در گفت وگو با جماران؛
محمود شوری: موضع چین در قبال جزایر سه گانه ایرانی نوعی امتیازدهی کم هزینه یا بی هزینه برای کسب یک منفعت بزرگتر است/ رفتار پکن با تهران براساس بازی قدرت و منافع است/ نباید اجازه می دادیم سایر کشورها احساس کنند ما هیچ حق انتخابی نداریم
ما در مسیری که انتخاب کردیم با یک تنهایی استراتژیک مواجه هستیم که عملا چندان امکان اینکه بتوانیم رابطه ای با سایر قدرت های بزرگ، به گونه ای که آنها حاضر به پرداخت هزینه برای ما باشند، برقرار کنیم نداریم. باید با این سختی بحث تنهایی استراتژیک کنار آمده و سعی کنیم فقط از هزینه های آن با شیوه های مختلف بکاهیم.
پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: جمهوری خلق چین باز هم با روایت امارات متحده عربی درباره مورد مناقشه بودن مالکیت جمهوری اسلامی ایران بر جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی همراه شد. در بند ۲۶ بیانیه مشترک پایانی میان دو کشور چین و امارات، ادعای ارضی امارات بر جزایر سهگانه تکرار شده است.
در این بیانیه آمده است: «چین از تلاشهای امارات متحده عربی برای حل مسالمتآمیز موضوع جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی «از طریق مذاکرات دوجانبه منطبق با قواعد حقوق بینالملل و حل و فصل این موضوع براساس روشی دارای مشروعیت بین المللی حمایت میکند.» چین پیش از این نیز سابقه همراهی با امارات در این باره را داشته است.
پس از انتشار این بیانیه، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران سفیر چین را احضار و نسبت به «حمایت مکرر» پکن از «ادعاهای بیاساس» امارات اعتراض کرد. در بخشی از این بیانیه امده است که «با توجه به همکاری راهبردی تهران و پکن، انتظار میرود که دولت چین موضع خود را در این زمینه بازبینی کند.» البته این احضار و ابراز دیپلماتیک گلایه هم چندان مورد توجه طرف چینی قرار نگرفت و ساعاتی پس از انتشار خبر آن، سخنگوی وزارت خارجه چین با توصیف موضع این کشور در این مورد به عنوان «موضعی ثابت»، بار دیگر خواستار «حل اختلافات» ایران و امارات متحده عربی از طریق گفتگو و مشورت شد. مائو نینگ در یک نشست مطبوعاتی در پاسخ به سوالی در مورد اعتراض ایران گفت که موضع پکن تغییر نمیکند و «محتوای مربوطه در بیانیه مشترک چین و امارات متحده عربی با موضع چین مطابقت دارد.
چرا چین در کنار روسیه به عنوان کشورهایی که تهران مدعی رابطه خاص با آنها است امضای خود را پای چنین بیانیه هایی ثبت می کنند؟ جمهوری اسلامی ایران در برابر این رویکرد چه ابزارها یا اهرم های فشاری دارد؟ آیا اساسا ایران در وضعیت کنونی آن در جایگاهی قرار دارد که بتواند از وجود این اهرم ها در برابر چین و روسیه سخن بگوید؟ ضعف سیاستگذاری ما در حوزه سیاست خارجی کجاست که چنین رفتارهایی را با ایران به امری کم هزینه برای کشورها تبدیل کرده است. پرسش هایی از این جنس را با محمود شوری تحلیلگر مسائل بینالملل و معاون اندیشکده ایران و اوراسیا (ایراس) در میان گذاشتیم :
در چند روز اخیر دوباره شاهد همراهی چین با امارات متحده عربی در بحث جزایر سه گانه بودیم. چین پیش از این نیز سابقه همراهی با امارات در این باره را داشته است. ساده ترین سوال این است که چرا چین با وجود اتخاذ یک رویکرد عدم تقابلی در سیاست خارجی و بازی با همه بازیگران مطرح در این منطقه، اصرار بر تثبیت امضای خود پای چنین بند ضدایرانی را دارد؟
البته چین یا روسیه اصراری بر امضاء کردن چنین بیانیه هایی ندارند، اما نوع تعاملات آنها با کشورهای عربی از یک سو و سیاست امارات در تبدیل این موضوع به بخشی از الزامات همکاری با طرفهای ثالث از سوی دیگر و در عین حال بی هزینه بودن اتخاذ چنین مواضعی از سوی طرفهای ثالث باعث شده است که کشورهایی مانند چین یا روسیه علیرغم روابط دوستانه با ایران از این موضوع به عنوان یک امتیاز کم هزینه در روابط خودشان با کشورهای عربی استفاده کنند. به یک تعبیر دیگر، امارات و کشورهای عربی این موضوع را تبدیل به یک برگ امتیاز برای خود کرده اند و سایر کشورها می توانند با کمترین هزینه این امتیاز را در اختیار آنها قرار دهند. چین و البته روسیه این برگ امتیاز را در ازای منافعی که کسب می کنند، در اختیار امارات متحده عربی قرار می دهند. در واقع موضع چین از منظر دشمنی با ایران یا الزاما پذیرش ادعای امارات نیست بلکه بیشتر نوعی امتیازدهی کم هزینه یا بی هزینه برای کسب یک منفعت بزرگتر است.
