کدخبر: ۱۶۳۹۵۷۲ تاریخ انتشار:

در میزگرد جماران بررسی شد؛

ترور در تهران؛ خراتیان: بسنده کردن به عملیات موشکی کافی نیست/ بازدارندگی در جنگ سایه‌ها ما را از مخاطرات پیش‌رو مصون می‌دارد/ جمشیدپور: حیات صهیونیست‌ها وابسته به ایجاد شرارت است

خراتیان: گفت و گو درباره ایران و حزب‌الله؛ یکی از اهداف مهم سفر نتیانیاهو به آمریکا بود/ تصور اینکه واشنگتن از صبح تا شب به توافق با ما فکر می‌کند خوش خیالی است/ جمشیدپور: نباید انتظار داشته باشیم که تنها با انجام یک عملیات به نقطه بازدارندگی با صهیونیست‌ها رسیده‌ایم/ تقابل با رژیم صهیونیستی به مثابه مواجه با یک باند تبهکار است/ ما امروز به ضرورت انجام عملیات ویژه رسیده‌ایم.

پایگاه خبری جماران، محسن عربی: حرارت بالای دمای این روزهای تابستان تهران حالا یک رقیب تازه در کنار خود می‌بیند. حوادث تلخ این روزهای خاورمیانه، دوباره حرارت این منطقه پرآشوب را به نقطه جوش رسانده است؛ هنوز مدت زیادی از به شهادت رسیدن سردار زاهدی در محل سفارت جمهوری اسلامی در دمشق و پیرو آن عملیات وعده صادق نگذشته بود که مقامات رژیم صهیونیستی با ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، دست به اقدامی جنون‌آمیز زدند.

حال بعد از گذشت یک هفته از این حادثه دردناک، در میزگردی با حضور دو تن از کارشناسان برجسته سیاست خارجی؛ آقایان مهدی خراتیان و امیر مسعود جمشیدپور به تحلیل و بررسی این اتفاق در پایگاه خبری جماران نشسته‌ایم و در خصوص امکان ایجاد بازدارندگی با رژیم صهیونیستی، ارتباط ترور شهید هنیه همزمان با روی کار آمدن دولت آقای مسعود پزشکیان و پیش‌بینی در مورد واکنش احتمالی جمهوری اسلامی ایران بحث و تبادل نظر کردیم.

 

پیرو حادثه‌ای که هفته گذشته در تهران اتفاق افتاد، حرف‌ها و گمانه‌زنی‌های خیلی زیادی شده است. من می‌خواهم با محوریت آن حادثه صحبت‌های‌مان را این‌جوری شروع کنیم که بعد از ترور سردار زاهدی و تعرض به خاک جمهوری اسلامی در سوریه، عملیات وعده صادق انجام شد. می‌خواهم بدانم که اولاً، برداشت شما از ماجرای ترور هنیه و اقدامی که اسرائیلی‌ها در تهران انجام دادند، چیست؟ دوم اینکه آیا برخی تحلیل‌ها که آن‌موقع بود، خطای محاسباتی تحلیل‌گران بود یا اقدام ما به‌اندازه کافی بازدارنده نبود؟

 

بسنده کردن به عملیات موشکی کافی نیست

قابل پیش‌بینی بود که صهیونیست‌ها بعد از عملیات وعده صادق دست به ماجراجویی بزنند

بازدارندگی در جنگ سایه‌ها ما را از مخاطرات پیش‌رو مصون می‌دارد

 

 

خراتیان: در مورد اینکه وعده صادق۱ درست بوده با نبوده، بحث اینجاست که اگر ما آن را انجام نمی‌دادیم، به‌طور قطع یک‌سری اتفاقات بدتری ممکن بود بیفتد. اما همان‌طوری که من در برنامه‌ها و تحلیل‌هایی بعد از وعده صادق۱ عرض کردم، عملیات نظامی مکمل می‌خواهد؛ ما باید در حوزه عملیات ویژه خارجی و حذف هدف‌مند مقامات ارشد رژیم صهیونیستی اقدامات مکملی را انجام می‌دادیم. همان‌موقع عرض کردم و چند بار تأکید کردم که بسنده‌کردن به کار موشکی اشتباه است. باید این کار موشکی در قالب یک‌سری اقدامات مکمل ادامه پیدا می‌کرد.

برداشت من این است که رژیم صهیونیستی با محاسبه شرایط گذار در ایران و ایالات متحده قماری را انجام داد و بنا را براین گذاشت که با هدف پاسخ‌گویی به وعده صادق، به‌نوعی یک اقدام متهورانه انجام بدهد؛ چون گفته بود که ما این را تلافی می‌کنیم. من قبلاً هم در جاهایی گفتم و عرض کردم که سطح تلافی‌شان نیز این است که در ترورها مرزهایی را رد کنند؛ یعنی مرزهایی را که قبلاً رد نکرده‌اند، چون الآن به‌نوعی، جنگ حیثیتی و جنگ هستی دو طرف است، از آنها رد شوند.

بنابراین، تأکید ما بر این است که اگر قرار است وعده صادق۲ هم اتفاق بیفتد، باید اقدامات تکملی نیز در نظر گرفته شود. اگر با اقدامات مکمل در حوزه جنگ سایه‌ها، این عملیات محتمل الوقوع ما تکمیل نشود، باز ممکن است ترورهایی اتفاق بیفتد. البته نه اینکه لزوماً به این شکلِ گل‌درشت، با انفجار و این‌طور چیزها ترورها و حذف‌هایی باشد، ممکن است لزوماً ظاهر ترور را نداشته باشد، ولی در کار کشور اختلال ایجاد کنند. لذا ما باید در جنگ سایه‌ها بازدارندگی را به شکل لاین مجزایی در نظر بگیریم.

 

حرف من مشخصاً این است که آیا عملیات وعده صادق1 برای ما بازدارندگی ایجاد کرد؟

 خراتیان: بله ایجاد کرد و در بعضی حوزه‌ها قطعاً موازنه‌هایی را به‌هم زد. حتی در محاسبات بلندمدت بین ما و رژیم صهیونیستی.

