در گفت و گو با جماران؛
آرش نصر اصفهانی، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی: نگاه تهدیدمحور به مهاجرت، چالشهای ما را با مهاجرین افغانستانی تشدید میکند/ سیاستهای محدودسازی مهاجرین، ادغام اجتماعی افغانستانیها در ایران را دشوار کرده است
آرش نصر اصفهانی معتقد است که مسئله مهاجرین افغانستانی در ایران، یکی از چالشهای مهم اجتماعی است که برای مدیریت آن، نیاز به تغییر نگرشهای کلان و اتخاذ سیاستهای جامع و واقعبینانه است. به گفته او، ادغام اجتماعی مهاجرین، مهمترین راهحل برای کاهش تنشها و بهرهمندی از ظرفیتهای آنها در جامعه است. بااینحال، نگاه غالب به مهاجرت، تهدیدمحور بوده و قوانین موجود نیز بیشتر بهجای حمایت، بر محدودسازی و جلوگیری از ادغام اجتماعی متمرکز بودهاند. او تأکید میکند که بسیاری از مشکلات فعلی، نتیجه تعویق در حل مسئله مهاجرین است. اگر در سالهای گذشته سیاستهایی مانند اعطای اقامت دائم به بخشی از مهاجرین به اجرا درمیآمد، امروز جمعیت زیادی از مهاجرین بهصورت رسمی در جامعه ایران ادغام شده بودند. اما در شرایط فعلی، تئوریهایی نظیر جایگزینی جمعیت و کلیشههای منفی ساختهشده در رسانهها، مانع از اتخاذ سیاستهای مؤثر در این حوزه شده است. نصر اصفهانی بر ضرورت بازاندیشی در مفهوم ایرانی بودن و اصلاح قوانین مرتبط با تابعیت تأکید دارد و معتقد است که باید تصویر متکثری از جامعه ایران ارائه شود که همه افراد، فارغ از ملیت، فرصت مشارکت برابر در آن داشته باشند. او همچنین به نقش مهم جامعه مدنی در تغییر نگرشهای عمومی اشاره میکند و بر این باور است که مقابله با کلیشههای منفی و گسترش گفتمانی شمولگرا، کلید رفع تبعیض و کاهش هزینههای اجتماعی حضور مهاجرین در ایران است. به گفته او، بدون چنین تغییراتی، سیاستهای کوتاهمدتی مانند دیوارکشی و اخراج مهاجرین، تنها به تعمیق چالشها و افزایش آسیبهای اجتماعی منجر خواهند شد.
پایگاه خبری جماران، محسن عربی: دکتر آرش نصر اصفهانی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مسائل اجتماعی ایران، در دومین گفت و گوی پایگاه خبری جماران درباره موضوع مهاجرین افغانستانی به تشریح چالشها و فرصتهای این مسأله مهم پرداخت. این مصاحبه مکتوب، پس از گفت و گوی پیشین جماران با محمد سمیعپور، مستندساز و پژوهشگر مسائل افغانستان، گام دیگری در مسیر بررسی دقیقتر و عمیقتر وضعیت مهاجرین افغانستانی در ایران است.
نصر اصفهانی با سابقهای قابلتوجه در پژوهشهای اجتماعی و نگاه تحلیلی به مسائل کلان کشور، به بررسی ریشههای تاریخی و اجتماعی حضور افغانستانیها در ایران پرداخته و راهکارهایی برای مدیریت انسانیتر و مؤثرتر این پدیده ارائه داده است. او در این گفت و گو بر ضرورت بازنگری در سیاستهای مهاجرتی و تغییر نگرش جامعه ایران نسبت به مهاجرین تأکید دارد. از دیوارکشیهای مرزی تا ادغام اجتماعی مهاجرین، محورهای اصلی این گفت و گو به واکاوی سیاستها و پیامدهای مرتبط با حضور افغانستانیها در ایران اختصاص یافته است.
میخواهیم از نگاه شما آغاز کنیم؛ مهاجرت در دنیای امروز چه جایگاهی دارد و چگونه میتوان آن را بهعنوان یک مسئله جهانی تحلیل کرد؟
مهاجران بهعنوان یک مسأله اجتماعی، امروز در بسیاری از کشورهای توسعهیافته به چالشی تعیینکننده بدل شدهاند
نابرابری، جنگ و تغییرات زیستمحیطی، تمایل به مهاجرت در جنوب جهانی را به مقصد شمال افزایش داده است
احزاب پوپولیست و اقتدارگرا از سال ۲۰۱۰ با برجستهکردن مسأله مهاجران، نفوذ خود را در کشورهای توسعهیافته تقویت کردهاند
سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی، جهتگیری جدید کشورهای مهاجرپذیر از آمریکا تا اسکاندیناوی است
امروز مهاجرت و به عبارت دقیقتر مهاجران، در بسیاری کشورهای توسعهیافته و حتی در بخشهایی از جنوب جهانی به یک مسأله اجتماعی مهم بدل شده است. بسیاری کشورها به دنبال کاهش نرخ رشد طبیعی جمعیت به جذب جمعیت مهاجر برای تأمین جمعیت جوان و جذب نیروهای متخصص روی آوردند. نابرابری در سطح جهانی و مسائلی نظیر جنگ، فقر و تغییرات زیستمحیطی هم سبب شده تمایل به مهاجرت در جنوب جهانی به مقصد شمال افزایش یابد. اما این روند خصوصاً در سالهای اخیر واکنش در جامعه میزبان را هم به همراه داشته است و نارضایتی از حضور مهاجران در بخشی را جوامع به دلایل اقتصادی، فرهنگی و امنیتی سبب شده نیروهای سیاسی و اجتماعی ضد مهاجرت نیز بیش از گذشته قدرت بگیرند.
میتوان گفت در بسیاری کشورهای اروپایی و حتی آمریکا از حوالی سال ۲۰۱۰ مسأله مهاجران به یکی از تعیینکنندهترین موضوعات در نحوه آرایش نیروهای سیاسی و برآمدن احزاب پوپولیست اقتدارگرا بوده است. با شروع این جریان به نظر میرسد امروز جهتگیری کلی بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر سختتر کردن فرایند جذب مهاجر است، همانطور که ترامپ وعده اخراج گسترده مهاجران را میدهد، محافظهکاران در کانادا به احتمال بسیار زیاد قدرت را از ترودو خواهند گرفت و احزاب راستگرا در اروپا در حال تقویت بوده و اثرگذاری آنها بر سیاستهای دولت حتی در کشورهای اسکاندیناوی چشمگیر است.
