه جوش رسیده است. نقطه جوش یعنی آستانه صبر و تحمل مردم خوزستان از حجم محرومیتها و وسعت ناکارآمدیها به اتمام رسیده است. مردم خوزستان از این همه تلاش و امیدی که ذبح شد و به نتیجه نرسید خسته شده و راهی جز مهاجرت پیش روی خود نمیبینند.
به گزارش جماران؛ محمد مالی، فعال رسانه ای نوشت:
کافی بود ۵۱ سال بگذرد تا دوباره مسعود پزشکیان به روستای کلوخی زابل برسد و در همان خانهای که برای او نان میپختند حاضر شود. او وقتی به زابل رسید، دیپلم بود و عضو سپاه ترویج. پزشکیان از روستاهای کوه خواجه و زهک هم خاطرات زیادی دارد. حالا او پس از نیم قرن در قامت رئیسجمهورِ ایران به یکی از آوردگاههایی که شخصیتاش در آن شکل گرفته، بازگشته است. آخر، سفرهای استانی رئیس دولت نهم آغاز شده است. پزشکیان اما در حاشیه دیدار از کلوخی با حسرت گفت که این منطقه با ۵۰ سال پیش خود، هیچ فرق نکرده است.
این یعنی خوزستان از ۵۰ سال پیش خود عقبماندهتر شده است. استانی که روز به روز پسرفت میکند و حالا به نقطه جوش رسیده است. نقطه جوش یعنی آستانه صبر و تحمل مردم خوزستان از حجم محرومیتها و وسعت ناکارآمدیها به اتمام رسیده است. مردم خوزستان از این همه تلاش و امیدی که ذبح شد و به نتیجه نرسید خسته شده و راهی جز مهاجرت پیش روی خود نمیبینند. به نحوی که مهاجرپذیرترین استان ایران ظرف چند دهسال به مهاجرفرستترین استان تبدیل شده است و این برای یک استان سوقالجیشی، استراتژیک و مرزی، یک فاجعه بزرگ است. فاجعهای که حیات قلک صدساله ایران را به خطر انداخته است.
از این روست که اگر در مقام پیشنهاد برآییم تا فهرستی از مناطقی پیشنهاد کنیم تا رئیسجمهور پزشکیان در سفر به خوزستان از آنها بازدید کند به مشکل برمیخوریم! چرا که سوال درستتر این شاید باشد که پزشکیان از کدام منطقه و محله در خوزستانِ شهری و روستایی بازدید نکند که تابلویی تمامنما از تبعیض و محرومیت نباشد. آنهم استانی که لبریز از ثروتهای خدادادی بینظیر در سطح دنیاست و به صراحت میتوان آن را یکی از ثروتمندترین نقاط دنیا دانست.
گرچه معتقدم سخت، که ثروت و سرمایه اصلی خوزستان نیروی انسانی خبره، نخبه و توانمند اوست که زیر سایه قومگرایی در داخل استان و بیاعتمادی و تبعیض خارج استان، لِه شده است. بنابراین باید میپرسیدیم، پزشکیان در سفرِ خود به خوزستان، کجا نرود تا اشک نریزد و افسوس نخورد و هیهات نگوید.
اساساً اینکه انبار غله ایران، بزرگترین منبع گاز و نفت جهان، قطب انرژی خاورمیانه، تنها جلگه سبز کشور، ریه ایران، سرریز بیشترین رودخانهها در منطقه، گهواره تمدن دیرینه و دروازه تشیع و آستانه مدرنیته، خانه نیشکر و مهد فولاد و دارای بنادر حیاتی و مرز آبی و خاکی فوق مهم؛ امروز از زیرساختهای اولیهای چون آب شرب سالم، سرانههای بهداشتی، رفاهی، عمرانی، ورزشی و آموزشی و پوشش شبکه فاضلاب محروم باشد و بیکاری در آن غوغا کند و محیط زیست چند میلیون سالهاش چوب حراج بخورد؛ یعنی ما باختیم. بدجوری هم باختیم و شکست خوردهایم. سرنوشت خوزستان اما به عنوان صنعت استان نفتی، میتواند در انتظار ایران باشد. مگر آنکه سانترال مرکز، اراده کند حق خوزستان را بپردازد. راستی، آقای پزشکیان؛ این است خوزستان؛ ظلمآباد و یتیمخانه ایران. همین....
مشاهده خبر در جماران