 

عملیات موشکی؛ پاسخ مناسبی برای تلافی ضربه اطلاعاتی از دشمن نیست

با چند اقدام ساده حفاظتی می‌توانستیم از جان اسماعیل هنیه محافظت کنیم

دشمن در ترور شهید هنیه سهم ۱۰ درصدی داشت؛ ۹۰ درصد سهل‌انگاری کردیم

 

یعنی شما روی شکل آن بحث دارید؟

اینکه ما بگوییم مثلاً با یک کار موشکی می‌شود یک کار اطلاعاتی را جواب داد، چنین نیست؛ اگرچه تأثیراتی دارد و ما منکرش نیستیم، اما اگر در لایه‌های اطلاعاتی تمهیدات مکملی اندیشه نشده باشد، نتیجه‌بخش نخواهد بود. کما اینکه در قضیه ترور آقای هنیه چنین تمهیداتی اندیشه نشده بود. آقای هنیه می‌توانست ترور نشود؛ اگر چندتا اقدام حفاظتی ساده انجام می‌شد. این چیزی است که حتی بچه ۱۵ساله هم متوجه می‌شود که محل استقرار ایشان، جای امنی نبوده است. شما ایشان را در یک‌جایی گذاشتید که با یک تیم نیمه‌حرفه‌ای هم می‌شد بزنند.

یک موقع است که ایشان در یک عملیات بسیار پیچیده‌ای مثلاً در اتاق خودش در زیرزمینی ترور می‌شد، می‌گفتیم ما تمام تلاش‌مان را کردیم، اما طرف خیلی قوی بود. اما در اینجا نه؛ یک تیم نیمه‌حرفه‌ای با یک آموزش یکی‌دوماهه نیز به‌راحتی می‌توانست آن لوکیشن را شناسایی بکند و برود آن کار را انجام بدهد؛ کار سختی نبوده است. نمی‌توانیم بگوییم وعده صادق مثلاً فلان نبوده و چنان نبوده، بلکه می‌خواهم بگویم که گیر این‌طرف است. حتی از یک آدم خبره حفاظتی که سؤال کردند نظرت چیست؟ گفت ۹۰درصد تقصیر ما است، ۱۰درصد کار طرف مقابل است.

فکر کردیم یک اقدام نظامیِ وعده صادق۱ را که انجام دادیم کار تمام شد؛ تمام معادلات عالم را ما به نفع ایران به‌هم زدیم. این طرز فکر غلط است. شما باید اقدامات حفاظتی و بازدارندگی‌تان را در حوزه عملیات ویژه خارجی انجام می‌دادید. اگر عملیات ویژه خارجی را نمی‌توانید انجام بدهید، حفاظت را که بلدید؛ این کار را که می‌توانید انجام بدهید.

 

 

 

آقای جمشیدپور، من می‌خواهم همین سؤال را از شما پرسم. همچنین درباره نکته‌ای که آقای خراتیان نسبت به ترور آقای هنیه فرمودند که برخی معتقدند ۹۰ درصد تقصیر ما بوده است و ۱۰ درصد مربوط به دشمن، می‌خواهم از شما بپرسم که آیا این مربوط به ضعف محاسبه و تحلیل ما است؟

 

  • بازدارندگی طرحی برای صلح است نه طرحی برای جنگ
  • حیات صهیونیست‌ها وابسته به ایجاد شرارت است
  • نباید انتظار داشته باشیم که تنها با انجام یک عملیات به نقطه بازدارندگی با صهیونیست‌ها رسیده‌ایم
  • تقابل با رژیم صهیونیستی به مثابه مواجه با یک باند تبهکار است؛ آن‌ها در نظام بین‌الملل مترادف داعش تعریف می‌شوند
  • ما امروز به ضرورت انجام عملیات ویژه رسیده‌ایم؛ ماهیت مرزها و موقعیت ژئوپلیتکی رژیم صهیونیستی؛ امکان انجام عملیات ویژه را از ما سلب کرده است

 

جمشیدپور: این روزها می‌بینیم که از واژه بازدارندگی زیاد استفاده می‌شود. به نظر من به‌کاربردن واژه «بازدارندگی» نیازمند دقت علمی است. اساساً واژه بازدارندگی و طرح بازدارندگی طرحی برای صلح است نه طرحی برای جنگ. این واژه در وضعیتی معنا دارد که متضمن ایجاد یک صلحی در منطقه باشد، نه در وضعیتی که ما الآن با اسرائیل داریم.

بازدارندگی یعنی چه؟ بازدارندگی یعنی اینکه من یک‌سری منافع حیاتی دارم که برای حفظ این منافع حیاتی به‌واسطه محافظه‌کاری، مراعات منافع حیاتی رقیب و دشمن خود را هم می‌کنم. چرا؟ چون این مسئله بر پایه‌ای یک نوع موازنه تهدید اتفاق می‌افتد. وقتی‌که اسرائیل در وضعیت تهدید وجودی دائمی علیه خودش باشد، اساساً ایجاد بازدارندگی با اسرائیل در موقعیت امتناع قرار می‌گیرد و ما به‌سادگی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که مثلاً از یک عملیات نظامی ما به نقطه بازدارندگی برسیم.

من خواهم تبیین بیشتری از این جمله خودم داشته باشم و این بحث را یک مقدار متعین‌تر کنم. شما نگاه کنید، حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک‌جور شرارت است. این یک‌جمله‌ای شعاری نیست، این را ما در عمل می‌بینیم که اسرائیل به چنین کارهایی احتیاج دارد. موقعی که سیستم اطلاعاتی، نظامی و امنیتی به‌مثابه شالوده نظام حیات جمعی این رژیم در معرض خطر قرار می‌گیرد، دست به یک اقدامی می‌زند تا این رژیم احیاء بشود و با این توان ترور و وحشت‌افکنی، آن سیستم اطلاعاتی امنیتی‌شان را احیا بکنند. از طرف دیگر، موقعی که خودش را در وضعیت تهدید وجودی حس می‌کند، احتیاج دارد که آمریکا را در منطقه درگیر کرده و باج‌خواهی‌اش را از آمریکا بیشتر بکند.

رهبری در خصوص رژیم صهیونیستی تعبیری دارند که می‌گویند اینها یک باند تبهکار است. پس ما در واقع، با یک باند تبهکار روبروییم. ما باید تِرمینولوژی (Terminology) مفاهیم روابط بین‌المللی که حاکم بر روابط بین کشورها است را در مناسبات خودمان با گروه‌هایی که به آن شکل نیستند، تعمیم و تسری بدهیم.

یک مثالی که در این راستا می‌شود زد، بحث بازدارندگی با داعش است. آیا اساساً ما می‌توانستیم نقطه‌ای را برای بازدارندگی با داعش تعریف کنیم؟ داعش هم مثل رژیم صهیونیستی بقای خودش را در بحران‌آفرینی می‌بیند. این مسئله‌ای که می‌گویم شعاری نیست. شما در تاریخ عمر این رژیم که نگاه کنید، مدام و مستمر می‌بینید که در حال تولید این چالش است؛ به‌خاطر اینکه این تنها مقوم عنصر وجودی‌اش است.