وضعیت مهاجرت در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا تغییرات جمعیتی و اقتصادی ایران مهاجرت را تسهیل کرده یا محدود؟
مهاجرت به ایران در پنجاه سال اخیر عمدتاً از افغانستان و عراق و به دلایلی مانند جنگ و فقر بوده است
بیش از یکسوم مردم افغانستان در خطر گرسنگی هستند؛ خروج از کشور برای بسیاری تنها راه بقا است
اقتصاد ایران به نیروی کار ارزان افغانستانی وابسته است؛ تقاضا برای این نیروی کار همچنان بالاست
جمعیت مهاجرین افغانستانی در ایران در چهار سال اخیر دو برابر شده و به شش میلیون نفر رسیده است
تمرکز نیمی از جمعیت افغانستانیها در تهران، فشار بر منابع و شکلگیری واکنشهای اجتماعی را تشدید کرده است
مهاجرت به سمت ایران در پنجاه سال اخیر عمدتاً از جانب کشورهای همسایه در پی جنگ و فقر بوده است. عراق و افغانستان دو نمونه اصلی هستند. گرچه پدیده کارگران مهاجر که به دلایل اقتصادی از افغانستان به ایران میآمدهاند را پیش از انقلاب هم داشتهایم؛ ولی جریان اصلی در قالب یک موج آوارگان جنگی از شروع قدرت کمونیستها در افغانستان و بعد ورود شوروی در اواخر دهه ۱۳۵۰ وارد ایران شد. این جریان در طی چهار دهه گذشته هم ادامه داشته؛ اما ماهیت آن پیچیدهتر شده است، زیرا نه فقط جنگ و خشونت بلکه عوامل اقتصادی هم در این روند بسیار مؤثر بودهاند. بر اساس برآوردهای برخی سازمانهای بینالمللی بیش از یک سوم مردم افغانستان در خطر گرسنگی قرار دارند و در نتیجه خروج از افغانستان تنها راه بقا برای بسیاری از آنهاست.
از طرف دیگر، اقتصاد ایران نیز به این نیروی کار ارزان وابسته شده و در نتیجه تقاضا برای نیروی کار مهاجر کماکان بالاست. در طول این چهار دهه در مقاطعی به سبب افزایش تعداد افغانستانیها در کشور این موضوع به یک مسأله تبدیل شده و سیاستهای سختگیرانه بازگشت اجباری و منع خدمات را از سوی دولت برای کاهش جمعیت به همراه داشته است.
پس از روی کار آمدن دوباره طالبان جمعیت افغانستانیها در کشور افزایش یافت و بر اساس اظهارات اخیر وزیر کشور تعداد آنها به شش میلیون نفر رسیده است. این یعنی نسبت به چهار سال قبل افزایش صددرصدی را شاهد بودهایم. این افزایش جمعیت و تمرکز آن در استان تهران که گفته میشود حدود نیمی از این جمعیت را در خود جای داده عامل اصلی شکلگیری واکنش اجتماعی در ایران در یک سال اخیر بوده است. در نتیجه مسأله اصلی از یک طرف نیاز جامعه ایران به نیروی کار افغانستانی و از طرف دیگر فشار این جمعیت بر منابع خصوصاً در مناطق پرتراکم مانند شهرستانهای استان تهران است که هر نوع از تحلیل حضور افغانستانیها در ایران باید هر دو سوی این معادله را در نظر بگیرد.
مهاجرین چه نقشی در بازار کار ایران دارند؟ آیا حضور آنها باعث کاهش فرصتهای شغلی برای شهروندان ایرانی میشود؟
حذف نیروی کار افغانستانی بهتنهایی مشکل بیکاری را حل نمیکند؛ بلکه ممکن است بر تولید اثر منفی بگذارد
نبود مطالعات دقیق درباره نقش مهاجرین در بازار کار، تحلیل تأثیرات آنها را دشوار کرده است
پاسخ این سؤال ساده نیست و در واقع هیچ پاسخ کوتاه و سرراستی برای آن وجود ندارد. متأسفانه مطالعات قابل اتکایی هم در این باره انجام نشده است. فقط میتوان برخی فرضیات کلی مطرح کرد. طبعاً خروج کامل نیروی کار افغانستانی فرصتهای شغلی نسبتاً بالایی در جامعه آزاد میکند که میتواند توسط کارگر ایرانی پر شود. ولی کارگر ایرانی هم دستمزد بالاتری برای کار مشابه طلب خواهد کرد و هم هزینههای غیرمستقیم آن برای کارفرما بالاتر است. این موضوع احتمالاً به افزایش چشمگیر هزینه تولید منجر میشود که در نتیجه آن ممکن است برخی واحدها امکان ادامه فعالیت نداشته باشند یا به روشهای مکانیزه روی آورند. در نتیجه نمیتوان بهسادگی گفت با خروج این نیروی کار مشکل بیکاری در ایران حل میشود. خصوصاً باید در نظر گرفت که خروج افغانستانیها هیچ تأثیری بر بیکاری تحصیلکردگان که یک مشکل جدی در ایران است نخواهد داشت. حتی با اثر منفی بر تولید و خدمات در بخشهای مختلف اقتصاد ممکن است حتی اثرات منفی نیز بر آن داشته باشد.
آیا میتوان گفت مهاجرین یک نیروی کار کمهزینه و جایگزین برای کارگران بومی هستند؟ این موضوع چه پیامدهایی برای اقتصاد دارد؟
حمایت قانونی اندک از کارگر افغانستانی، او را به گزینهای مطلوب و کمهزینه برای کارفرمای ایرانی تبدیل کرده است
تصور حل مشکلات اقتصادی با خروج افغانستانیها، یک تصویر رؤیایی و تا حد زیادی غیرواقعی است
نیروی کار افغانستانی، در کنار فرصتها، شکافهایی در میان طبقات مختلف اجتماعی ایران ایجاد کرده است
کارگر افغانستانی به سبب حمایت قانونی بسیار اندک مناسبترین گزینه برای کارفرمای ایرانی است. یک کارگر افغانستانی به راحتی از کار اخراج میشود یا سختترین شرایط کار به او تحمیل میشود بدون اینکه کارگر امکان شکایت یا فرصتی برای احقاق حقوق تضییع شده را داشته باشد. علت اصلی حضور مهاجرین افغانستانی در ایران و پایان ایده بازگشت همه به افغانستان نیز همین تقاضا از سمت کارفرمای ایرانی است. از نظر پیامدهای حضور این کارگر بر اقتصاد باید به این نکته اشاره کرد که برای یک اقتصاد در مقیاس ملی، وجود کارگر ارزان که به سادگی استثمار میشود بسیار مطلوب است. حضور کارگر افغانستانی باعث کاهش هزینه تولید کالا و خدمات شده و از این نظر تکتک شهروندان ایرانی از منافع حضور این کارگر استفاده میکنند. اما این مطلوبیت نیروی کار افغانستانی باعث نارضایتی در بخشی از طبقه کارگر ایران نیز شده است که کارگر افغانستانی را رقیب خود میبیند.
