کدخبر: ۱۶۴۹۲۱۱ تاریخ انتشار:

در گفت وگو با جماران؛

شریعتی دهاقان: نباید از تغییر مثبت در سیاست خارجی ترسید/ تغییر در سیاست های منطقه ای یک ضرورت است/ موضع گیری های اخیر عربستان نتیجه کار درست در حوزه دیپلماسی است/ باید مقدمات مذاکرات مستقیم با آمریکا را فراهم کرد

«ما در تاریخ ایران و اسلام نمونه های فراوانی از توانایی عبور از سختی ها و گردنه ها داشتیم و داریم. باید مقدمات مذاکره مستقیم با آمریکا را، چه در مدت باقیمانده از ریاست جمهوری جو بایدن و چه در زمان ترامپ، با حفظ عزت و مصلحت در دستور سیاست خارجی قرار دهیم. تا آنجا که مطلع هستم دولت رئیس جمهور مسعود پزشکیان در این مورد مخالفتی ندارد و می خواهد موانع را برطرف کند.»

پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده با حاشیه های بی شمار آن تمام شد و کارت سبز ورود به کاخ سفید باز هم در اختیار دونالد ترامپ، نامزد جمهوری خواهان قرار گرفت تا با یک وقفه چهارساله ماموریت ناتمام خود را در این جایگاه به پایان برساند. این بار جامعه بین المللی هرچند از این انتخاب دوباره آمریکایی ها ناامید و کلافه است، اما با مرد ناشناخته ای روبه رو نیست و به نظر می رسد بسیاری از کشورها از شوک ناشی از اولین بار حضور مرد مو نارنجی در راس قدرت سیاسی در ایالات متحده خارج شده اند.

ترامپ این بار سکان امور در آمریکا را در  جهانی متفاوت به دست می گیرد و به نظر می رسد که قرار  است وارث دو جنگ اوکراین و غزه، تغییر معادله ها در منطقه غرب آسیا و آشتی کنان جمهوری اسلامی ایران با برخی کشورهای عربی، افغانستان در سایه حکومت طالبان و اروپایی نگران از موج مهاجرت، قوت گرفتن جریان های راست افراطی و البته مضطرب از تحرکات روسیه در بیخ گوش خود  باشد. خواسته یا ناخواسته حمله حماس و گروه های مقاومت در هفت اکتبر ۲۰۲۳ به خاک سرزمین های اشغالی مجموعه ای از تغییرات امنیتی، سیاسی و نظامی را به منطقه غرب آسیا تحمیل کرد.

 در میانه این هیاهو روی کار آمدن دولتی میانه رو و خواهان بازگرداندن توازن به سیاست خارجی کشور با تکیه بر ابزارهای تعمیق دیپلماسی منطقه ای در سایه تقویت کارآمد و منافع ملی محور قدرت میدانی، تنش زدایی از روابط با اروپا، مدیریت تنش با ایالات متحده در کنار توسعه هوشمندانه و دوجانبه رابطه با شرق  می تواند بستری مناسب برای اجرایی کردن سیاست تعامل با تدبیر با بازیگران مهم منطقه ای و فرامنطقه ای باشد.

مجموعه تحولات رخ داده در سطح بین المللی در چند سال اخیر در سایه جنگ اوکراین، جنگ غزه، حرکت کشورهای منطقه به سمت اولویت دادن به توسعه اقتصادی و متنوع سازی روابط در حوزه سیاست خارجی از شرق تا غرب، جا به جایی قدرت در ایالات متحده همه و همه ضرورت تغییر در تاکتیک ها و به روزرسانی هدفگذاری ها  در سیاست منطقه  ای و بین المللی همه بازیگران به شمول  جمهوری اسلامی ایران را گوشزد می کند.

