شیخ الاسلامی، رئیس مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه:
ایران وارد بازی در مجموعههای جدید منطقهای و جهانی شده/ جمهوری اسلامی ایران بزرگترین مزیت بازیگری در بازیهای بزرگ یعنی استقلال سیاسی را دارد
«محمد حسن شیخ الاسلامی» رئیس مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه در همایش «جهانشناسی و نظم نوین در افق ۲۰۵۰ » که در مرکز مطالعات سیاسی و بینالملل وزارت خارجه برگزار شده بود، اظهار کرد: جمهوری اسلامی ایران بزرگترین مزیت بازیگری در بازیهای بزرگ یعنی استقلال سیاسی را دارد. ایران عامل یک قدرت یا مجموعهای از قدرتها نخواهد شد. کشور ما وارد بازی در مجموعههای جدید منطقهای و جهانی شده است و تراز بازیگری خود را نه فقط منطقهای بلکه جهانی تعریف کرده است. بنابراین مهم است که ما درک روشن و درستی از چشمانداز جهان در دهههای آینه داشته باشیم تا بر مبنای آن جایگاه ایران و سناریوهای رسیدن به آن را طراحی کنیم.
به گزارش جماران؛ «محمد حسن شیخ الاسلامی» در همایش «جهانشناسی و نظم نوین در افق ۲۰۵۰ » که در مرکز مطالعات سیاسی و بینالملل وزارت خارجه برگزار شده بود، اظهار کرد: دولت چهاردهم با فهم منظومهای و فراگیر از شرایط محیطی و ابزارهای قدرت ایران، سیاست خارجی کشور را پیش خواهد برد.
متن سخنان این دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه در این همایش به شرح زیر است:
همایش امروز چه از منظر روش شناسی و چه از منظر هستی شناسی، یک مساله بنیادین را در مطالعات سیاست خارجی وجهه همت خود قرار داده است، چه آنکه کنشگران سیاست خارجی، بخواهند یا نخواهند در درون محیطی بزرگتر عمل میکنند که شناختهها و ناشناختههای بسیار دارد و بخش مهمی از نتایج و پیامدهای تصمیم و عمل آنان متاثر از او تاثیرگذار بر این محیط بزرگتر است. پس تردیدی نمیماند که شناخت وضعیت کنونی و آینده این محیط که همان نظام بینالملل است و طراحی سناریوهایی بر اساس این شناخت در حوزه سیاست خارجی، از اهمیتی حیاتی برخوردار است.
این مهم وقتی اهمیت بیشتری مییابد که در نظر بگیریم اولاً، اجماع وجود دارد که محیطی که در درون آن عمل میکنیم شرایطی متغیرتر از هر زمان دیگری را تجربه میکند که گرچه در خصوص دامنه و گستره تحول و تغییر و سمت و سوی آن، دیدگاههای متفاوتی مطرح است، در مورد اصل آن هیچ اختلافی وجود ندارد. ثانیاً فناوری اطلاعات و ارتباطات با تاثیرگذاری مستقیم بر کنش شناختی انسان، منطق کوانتومی را در حوزه علوم انسانی و علم سیاست نیز به منطق غالب تبدیل کرده است.
با جهانشمول شدن منطق کوانتومی و پس از آن ظهور ژئوپلتیک دیتا و ظهور سیاست شبکهای، رابطه دنیای کوانتوم و دنیای کلاسیک، خود به یک معضل جدید تبدیل شده و ایجاد رابطه میان شناختهها و ناشناختهها؛ چندلایهتر، پیچیدهتر و غیرقابل پیشبینیتر و عدم قطعیتها بیشتر شده است.
بنابر این امروز محیط شناسی و جهان شناسی، به اولین وظیفه و کارکرد نظریه پردازان و پویشگران حوزه سیاست تبدیل شده است و پویاییهای بیشتر جهان و سرعت تحولات و پیامدها، تکاپوهای افزونتر و جدیتری را نسبت به گذشته ضروری ساخته است.