همانطور که در سؤال قبل گفتم بخشی از نارضایتی ریشه در واقعیت دارد اما در کل به اعتقاد من تأثیر منفی کارگر افغانستانی بر بیکاری کارگران ایرانی بیش از اندازه بزرگنمایی شده و تصوری از آن ساخته شده که هدفش تهییج احساسات بوده یا ناشی از شناخت ناقص موضوع است. آن تصویر رؤیایی که از خروج افغانستانیها و پایان هزینههای آنان برای کشور و حل مشکلات اقتصادی ساخته شده و به مردم فروخته میشود به نظر من تا حد بسیار زیاد غیرواقعی است.
قوانین و سیاستهای کنونی ایران در مواجهه با مهاجرین، بهویژه افغانها، چه نقاط قوت و ضعفی دارد؟
قوانین مهاجرتی ایران هنوز بر پیشفرض موقتیبودن حضور افغانستانیها استوار است
نبود قانون جامع مهاجرت، موجب مدیریت اقتضایی و صدور دستورالعملهای موقت در مواجهه با مهاجرین شده است
تغییر نگرش به مهاجرت از تهدید به فرصت، پیششرط اصلاح قوانین مهاجرتی در ایران است
بدون تغییر نگاه به مهاجرت، تدوین قوانین جدید میتواند شرایط را برای مهاجرین سختتر کند
از همان ابتدای جریان ورود آوارگان در اواخر دهه ۱۳۵۰ حضور افغانستانیها امری موقتی فرض میشد. به نظر من مهمترین ضعف قوانین در ایران این است که هنوز بر اساس همین پیشفرض استوارند. گذشت بیش از چهل و پنج سال از حضور افغانستانیها در ایران ایجاب میکند قوانین و سیاستها متناسب با شرایط واقعی امروز باشند. این امر مستلزم بازنگری در قوانین مرتبط با تابعیت، مهاجرت و پناهندگی است. اغلب قوانین موجود دههها پیش در شرایطی که مهاجرت و پناهندگی به معنای امروز آن وجود نداشته است تدوین شدهاند. در طول این سال اغلب بر حسب شرایط روز و به شکل اقتضایی برای مدیریت وضعیت دستورالعملها و آییننامههایی نوشته شده، اما قانون جامعی در خصوص مهاجرت وجود ندارد. تلاشهایی هم که تا امروز برای نوشتن این قانون شده عموماً مبتنی بر نگاه به مهاجرت بهمثابه تهدید بوده است. شاید بتوان گفت برای اصلاح و بهبود وضعیت موجود پیش از تغییر قوانین تغییر ذهنیت و نوع نگاه به مقوله مهاجرت، پناهندگی و تابعیت اهمیت بیشتری داشته باشد.
مشکل اساسی اینجاست که بدون این تغییر نگرش اصرار بر تدوین قانون جدید برای مهاجرت به تصویب قوانینی منجر میشود که شرایط را از امروز هم برای افغانستانیها سختتر میکند. شاید به همین دلیل است که شخصاً از مخالفان تدوین سیاست جامع برای مهاجرت و پناهندگی در این مقطع زمانی هستم.
ایران سالها میزبان مهاجرین بوده است. آیا توانسته یک سیستم ادغام پایدار برای مهاجرین طراحی کند؟
ادغام پایدار مهاجرین افغانستانی، هرگز هدف سیاستگذاریهای ایران نبوده و عمداً از آن جلوگیری شده است
مدارک اقامتی کوتاهمدت و مسدودبودن مسیرهای تابعیت، ابزارهای جلوگیری از ادغام مهاجرین در جامعه ایراناند
قوانین مالکیت، اشتغال و خدمات برای کاهش جاذبه ماندن مهاجرین طراحی شدهاند
اصل اساسی سیاست ایران در قبال افغانستانیها حضور موقتی آنها در ایران بوده است. از این منظر راهحل نهایی بازگشت همه مهاجرین به افغانستان است. در نتیجه چنین رویکردی، نهتنها ادغام پایدار هدف نبوده، بلکه تلاش شده با وضع قوانین مختلف از آن جلوگیری شود. میتوان گفت ما با سیاستهای ضد ادغام اجتماعی مواجهیم که عامدانه و به همین قصد طراحی شدهاند. به جز موارد بسیار محدود، مدارک اقامتی افغانستانیها بهصورت کوتاهمدت سهماهه تا یکساله تمدید میشود. دولت همواره تلاش کرده است افغانستانیهای ساکن ایران شناسنامه افغانستانی تهیه کنند تا هویت افغانستانی آنها تثبیت شود و از شانس بهرهمندشدن از حقوق مندرج در قانون مدنی ایران برای دریافت تابعیت محروم شوند. در واقع مسیرهای کسب تابعیت جز در موارد استثناً مسدود است.
از طرف دیگر قوانین مربوط به مالکیت، اشتغال و بهرهمندی از خدمات همه به نحوی طراحی شدهاند که جاذبه برای ماندن ایجاد نکند. گرچه ضعف عمومی عملکرد دولت در ارائه خدمات را نمیتوان نادیده گرفت، اما به نظر من بخش زیادی از رنجهای امروز افغانستانیها در دریافت خدمات اساسی ناشی از تعمدی برای سخت کردن شرایط زندگی آنان با هدف ترغیب به بازگشت یا جلوگیری از مهاجرت بیشتر است.
طرحهای انسداد مرزی یا دیوارکشی تا چه حد میتوانند مهاجرت را کنترل کنند؟ تجربههای جهانی در دیوارکشی مرزی مانند مرز مکزیک و آمریکا یا دیوارهای مرزی هند و بنگلادش چه درسهایی برای ایران دارد؟
مسدودسازی مرزها ممکن است تردد و قاچاق را کاهش دهد، اما پناهجویان را در معرض خطرات جدیتری قرار میدهد
وضعیت اسفبار معیشتی در افغانستان، مردم را به عبور از مرز ایران به هر قیمتی وادار میکند
بدون تسهیل مسیرهای قانونی، مسدودسازی مرزها، مهاجرت قاچاقی را متوقف نخواهد کرد
تجربههای جهانی نشان میدهد که دیوارکشی، مهاجرت را دشوار میکند اما هرگز بهطور کامل متوقف نمیسازد
طبعاً مسدودکردن مرز میتواند شرایط ورود به کشور را دشوارتر و البته برای پناهجویان خطرناکتر کند. اگر این مسدودسازی انجام شود باعث کاهش تردد و قاچاق از این مسیر خواهد شد ولی باید در نظر داشت شرایط افغانستان از نظر معیشتی به حدی اسفبار است که بخشی از مردم ناچار به خروج از کشور از هر طریق ممکن هستند. در نتیجه اگر مسیر قانونی برای ورود به کشور تسهیل نشود تلاش برای ورود به ایران از مسیر قاچاق متوقف نخواهد شد. نتیجه این وضعیت احتمالاً این است که شاهد وضعیتی بسیار غمانگیز در مرزهای ایران برای کسانی خواهیم بود که به هر قیمت به دنبال عبور از مرز هستند. همین امروز هم افراد در مسیر قاچاق با خطرات زیادی مواجهاند و برخی جانشان را از دست میدهند اما با مسدود شدن مرز احتمال وقوع این موارد بسیار بیشتر است.