بحث دیگری که مطرح است، مسئله عملیات ویژه است. عملیات ویژه یک مشکلی که در اینجا دارد این است که رژیم صهیونیستی یک پادگانی با مختصات خودش است؛ اساساً برای‌تان یک مقداری مشکل است که بتوانید تصور کنید که آنجا می‌شود عملیات ویژه نظامی کرد. البته ما آنجا حتماً شبکه اطلاعاتی داریم؛ ولی شبکه اطلاعاتی ما بیشتر ناظر به رصد است. شما نگاه کنید، دوتا پهپادی که حزب‌الله لبنان بلند کرده و تصویربرداری کرد، اینها قبلاً همه شناسایی شده بود. همچنین عملیات‌های سایبری که انجام می‌دهند، هرچند در فضای نت انجام می‌شود، ولی این حتماً با شبکه نفوذ در آنجا همراه است.

می‌خواهم بگویم یکی از دلایلی که ما نمی‌توانیم آنجا عملیات ویژه بکنیم، به‌خاطر ماهیت رژیم صهیونیستی است؛ وضعیت مرزها و ژئوپلیتیک خاصی که این رژیم دارد. دلیل دیگر هم این است که اساساً در دکترین ما تا الآن بحث عملیات‌های ویژه نبوده است و از الآن کم‌کم داریم به ضرورتش پی می‌بریم. می‌خواهم بگویم که وضعیت طبیعی ما و رژیم صهیونیستی این است.

در خصوص بحث حفاظت و اینکه آیا دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ما مقصر بودند یا نه و اینکه آیا ما یک اصول شناختی و سیاسی داشتیم یا نه، من یک مثالی بزنم. ببینید، الآن انگلیس ده‌ها کلاهک هسته‌ای دارد و آمریکا هیچ‌وقت از بابت کلاهک‌های هسته‌ای انگلیس نگرانی ندارد؛ سیستم پدافندی خود را هم در مرزهای آتلانتیک مستقر نکرده است. در عوض، نگرانی‌اش نسبت به کره شمالی خیلی جدی است؛ سیستم پدافندی آنجا دارد. حالا اگر یک روزی انگلیس به آمریکا حمله کند، آیا باید آمریکا را ملامت کرد؟ این مثال extreme and exaggerate (افراط و اغراق) است؛ چون می‌خواهم مفهوم را منعقد کنم. اگر یک روزی یک چنین اتفاقی بیفتد، آیا ما باید آمریکا را ملامت و سرزنش کنیم که چرا حواسش نبوده به اینکه انگلیس هم کلاهک هسته‌ای دارد؟ نه. اینجا نیز به نظر من اگر هم قصوری بوده، قصور بیشتر متوجه لایه‌های شناختی نظام است؛ از اینکه رژیم صهیونیستی اینقدر بخواهد جسورانه در تهران دست به عملیات تروریستی بزند.

 

 

آقای خراتیان، می‌خواهیم نظر شما را هم در ارتباط با بحث بازدارندگی با توجه به ماهیت ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی و هم در مورد احتمال قصور اطلاعاتی و امنیتی ما بدانیم. آیا ما قصور و ضعف داشتیم؟

 

  • بازدارندگی وابسته به شناخت و تصویری است که هر یک از دو طرف از توان و اراده خودش برای طرف مقابل ایجاد کرده است
  • گاهی با انجام یک سلسله اقدامات؛ می‌توانید دشمن را به مدت ۱۰ سال معطل انجام عملیات بگذارید
  • برای حفاظت از جان آقای اسماعیل هنیه، حتی ابتدائیات مسائل حفاظتی را هم رعایت نکردیم
  • نمی‌گویم نفوذ؛  اما امروز خطا، سهل‌انگاری و اهمال‌کاری برای ما واضح است
  • در برهه‌ای از تاریخ موبایل رئیس موساد را هک کردیم/ حتماً دشمن آسوده خاطر شده که دست به اقدامات متهورانه زده است

 

خراتیان: در لایه‌های بحث بازدارندگی باید ببینیم که مبنای محاسبه چیست؟ آن کسی که محاسبه می‌کند که اگر فلان اقدام را بکنم ممکن است ضربه حیاتی به من وارد بشود، یک انسان است؛ یک مقام ارشد اطلاعاتی و... . لذا تصویری که ساخته می‌شود، ذهنیت و جنس شناختی که از خطرات محتمل‌الوقوع این اقدام پیدا می‌کنیم، به‌شدت در تصمیمات ما دخالت دارد؛ حتی در میانه جنگ. وقتی در جلسه‌ای یک عده نشسته‌اند و راجع به اقدامی صحبت می‌کنند، عده‌ای مثلاً می‌گویند فلان‌جا را بزنیم و عده‌ای دیگر می‌گویند اگر فلان‌جا را بزنیم، ممکن است طرف هم فلان‌جا را بزند، یکی مخالفت می‌کند می‌گوید چرا باید فلان جا را بزند، او می‌گوید ببینید، یک شاهد و قرینه‌ای وجود دارد که آن عملیاتی که دفعه قبل انجام داد، هشداری بود که اینجا را ممکن است بزند، در اینجا شناختی از خطرات اقدام‌‌شان پیدا می‌کنند و آن را محاسبه می‌کنند که درواقع، بحث بازدارندگی مطرح است.

بنابراین، مفهوم بازدارندگی یک مفهوم بسیار سیال است. این مفهوم وابسته به شناخت و تصویری است که هر یک از دو طرف از توان و اراده خودش برای طرف مقابل ایجاد کرده است؛ اینکه یک طرف به رقیبش بفهماند که من چه تهدیدهایی را می‌توانم متوجه تو بکنم و چه پتانسیل‌هایی نهفته‌ای دارم که تا به‌ حال رو نکرده‌ام. این مسأله در میانه جنگ هم وجود دارد؛ یعنی دو طرف جنگ، چه در جنگ میدانی باشند و چه در جنگ سایه‌ها، می‌توانند برای خودشان بازدارندگی ایجاد کنند.

می‌خواهم بگویم حتی بالفرض که ماهیت دولت-ملتی رژیم صهیونیستی را در نظر نگریم و بگوییم اینها کاملاً مثل مافیا رفتار می‌کنند و حتی خود داعش‌اند، باز محاسبه می‌کنند که من اگر یک اقدامی را در تهران انجام بدهم، ممکن است ضرباتی به رؤسا و پایگاه‌های من متوجه شود و یک چنین خطراتی وجود دارد. این محاسبات را در ذهنیت طرف مقابل هم انجام می‌دهد که اگر این کار را کردیم، ممکن است ما با همین محاسبات، طرف مقابل را ده سال از یک‌سری اقدامات منصرف کنیم.