بایدها و نبایدهای این تغییر را با حجت‌الاسلام و المسلمین محمد شریعتی دهاقان، سیاستمدار و سفیر پیشین ایران در سازمان همکاری های اسلامی در میان گذاشتیم:

 

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ هدف اصلی خود را از جنگ در نوار غزه، نابودی حماس اعلام کرد. هدفی که گفته می شود قابل تحقق نیست، اما یک سال و یک ماه پس  از آغاز این جنگ نمی توان کتمان کرد که اقدام های اسرائیل در غزه، بیروت، دمشق و تهران به تضعیف محور مقاومت منتهی شده است. فکر می کنید وضعیت فعلی به تغییر سیاست های منطقه ای ایران منتهی خواهد شد و یا باید بشود؟

من عقیده دارم که تغییر علامت زنده بودن یک جامعه، تمدن یا کشور است؛ بنابراین ما هیچ وقت نباید از تغییر بترسیم. به اعتقاد من، ما به دلیل وجود برخی مشکلات در حوزه اقتصادی، مسائل سیاسی داخلی(حوزه هایی مانند آزادی‌های فردی، اینترنت و فیلترینگ) به برخی تغییرات نیاز داریم و مردم ما هم در برهه‌های مختلف به تغییر  رای داده‌اند. تغییر برای همپا شدن با حوادث و تحولات و درک آنها یک ضرورت است.

از دنیای سیاست نباید یک عکس بی حرکت در ذهن ما باشد؛ سیاست دنیایی متحرک و مانند فیلم است. متاسفانه بسیاری از سیاستمداران و تصمیم‌گیرندگان ما درصدد کسب اطلاعات به روز از مسائل دنیا نیستند و بنابراین به دنبال تغییر خود و جامعه هم نمی روند. اطلاعات ما از دنیا بسیار کم است و رسانه همگانی و صدا و سیمای ما خیلی مسائل را بیان نمی‌کند و اگر بیان کند هم ناقص یا جهت‌دار است که نمی‌تواند مقصود اصلی را منتقل کند. ما باید معایب و امتیازات دیگران را به خوبی بگوییم و رسانه‌های ما هم در این مورد بازتر برخورد می‌کنند اما متأسفانه آنها دچار محدودیت هستند. بنابراین، «تغییر» برای یک جامعه زنده که می‌خواهد در برابر خطرات و تهدیدها عکس العمل صحیح داشته باشد، لازم است.

 

شاید مهم ترین سوال که گاهی به شکل گیری مقاومت در برابر تغییر منتهی می شود، این باشد که  آیا ضرورتا باید تغییر در  اصول رخ بدهد یا در روش ها و حتی ابزارها؟

بله، این یک سوال چالشی و البته قدیمی است. تغییر در اصول، استراتژی یا تاکتیک با هم فرق دارد. اولا ما باید استراتژی‌ها را درست انتخاب کنیم. یعنی در مرحله اول سیاست‌ها، استراتژی کلی و مسیر را درست و با توجه به واقعیات انتخاب کنیم. تاکتیک‌ها هم که قابل تغییر بیشتری هستند را باید با توجه به اطلاعات و توجه به هدف‌گذاری نهایی انتخاب کنیم، بنابراین آنها هم قابل تغییر هستند.

به عقیده من سیاست‌ها و نقش منطقه ای ایران اگر نگوییم مورد تجدیدنظر اما باید مورد بررسی قرار بگیرد. باید بررسی کنیم که این سیاست‌ها چقدر عملی است و چقدر با اهداف دیگری که تعیین کرده‌ایم همخوانی دارد؛ چرا که شاید ما اهداف احیانا متضادی را برای خودمان معین کرده‌ایم. از یک طرف هدف کمک به مستضعفین منطقه و جهان از طرف دیگر هدف حفظ نظام را تعیین کرده‌ایم. لذا برای رسیدن به این اهداف باید به گونه ای عمل شود که دچار تضاد و تناقض نشویم.

تاکتیک‌ها بیشتر اطلاعات روز می‌خواهد و با اطلاعات روز می‌توانیم بسیاری از مسائل را تحلیل کنیم. اما نکته مهم این است که مبالغه نکنیم؛ نه در توان و قدرت‌های خود و نه در توان و قدرت‌های طرف مقابل. یعنی مبالغه در کوچک تصور  کردن آنها انجام ندهیم. واقع‌بینی و صراحت داشته باشیم. به عقیده من این نسل، نسل اطلاعات و ارتباطات است. بررسی و ارزیابی اطلاعات و رسیدن به اطلاعات درست و راستی آزمایی شده مهم ترین بخش است. تغییر در سیاست های منطقه ای یک ضرورت است. ما اشتباهاتی در منطقه داشته‌ایم در عین حال خیلی از کشورها مانند ما اهدافی دارند اما شاید عملکردشان فرق داشته باشد؛ ما باید با مطالعه دقیق در ارتباطات منطقه‌ای و موانعی که هست، تجدیدنظر کنیم.