دیدگاه شما درباره تصمیماتی نظیر صدور ویزای کار یا کفالت برای کنترل مهاجرین چیست؟
صدور ویزای کار، کمهزینهترین و مؤثرترین روش برای مدیریت مهاجرت به ایران است
سیاست کفالت، با وابستهکردن حیات مهاجر به کفیل، راه را برای سوءاستفاده و بردهداری مدرن باز میکند
هر سیاستی برای مدیریت مهاجرت باید کرامت انسانی کارگر خارجی را اصل اساسی خود قرار دهد
هر چه مسیرهای قانونی تسهیل شود از میزان ورود قاچاق کاسته میشود. بر خلاف تصویری منفی که در رسانهها از صدور ویزا ساخته میشود این روش کمهزینهترین راه برای مدیریت مهاجرت به ایران است. اتفاقاً تسهیل این شیوه از ورود امکان تردد میان دو کشور به شکل قانونی را تسهیل کرده و از مهاجرتهای خانوادگی جلوگیری میکند. البته در مورد کفالت به نظرم تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد در عمل تبدیل به بردهداری مدرن خواهد شد، زیرا حیاتوممات فرد مهاجر به اراده کفیل وابسته کرده و راه را برای انواع سوءاستفادهها از وابستگی کارگر خارجی فراهم میکند. همه قوانین و سیاستها برای قانونی کردن ورود و خروج، اشتغال و بهرهمندی از خدمات باید کرامت انسانی کارگر را مدنظر قرار دهد و آن را اصل اساسی بداند.
چگونه میتوان از پتانسیل فرهنگی مهاجرین بهعنوان یک مزیت برای جامعه ایران استفاده کرد؟
هنرمندان افغانستانی، علیرغم ظرفیت بالای فرهنگی، به دلیل محدودیتها و مشکلات معیشتی مجال فعالیت آزاد نداشتهاند
قوانین مهاجرتی ایران، افغانستانیها را به کارگر ساده تقلیل داده و از نقش فرهنگی آنها غافل شده است
در این سالها ایران میزبان بسیاری از هنرمندان افغانستانی بوده است که میتوانستند سهم قابلتوجهی در فرهنگ و هنر داشته باشند اما عموماً به سبب محدودیتهای موجود و درگیر بودن به مشکلات معیشتی مجال چندانی برای فعالیت آزاد هنری نداشتهاند. یکی از مشکلات ما این است که افغانستانی را صرفاً بهعنوان کارگر ساده میبینیم و حتی قوانین نیز تا حد زیادی بر همین اساس بنا شدهاند. روشنفکران، فرهیختگان و هنرمندان افغانستانی میتوانستند نقش مهمی در کاهش تنشها و ازمیانبردن تصویرهای کلیشهای منفی نسبت به افغانستانیها ایفا کنند، اما اغلب به سبب وضعیت حقوقی ناپایدار ناچار از سکوت و انزوا بودهاند. هنوز بخش زیادی از مردم ایران از شباهتهای فرهنگی مردم دو کشور ناآگاهاند و درکی از تنوع فرهنگی در افغانستان و بهتبع افغانستانیهای ساکن ایران ندارند. این یکی از بزرگترین ظلمهایی است که در ایران به افغانستانیها شده است و علیرغم نزدیکی فرهنگی به عنوان بیگانه بازنمایی شدهاند.
نگرش عمومی جامعه ایران نسبت به مهاجرین چگونه است و چه عواملی در شکلگیری این نگرش تأثیرگذار هستند؟
کفه نگرشهای منفی نسبت به افغانستانیها در جامعه ایران سنگینتر است و با تجربه خود مهاجرین نیز همخوانی دارد
رقابت اقتصادی و تصویر کلیشهای منفی، از عوامل اصلی نگرش منفی نسبت به افغانستانیها در ایران است
رسانهها با بازنمایی افغانستانیها بهعنوان عاملان جرم و خشونت، مولد هراس جمعی در جامعه بودهاند
بخشهای مختلف جامعه ایران نگاههای متفاوتی دارند؛ گروهی مدافع حقوق آنها هستند و گروهی از سیاستهای سختگیرانه دفاع میکنند. بر اساس چند پژوهش که در سالهای اخیر انجام شده در مجموع میتوان گفت در مقیاس ملی کفه نگرشهای منفی نسبت به افغانستانیها همواره سنگینتر بوده است. این با تجربه خود افغانستانیها در ایران هم همخوانی دارد که همواره در عرصههای مختلف زندگی در ایران تحت تبعیض و خشونت قرار داشتهاند.
اینکه ریشه این نگرش منفی چیست پاسخ سادهای ندارد، اما میتوان گفت بخشی از آن به رقابت اقتصادی میان کارگران ایرانی و افغانستانی بازمیگردد. کارگران ایرانی تصور میکنند به سبب حضور افغانستانیها فرصتهای شغلی کمتری دارند، هزینه مسکن برای آنها بالا رفته و دسترسی آنها به خدمات به واسطه افزایش متقاضیان کاهش یافته است. یک مسئله دیگر تصویر کلیشهای منفی ساخته شده در ایران از افغانستانیهاست که آنها را عاملان جرم و خشونت تصویر میکند و در نتیجه مولد هراس جمعی در جامعه است. افراد از حضور افغانستانیها احساس عدم امنیت میکنند؛ حتی اگر در زندگیشان هیچگاه قربانی جرم یک افغانستانی نشده باشند یا حتی روابطشان با افغانستانیهایی که رابطه مستقیم دارند حسنه باشد. این شرّ انگاری افغانستانیها در طی سالها از طریق رسانهها ساخته شده و به بخشی از باور عمومی مردم بدل شده است. طی یک سال گذشته تئوری توطئه جایگزینی جمعیت هم به عوامل ترس از افغانستانیها در جامعه اضافه شده که بر اساس آن حکومت قصد دارد با اسکان این جمعیت در کشور بر هواداران خود بیفزاید.
