سالگرد سلطه طالبان بر افغانستان؛
چرا آمریکا از افغانستان خارج شد؟
بزرگترین و مهمترین سوالی که بعد از خروج آمریکا از افغانستان پرسیده شد این بود. چرا ایالات متحده پس از بیست سال و هم زمان به خیزش چین برای حضور اثرگذار در عرصه جهانی، شبانه از افغانستان خارج شد؟
به گزارش جماران؛ سه سال پیش در آگوست ۲۰۲۱ خروج ناگهانی نیروهای امریکا و متحدان آن در ناتو از افغانستان، جهان را غافلگیر کرد و نظم منطقهای در خاورمیانه را دستخوش تحول و دگرگونی کرد. حضور ایالات متحده و متحدان آن در افغانستان برای دو دهه یک الگوی امنیتی در منطقه ایجاد کرده بود و و خروج ناگهانی و غیر منتظره آنها پس از ۲۰ سال جامعه جهانی و نظام بینالملل را با سوالاتی متعدد و پاسخهایی متفاوت نسبت به این اتفاق روبرو ساخت.
در این میان ۲ جریان فکری مطرح در سطح بین الملل وجود داشت. یک جریان مدعی افول قدرت ایالات متحده و مجبور شدن آن به خروج از منطقه بود و جریان دیگر نگاهی متفاوت به این ماجرا داشت. آنها معتقد بودند ایالات متحده هوشیارتر از آن است که بخواهد بدون ارزیابی و محاسبه سود و زیان از افغانستان خارج شود.
از اواخر آگوست که آمریکا رسما نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج کرد، انتظار نمیرفت که طالبان با این سرعت بتواند بر افغانستان مسلط شود؛ بنابراین بیش از آنکه رقبای راهبردی ایالات متحده از این واقعه شگفت زده شوند، متحدین آمریکا به ویژه هم پیمانان اروپایی این کشور در ناتو بودند که از این تصمیم زود هنگام بهتزده شدند چرا که سرعت بالای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، سقوط دولت شبه لیبرال و ترکیبی اشرف غنی و عبدالله عبدالله در این کشور، فرار غیر منتظره اشرف غنی و خروج طالبان از غارهایی که ۲ دهه در آن جا پنهان بودند، همزمان با هم به وقوع پیوست و چنان خلأ قدرتی را به وجود آورد که حتی ارتش ۳۰۰ هزاری نفری آموزشدیده و مجهز به تسلیحات پیشرفته آمریکایی نتوانستند در مقابل تهاجم طالبان هیچ واکنشی از خود نشان دهد.
اما سلطه سریع و برق آسای طالبان بر افغانستان و شکست دولت افغانستان بدون مقاومت در برابر طالبان تمام محاسبات را بر هم زد. اینک دولتهای منطقه به ویژه همسایگان افغانستان با یک بازیگر جدید روبرو بودند.
چرا آمریکا از افغانستان خارج شد؟
بزرگترین و مهمترین سوالی که بعد از خروج آمریکا از افغانستان پرسیده شد این بود. چرا ایالات متحده پس از بیست سال و هم زمان به خیزش چین برای حضور اثرگذار در عرصه جهانی، شبانه از افغانستان خارج شد؟
پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی ابعاد ژئوپلیتیکی در سطح جهانی و منطقهای است. از ظهور چین گرفته تا تلاش برای درگیر کردن کشورهای منطقه به ویژه ایران در مسائل همسایگان خود و جلوگیری از قدرت گرفتن بلوک بندیهای منطقه ای از جمله مواردی است که میتوان به عنوان پاسخ به پرسش فوق ارائه کرد.
ژئوپلیتیک پیچیده افغانستان
در تاریخ افغانستان به قبرستان امپراتوریها معروف است. افغانستان یک کشور محصور در خشکی است که از لحاظ موقعیت جغرافیایی آسیای شرقی را به آسیای مرکزی و جنوبی و همچنین جنوب غرب آسیا متصل میکند و از لحاظ جغرافیایی، توسط 6 کشور ایران، پاکستان، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان محاصره شده و از دسترسی به آبهای بینالمللی و متعاقب آن از مزیت کشتیرانی در آبهای آزاد محروم است. این مسئله هزینه بالایی بر اقتصاد این کشور تحمیل میکند و موجب وابستگی به همسایگان و انزوای آن در سطح بینالملل شده است.
با این حال افغانستان از معادن و منابع زیر زمینی بسیاری برخوردار است. منابع غنی سنگ مس، آهن، گوگرد، نقره، لیتیوم، تیتانیوم، آلومینیوم، سنگ نمک و دیگر عناصر کمیاب در این کشور به وفور یافت میشوند. این کشور یکی از بزرگترین ذخایر لیتیوم جهان را در اختیار دارد؛ مادهای که در صنعت ذخیره سازی انرژی و صنایع الکترونیکی از اهمیت بینظیری برخوردار است، به گونهای که میگویند قرن بیست و یکم، قرن لیتیوم است.»