در گذشته نیز در دولت آقایان خاتمی یا  هاشمی به دنبال تعمیق روابط منطقه ای بودند. آیت‌الله هاشمی تلاش بسیاری کرد تا برخی تضادها با آمریکا را حل کند. همچنان که موضوع جنگ را با امام حل کرد. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران باید تضاد با آمریکا را بررسی کند. اختلاف های با اروپا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. سیاسی بودن فقط در اطلاعیه صادر کردن نیست. امروز نیز گروه‌های روحانی، اصلاح‌طلب و اصولگرایی که در مسأله مهمی چون ادامه یا توقف رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل اظهارنظر می کنند، ابتدا باید با مسائل روز آشنا شوند. اولین مسأله هم باید این باشد که ارزیابی‌های ما از مسائل دنیا از جمله وضعیت اقتصادی ایران و منطقه و توان نظامی ایران و سایر بازیگران منطقی باشد.

به نظرم می‌آید که معمولا دولت‌ها از نام گذاری پرهیز می کنند و مثلا عنوان  «تجدیدنظر در سیاست‌ها» را به کار نمی برند، اما همواره پس از عبور از کوران بحران به چنین امری نیاز است؛ بعضا انجام هم شده است مانند آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران دیدیم. در زمان جنگ نیز وقتی درباره بودجه جنگ و کسری بودجه و سایر ملاحظه ها با امام صحبت شد، ایشان مسئولیت پایان جنگ را پذیرفت و به اصطلاح فرمودند که «جام زهر را می‌نوشم». امروز ما از مسئولین نمی‌خواهیم که جام زهر بنوشند، ولی در مطالعاتشان بررسی و ارزیابی کنند و همه گروه‌ها، مطبوعات و رسانه‌ها در اظهارنظر آزاد باشند. این خیلی می‌تواند در رسیدن به یک نتیجه دقیق موثر باشد.

 

پس از حوادث رخ داده در لبنان این فضا به وجود آمده که احتمالا اتفاقاتی که در راس ساختار ریاستی حزب الله رخ داده و شهادت سید حسن نصرالله به نوعی منجر به تضعیف حزب الله شده و به تبع آن می‌تواند منجر به تضعیف نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در ساختار سیاست داخلی لبنان بشود. چقدر با این تعابیر موافق هستید و نقشه راه پیش روی ایران چه می تواند باشد؟

مسائل لبنان بسیار پیچیده است. همچنان که خود حزب الله اقرار کرد، ضربه بسیار سهمگینی از طرف اسرائیل خورد؛ و این به خاطر توانایی اسرائیل در مسائل اطلاعاتی و تکنولوژی و البته غفلت هایی است که از طرف ایران و حزب الله صورت گرفته است. برای حل پاره ای از این غفلت ها و اشتباهات، حزب الله درباره ممنوعیت استفاده از گوشی های هوشمند توسط اعضای این گروه دستورالعمل لازم الاجرایی صادر کرده است.

در داخل ساختار سیاسی لبنان، امل و حزب الله به لحاظ سیاسی به هم  نزدیک شده اند  که بخشی از آن به دلیل تدابیر شهید سید حسن نصرالله و هوشمندی نبیه بری در استفاده از تجربیات تاریخی بوده است.

واقعیت این است که با طولانی شدن جنگ برخی از واقعیات جاری در میدان به چشم مردم هم آمده است. مردم لبنان مخصوصا شیعیان از نظر روحی تضعیف شده اند، آنها تصور می کردند که اسلحه های حزب الله می  تواند به اسرائیل همان ضرباتی را وارد کند که اسرائیل به آنها وارد کرد، اما به دلیل استفاده اسرائیل از امکانات سخاوتمندانه امریکا و تکنولوژی های پیچیده نظامی و همچنین عنصر غافلگیری چنین موازنه ای ایجاد نشد. بسیاری از نیروهای ارشد و فرماندهان حزب الله در جریان حملات اسرائیل شهید شدند ؛گرچه گفته می شود که از شورای ده نفره حزب الله دو نفر شهید شده و مابقی زنده و  در صحنه فعال هستند. با توجه به نبود رئیس جمهور، فعلا امورات سیاسی با تصمیم ها و ابتکارهای نبیه بری و نخست وزیر آقای میقاتی پیش می رود.