مجموعه این عوامل در طول این چهار دهه و در غیاب سیاستهای اجتماعی و فرهنگی برای کاهش تنش و شناخت واقعی از افغانستان و افغانستانیها سبب شده امروز بخش زیادی از جامعه ایران مبتنی بر اطلاعات ناقص یا غلط درباره این جمعیت قضاوت کنند.
چه چالشهایی در زمینه آموزش، خدمات بهداشتی و رفاهی برای مهاجرین در ایران وجود دارد؟
ارائه خدمات به افغانستانیها در ایران محدود است تا مانع ماندگاری و بهرهمندی بیشتر از ایرانیها نشود
تبعیض در آموزش، از محدودیت ثبتنام تا شهریههای خاص، کودکان افغانستانی را به حاشیه رانده است
فقدان بیمه درمانی و هزینه بالای درمان، دسترسی افغانستانیها به خدمات بهداشتی را بهشدت محدود کرده است
در مورد ارائه خدمات به افغانستانیها همواره چند ملاحظه اصلی در دولتها وجود داشته است. اول اینکه حداقل خدمات ضروری در حوزه معیشت، سلامت و آموزش باید در اختیار افغانستانیها دست کم آنهایی که دارای مدارک اقامتی هستند قرار گیرد. اما از طرف دیگر در نگاه غالب در دولتها، ارائه خدمات نباید به شکلی باشد که اولاً موجب ماندگاری افغانستانیها شود و دوم بهرهمندی ایرانیها از خدمات تحتالشعاع قرار دهد. نتیجه این معادله این بوده است که بسیاری از افغانستانیها از دسترسی پایداری به خدمات محروم باشند و در واقع شهروندان درجه دوم در کشور محسوب شوند.
بهعنوانمثال، دسترسی به آموزش فرازوفرودهای زیادی داشته است. در سالهایی با هدف ترغیب به بازگشت ثبتنام کودکان بسیار محدود شده و در سالهایی حتی برای کودکان فاقد مدارک اقامتی امکان ثبتنام فراهم شده است. ولی در همه این سالها کودکان افغانستانی همواره در اولویت دوم نسبت به کودکان ایرانی قرار داشتهاند. در محیط مدارس تجربه تبعیض و خشونت برای کودکان افغانستانی شایع است و هیچ اقدامی برای مقابله با آن از سمت وزارت آموزشوپرورش نشده است. در دو سال اخیر کودکان فاقد مدارک شناسایی ثبتنام نشدهاند و شهریه خاص برای کودکان افغانستانی وضع شده است.
همه اینها سبب شده هم دسترسی به آموزش محدودتر باشد و هم عملکرد درسی کودکان تحتتأثیر قرار گیرد. ضمن اینکه وقتی امکان اشتغال با مدرک تحصیلی دانشگاهی فراهم نیست انگیزهای برای درس خواندن باقی نمیماند. از نظر خدمات بهداشت و سلامت مشکل اصلی فقدان بیمه درمانی برای اکثریت افغانستانیها و در نتیجه هزینه بالای درمان است. در مورد خدمات معیشتی هم عموماً افغانستانیها از خدمات نهادهای امدادی محروماند و تنها بخش محدودی از آنها از سازمانهای بینالمللی کمک دریافت میکنند.
مسأله اقامت غیرقانونی مهاجرین چه ابعادی دارد و چگونه میتوان آن را مدیریت کرد؟
عدم استمرار در اجرای طرحهای ثبتنام مهاجرین، جمعیت فاقد مدرک را در ایران افزایش داده است
طرحهای موقتی مانند پاسپورت خانواری و سرشماری ۱۴۰۱، به دلیل توقف زودهنگام، تأثیر پایداری نداشتهاند
ثبتنام مداوم و صدور مجوز اقامت کوتاهمدت، راهحل اصلی برای مدیریت اقامت غیرقانونی مهاجرین است
ترس از جذب مهاجرت بیشتر، سیاستگذاران را به سمت توقف طرحهای ثبتنام مداوم سوق داده است
بیش از دو میلیون و دویست هزار نفر از مهاجرین افغانستانی در ایران فاقد مدارک اقامتی هستند
این موضوع از همان ابتدای حضور افغانستانیها وجود داشته و به اشکال مختلف سعی شده آنها ثبت و مدارک هویتی برای آنها صادر شود. مهمترین اقدام دولت برای شناسایی افغانستانیها و نظمدادن به مسئله در اوایل دهه ۱۳۸۰ انجام شد و از همه خواسته شد برای دریافت مدرک خود را معرفی کنند. مشکل اینجا بود این یک طرح موقت بود و اجرای آن بعد از چند ماه متوقف شد. همه کسانی که بعد از این طرح وارد شدند امکانی برای ثبتنام نداشتند و دوباره بعد از چند سال جمعیت افغانستانیهای فاقد مدرک زیاد شد. یک بار دیگر در قالب طرح پاسپورت خانواری و یک بار در سال ۱۴۰۱ سرشماری مشابهی انجام شد. طرح سرشماری سال ۱۴۰۱ هم چند ماه تداوم داشت و سپس متوقف شد. با عدم اجرای مستمر ثبتنام بر جمعیت فاقد مدرک روزبهروز افزوده شده است.
به نظر من راهحل این است که فرایند ثبتنام مداوم باشد و هر فرد پس از ورود بتواند خود را معرفی و مجوز اقامت کوتاهمدت دریافت کند. اگر برای این فرد امکان رسمی درخواست پناهجویی یا اقامت وجود داشته باشد میتوان ظرف مدتی مشخص پرونده را بررسی و در مورد وی تصمیم گرفت. ترس سیاستگذار این است که فرایند ثبت مداوم باعث جذب مهاجرت بیشتر شود، اما این کار عملاً سبب میشود جمعیت فاقد مدرک در کشور افزایش یابد. امروز سه میلیون و هشتصد هزار نفر در کشور دارای مدارک اقامتی هستند و در نتیجه تخمین دولت این است که تعداد افراد فاقد مدرک بیش از دو میلیون و دویست هزار نفر باشد.