همکاری خاموش با طالبان
در سال 2020 طی یک تماس تلفنی طولانی، دونالد ترامپ؛ رئیس جمهور سابق آمریکا، ملا برادر را به کمپ دیوید دعوت کرد. با اینکه ملابرادر به کمپ دیوید نرفت اما گزارشها حاکی از آن بود که پیامد این تماس باعث شد پس از خروج آمریکا از افغانستان، ویلیام برنز؛ رئیس فعلی آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) با ملا برادر؛ رهبر طالبان دیدار کند و اولین مقام ارشد آمریکایی که از کابلِ تحت اشغال طالبان بازدید میکند باشد. این دیدار با تبادلات منظم بین مقامات ارشد سیا و اداره کل اطلاعات طالبان دنبال شد. روابط بین سیا و اسلام گرایان ستیزه جو به سال 1979 باز میگردد، زمانی که عملیات سیا برای حمایت مخفیانه از مجاهدین افغان و بعدا عرب علیه دولت افغانستان و ارتش سرخ آغاز شد.
بدون شک سرمایهگذاری واشنگتن بر روی ملا برادر با رویه چند دههای ایالات متحده در افغانستان سازگار است. ناجیان قبلی شامل گلبدین حکمتیار، حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیل زاد بودند. ایالات متحده با رد جریان مقاومت مسلحانه علیه طالبان از «گفتگوی بین الافغانی» برای ایجاد یک نظام حکومتی فراگیر، نماینده و قانون اساسی در افغانستان حمایت کرده است و این توهم همچنان توسط مجتمع صلح و دیپلماسی نروژ و قطر پشتیبانی میشود اما برای طالبان، پذیرفتن هر شکلی از حکومت نمایندگی، دموکراتیک و توسعه اجتماعی، با خودکشی سیاسی و ایدئولوژیک برابر است.
بنابراین، امروز بر اساس گزارش ها و اسناد، شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده بر روی سلطه طالبان بر افغانستان پس از خروج از این کشور برنامه ریزی کرده بود.
در گیر شدن ایران در چالش همسایگی با طالبان
ایران، کشوری که پاشنه آشیل سیاستهای ایالات متحده در منطقه است. پازل استراتژیل تجزیه عراق و سوریه را سالهای اخیر خنثی کرد و بیش از هر کشور دیگری در منطقه در برابر جریانهای تروریستی خاورمیانه از جمله داعش ایستادگی کرد. طرح تجزیه سوریه به سه بخش با ایستادگی ایران ناموفق شد و پروژه دور زدن جایگاه استراتژیک تنگه هرمز را با شکست روبرو ساخت.
بی شک امروز ایالات متحده در تلاش است تا نقش منطقهای ایران را کاهش دهد. درگیر کردن ایران در مسائل امنیتی با همسایگان بیش از هر موضوع دیگری می تواند ایران را درگیر مسائل مرزی و امنیتی کند. چالش سازی جمهوری آذربایجان و سلطه طالبان بر افغانستان بدون چراغ سبز و همراهی ایلات متحده، ممکن بود هیچ زمانی میسر نشود.
بنابراین، حضور دوباره طالبان بر کرسی قدرت در افغانستان برای ایرانی که بیش از 900 کیلومتر مرز مشترک با این کشور دارد، بدون حاشیه نمیتواند باشد. به نظر میرسد ایالات متحده بدش نمیآمد تا ایران و طالبان درگیر یک نزاع سیاسی و یا حتی نظامی شوند. طالبان هم زمان با خروج از غارها ابتدا بر حاشیه و مرزهای افغانستان مسلط شد و بعد از آن به سراغ کابل و هرات رفت که حرکت میتواند با مشاوره ایالات متحده باشد. اما ایران تنشهای به وجود آمده از جمله بحران سیل عظیم پناهجویان از افغانستان به ایران و همچنین درگیریهای مرزی با طالبان را به خوبی مدیریت کرد.
چالش سازی برای چین
در سالهای آخر حضور آمریکا در افغانستان، حضور چین و شرکتهای چینی در افغانستان پر رنگ شد و در حالی که ایالات متحده و متحدانش مسئول برقراری ثبات در افغانستان بودهاند. ثبات و امنیت را ایالات متحده در افغانستان تأمین میکرد، اما رقیب آنها یعنی چین از مزیتها و منابع افغانستان بهره میبرد؛ مهمتر از همه اینها، ظرفیت افغانستان و شرایط افغانستان برای گسترش بنیادگرایی و فعالیتهای تروریستی در خاک همسایگان است. به بیان دیگر افغانستان محل تجمع نیروهای تروریستی بنیادگرایی میشود که تا قبل از آن در مناطق سوریه و عراق گرد هم آمده بودند، بنابراین به نظر میرسد آمریکا در نظر دارد سیاست «آشوب هدایت شده» در افغانستان را پیاده کند.
چین 80 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد. مرزی کوهستانی و صعب العبور که از دالان واخان در افغانستان به منطقه سین کیانگ در چین متصل میشود.