منظور شما این است که چین و روسیه در یک برآورد هزینه و فایده به این نتیجه میرسند که بهتر است با روایت امارات همراه شده و منفعتی کسب کنند و همزمان می دانند که ایران نمی تواند بابت این همراهی هزینه چندانی را به آنها تحمیل کند؟
بله، سایر کشورها سعی می کنند منافع خود را بیشتر بر جذب این امتیازها و فرصت ها متمرکز کنند. اکنون فرصت جدیدی برای چینی ها ایجاد شده تا بتوانند این سطح از رابطه را با کشورهای عربی برقرار کنند. در گذشته این فرصت و امکان برای چینی ها نبود که بتوانند در حوزه های همکاری اقتصادی، استراتژیک و نظامی-امنیتی با کشورهای عربی چنین ارتباطی برقرار کنند. برای تثبیت و تحکیم چنین وضعیتی ترجیح چین این است که به رغم آگاهی از موضع و واکنش ایران این امتیاز را به امارات بدهد. به عبارت دیگر، ما همچنان با موضوع بازی قدرت و منافع مواجه هستیم، کشورها براساس میزان قدرتی که دارند مورد ارزیابی قرار می گیرند و همه کشورها بر اساس منافع خود با کشورهای دیگر تعامل می کنند.
پس از صدور بیانیه اخیر، جمهوری اسلامی ایران بلافاصله سفیر چین در تهران را احضار و مراتب اعتراض را ثبت کرد. می دانیم که پیش از صدور این بیانیه هم تهران تلاش کرده بود مانع از درج مجدد این بند در بیانیه مشترک میان چین و امارات از طریق رایزنی های دیپلماتیک با پکن شود که موفق نشد. فکر می کنید دستگاه دیپلماسی کشور باید برای مقابله با این مسئله چه سیاست اجرایی و اعمالی نه صرفا بیانیه و احضار سفیر را در پیش بگیرد؟
متأسفانه ما چندان حق انتخاب زیادی در این زمینه نداریم. یا باید به سمت اقدام های جدی تر برای هزینه ساز کردن رفتارهایی که از سوی کشورهایی چون چین و روسیه رخ می دهد، حرکت کنیم یا در همین سطح فقط یک اعلام مخالفت کنیم و امیدوار باشیم که شرایط در آینده به گونه ای رقم نخورد که این تلاش امارات برای بین المللی کردن مسئله جزایر سه گانه تبدیل به یک امر حقوقی و بین المللی در سطح وسیع شود.
ما در مسیری که انتخاب کردیم با یک تنهایی استراتژیک مواجه هستیم که عملا چندان امکان اینکه بتوانیم رابطه ای با سایر قدرت های بزرگ، به گونه ای که آنها حاضر به پرداخت هزینه برای ما باشند، برقرار کنیم نداریم. باید با این سختی بحث تنهایی استراتژیک کنار آمده و سعی کنیم فقط از هزینه های آن با شیوه های مختلف بکاهیم. بخشی از این تلاش برای کاستن از هزینه در راستای دیپلماسی آشکار (احضار سفیر و صدور بیانیه اعتراضی) و بخشی هم در قالب دیپلماسی پنهان می تواند دنبال شود.
با این توصیف شما، این دیپلماسی آشکار و حتی رایزنی های پنهان هم نمی تواند چندان در ممانعت از تکرار این ماجرا تاثیرگذار باشد؟
بله، همه این تلاش ها زمانی تأثیرگذار خواهد بود که ما از میزانی از ارزش استراتژیک برخوردار شویم که کشورهای دیگر نتوانند به راحتی منافع ایران را نادیده بگیرند. اینکه ایران با تمامی ظرفیت های ژئوپلیتیک و اقتصادی در یک طرف و کشورهای عربی با تمام ظرفیت های ژئوپلیتیک و اقتصادی در سوی دیگر قرار بگیرند، طبیعتا یک نابرابری به نفع طرف مقابل را ایجاد می کند.
نکته ای که اینجا باید تأکید کنم این است که ما حتما باید مراقب باشیم که طرف مقابل را هم در مقام این انتخاب کردن و تثبیت این رویارویی قرار ندهیم. اینکه به کشوری مانند چین یا روسیه بگوییم یا ما یا کشورهای عربی، دستاوردی برای ما نخواهد داشت. مهم ترین کار اصولی که باید انجام بدهیم، افزایش ارزش های استراتژیک ایران است.