حقوق زنان و کودکان مهاجر در ایران چگونه رعایت میشود؟ آیا تفاوتهای فرهنگی مانعی در این مسیر است؟
تبعیض جنسیتی و ملیتی، مصائب زنان افغانستانی در ایران را دوچندان کرده است
زنان افغانستانی به دلیل نداشتن کارت کار، در مشاغل غیررسمی و با درآمدی اندک فعالیت میکنند
ترس از مراجعه به پلیس و نبود حمایت اجتماعی، زنان خشونتدیده افغانستانی را در وضعیت دشواری قرار داده است
در مورد زنان تبعیض جنسیتی لایهای بر تبعیض به سبب ملیت میشود و این تقاطع جنسیت و ملیت مصائب زن افغانستانی را دوچندان میکند. زنان از نظر قانونی امکان دریافت کارت کار ندارند و در نتیجه اشتغال آنها همواره به شکل غیررسمی و با درآمد بسیار اندک است. حمایت از آنها در برابر خشونت خصوصاً خشونت خانگی بسیار محدود است. در واقع زن افغانستانی قربانی خشونت مرد در محیط خانه امکان چندانی برای تغییر وضعیت خود ندارد. از یک طرف ترس از مراجعه به پلیس مانع بسیار مهمی برای یک افغانستانی خصوصاً یک زن است. حتی اگر بر این ترس چیره شود سرنوشت این شکایت و پیامدهای آن برای زن بسیار نامعلوم خواهد بود. در غیاب حمایت اجتماعی مؤثر از زن خشونت دیده افغانستانی نتیجه این شکایت ممکن است تبعاتی به مراتب بدتر برای زن داشته باشد. در مورد کودکان نیز متأسفانه حمایت اجتماعی مؤثری وجود ندارد. کار کودک از مسائل شایع در میان گروههای فقیر مهاجر است. در موارد بسیار اقدام دولت در قبال این کودکان بیش از آنکه جنبه حمایتی داشته باشد جنبه تنبیهی و انتظامی دارد. اخراج کودکان پناهنده بدون همراه از کشور خصوصاً در مورد نوجوانان پسر از مشکلات دیگری است که علیرغم مخالفتهای بسیار از سمت جامعه مدنی و حتی برخی نهادهای دولتی کماکان شاهد آن هستیم.
بسیاری از مهاجرین افغانستانی که رد مرز میشوند، به دلیل شرایط بد امنیتی و اقتصادی در کشورشان، دوباره به ایران بازمیگردند. چگونه میتوان از این چرخه بازگشتهای مکرر جلوگیری کرد؟
دشوار بودن مسیرهای قانونی ورود به ایران، مهاجرین را به چرخه قاچاق و بازگشتهای مکرر گرفتار کرده است
ساخت دیوار مرزی، بدون مقابله با شبکههای قاچاق، راهحلی ناکارآمد برای کنترل مهاجرت غیرقانونی است
شبکههای قاچاق، با زدوبند و بهرهگیری از زیرساختهای جادهای، چرخه بازگشت مهاجرین را زنده نگه داشتهاند
وقتی مسیر قانونی ورود به کشور دشوارتر از ورود از طریق قاچاق باشد این وضعیت همیشه ادامه خواهد داشت. همه تمرکز امروز بر ساخت دیوار شرقی برای کنترل مرزهاست اما مقابله قاطعی با گروههای قاچاق که بهصورت شبکهای از قاچاقچیان عمل میکنند نشده است. منظورم شلیک پلیس به ماشینهای شوتی و سرنشینان افغانستانی نیست بلکه شناسایی باندهای سازماندهیکننده این جریان است که از رنج مردم برای خود منبع درآمد ساختهاند. گفته میشود مرزهای کشور به سبب طول گسترده آن امکان نظارت ندارد، ولی سؤال اینجاست که این قاچاقچیان در داخل کشور از طریق جادهها تا تهران به راحتی تردد میکنند. چگونه است که در این مسیر امکان سختتر کردن فعالیت آنها وجود ندارد و همه تمرکز بر ساخت دیوار بوده است؟
به نظر من دلیل اصلی اقتصاد شیوه مواجهه با ورود مهاجران از طریق قاچاقچیان است. ساخت دیوار یک پروژه بزرگ اقتصادی است که منافع قابلتوجهی دارد. دستگیری افغانستانیها از کوچه و خیابان و اخراج آنها از کشور نیز برای پلیس آمار فعالیت ایجاد میکند که بر اساس آن میتواند بودجه بیشتری طلب کند. اما اگر قرار بر کنترل جادهها باشد آنگاه راهحل اصلی مبارزه با فساد در پلیس است، زیرا بدون زدوبند با مأموران امکان این حد از آزادی عمل برای شبکههای قاچاق وجود ندارد. طبعاً پلیس بابت مبارزه با فساد در داخل مجموعه خود نمیتواند درخواست بودجه کند و قاعدتاً از طریق مکانیسمهای موجود باید آن را از میان برده باشد. در نتیجه به نظرم این چرخه اخراج و بازگشت منافع اقتصادی بسیاری از بازیگران اصلی را تأمین میکند.
آیا سیاست رد مرز، بهعنوان یک راهکار کوتاهمدت، توانسته مدیریت مؤثری بر جمعیت مهاجرین داشته باشد؟
سیاست اخراج سالانه یک میلیون افغانستانی، ابزار اصلی دولت برای کنترل جمعیت مهاجرین بوده است
فرایند اخراج مهاجرین بدون بررسی پرونده فردی، کرامت انسانی آنها را نادیده میگیرد
نیمی از مهاجرین اخراجشده از ایران در سالهای اخیر، قربانی سیاستهای اجباری رد مرز بودهاند
قاعدهمندکردن اخراج مهاجرین و توجه به شرایط فردی میتواند بخشی از مشکلات این سیاست را حل کند
بدرفتاری با مهاجرین در فرایند اخراج، بیشتر از مدیریت جمعیتی، به تنبیه آنها شباهت دارد
اخراج از کشور از ابتدای دهه ۱۳۷۰ یکی از ابزارهای اصلی کنترل جمعیت افغانستانیها در ایران بوده است. هر زمان که دولت ارادهاش بر کاهش تعداد افغانستانیها در ایران بوده میزان اخراج را بیشتر کرده تا به تعادل جمعیتی مورد نظر خود برسد. در سالهای اخیر به طور متوسط سالانه یک میلیون افغانستانی از کشور خارج شدهاند که تقریباً نیمی از آنها اخراج اجباری بوده است. قضاوت در مورد میزان موفقیت این ابزار ساده نیست. طبعاً اخراج میتواند هم از جمعیت مهاجر بکاهد و هم انگیزههای ورود غیرقانونی را کاهش دهد. لیکن در فرایند اخراج ازآنجاکه هیچ مکانیسمی برای بررسی پروندههای فردی افراد وجود ندارد بدون در نظر گرفتن شرایط فرد در افغانستان و صرفاً بر اساس تشخیص پلیس فرد از ایران اخراج میشود.