در همین راستا اجرایی شدن قطعنامه 1701 و مذاکره با نماینده آمریکا را پیش بردند. نماینده آمریکا هم به خاطر اینکه جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده قبل از انتخابات به امتیازی در حوزه جنگ در لبنان دست پیدا کند حاضر بود که فشار بیشتری به اسرائیل و فشار کمتری به لبنان وارد کند. علیرغم این تلاش ها مشخص شده که اسرائیل با هر انگیزه ای چه کمک به دونالد ترامپ در انتخابات باشد و چه اهداف پشت پرده دیگر، حاضر به موافقت با آتش بس درغزه و لبنان نشد. با این وجود، موضع حزب الله مشخص است و می‌گوید من کاری به مذاکرات ندارم؛ مذاکرات به دست فرد توانایی مانند نبیه بری اداره می‌شود و من فقط مسئول تحولات در میدان جنگ هستم. انصافا هم رزمندگان حزب الله توانسته‌اند صدمه بسیار خوبی در این موقعیت به اسرائیلی ها بزنند و پیشروی های اسرائیل در خاک لبنان را با سختی هایی رو به رو کنند.

 

اگر به بخش اصلی سوال من یعنی وضعیت موقعیت ایران در لبنان پس از تحولات اخیر بپردازیم خوب است. به هرحال موضع گیری های ضدایرانی از سوی نجیب میقاتی هم مطرح شده است.

به هرحال طبیعتا این وضعیت پیش آمده در میدان لبنان، بر نقش ایران نیز تاثیرگذار بوده و البته عده ای هم مترصد استفاده از این فرصت بودند. ما بالاخره اگر در لبنان دشمن نداشته باشیم، خصم زیاد داریم. ما موقعیت‌های عربستان سعودی، کشورهای غربی، فرانسه و آمریکا را در لبنان گرفته‌ایم و آنها هم مترصد فرصت ضربه هستند. یقینا ضرب المثل عربی را شنیده‌اید که «الحرب سجال»؛ یک روز آنها می‌زنند و یک روز این طرف می‌زند و بالاخره جنگ برد و باخت دارد، اما درباره نتیجه نهایی این جنگ از هم اکنون نمی توان قضاوت کرد.

 

به نظر می رسد برخی موضع گیری ها از سوی مقام های ایرانی در جریان سفر به لبنان هم به کمک روایت طرف های به قول شما خصم ایران آمد که تهران را متهم به دخالت در امور داخلی این کشور می کنند.

بله؛ به عقیده من ما در دیپلماسی هم اشتباهاتی داشتیم. وقتی از مسئول ما می‌پرسند که شما با 1701 و آتش بس موافقت دارید؟ با توجه به موضع مقام های ارشد لبنانی که موافقت خود را با اجرای این قطعنامه و برقراری آتش بس اعلام کرده اند، موضع ما باید اعلام همراهی و موافقت با تصمیم گرفته شده در ساختار سیاسی لبنان باشد، نه اینکه بگوییم به شرطی با آتش بس موافق هستیم که مقاومت موافقت کند. در چنین شرایطی جنبلاط می‌گوید زائر ما، کسی که به لبنان آمده، می‌خواهد به ما درس مقاومت بدهد.

اشتباهات دیپلماسی ما هم سبب شده دولت لبنانی که الان همراه با مقاومت و نبیه بری است، علیه جمهوری اسلامی ایران موضع بگیرند. اینها بحث‌های مفصلی است که من نمی‌خواهم الان انتقاد از سیاست خارجی این دولت را شروع کنم و اگر لازم شد در ماه‌های آینده انتقاداتی که وارد است را بیشتر می‌گویم، ولی به نظرم می‌آید ما خصم داریم؛ کسانی که مترصد هستند در لبنان به ما ضربه بزنند. باید مواظب حرکت‌هایمان باشیم ولی آنها هم از اشتباهات ما کوه می‌سازند.