اختلافات سرزمینی چین با هند بر سر تبت و همسایگی افغانستان و چین از طریق دالان واخان با منطقه سینکیانگ چین که اکثریت مسلمان دارد و چندین بار در تلاش برای خودمختاری با چین جنگیده است، میتواند ثبات در آن منطقه را برای چین با چالش روبرو سازد.
منطقه سینکیانگ با 8 کشور روسیه، مغولستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و هند هم مرز است. گروههای القاعده در مناطق پاکستان و بعضا تاجیکستان مستقر هستند و در تلاش هستند تا با مسلمانان اٌویغور در سینکیانگ ارتباط برقرار کنند. برای چین سینکیانک آن قدر از لحاظ استراتژیکی مهم است که اجازه نمیدهد هیچ جنبش استقلالطلبانهای در آنجا شکل بگیرد.
چین نیز دست روی دست نگذاشته و برای جلوگیری از افراطگرایی و کنترل منطقه و از بین بردن تهدیدهای بالقوه در آینده بسیاری از جمعیت غیر بومی را تحت عنوان «قوم هان» در مناطق مختلف سینکیانگ مستقر کرده و در مجامع بینالمللی، متهم به سیاست مهندسی جمعیتی شده است؛ برای مثال در شهر «شیهزی» در نزدیکی ایالت اورومچی (مرکز سینکیانگ) از جمعیت 650 هزار نفری، حدود 620 هزار نفر از قوم هان مستقر کرده است.
سرنوشت آینده ساختار و الگوی قدرت را این گونه رقابتها رقم خواهند زد؛ شرکتهای چینی در حال گسترش در تمام جهان هستند، متعاقب این مسئله در صورت بروز بحران بی ثباتی در مناطق سرمایهگذاری چین، ارتش این کشور نیز مجبور است در صورت لزوم به دنبال آنها برود. آمریکا از طریق باز کردن فضا برای جریانهای جهادی، میخواهد ابر پروژه چین «یک کمربند-یک جاده» را در جغرافیای زیست پشتون و بلوچ در افغانستان و پاکستان درگیر و سپس خنثی سازد؛ جغرافیایی که از باریکه دالان واخان تا مرز کشمیر در شمال شرق و در تداوم آن تا بندر گوادر امتداد دارد. جایی که قرار است پایانه سرمایهگذاری 65 میلیارد دلاری چین باشد و از مسیر جغرافیای زیست بلوچ-پشتون عبور و از قره قروم بندر گوارد را به کاشغر در ایالت غربی سینکیانگ چین وصل کند.
دور کردن شانگهای از اهداف ژئواکونومیک
موردی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است به پیمان شانگهایی باز میگردد، به نظر میرسد ایالات متحده قصد داشت پیمان شانگهای را به سرنوشت پیمان ورشو دچار کند. به گونهای که پیمان شانگهای که قصد دارد یک معاهده چند جانبه بینالمللی با محوریت شرق باشد و در محور آسیا-پاسیفیک فعالیت داشته باشد به جای گسترش حوزه نفوذ منطقهای به فرا منطقهای درگیر چالش منطقهای با همسایگان خود باشد. با توجه به نقشه منطقه و موقعیت افغانستان نسبت به کشورهای عضو شانگهای به خوبی میتوان ملاحظه کرد که افغانستان در میان کشورهای عضو این پیمان قرار گرفته است و شاید تصادفی نباشد که از میان 6 کشور همسایه افغانستان تمامی آنها عضور پیمان سازمان همکاری شانگهای هستند.
اما آنچه که پس از گذشت سه سال از خروج ایالات متحده از افغانستان میتوان ملاحظه کرد این است که اقدام این کشور و متحدانش به خروج از افغانستان کاملاً بر اساس محاسبات و ملاحظات ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک مبتنی بر اهداف استراتژیک بلند مدت بود. با توجه به موارد بالا میتوان نتیجه گرفت که ایالات متحده در بهترین زمان ممکن هم زمان با افزایش قدرت محورهای رقیب خود و افزایش ائتلافهای منطقهای در شرق، از افغانستان خارج شد تا این کشورهای را با چالشهای جدیدی روبرو سازد.
فرجام سخن
با بررسی شواهد و مولفههای ژئوپلیتیکی اثرگذار در موضوع افغانستان، به نظر میرسد که تصمیم ایالات متحده و همراهان آن برای خروج ناگهانی از افغانستان از روی ناچاری نبود. امروز بیش از هر زمان دیگری روشن است که آمریکا با چند هدف ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیکی از افغانستان خارج شد. بی ثباتی در افغانستان و گسترش درگیری به خارج از مرزهای این کشور، بحران پناهجویان در کشورهای همسایه، خنثی شدن پروژههای اقتصادی و طرحهای ژئواکونومیک و درنهایت درگیر کردن کشورهای همسایه افغانستان مانند چین و ایران که از دوستان ایالات متحده نیستند، هیچکدام به زیان ایالات متحده و سیاستهای این کشور نخواهد بود.
مشاهده خبر در جماران