به نظر من مشکل اصلی فرایند اخراج مهاجران در حال حاضر این است که کرامت انسانی افراد در این فرایند رعایت نمیشود و گویی تعمدی وجود دارد که از طریق بدرفتاری و خشونت فرد بابت حضور در ایران تنبیه شود. قاعدهمند کردن فرایند اخراج و توجه به وضعیت فردی و اجتناب از اخراج کودکان یا کسانی که در افغانستان تهدیدی متوجه آنهاست میتواند بخشی از مشکل را حل کند.
در مواردی، افغانهایی که در ایران به دنیا آمدهاند یا سالها در اینجا زندگی کردهاند نیز رد مرز میشوند. از نظر حقوق بشری و اجتماعی، چگونه میتوان این مسئله را مدیریت کرد؟
تغییر نگرش به نسل دوم و سوم مهاجرین، کلید مدیریت انسانیتر مسئله مهاجرین افغانستانی است
اخراج کسانی که در ایران به دنیا آمده یا سالها زندگی کردهاند، نشاندهنده ضعف سازوکار قانونی است
منوطکردن اخراج مهاجرین به حکم دادگاه میتواند از بروز اشتباهات و نقض حقوق بشری جلوگیری کند
در فرایند فعلی اخراج صرفاً برخورداری از مدرک اقامتی معتبر شرط است و توجهی به وضعیت فرد در ایران و افغانستان نمیشود. در واقع هیچ سازوکاری برای این فرایند وجود ندارد. طبعاً اگر اخراج منوط به طیشدن یک فرایند دادگاهی و حکم قاضی بر اساس وضعیت هر فرد بود این امکان وجود داشت که از چنین اشتباهاتی جلوگیری کرد. ضمن اینکه باید در نظر داشت مشکل کسانی که در ایران به دنیا آمدهاند یا سالهاست در ایران زندگی میکنند مسدود بودن فرایند کسب تابعیت است که باعث شده این گروه علیرغم اینکه از هر جهت یک ایرانی هستند و ارتباط آنها با افغانستان تقریباً قطع شده است، در یک بلاتکلیفی قرار داشته باشند. تغییر نگرش به نسل دوم و سوم افغانستانیها یکی از نقاط اصلی تغییر وضعیت فعلی است که سبب میشود موضوع افغانستانیها از صرف یک گروه نیازمند کمک بشردوستانه که موقتاً ساکن ایران است فراتر رود.
به جای دیوارکشی و رد مرز، چه سیاستهای جایگزینی میتوان پیشنهاد داد که هم منافع ایران و هم حقوق مهاجرین را در نظر بگیرد؟
سیاستهای مهاجرتی باید متناسب با تنوع مهاجرین و ظرفیتهای بومی ایران طراحی شوند
تدوین برنامهای جامع میتواند به ادغام اجتماعی مهاجرین و کاهش تنشهای اجتماعی کمک کند
ثبت مهاجرین و اعطای مدارک اقامتی موقت، راهی برای مدیریت انسانی و قانونی مهاجرت است
به نظر من باید مسأله افغانستانیها را با درنظرگرفتن تنوع آنها و نیازهای هر گروه طراحی کرد. برای این کار لازم است که سیاست جدید مهاجرتی و اسکان جمعیت در ایران متناسب با ظرفیتهای بومی و اقلیمی تعریف شود. هیچ چوب جادویی برای حل یکباره مسئله وجود ندارد، اما میتوان با اجرای یک برنامه جامع به ادغام اجتماعی مهاجرین و کاهش تنشهای اجتماعی کمک کرد. دولت میتواند از طریق مقابله با شبکههای قاچاق از میزان ورود غیرقانونی بکاهد، اما برای افرادی که به هر حال وارد کشور شدهاند فرآیند ثبت و اعطای مدارک اقامتی موقت برای برخورداری از خدمات ارائه کند. سازوکارهای روشن برای ارائه درخواست پناهندگی و مهاجرت را باید برای ادغام اجتماعی مهاجران با در نظر گرفتن ویژگیهای هر گروه طراحی کرد. از همه مهمتر بازاندیشی در مفهوم ایرانی بودن و کسب تابعیت و تناسب قوانین با شرایط امروز جهان و جابهجاییهای گسترده جمعیت است. این امر مستلزم گفت و گوی عمومی و فراهمکردن زمینههای اجتماعی و فرهنگی برای پذیرش تنوع فرهنگی و عبور از ذهنیت قبیلهای و مردسالار متداول در جامعه ایران نسبت به مقوله ملیت است.
چه نقشی میتوان برای دیپلماسی منطقهای با افغانستان و همکاری با سازمانهای بینالمللی در این زمینه تعریف کرد؟
بخش بزرگی از مسئله نسل دوم و سوم مهاجرین افغانستانی، نیازمند تغییرات داخلی در ایران است
سوءظن سیاسی به نهادهای بینالمللی، مانعی برای استفاده از ظرفیت آنها در مدیریت مهاجرین شده است
ارائه خدمات از سوی نهادهای بینالمللی به پناهجویان، از نگاه دولت ایران مشوق مهاجرت بیشتر تلقی میشود
نخست باید توجه داشت بخش بزرگی از مسأله فعلی بیش از آنکه مسأله افغانستان یا جامعه جهانی باشد مسأله ایران است. به نظر من در مورد نسل دوم و سوم افغانستانیها موضوع ارتباط چندانی با خارج ندارد و بیش از هر چیز نیازمندی تغییرات ذهنی و عینی در داخل هستیم. اما در ارتباط با خدمات بشردوستانه به کسانی که برای بقاء ناچار به خروج از افغانستان هستند طبعاً کمکهای بینالمللی بسیار اهمیت دارد. متأسفانه به سبب ماهیت توأم با سوءظن روابط دولت ایران با نهادهای بینالمللی چندان از این ظرفیت استفاده نشده است. همواره یک بدبینی سیاسی نسبت به حضور نهادهای بینالمللی وجود داشته و به همین دلیل محدودیتهای بسیاری برای فعالیت این نهادها در کشور وجود دارد. به علاوه از نگاه دولت ارائه خدمات از سوی نهادهای بینالمللی به پناهجویان مشوق مهاجرتهای بیشتر است و در نتیجه نسبت به ارائه خدمات مستقیم علاقه چندانی وجود ندارد. نهادهای خارجی هم عموماً از اینکه صرفاً تأمینکننده مالی باشند و خدمات بنا به صلاحدید دولت ایران و توسط نهادهای داخلی انجام شود استقبال نمیکنند. ضمن اینکه باید در نظر داشت:
اولاً؛ وضعیتهای بحرانی بسیار حادتری در جهان وجود دارد که سبب میشود ایران در اولویتهای نخست دریافت کمکهای جهانی نباشد و ثانیا؛ همکاری با نهادهای بینالمللی همواره تحتالشعاع روابط سرد ایران با دولتهای غربی قرار داشته و در نتیجه تغییر در این وضعیت مستلزم تغییر در سیاست خارجی است. افغانستان هم امروز در وضعیتی نیست که بتواند نقش اثرگذاری در کاهش خروج از این کشور ایفا کند. انتظار ما از این کشور باید واقعبینانه باشد.