به عبارت دیگر، محاسبه می‌کند که به‌خاطر ضرباتی که قبلاً وارد کردیم، تغییراتی در نظام محاسباتی طرف به وجود آمده است که مثلاً ده سال هم یک اقدامی را انجام ندهد. علی‌رغم اینکه توان آن را داشته است، ولی آن را انجام نداده است؛ چون می‌داند ضرباتی را که بعداً دریافت می‌کند، بیشتر می‌شود.

مسأله بعدی راجع به این است که کسی که در معرض ترور است، درباره‌اش یک‌سری پروتکل‌های مرسوم حفاظتی وجود دارد و این یک‌سری چیزهای ابتدائیات است. اینکه مثلاً یک عده‌ای در تهران محاسبه‌شان این بوده که محال است رژیم صهیونیستی ترور آقای هنیه را انجام بدهد، اصلاً از بیخ حرف اشتباهی بوده است. بحث اینجاست که ما در مورد آقای هنیه ابتدائیات را هم رعایت نکردیم. یک زمان است که می‌گوییم آری، ما ابتدائیاتی را رعایت کردیم؛ اما در این مورد من وقتی از متخصص این حوزه، کسی که یک‌زمانی مسئول حفاظت شخصیت‌های هسته‌ای ما بوده و خودش مقام عالی‌رتبه حفاظتی است، سؤال کردم، گفت واضح و بیّن است که خطای وحشتناک صورت گرفته است. نمی‌گویم نفوذ؛ بلکه خطا، سهل‌انگاری و اهمال‌کاری وجود داشته است. یعنی حتماً یک اتفاقی در این سطح بیفتد تا یک عده باور کنند که خطر ترور جدی است. بعد از عملیات وعده صادق من این را چند جا عرض کردم که موساد برای رد کردن مرزهای نوینی در ترور می‌آید. حتی عرض کردم و گفتم که نهادهای حفاظتی باید آمادگی کامل و حداکثری داشته باشند؛ زیرا هر احتمالی وجود دارد.

الآن‌ هم عرض می‌کنم، اگر عملیات وعده صادق۲ اتفاق بیفتد، مفروض بگیریم که این عملیات بسیار موفقیت‌آمیز باشد و طرف مقابل هم بگوید من در عرصه نظامی غلط و اشتباه کردم و اصلاً تو راست می‌گویی و فلان و فلان، این هیچ تغییر بنیادینی در معادلات جنگ سایه‌ها ایجاد نمی‌کند؛ زیرا طرف برای لایه‌های بعدی ترور می‌آید. مگر اینکه احساس کند که در رفتار شما تغییراتی ایجاد شده است و شما نشان بدهید که ما آماده‌ایم؛ اگر بخواهید ادامه دهید، تا ته قضیه با شما می‌آییم. همان‌طور که در قضیه نظامی تا ته قضیه با شما می‌آییم، در جنگ اطلاعاتی هم تا ته قضیه می‌آیم. ما یک‌زمانی موبایل رئیس موساد را هک کردیم و می‌دانستیم جایش کجاست؛ یعنی می‌شد با آن اقدامات یک کارهایی را انجام داد. الآن که اسرائیل این احساس را نکرده است، در بحث ترور و این‌جور مسائل، اینقدر تجری می‌کند.

 

  • دیپلماسی و میدان فقط در ادبیات سیاسی کشور ما رایج نیست؛ در حماس نیز چنین رویکردی کاربرد داشت
  • سفر نتانیاهو به آمریکا؛ نقطه شروع بحران در منطقه شد
  • فضای حاکم بر مذاکرات عمان از جنس موازنه تهدید است
  • این سناریو و فرضیه را که طراحی و اجرای ترور آقای هنیه در این مقطع به این منظور بوده که می‌خواهند دولت آقای پزشکیان را دچار یک چالش و بحران در رابطه با غرب بکنند، خیلی درست نمی‌دانم
  • ممکن است ترور هنیه تهران، مسئولین ما را مجاب به حرکت به سمت عملیات ویژه و برون‌مرزی کند
  • تحولات نظام بین‌الملل ما را به سمتی برده که باید در دکترین خود تجدیدنظرهایی داشته باشیم

 

آقای جمشیدپور، می‌خواهم هم نظرتان را در مورد صحبت‌های آقای خراتیان بدانم و هم این سؤال را از شما بپرسیم که برخی از نخبگان نزدیک به جریان دولت چهاردهم آقای پزشکیان فرض‌شان بر این است که چون دولت جدید با رویکرد مذاکره با غرب روی‌کار آمده و یک مقداری رویکردش، حداقل در شکل، متفاوت‌تر از دولت قبل است، ترور هنیه دست‌اندازی برای دولت جدید در مذاکره ایجاد می‌کند و ممکن بود این ترور در دولت قبل انجام نشود، آیا این فرض درست است؟

جمشیدپور: البته من رد نمی‌کنم که اسرائیل طبیعتاً از بهبود روابط جمهوری اسلامی با اروپا یا غرب خیلی رضایت نداشته، ندارد و نخواهد داشت؛ اما به نظرم می‌آید که ما اگر بخواهیم روی این خط تحلیلی کار کنیم، یک‌کم به خطا و اشتباه رفته‌ایم. به نظرم این بیشتر مناسبتش با اتفاقات دیگری است:

یکی مذاکرات صلح قاهره است؛ فکر می‌کنم همین هفته گذشته قبل از ترور آقای هنیه بود که جلسه‌ای را خود رسانه‌های اسرائیلی روایت کردند که در آن رئیس شاباک یا شین بِت(سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل) مشتش را محکم کوبید که بالاخره تو می‌خواهی با حماس به یک توافقی برسی یا نه. جایگاهی که آقای هنیه در بحث مذاکرات داشت، یک جایگاهی ویژه‌ای بود. دو بحث میدان و دیپلماسی که در سال‌های اخیر در جمهوری اسلامی مطرح گردیده و از تفکیک این دو صحبت می‌کنند، در حماس نیز مطرح بوده است؛ اما در آنجا ویژگی آقای هنیه در بحث دیپلماسی و همین‌طور نفوذ کلامی که در عرصه میدان داشت، باعث شده بود که ایشان در هر دو عرصه دیپلماسی و میدان تأثیرگذار باشند.