 

هرچند که منطقه غرب آسیا در یک سال گذشته شرایط ملتهبی را تجربه کرده و بارها از آستانه پرتگاه جنگ گسترده چند قدمی به عقب بازگشته، اما در همین فضا شاهد نزدیک شدن رابطه جمهوری اسلامی ایران با کشورهایی چون مصر، عربستان، بحرین و... بودیم. برخی از تحلیلگران معتقدند که یکی از ابتکارهای ایران در این شرایط برای ضربه زدن به بازی اسرائیل می تواند تعمیق همین دیپلماسی منطقه ای باشد. تا چه اندازه با چنین تحلیلی موافق هستید و لازمه های اجرایی شدن آن از سوی ایران را چه می دانید؟

سیاست نزدیک شدن به کشورهای منطقه از زمان آیت‌الله هاشمی بوده تا زمان آقای خاتمی و در دولت روحانی هم پیگیر این مسئله بودند. متأسفانه نیروهایی که الان این فریاد را می‌زنند، در آن زمان مانع بودند و شعارهایی نظیر بستن تنگه هرمز را مطرح کردند که در حقیقت تیر زدن به پای خود است. یعنی اولین مدافع ما در شورای امنیت که چین باشد، اولین متضرر بستن تنگه هرمز است. چرا این شعارها را می‌دهیم؟

می‌دانید که اوج روابط ایران و عربستان در دوره آقای خاتمی بوده؛ از زمان آقای هاشمی بهبود روابط آغاز شد و اوج آن در دوره ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی بود به گونه ای که ما حتی قرارداد امنیتی با عربستان داشتیم. در آن زمان ملک عبدالله شخصا توسعه رابطه را پیگیری می کرد، اما بسیاری در داخل ایران مخالف بوده و حتی از تریبون نماز جمعه سعی در تخریب رابطه داشتند.

ما خوشحالیم الان همان کسانی که مانع توسعه رابطه بودند، مشوق تعمیق رابطه شدند، اما همه چیز شرایط دارد. یعنی مسائل سیاسی خارجی بده بستان است و نمی‌شود یک طرفه عمل کرد. ما در عراق یا لبنان می خواهیم با بازیگری به نام عربستان سعودی چه کنیم؟ برای او هم نقشی قائل شویم یا او را از همه امور محروم کنیم؟ در منطقه همه چیز بده و بستان است. سفرهایی که وزیر خارجه اخیرا و پیش از حمله دوم رژیم اسرائیل به ایران انجام داد یک حسن داشت و آن هم این بود که عربستان، بحرین، کویت و کشورهای دیگر بلافاصله و با صراحت بیشتری در بیانیه هایی این حمله را محکوم  کردند. موضعی که سازمان همکاری اسلامی هم علیرغم همه موضع گیری هایی که نسبت به فعالیت های ایران در منطقه دارد، پس  از ترور اسماعیل هنیه اتخاذ کرد  و آن را تجاوز به خاک ایران و زیرپا گذاشتن تمامیت ارضی آن تلقی کرد، مهم بود.

همه این موضع گیری ها نتیجه کار درست در حوزه دیپلماسی است. مسائل در روابط بین الملل با نشستن و حق و باطل خواندن امور پیش نمی رود. بنابراین، اینکه فقط بگوییم فلان مسأله حق و بهمان مسئله باطل است، اما ابزار احقاق حق و یا نشان دادن ماهیت باطل را به کار نگیریم و یا از بده و بستان در سیاست خارجی پرهیز کنیم، می تواند بسیار مضر باشد.

 

جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در پاسخ به دومین حمله نظامی مستقیم اسرائیل به کشور در میان یک دوراهی قرار گرفته است. اگر پاسخ بدهد پاسخ بعدی اسرائیل می تواند مخرب تر باشد و نتانیاهو را به آرزوی خود برای گسترش دامنه جنگ برساند؛ اگر از پاسخ صرف نظر کند به انفعال و سکوت در برابر رد شدن اسرائیل از مهم ترین خطوط قرمز امنیتی یک کشور متهم می شود. با توجه به رویکردی که از شخص نتانیاهو در یک سال گذشته در غزه و لبنان و .. شاهد بودیم فکر می کنید تهران گزینه سومی هم دارد و چه می تواند باشد؟

عقیده من این است که باید مقداری در این بخش تجدیدنظر شود و یا سیاست های ما مورد بررسی دوباره قرار بگیرد. یکی از سیاست‌های ما این است که درگیری مستقیم با آمریکا نداشته باشیم؛ به چند دلیل که تنها یکی از آنها توانمندی نظامی و تجهیزاتی و تسلیحاتی این کشور است. در حال حاضر جنگ و رویارویی مستقیم نه گزینه مطلوب آمریکایی ها است و نه ما. به عقیده من در مسائل مربوط به اسرائیل تا مدت‌ها می‌توانیم این سیاست را در پیش بگیریم که با این رژیم هم رویارویی مستقیم نظامی نداشته باشیم. در این باره باید نظرهای مختلف شنیده شود و مورد بررسی قرار بگیرد. فراموش  نکنیم که در این جنگ بسیاری از مسائلی که قبلا جزء اصول مسلم بود، تغییر کرد.