همه ما تغییرات در حال وقوع در عرصههای مختلف را احساس میکنیم و احساس نااطمینانی ناشی از آنها و وضعیت آینده، ذهن ما را به خود مشغول میدارد. ناآگاهی از این تغییرات و سمت و سوی آن، برنامهریزی برای آینده را دچار مشکل خواهد کرد و کنشگری که نداند در چه محیطی با چه ماهیت و مناسباتی عمل میکند، از قبل محکوم به شکست است.
از آنجا که ما در دوران تحول و گذار قرار داریم، نظام تصمیمسازی در سیاست خارجی و وزارت امور خارجه باید فهم درست از این تغییرات داشته باشد و برای سناریوهای محتمل آن خود را مهیا کند.
درک ما از این که کدام سناریوها محتملتر است، اثر مستقیم در کنشها و واکنشهای ما خواهد داشت. کنشگرانی موفقتر خواهند بود که محیط پیرامونی را درستتر شناخته و از قبل خود را برای چالشها و فرصتهای آن آماده کرده باشند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کنشگر کلیدی نه فقط در تراز منطقهای بلکه در تراز جهانی، از این ضرورت بینیاز نیست.
درباره تغییرات در حال وقوع در سطح جهانی و پیامدهای آن و آینده جهان پنج رویکرد اصلی قابل تشخیص است که آنها را با شما به اشتراک میگذارم و البته شاید بتوان رویکردهای دیگری را نیز به آنها افزود.
اولین رویکرد بر این باور است که تغییرات در حال وقوع، ابزاری و کارکردی هستند به این معنا که دولتها در حال بازنگری در سازوکارهای خود به منظور ایجاد سازگاری در برابر تهدیدات در حال ظهور اعم از تهدیدات شناختی و تهدیدات عینی هستند. از این منظر، نوعی بازتنظیم نظام کنونی در قالب برخی اصلاحات و تعدیلات جزئی رخ خواهد داد و نظم جهانی لیبرال به عنوان نظم غالب ادامه حیات خواهد داد.
رویکرد دوم، تغییرات در سطح نظم جهانی و نه نظام جهانی را مد نظر قرار میدهد. بر این اساس، با ظهور بازیگران جدید و شکست پروژه غربیسازی و یکجانبهگرایی، جهان به سمت یک نظم جدید حرکت خواهد کرد. با ضعف ساختار موجود و تقویت ساختار فراقطبی، شاهد تکثر بیشتر در سلسله مراتب قدرت و نظمی چندمحوری خواهیم بود. این رویکرد معتقد به تحول در درون پارادایم موجود و بدون خدشه به نظام کنونی بینالملل و اصول، ارزشها و نهادهای تشکیل دهنده آن است.
متفکران رویکرد سوم، بر این باور هستند که عمق و شدت تغییرات خیلی فراتر خواهد بود و شامل تغییرات در نظام بینالملل نیز خواهد شد. طبعا تغییر در نظام بینالملل، از طریق تغییرات بنیادین در منطق نظام موجود، اساس و بنیانهای فلسفی ارزشها، ساختار نظام، سلسله مراتب بازیگران، توزیع بنیادین توانمندیها در میان بازیگران اصلی و اصول حاکم بر مناسبات میان آنها امکانپذیر خواهد بود.
رویکرد چهارم عمدتا از نظریه اجتماعی روابط بینالملل ریشه میگیرد و بر اساس آن، جهان به سمت یک نظم جامعه-محور حرکت خواهد کرد و در این منظر، دولتها ضرورتا بازیگران اصلی نخواهند بود بلکه بازیگران اجتماعی در راس سازمان جوامع انسانی قرار میگیرند که توانمندی آنها از طریق ابزارهای نوین، تحول در مفهوم فضا و مفهوم دولت شبکه ای افزایش خواهد یافت. در چنین نظام بینالمللی، قدرت ماهیت مدنی و عمدتا فناوری و فرهنگ محور خواهد داشت و قدرت فرهنگی و فناورانه به صورت شبکهمند در جریان خواهد بود.
