یادداشت/
آینده رویکرد اسرائیل به منطقه و راهبردهای ایران
آنچه شرایط فعلی منطقه را خطرناک کرده و آینده ای مبهم و تیره را برای آن به تصویر می کشد، اتحاد پنهان بازیگران مختلف غربی- عربی- اسرائیلی برای گسترش دامنه جنگ است؛ هر چند سخنرانیها و موضع گیریهای آنها عکس این را نشان می دهد. در چنین شرایطی راهکار هوشمندانه ایران باید تضعیف این اتحاد شیطانی علیه کشور و گروههای مقاومت در منطقه باشد. مقامات تصمیم گیر و دیپلماتهای شایسته ایرانی باید با اتخاذ تدابیری هوشمندانه، حلقه های این اتحاد را یکی یکی سست و آنها را از جرگه دشمنی با ایران خارج کنند.
از زمان آغاز حمله اسرائیل به نوار غزه، یکی از نگرانیهای اصلی و جدی پیرامون آن، شکل گیری جنگی فراگیر و منطقهای بود که کشورهای مختلف غرب آسیا را درگیر و قدرتهای جهانی را به حمایت از طرفهای مختلف جنگ هدایت کند. البته نگرانی همه بازیگران منطقه از این جنگ فراگیر به یک اندازه نبوده و نیست؛ در حالی که حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده اند تا تنشها را مدیریت کرده و وارد جنگی گسترده که می تواند زیر ساختها و بنیادهای اقتصادی کشورشان را نابود کند نشوند، بازیگر خودمختار و یاغی این روزهای منطقه یعنی رژیم اسرائیل که ظاهراً مجوز هر اقدامی برای حفظ امنیت خود را از قدرتهای جهانی گرفته، خیالاتی دیگر در سر می پرواند.
بعد از اینکه پروژه «پیمان ابراهیم» برای عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و محصور و منزوی کردن ایران و گروههای مقاومت با حمله هفت اکتبر و پس از آن جنگ ویران گر این رژیم در غزه ناکام ماند، مقامات اسرائیلی به این جمع بندی رسیدند که باید راهبرد جدیدی برای امنیت خود تعریف کنند. در حالی که پیمان ابراهیم بر استفاده از ابزارهای اقتصادی و فناورانه برای تضعیف دشمن تأکید داشت، راهبرد جدید عبارت بود از نابودی فیزیکی زیرساختها، حامیان و نخبگان دشمن در رده فرماندهی. بر پایه این راهبرد، جنگ فراگیر منطقه ای بهترین گزینه برای مقامات صهیونیست است تا بتوانند بدون محدودیت و در زیر سرپوش شرایط جنگی، به مواضع، افراد و اهداف مختلف در کشورهای متخاصم به ویژه جمهوری اسلامی ایران حمله کنند و برای دههها ریشه همه تهدیدات منطقه ای علیه خود را بخشکانند. قطعا مقامات اسرائیلی می دانند که به تنهایی قادر به جنگ در چندین جبهه مختلف نیستند، اما تجربه حمله موشکی ایران به اسرائیل(بعد از حمله موشکی این رژیم به کنسولگری ایران در سوریه) به آنها نشان داد حامیان غربی و عربی شان آنها را تنها نمی گذارند و هر گاه بحث مواجهه با ایران باشد؛ سیل کمکها و حمایتهای مالی، نظامی و لجستیکی است که روانه سرزمینهای اشغالی می شود!
در این چهارچوب است که می توان حمله پیجری و بعد از آن حملات موشکی اسرائیل به لبنان را درک کرد؛ واقعیت این است که در مقطع کنونی تداوم جنگ در منطقه منافع بازیگران متعددی را تأمین می کند و در نتیجه با چراغ سبز آنها مواجه است. در داخل خود رژیم اسرائیل، نتانیاهو برای سرپوش گذاشتن بر فاجعه انسانی بی دستاوردی که در غزه داشته، ناچار است با برخی اقدامات نمایشی، دولت خود را دولتی موفق و کارامد معرفی کند که با اقدامات حساب شده و بهره گیری از فناوریهای نوین به دنبال تأمین امنیت برای ساکنان سرزمینهای اشغالی است. بعد از کشته شدن تعدادی از گروگانهای اسرائیلی در هفته های اخیر، سیل اعتراضات داخلی علیه نتانیاهو بالا گرفت و بسیاری از تحلیلگران از لزوم کناره گیری وی از قدرت سخن گفتند؛ بنابراین لازم بود با ایجاد یک شوک خارجی، اوضاع داخلی مهار و کنترل شود. ضمن اینکه نتانیاهو به روی کار آمدن مجدد ترامپ و حمایتهای بیشتر وی از دولت خود امیدوار است و برای تحقق این آرزو به مقداری وقت کشی و حفظ خود در قدرت تا زمان انتخابات آمریکا نیاز دارد.
از سوی دیگر، کشورهای غربی و به ویژه آمریکا نیز هر چند نگران وجهه و اعتبار خود در حمایت از نسل کشی ها و جنایات جنگی اسرائیل هستند؛ اما در عین حال نمی توانند از منافع کارخانه جات اسلحه سازی خود چشم بپوشند. ضمن اینکه تضعیف ایران و جبهه مقاومت در راستای منافع آنها نیز هست.
کشورهای عربی منطقه به ویژه شیوخ خلیج فارس هم در سکوت در حال جشن گرفتن تضعیف حماس و حزب الله هستند و از هر اقدامی که به کاهش قدرت و توان عملیاتی ایران منجر شود، به ویژه هدف قرار گرفتن سایتهای موشکی و هسته ای کشورمان توسط اسرائیل و همپیمانانش استقبال می کنند، هر چند در سیاستهای اعلامی از لزوم کنترل تنشها در منطقه سخن می گویند.
بنابراین آنچه شرایط فعلی منطقه را خطرناک کرده و آینده ای مبهم و تیره را برای آن به تصویر می کشد، اتحاد پنهان بازیگران مختلف غربی- عربی- اسرائیلی برای گسترش دامنه جنگ است؛ هر چند سخنرانیها و موضع گیریهای آنها عکس این را نشان می دهد. در چنین شرایطی راهکار هوشمندانه ایران باید تضعیف این اتحاد شیطانی علیه کشور و گروههای مقاومت در منطقه باشد. مقامات تصمیم گیر و دیپلماتهای شایسته ایرانی باید با اتخاذ تدابیری هوشمندانه، حلقه های این اتحاد را یکی یکی سست و آنها را از جرگه دشمنی با ایران خارج کنند. استفاده از برگهای چانه زنی کشور از جمله روی میز بودن گزینه انتقام سخت از ترور هنیه در ایران، پیشنهاد احیای برجام در دوره بایدن به عنوان امتیازی در سیاست خارجی وی به شرط مهار اسرائیل و پایان جنگ در غزه و لبنان، هشدار و تشریح برخی از تبعات جنگ فراگیر منطقه ای با حضور ایران، برای امنیت آمریکا و سایر حامیان اسرائیل و نیز ارائه سیاست هویج و چماق به کشورهای عربی منطقه می تواند در این زمینه راهگشا باشد.
سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سازمان ملل و تأکید وی بر اهمیت صلح در منطقه و جهان و تلاش ایران برای شروع دوران جدید در مراودات بین المللی، نشان می دهد تصمیم گیران ایرانی خطیر بودن شرایط فعلی را به خوبی درک کرده اند و به دنبال راهبردهای عملیاتی برای نجات ایران و گروههای مقاومت هستند.
*استاد دانشگاه
مشاهده خبر در جماران