به عنوان مثال، همیشه می گفتند که اسرائیل از جنگ طولانی پرهیز دارد نمی تواند از عهده چنین جنگی برآید اما الان بیش از یک سال است که اسرائیل مشغول جنگ است و بعد از غزه هم وارد لبنان شده و همچنین درگیری هایی هم با ایران پیدا کرده است.

دو اینکه هیچ وقت ما باورمان نمی‌شد که سازمان ملل، افکار عمومی دنیا و غرب نه تنها جنایات اسرائیل را تحمل کند بلکه درصدد توجیه آن هم برآید. در یک برهه‌ای ما خوشحال شدیم و گفتیم افکار عمومی جوانان و دانشگاه‌های آمریکا تغییر کرده، ولی الان دیدیم که هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها مخصوصا در ایام انتخابات ریاست جمهوری در این کشور مراقب بودند که مبادا با عدم جانبداری از اسرائیل به تلاش برای تضعیف آن از سوی افکار عمومی و  لابی اسرائیل متهم شوند. استراتژی اروپا به خصوص آلمان و آمریکا این است که اسرائیل را با هر دولتی در راس ساختار سیاسی آن حفظ کنند.

لذا این وضعیت معادله‌های جدیدی به وجود آورده است. باید واقع بینانه بررسی کنیم که موشکی که ایران یا حزب الله لبنان می زند از چه قدرت تخریبی برخوردار است و موشک های اسرائیل چطور. حرف من زیر سوال بردن و یا ناچیز دانستن توانمندی نظامی ایران نیست، بچه‌های ما تلاش کرده‌اند و توان نظامی ما به نسبت جنگ با عراق بسیار افزایش پیدا کرده، اما قدرت اقتصادی، نقطه ضعف ما است. متأسفانه توان اقتصادی ما به خاطر برخی تصمیم های نادرست و برخی لجبازی ها مانند عدم پذیرش استانداردهای باقیمانده  FATF تضعیف شده است. الآن توان اقتصادی ما نسبت به امارات، عربستان، بحرین و کشورهای دیگر منطقه چقدر کمتر است؟ هر کشوری باید به اندازه خودش گام بردارد. به نظر من می‌آید همه اینها قابل بررسی است.

ولی در عین حال واقعیت‌های جامع دقیقا به ما هشدار می‌دهد که در حد خودمان گام برداریم و اهداف تاکتیکی‌مان با بر اساس توانایی‌های‌مان و حتی اهداف بلند مدت را بر اساس توانایی‌های‌مان طراحی کنیم و در مسیر توانایی‌ها گام برداریم. ما باید بتوانیم یک اصلاح همه جانبه‌ در کشور بخصوص در حوزه افکار عمومی و آزادی صورت بدهیم. یکی از دلایل اینکه در دنیا تأثیر صحبت ما کم شده، به خاطر این است که چهره ما در سطح جهانی مخدوش شده است. اهمیت ندادن به افکار عمومی دنیا و مخصوصا آمریکا و اروپا که از آزادی‌های بیشتری برخوردار هستند، به ضرر تأمین منافع ما تمام خواهد شد.

ما باید حتی اگر لازم باشد لابی‌هایی برای حمایت از ایران درست کنیم، بسیار می‌تواند مؤثر باشد و متأسفانه نیروهای خوب ما در داخل به خاطر بعضی از قوانین حذف می‌شوند؛ قوانینی که در سکوت و بدون اطلاع همه تصویب می‌شود و یک دفعه می‌بینیم که کار از کار گذشته است. به نظر من می‌آید که ما باید بررسی مجددی از عملکردمان داشته باشیم؛ بدون اینکه ایمان به خودمان و جامعه و مکتب‌مان را از دست بدهیم.