به نظر من ترور ایشان از این جهت اثرگذار خواهد بود که احتمالاً مذاکرات را در یک فرایند مبهمی فرو خواهد برد. هرچند که یک کسی در مقاله‌ای که در هاآرتص نوشته است، گفته این اتفاقاً برعکس است. اما استدلال‌هایی که کرده زیاد قویی نیست؛ زیرا مدعی است که اتفاقاً زدن آقای هنیه به جهت پیش برد مذاکره با حماس بوده است. به نظرم این استدلال اصلاً قابل قبول نیست.

اتفاق دیگر هم بحث انتخابات آمریکا است. شما اگر به کرنومتر این بحرانی که اتفاق افتاده نگاه کنید، می‌بینید که بحران تقریباً از سفر آقای نتانیاهو به آمریکا شروع گردید. از این سفر بود که ماجرای‌های حدیده، مجدل شمس، ترور فؤاد شُکُر، بعد عملیاتی در عراق و در نهایت ترور آقای اسماعیل هنیه به وجود آمد. شما وقتی به این روند نگاه می‌کنید، انگار سفر نتانیاهو به آمریکا یک نقطه‌ای عزیمت و یک نقطه عطف (turning point) در این بحران است. اگر آن سفر را به لحاظ زمینه‌ای (contextual) نگاه کنید، برنامه نتانیاهو را تا حدی بروز و ظهور می‌دهد. در آن سفر اقدام غیر مترقبه‌ای ملاقات آقای نتانیاهو با ترامپ اتفاق افتاد که یک اتفاق غیر متعارفی بود. به‌نظر من زمینه ذهنی اقداماتی که ظرف این روزهای اخیر انجام‌شده را می‌توانید در این سفر یک مقداری ببینید.

 

 

من فکر می‌کنم که به‌بحران غلطیدن منطقه حتماً یک کارت امتیاز برای هم‌پیمان نتانیاهو در آمریکا خواهد بود. حالا این الزامی ندارد که قریب به یک جنگ منطقه‌ای باشد، نه؛ همین‌که شما منطقه را در یک وضعیتی ببینید که صلح و مذاکره در آن بسیار شکننده است، این به‌نظر من کافی است که دست ترامپ را در این بحران بیشتر ببینیم تا اینکه بخواهد یک منطقه‌ای باشد رو به صلح که بخواهد مذاکرات قاهره پیش برود. به‌خاطر همین، به‌ نظرم آن چیزی که می‌شود این اتفاق را به آن نسبت داد، هماهنگی با چنین وضعیتی است. خصوصاً اینکه الآن دولت جدیدی که سر کار می‌آید، مذاکرات مسقط را در پیش دارد. مذاکراتی که حداقل، علنی نیست.

آکسیوس گزارشی در خصوص این مذاکرات منتشر کرد که ما با کسی به اسم برت مک‌گورک در آنجا داریم مذاکره می‌کنیم. ولی نکته اینجا است که فضای حاکم بر مذاکرات عمان بیش از اینکه از جنس فضای همکاری‌های لیبرالیستی باشد، از جنس موازنه تهدید است. ببینید، آن موقعی که آقای فخری‌زاده را ترور کردند، فکر کنم در دوره انتقالی ترامپ به بایدن بود؛ یعنی بایدن رأی آورده بود، ولی هنوز دولتی در دست نداشت. وقتی آقای فخری‌زاده را زدند، در جامعه یک تصور عمومی شکل گرفته بود که این یک پلان صهیونیستی است برای اینکه کار بازگشت دولت دموکرات جدید در آمریکا را سخت‌تر کند و اگر ایران پاسخی بدهد، عملاً بازی در زمین دشمن است.

این صحبت در آن مقطع می‌توانست درست باشد؛ به‌خاطر اینکه برجام اساساً محصول یک فضای همکاری‌جویانه بین ایران و غرب بوده است. اما الآن مذاکراتی که در عمان صورت می‌گیرد، اگرچه جزئیاتش را شاید نشود خیلی باز کرد، ولی فضایش فضایی نیست که ما بخواهیم با هم همکاری بکنیم و در آن یک دنیای مثلاً نویدبخش و یک چشم‌انداز مثبتی در روابط ایران و غرب به وجود آید. این مذاکرات از این جنس است که شما به ما امتیاز بدهید، به‌اصطلاح، دو سه تا تحریم چرب را بردارید و ما هم در عوض، مثلاً عملیات‌هایی را متوقف می‌کنیم یا اعلام نمی‌کنیم و یا هرچیزی دیگر. به‌خاطر همین، من عملاً این سناریو و فرضیه را که طراحی و اجرای ترور آقای هنیه در این مقطع به این منظور بوده که می‌خواهند دولت آقای پزشکیان را دچار یک چالش و بحران در رابطه با غرب بکنند، خیلی درست نمی‌دانم و این را یک سناریو و فرضیه‌ای جدی نمی‌بینم. هرچند که عرض کردم آنها خیلی بدشان هم نمی‌آید که این مسئله به‌عنوان اثر و side effect (عوارض جانبی) ‌آن بروز کند؛ بالاخره دولت آقای پزشکیان الآن در اولین روزهای کار خود دچار یک بحران شده است. اما این مسئله واقعاً چقدر می‌تواند یک مسئله‌ای بنیادین باشد، به نظرم محل تردید است.

درباره فرمایشات آقای خراتیان هم باید گفت که کاملاً درست است. نهادگراها در بحث اقتصادی و توسعه این بحث را مطرح می‌کنند که شما براساس نیازها و ضرورت‌های تاریخی به سمت ساخت نهادهایی حرکت می‌کنید؛ مثلاً بحث موشکی ما موقعی مورد توجه جدی قرار گرفت که آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و ما احساس تهدید کردیم. درعین‌حال، پیشرفت‌هایی هم از دوره جنگ در زمینه موشکی داشتیم که آن‌هم بعد از این بود که احساس کردیم دنیا حاضر نیست بر سر خرید تسلیحات و مدرن کردن تجهیزات ماشین رزم با ما همکاری بکند. در آن موقع ما هنوز با تانک چیفتن پنجاه سال پیش باید به جنگ ارتش‌های نوین می‌رفتیم. بودجه ما هم که محدود بود و نمی‌توانستیم از کشورهای دنیا کمک‌های مالی بگیریم. در نتیجه، ما به سمت جنگ‌های نامتقارن (asymmetric wars) حرکت کردیم و درواقع، می‌خواستیم در قالب آن، بازدارندگی خودمان را سازمان‌دهی بکنیم. امروز به نظر می‌آید که در این زمینه یک پیشرفت‌هایی داشتیم.