رویکرد پنجم که یک رویکرد بدبینانه اما شایسته توجه است و عناصری از آن به ویژه در یک ساله اخیر ظاهر شده است، بر آن است که نظام بینالملل به سمت یک نظام مبتنی بر بینظمی یا آنارشی در حال حرکت است که در آن، قدرت اصول و هنجارهای اجماع-محور حاکم متاثر از ضعف و سایش نظام های نظم دهنده موجود، فروپاشیده یا کارایی خود را از دست داده و به دلیل فقدان درک بنیادین و توافق میان دولتها و بازیگران غیردولتی، نهادها و اصول جدیدی ایجاد و حاکم نشده است. در چنین شرایطی، گرچه کنشگران به سمت رویکردهایی چون چندجانبهگراییهای کوچک، ائتلافهای موضوع-محور و مصونسازی خواهند رفت، شاید در نهایت هیچ اصلی به جز خودیاری قادر نخواهد بود ضامن بقا و امنیت آنها باشد.
اینها بخشی از رویکردهای متصور در خصوص تحولات جاری و آینده در حوزه سیاست جهانی است. فارغ از این که کدام را بپذیریم یا رویکردی متفاوت و جدید را مطرح کنیم، چند عنصر در تحول کنونی قابل ذکر است:
اهمیت یافتن هر چه بیشتر مناطق جغرافیایی،
امکان بازیگری و بازی سازی برای بازیگران منطقهای، امکان اتخاذ رویکردهای متکثرتر و انتخاب شرکای متنوعتر بر مبنای حوزههای همکاری موضوعی، تمرکز بیشتر بر سیاستهای حمایتگرایی و توسعه ظرفیتهای ملی و قدرت اراده، فرسایش مفهوم سنتی قطبیت و تحول در مفهوم سلسله مراتب بر مبنای توانمندی های جدید.
بر اساس سناریوهای آینده درباره محیط بینالمللی و چشم انداز آن، سیاست خارجی هم باید چشمانداز داشته باشد و بداند که در کدام نقطه قرار دارد، چگونه تحت تاثیر تحولات محیطی قرار میگیرد، چگونه واکنش نشان خواهد داد و برای افق آینده، چه وضعیتی را برای کشور پیشبینی و بر مبنای وضعیت مطلوب برنامهریزی میکند.
بازیگرانی موفق خواهند بود که قدرت روایتسازی و مشارکت موثر در روندها و روایتهای در حال شکلگیری و شرایط آینده را داشته باشند. در مرحله بعد آنها لازم است قدرت بازیسازی و سپس بازیگری در چارچوب تعریف خود از منافع حیاتی خویش را توسعه دهند.
جمهوری اسلامی ایران بزرگترین مزیت بازیگری در بازیهای بزرگ یعنی استقلال سیاسی را دارد. ایران عامل یک قدرت یا مجموعهای از قدرتها نخواهد شد. کشور ما وارد بازی در مجموعههای جدید منطقهای و جهانی شده است و تراز بازیگری خود را نه فقط منطقهای بلکه جهانی تعریف کرده است. بنابراین مهم است که ما درک روشن و درستی از چشمانداز جهان در دهههای آینه داشته باشیم تا بر مبنای آن جایگاه ایران و سناریوهای رسیدن به آن را طراحی کنیم.
دولت چهاردهم با فهم منظومهای و فراگیر از شرایط محیطی و ابزارهای قدرت ایران، سیاست خارجی کشور را پیش خواهد برد. امنیت و منافع ملی، نقطه کانونی و خط قرمز در این سیاست خواهد بود. در این چارچوب ما هم با همسایگان تعامل گسترده خواهیم داشت و کنشگری و کارگزاری مشترک منطقهای را دنبال خواهیم کرد و هم در فرامنطقه، فضای بازی بینالمللی کشور را توسعه خواهیم داد. متن و فرامتن قدرت جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر درک از تحول محیط و فضاهای تعامل، رقابت و تقابل، همزمان در پیش چشم ما خواهد بود.
امیدوارم همایش امروز بتواند در شکل گیری درک آینده نگرانه جامع نسبت به محیط بیرونی عمل سیاست خارجی و شناخت واقع بینانه از جهان آینده موثر باشد. از مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی و مجمع جهانی صلح اسلامی و همه شما عزیزان و فرهیختگان برای برگزاری این همایش ارزشمند قدردانی میکنم.
مشاهده خبر در جماران