 

فکر می  کنید بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید می تواند بر سیاست های متحدان عربی امریکا در منطقه نسبت به ایران که فعلا ترمیم رابطه و عادی سازی آن است تاثیر منفی بگذارد؟

دونالد ترامپ این بار پیروزی مردمی و اکثریت رأی الکترال را  با هم آورده و با قوت و قدرت و تجربه بیشتری وارد کاخ سفید می شود. در عالم سیاست نباید نگاه های ایدئولوژیک و یا دوستی ها و دشمنی های دائمی را حاکم کرد. می بینم که اروپا و بخصوص اوکراین که ترامپ برخورد خوبی با آنها نداشته تبریک و اعلام همکاری کردند. روابط بسیاری از کشورهای منطقه با ترامپ بهتر از بایدن بوده و از آمدن او استقبال کرده اند. کشورهایی مانند قطر که طرفداری کانال الجزیره آن از فلسطین زبانزد عام و خاص است و میزبان رهبران حماس هست از همه زودتر و حتی قبل از عربستان سعودی و امارات متحده عربی تبریک گفت.

کار جمهوری اسلامی ایران با ترامپ یقینا سخت تر میشود. ترامپ از توافق هسته ای با ایران خارج شد و به اسراییل امتیاز فراوان فراقانونی داد. با ملت ایران با تشدید تحریم و عملیات ترور سرداران ایران دشمنی خاصی از خود بروز داد. گرچه هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با جمهوری اسلامی ایران موضع گیری منفی دارند، ولی سیاست مدارا با دشمن که مورد تاکید رئیس جمهور مسعود پزشکیان بود می تواند در اینگونه موارد تأثیر مثبت بگذارد. به خصوص که درگیرودار تبلیغاتی ریاست جمهوری، ترامپ اعلام کرده که نمی خواهد در براندازی و از بین بردن ایران شرکت داشته باشد و اطرافیان او هم شبیه این جملات را بعد از پیروزی به زبان آورده اند.

در عالم سیاست گاهی این اظهارات بهانه مدارا و تحریک نکردن یکدیگر میشود.  شعارهای تندی که احیانا ایران را به طرف درگیری و سرشاخ شدن می کشاند، نه به مصلحت ایران است ونه به مصلحت آمریکا. شعارها، صحبت ها و درخواست ها برای تغییر سیاست های هسته ایران از صلح آمیز بودن که مورد تایید و اقرار رهبری بوده و هست به سوی  تسلیحات هسته ای بسیار خطرناک و به ضرر بهبود وضعیت منطقه ای و  بین المللی ما است. این قبیل موضع گیری ها، کشور را با خطر بازگشت تحریم های بین المللی و جنگ و حتی تجزیه ایران روبه رو می کند. ما توان و امکانات و  نیروی توانمند سیاسی و بین المللی مورد قبول فراوانی داریم که در این مشکلات می توانند گره های فراوانی را باز کنند.

ما در تاریخ ایران و اسلام نمونه های فراوانی از توانایی عبور از سختی ها و گردنه ها داشتیم و داریم. باید مقدمات مذاکره مستقیم با آمریکا را، چه در مدت باقیمانده از ریاست جمهوری جو بایدن و چه در زمان ترامپ، با حفظ عزت و مصلحت  در دستور سیاست خارجی قرار  دهیم. تا آنجا که مطلع هستم دولت رئیس جمهور مسعود پزشکیان در  این مورد مخالفتی ندارد و می خواهد موانع را برطرف کند.

وضعیت حساسی هست و باید به دور از خودخواهی ها در رفتارمان با آمریکا و اروپا تجدیدنظر کنیم و برای ارتباط و حل مسائل عمیق منطقه ای و احترام و امتیاز بیشتر از طرف روسیه و چین، از رابطه با اروپا و آمریکا تنش زدایی کنیم. فراموش نکنیم که در ذات گفت و گو با دولت آمریکا ایرادی نهفته نیست، چرا که جمهوری اسلامی ایران زمانی که به مصلحت دید با صدام حسین پس از هشت سال جنگ تحمیلی هم مذاکره کرد و یا با عربستان سعودی هم پس  از یک دوره پرفراز و فرود در روابط وارد مسیر گفت و گو و تعامل شدیم.

آمریکا و اروپا و جهان در عهد ترامپ با تضادهای فراوانی رو به روهستند و ما باید از درگیری و تحریک طرف مقابل پرهیز کنیم تا طرف  مقابل نتواند اجماعی علیه ایران درست کند.

مشاهده خبر در جماران