بحث عملیات ویژه هم همین است؛ چه‌بسا اتفاقی که چند روز پیش در تهران افتاد یک نقطه عطف (turning point) و یک نقطه عزیمتی باشد برای آن عملیات‌های ویژه و برون‌مرزی ما که مدنظر آقای دکتر خراتیان است. عملیات‌های برون‌مرزی ما از اواخر و اواسط دهه هفتاد تعطیل شد؛ یعنی ما رفتیم سر بحث منافقین معامله کردیم و می‌خواستیم هم نظام جهانی یک خودش آمدگویی به ما داشته باشد و هم اینکه قبل از این، عملیات‌های ویژه خودش تبدیل به ساختار نفوذ و بحران‌آفرینی در سیاست خارجی ما شده بود. این عملیات روابط ما با اروپا را در دوره آقای هاشمی رفسنجانی دچار چالش کرد؛ یعنی ما یک‌چیزی را عملاً که خیلی استفاده نداشت تعطیل کردیم.

کارلوس یکی از کسانی بود که عملیات ویژه و تروریستی انجام می‌داد و اتفاقاً زندگی او را سریال درست کرده‌اند. در قسمت‌های پایانی این سریال می‌بینید که کارلوس را در روزهای آخر زندگی‌اش کسی گردن نمی‌گیرد؛ یعنی نه سوریه حاضر بود میزبانش باشد، نه ایران، نه عراق و نه هیچ‌کس دیگری. لذا مجبور شد به سودان برود و در آنجا فرانسه دستگیرش کرد.

حتی در دوره اوایل سال‌های هزاره، موقعی که آقای خاتمی رئیس‌جمهور بودند و به لبنان تشریف بردند، وقتی که از ایشان در خصوص حمایت ایران از حزب‌الله لبنان سؤال می‌شد، آقای خاتمی می‌گفتند که حزب الله یک واقعیت لبنانی است و حمایت ما از حزب‌الله حمایت معنوی است. می‌خواهم بگویم که فضای دنیا عوض شده است؛ از آن فضای همکاری‌های اواسط دهه ۹۰ که همه می‌خواستند در آن فضا باشند، فاصله گرفتیم و ضرورتی هم تا الآن احساس نکردیم. اما الآن چه‌بسا این ضرورت باعث بشود که ما در دکترین امنیت ملی خودمان مسئله‌ای را که آقای خراتیان به‌درستی می‌گویند، لحاظ کنیم.

 

 

  • قبل از ترور اسماعیل هنیه هم قرار نبود با آمریکایی‌ها به توافق محیرالعقولی برسیم که یک مرتبه کان لم یکن شده باشد
  • نتانیاهو مابه‌ازای انعطاف در جنگ غزه، امتیازات بیشتری از آمریکایی‌ها در قبال ایران و حزب‌الله گرفته است
  • گفت و گو درباره ایران و حزب‌الله؛ یکی از اهداف مهم سفر نتیانیاهو به آمریکا بود
  • تصور اینکه واشنگتن از صبح تا شب به توافق با ما فکر می‌کند خوش خیالی است
  • برخلاف تصور، افزایش تنش‌ها باعث افت قیمت جهانی نفت شده است
  • جنگ در خاورمیانه تا زمانی که اثر وضعی در اقتصاد آمریکایی‌ها نداشته باشد از اهمیت بالایی برای آنان برخوردار نیست
  • حتی موضوع سقط جنین در ذهن رای‌دهنده آمریکایی اهمیت بالاتری از جنگ و درگیری دارد
  • ممکن است تشدید درگیری‌ها و افزایش قیمت نفت؛ باعث توقف رشد آرائ خانم هریس و پیش افتادن ترامپ باشد
  • توافق ایران با عربستان به وساطت چین، یک خطای راهبردی بود
  • احساس امنیت آمریکایی‌ها از در امان بودن میادین نفتی جنگ غزه را طولانی کرد
  • چک سفید امضای امنیتی بدون هیچ عایدی که چین از ما گرفت و به عربستان تحویل داد، منطقه را به این روز رسانده است
  • اگر آن توافق نبود شاید هرگز هفتم اکتبری نیز اتفاق نمی افتاد

 

آقای خراتیان، می‌دانید که در دوره بایدن ارتباط‌مان ما با جهان نسبتاً بهتر بود. فرض این است که اگر بایدن باشد، برای ما تعامل با نظام جهانی راحت‌تر است و ممکن است یک توافق نانوشته‌ای بین ایران در پاسخ به اتفاقی که در تهران افتاده، انجام بشود. اساساً آیا پاسخ ایران تأثیری در انتخابات ۸۰ روز آینده آمریکا دارد؟

خراتیان: ابتدا نکاتی راجع به آن سؤالی که از ایشان کردید، عرض بکنم و بعد پاسخ این سؤال‌تان را عرض خواهم کرد.

اولاً این تحلیلی که راجع به ترور آقای هنیه در ایران است که ما تصور بکنیم اسرائیل فقط به‌خاطر اینکه حال دولت آقای پزشکیان را بگیرد این عملیات را انجام داد، ایشان درست فرمودند که این تصور درست نیست.

ثانیاً، این مسئله‌ای که آمریکایی‌ها قرار بوده با ما یک معامله‌ای خیلی بزرگی بکند و این قضیه ترور هنیه یک‌دفعه آن را کأن لم یکن کرد، نیز درست نیست. همان‌طوری که آقای دکتر به‌درستی اشاره کردند، نتانیاهو وقتی به آمریکا رفت کاملاً مشخص است که چراغ‌های سبزی را ناظر به پرونده ایران دریافت کرده بود. الآن اگر از آمریکایی‌ها سؤال کنید آیا با این شیوه ترور و به این شکل گل‌درشت و خشن در تهران موافق بودید، ممکن است بگویند نبودیم؛ اما قبل از سفر آقای نتانیاهو تمام مقامات اسرائیلی، نه‌فقط نتانیاهو، بلکه افرادی مثل لیبرمن که رقیب ایشان است و خیلی از مقامات دیگر، می‌گفتند ما به‌جای پرونده ایران باید یک صحبت جدی با آمریکایی‌ها داشته باشیم و اصلاً تیم امنیتی آمریکا و اسرائیلی‌ها قرار بود بنشینند راجع به پرونده حزب‌الله و ایران به شکل جدی صحبت بکنند. آقای نتانیاهو وقتی‌که رفت با خانم هریس صحبت کرد، خانم هریس بعد از صحبتش گفت که ما راجع به ایران و حزب‌الله با هم صحبت کردیم، صراحتاً این را گفت؛ یعنی ایران و حزب‌الله یک موضوع جدی در این مذاکرات نتانیاهو بوده است. احتمالاً قرار بر این بوده که در ازای انعطاف نتانیاهو در پرونده جنگ غزه، ایالات متحده به اسرائیل بسط‌ید بیشتری را نسبت به ایران و حزب‌الله بدهد.