با ادامه شرایط ناپایدار در افغانستان، آیا میتوان انتظار داشت موجهای مهاجرتی به ایران ادامه یابد؟
ایران برای مهاجرین افغانستانی هم یک مقصد دائمی و هم یک گذرگاه موقت به سمت اروپا است
پاکستان دیگر گزینه اصلی مهاجرت برای افغانستانیها نیست؛ ایران مقصد اول خروجیها شده است
روند ثابت مهاجرت از افغانستان به ایران، با تداوم فقر گسترده در این کشور ادامه خواهد داشت
با توجه به شرایط اقتصادی در افغانستان به نظر میرسد روند خروج از این کشور برای بقاء ادامه یابد. برای خارج شوندگان از افغانستان ایران هم یک مقصد دائم محسوب میشود و هم به عنوان مقصد موقت در مسیر اروپا به حساب میآید. پاکستان دیگر به مانند قبل هدف افغانستانیها برای خروج نیست و بخش اصلی جریان خروج در سالهای آتی به سمت ایران خواهد بود. با ثبات نسبی فعلی ممکن است شاهد موج مهاجرت به معنای ورود گسترده جمعیت در بازه زمانی کوتاه نباشیم، اما روند ثابت خروج در صورت تداوم وضعیت اقتصادی و فقر گسترده در افغانستان ادامه خواهد یافت. هر سیاست واقعبینانه باید متناسب با این واقعیت طراحی شود.
آیا ایران میتواند با همکاری جامعه جهانی و کشورهای دیگر مانند پاکستان، به راهحلهای منطقهای برای مدیریت مهاجرین دست یابد؟
بازگشت مهاجرین به افغانستان، مستلزم بهبود اقتصادی و سیاسی در این کشور است که چشمانداز روشنی ندارد
با استانداردسازی اعطای اقامت دائم، میتوانستیم تا امروز دو میلیون افغانستانی را در جامعه ادغام کنیم
تعویق در حل مسئله مهاجرین افغانستانی، حجم مشکل را بزرگتر و مدیریت آن را دشوارتر کرده است
برای حل مسأله پناهجویان و آوارگان به طور کلی سه راهحل وجود دارد. بازگشت به کشور مبدأ، ادغام در کشور مقصد یا اسکان در کشور ثالث. در حال حاضر گزینه سوم در مقیاس بسیار اندک انجام میشود و بخشی از افغانستانیها از طریق برنامههای سازمان ملل به کشور دیگر خصوصاً در اروپا منتقل میشوند. ممکن است همکاریهای بینالمللی بتواند این ظرفیت را افزایش دهد، اما در قیاس با جمعیت ساکن ایران در نهایت چندان قابلتوجه نخواهد بود. دو راهحل باقیمانده گزینههای اصلی هستند. بازگشت به افغانستان مستلزم بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی در این کشور است. از این جهت هر اقدامی در جهت توسعه افغانستان به نفع کل منطقه خواهد بود. ولی بعید است ایران با توجه به شرایط خود امکانی برای مداخله مؤثر در این راستا داشته باشد.
وضعیت فعلی افغانستان هم چشمانداز امیدوارکنندهای برای بهبود دستکم در میانمدت به ما نمیدهد. در نتیجه تمام راهها در نهایت به ادغام اجتماعی در داخل ختم میشود که میتوان مشکل بخشی از این جامعه را حل کند. اگر ما بر اساس استانداردهای بسیاری کشور مثلاً سالانه به پنجاه هزار نفر امکان قرار گرفتن در مسیر دریافت تابعیت و اقامت دائم داده بودیم امروز نزدیک به دو میلیون نفر این جمعیت در جامعه ادغام شده بود. بهجای اقدام برای حل یا تخفیف مسئله مدام آن را به تعویق انداختهایم و حجم مسئله مدام بزرگتر و حل آن دشوارتر شده است.
چه اقداماتی باید صورت گیرد تا مهاجرین افغانستانی بتوانند در ایران نقش مثبتی در جامعه ایفا کنند و هزینههای اجتماعی حضورشان کاهش یابد؟
جامعه مدنی باید با کلیشههای منفی درباره مهاجرین مقابله و جامعه ایران را با واقعیتهای آنها آشنا کند
ائتلاف نیروهای اجتماعی باید گفتمانی شمولگرا و متکثر از ایران و ایرانی بودن را شکل دهد
برای رفع تبعیض علیه افغانستانیها، نباید تنها به دولت چشم داشت؛ نیروی اجتماعی مدافع تغییر ضروری است
اقدام برای بهبود وضعیت افغانستانیها از چند جهت با چالشهای بسیار مواجه است. دولت امروز درگیر مشکلات متعدد اقتصادی است و در چنین شرایطی که عمده تمرکز دولت بر مدیریت بحرانهای فوری است انتظار سیاستگذاری و برنامهریزی بلندمدت در حوزه مهاجرت واقعبینانه نیست. مشکل مهمتر این است که اقدامات دولت از سمت بخش بزرگی از جامعه با بدبینی نگریسته میشود. در یک سال گذشته تئوری توطئه جایگزینی جمعیت در شبکههای اجتماعی طرح شده و بخشی از جامعه حضور افغانستانیها را به غلط توطئه از جانب حکومت میبینند.
در چنین شرایطی سیاست درست یعنی بهبود شرایط مهاجرین و تلاش در جهت ادغام اجتماعی بخشی از آنها طبعاً به واکنش منفی در جامعه منجر شد و نگرشهای ضد مهاجر را تقویت میکند. در چنین شرایطی به اعتقاد من مسئولیت اصلی برای تغییر این وضعیت بر عهده جامعه مدنی است که باید جامعه ایران را با واقعیتهای جامعه مهاجر آشنا و با کلیشههای منفی و اطلاعات غلط و گمراهکننده مقابله کند. در وهله اول ما به ائتلافی از نیروهای اجتماعی در ایران نیاز داریم که مسأله مهاجرین را در چارچوب کلی رفع نابرابریهای اجتماعی در همه ساحتها در جامعه ایران طرح کند و گفتمانی شکل دهد تصویری شمولگرا و متکثر از ایران و ایرانی بودن ارائه کند. امروز و اینجایی که ایستادهایم برای تغییر مؤثر در مورد رفع تبعیض علیه افغانستانیها نمیتوان به دولت چشم داشت بلکه باید به دنبال خلق نیروی اجتماعی مدافع این تغییر بود.
مشاهده خبر در جماران