لذا این تصور که مثلاً مذاکرات ما با برت مک‌گورک یا کسانی مثل ایشان خیلی تعیین‌کننده است، درست نیست. همین آقای برت مک‌گورک در جلسه‌ای که اخیراً در امارات با آقای عبدالله بن زاید در حضور آقای ران درمر، دست راست نتانیاهو در حوزه سیاست خارجی داشتند، معامله‌ای را پیش می‌برد که حزب‌الله و ایران وجه‌المصالحه‌ای این معامله بود.

علت عصبانیت اخیر آقای بایدن از نتانیاهو که در تلفن به او گفته من را مسخره نکن یا من را دست نینداز و حتی تعبیری تندتری هم استفاده کرده: من را خر نکن، این بود که آقای نتانیاهو احتمالاً قول‌هایی داده که مثلاً شما بگذارید من یک‌سری عملیات‌هایی را در بیروت و تهران انجام بدهم، آنوقت در قضیه‌ای غزه انعطاف نشان می‌دهم، اما به قولش عمل نکرده است. دعوای اخیر در کابینه اسرائیل هم مال همین بوده است؛ بارنیا رئیس موساد گفته که بالاخره این فرصت‌ها تا ابد باقی نمی‌ماند و رونن بار رئیس شین بت نیز گفته بالاخره می‌خواهی یا نمی‌خواهی؟ تکلیف ما را مشخص کن. نتانیاهو هم مشت خود را روی میز کوبیده و گفته شما عوض اینکه به من فشار بیاورید، بروید فلان کار را انجام دهید؛ به تعبیری، شما یک‌مشت ترسویی هستید که نمی‌گذارید من کارم را انجام بدهم.

بعد هم خبر آمد که اصلاً قضیه عادی‌سازی با سعودی روی هوا است که این یک ضربه‌ای کاری به آقای بایدن است. بایدن می‌خواهد جنگ غزه را تمام کند؛ یعنی یک میراثی از خودش به‌جا بگذارد که بگویند وی جنگ غزه را تمام کرد و عملاً عادی‌سازی را در دوره خودش محقق کرد. آقای نتانیاهو نیز روی آقای ترامپ حساب کرده که این کار انجام بشود.

می‌خواهم بگویم که الآن اگر ما برویم به آمریکایی‌ها بگوییم سلام علیکم، آنها می‌گویند علیکم السلام، ولی برو ته صف؛ ما الآن در اولویت اول آنها نیستیم، ته صفیم. اینکه ما فکر کنیم در قضایای مورد نظر آمریکا ما خیلی نقش مهمی داریم و واشنگتن همه‌اش از صبح تا شب به معامله با تهران فکر می‌کند، به این معنی نیست.

در مورد سوال شما نسبت به بحث انتخابات آمریکا باید این را تفصیل کرد که چه تأثیری می‌تواند داشته باشد:

یک موقع شما می‌گویید اگر ما بزنیم، اسرائیل هم می‌زند و جنگ در حد محدود باقی می‌ماند؛ یعنی فقط بخش نظامی دو طرف درگیر می‌شوند و ما پایگاه نظامی‌شان را می‌زنیم، او هم پایگاه نظامی ما را می‌زند، ما دوباره پایگاه نظامی او را به شکل بدتری می‌زنیم، او هم پایگاه نظامی ما را می‌زند؛ یعنی به‌قول‌معروف در این نردبان تشدید (ladder of escalation)، فقط بخش‌هایی نظامی با هم درگیر می‌شوند و در این درگیری تا یک‌جایی می‌رویم و بعد متوقف می‌مانیم. این به‌خودی‌خود تغییری در محاسبات ایجاد نمی‌کند. چیزی که ممکن است تغییر ایجاد بکند این است که اینقدر بالا برویم و این اتفاق آنقدر شدید بشود که وارد جنگ‌های مدنی بشویم؛ یعنی ساحت‌های مدنی دو طرف هدف قرار بگیرد.

یک عده‌ای مطرح می‌کنند که مثلاً اسرائیل ممکن است نیروگاه‌ها یا پالایشگاه‌های مهم ما را بزند، آن‌وقت سؤال این است که در آن صورت تهران چه‌کار می‌کند؟ ممکن است تهران به سمت جنگ فراگیر حرکت بکند؛ یعنی نیروهای زمینی ما وارد عمل بشوند. آمریکایی‌ها هم قبلاً به اسرائیلی‌ها گفتند حواس‌تان باشد که اگر با حزب‌الله زمینی درگیر شدید، تهران گفته که من این آمادگی را دارم تا ده‌ها هزار یمنی و ده‌ها هزار عراقی را وارد جنگ کنم؛ یعنی شما تنها با حزب‌الله مواجه نمی‌شوید بلکه همه اینها به نیت اشغال جولان و الجلیل می‌آیند و جنگ این شکلی می‌شود.

بعد، اتفاقی که می‌افتد این است که مسائل و معادلات ما با عربستان تحت‌الشعاع این وضعیت قرار می‌گیرد؛ ممکن است انصار الله شروع به زدن پایگاه‌های نفتی کند. می‌دانید که الآن برخلاف اینکه تنش‌های ژئوپلیتیک بالا رفته است، قیمت نفت سقوط کرده است؛ دلایلی هم دارد که حالا نمی‌خواهم وارد جزئیاتش بشوم، ولی به طور کلی، یک مقدارش به اتفاقات وال‌استریت و رفتار سعودی برمی‌گردد. اگر انصارالله به پایگاه‌های نفتی حمله کند و یک‌دفعه ترند نفت تغییر کند و قیمت نفت نزدیک صد دلار برود، از لحاظ ذهنیتی اثری روی وال‌استریت می‌گذارد. وال‌استریتی که آماده کاهش نرخ بهره فدرال ریزرف است و مسأله اقتصاد برای رأی‌دهنده آمریکایی به‌شدت مهم است؛ یعنی در شرایطی که خانم هریس بعد از اتفاقاتی که پیش آمد و بایدن حزب را متحد کرد پشت ایشان، یک تکانه‌ای (momentum) خوبی پیدا کرده است، اگر در پمب بنزین‌ها قیمت نفت بالا برود، یک‌دفعه ترمز خانم هریس را می‌کشد و آقای ترامپ را ممکن است جلو بیندازد.

براین‌اساس، اگر تنش‌های بین ما و اسرائیل منجر به تغییرات جدی در بازار نفت و بازارهای مالی جهانی بشود، تأثیراتش را به این شکل روی انتخابات آمریکا می‌گذارد. بحث جنگ فی‌نفسه در ذهنیت رأی‌دهنده آمریکایی وزنی ندارد، تا زمانی که اثرش در اقتصاد آمریکا ظاهر بشود. موضوع جنگ و کشمکش (war and conflict) در ذهن رأی‌دهنده دموکرات تقریباً موضوع دهم است، در ذهن کلیت و میانگین رأی‌دهنده آمریکایی، موضوع ششم یا هفتم است و در ذهن رأی‌دهنده جمهوری‌خواه موضوع چهارم است؛ یعنی مسائلی چون اقتصاد، مهاجرت و حتی سقط جنین بعضاً می‌آیند بالاتر از این قرار می‌گیرند. اگرچه این اهمیت یک مقداری بالا و پایین دارد ولی، فی‌نفسه معادلات آمریکا را عوض نخواهد کرد. آمریکا از این لحاظ نگران است که در نتیجه جنگ مسائل اقتصادی‌شان تحت تأثیر قرار بگیرد. ممکن است بگوید آنقدر سر هم بزنید تا زمانی که به بازارهای مالی و نفتی تأثیر نگذارد. به‌محض اینکه احساس کنند که این اتفاق می‌افتد، شروع می‌کنند به تلاش کردن برای ختم جنگ؛ اگر می‌خواستند برای ختم جنگ مثلاً یک توان بگذارند، آن‌وقت ده توان می‌گذارند.

اینکه ما در بعضی جاها گفتیم که معامله پکن و آن چیزی که بین ما و سعودی اتفاق افتاد، یک خطای فوق راهبردی بود، یکی از دلایلش همین است؛ یعنی احساس امنیتی که واشنگتن از میادین نفتی دارد باعث شد این جنگ اینقدر طول بکشد. اگر انصار الله این جنگ را به سمت میادین نفتی می‌برد، این جنگ غزه در ماه دسامبر یا نوامبر تمام می‌شد. معامله پکن خیلی اشتباه بزرگی بود؛ یعنی در تاریخ باید این را بنویسند که در معامله‌ای که ما با عربستان با وساطت چین انجام دادیم چه خطای بزرگی کردیم. الآن این امضای چک سفید امنیتی باعث تمام این اتفاقات شده است.

جمشیدپور: بدون هیچ عایدی.

خراتیان: بدون هیچ عایدی مشخص. شاید اگر آن اتفاق نبود، من می‌توانم بگویم که اصلاً هفت اکتبری هم اتفاق نمی‌افتاد؛ چون آن اتفاق حتی زمینه معامله عادی‌سازی را فراهم کرد. من حتی به‌جرئت این را می‌گویم که روزهای منتهی به هفت اکتبر محمود عباس امتیازات عجیب‌وغریبی به اسرائیلی‌ها می‌داد که اگر آن امتیازات تثبیت می‌شد، دیگر از فلسطین چیزی باقی نمی‌ماند. اینکه حماس ممکن است مدت‌ها روی این عملیات برنامه‌ریزی می‌کرد بماند، ولی اینکه به این نتیجه برسد که با تمام این هزینه‌ها، این اقدام را انجام بدهد، ماحصل روندی بود که در چند ماه منتهی به اکتبر، شاید از ماه آوریل یا از ماه مارس سال ۲۰۲۳ اتفاق افتاد و اینها دیدند اگر کاری نکنند، دیگر هیچ‌چیز از خاک‌شان باقی نمی‌ماند.

 

 

 آقای جمشیدپور، ضمن اینکه می‌خواهیم نظر شما را بشنویم، جمع‌بندی هم بکنید.

 

تصور می‌کنیم بعد از واکنش قطعی ایران، بحران روند نزولی پیدا خواهد کرد

 

جمشیدپور: می‌خواهم در حاشیه صحبت‌های ایشان یک نکته‌ای خیلی کوچک بگویم و آن اینکه پیوست دیپلماتیک ما در مسائل خارجی ضعیف است؛ یعنی ما اینجا باید یک فکر اساسی بکنیم. اینکه به قول آقای دکتر، شما رفتید چک سفیدامضا دادید، باید بگویید که آنجا در عمل چه‌کار کردید؟

من تصور می‌کنم که مبدأ رفتار، ساختار نظام بین‌الملل است. اگر کسی براساس تصور ذهنی خودش رفتاری را انجام بدهد که مناسبات ساختار نظام بین‌الملل آن را حفظ (protect) و حمایت (support) نکند، آن ساختار در نهایت او را مهار خواهد کرد؛ مثل کاری که صدام در حمله به کویت کرد. می‌خواهم بگویم بازی تمام نشده است و من فکر می‌کنم که آمریکا به‌واسطه رقابت‌های جهانی که با اروپا، روسیه و چین دارد که خیلی از این رقابت‌ها در گروه‌های مختلف دفاعی (advocacy) سیاست خارجی آمریکا دارای مدافعین و پایش‌گرانی است، شرایطی را به وجود آورد که ما به سمت یک جنگ فراگیر در منطقه برویم. این احتمال بسیار پایین است.

تصور می‌کنم که بعد از پاسخ و عملیات احتمالی ایران که البته الآن بعد از حملات وعده صادق ما دیگر از پاسخ ایران مطمئنیم، این روند تصاعد بحران، نزولی بشود؛ یعنی حداقل این رشد تصاعدی بحران به سمت نزولی شدن حرکت کند؛ زیرا دلالت‌های ساختاری ایجاب نمی‌کند که ما به سمت یک جنگ گسترده بیرویم. گفت و گوی تلفنی آقای بایدن و نتانیاهو که پایگاه خبری آکسیوس آن را منتشر کرد -حالا اگر درست باشد؛ بیانگر این بود که بایدن خیلی علاقه‌ای به همراهی با فضای تشدید بحران ندارد. اینجا باز چمن دیپلماتیک (diplomatic grass) اهمیت پیدا می‌کند؛ فعالیت دیپلماتیک ما باید بیاید مانع بشود از اینکه ضربه دوم اسرائیل گسترده باشد و ما باید بتوانیم این را از طریق بحث‌های دیپلماتیک محدود کنیم.

مشاهده خبر در جماران