به نظر شما اهرم های مقابله با مثل ایران در برابر این اقدام چین چیست؟ به عنوان نمونه برخی از ضرورت بازی ایران با کارت تایوان سخن می گویند. اساسا چنین استراتژی از سوی ایران می تواند تاثیری در تغییر رویه چین در خصوص جزایر سه گانه داشته باشد ؟
چندان با این ایده ها موافق نیستم. در حال حاضر ظرفیت و امکان این را نمی بینم که ما بتوانیم از ابزارهای مشابه مثلا در قبال چین و روسیه استفاده کنیم. نکته اینجا است که استفاده از چنین ابزارهایی زمانی کارآمد است که در طرف مقابل درد یا هزینه ایجاد کند، اما توسل ما به چنین رویه ای نه تنها چنین هدفی را محقق نمی کند بلکه تاثیر منفی بر این رابطه نه چندان مستحکم ما با چین و روسیه هم می گذارد. ما باید بتوانیم تبعات تنهایی استراتژیک خود را مدیریت کنیم.
ما می دانیم که سطح رابطه تجاری چین با امارات بسیار بیش از ایران است و طبیعتا وابستگی اقتصادی پیوستگی سیاسی نیز برای کشورها به ارمغان می آورد. با توجه به شرایطی که ایران همواره در افت و خیز تحریم های امریکا و تحریم های بین المللی قرار داشته ایا اساسا می توان از پکن انتظار داشت که در برابر خواسته امارات در این بند مقاومت کند؟
در نتیجه یک واقعیت ژئوپلیتیک جدید، چین روز به روز امکان و ظرفیت نفوذ، تأثیرگذاری و تعامل خود با کشورهای عربی را افزایش داده است. به هر حال این وضعیت شاید ده سال قبل قابل تصور نبود، ولی اکنون تحت تاثیر مسائل مختلفی که در سطح بین المللی رخ داده ، چینی ها این امکان را پیدا کرده اند که با کشورهای عربی این میزان از تعامل را برقرار کنند. کشورهای عربی به ویژه کشورهای قدرتمند تر این بلوک، مانند امارات و عربستان از یک سو و چین از سوی دیگر، به موضوع توسعه و پیشرفت ها و تعامل های اقتصادی توجه دارند. به همین دلیل این منافع تجاری و اقتصادی طبیعتا برای هر دو آنها در اولویت قرار دارد.
در نتیجه تحولات ناشی از جنگ روسیه در اوکراین، طرح بلندپروازانه کمربند – راه چین با چالش هایی روبرو شده است. در نتیجه چینی ها نمی توانند این طرح را آنگونه که در سال 2013 در نظر داشتند از مسیرهای جاده ای و زمینی دنبال کنند. لذا بر استفاده از راه های مواصلاتی دریایی و همکاری با کشورهای این حوزه متمرکز شده اند.
در وهله نخست یک نگاه اقتصادی تجاری میان دو طرف وجود دارد که آنها را متقاعد به این همکاری گسترده تر می کند. سطح این همکاری ها روز به روز افزایش پیدا می کند. سال 2022 اجلاس سران کشورهای عربی – چین برگزار شد و قرار است که سال 2026 نیز دومین دور این اجلاس برگزار شود. دهمین اجلاس در سطح وزرای خارجه هم برگزار شده و تصمیم همه طرف ها بر تداوم این روند است.
همه اینها موضوعی است که عملا یک رابطه ویژه تجاری - اقتصادی را میان چین و کشورهای عربی ایجاد می کند. این سطح و جنس از تعامل با رابطه ای که با جمهوری اسلامی ایران دارند، قابل مقایسه نیست. به همین دلیل همانگونه که پیش از این اشاره کردم هرگونه تلاش برای در مقام انتخاب قرار دادن چین میان ما و کشورهای عربی نه ممکن و نه مفید خواهد بود. در بلوک کشورهای عربی 22 کشور با بیش از 400 میلیون جمعیت وجود دارد. به علاوه کشورهای ثروتمندی مانند امارات و عربستان و قطر در این مجموعه قرار دارند.
منافع تجاری – اقتصادی که روز به روز اهمیت آن برای هر دو طرف افزایش پیدا می کند، موضوعی است که نمی توان آن را کم اهمیت تلقی کرد و در آینده نظام بین الملل این موضوع به یک عامل موثر و تعیین کننده تبدیل خواهد شد. واضح است که این همکاری های تجاری اقتصادی حتما پیوست امنیتی و سیاسی هم دارد و حتما دو طرف را متقاعد می کند که همکاری های سیاسی و امنیتی خود را در آینده گسترش بدهند. هم اکنون یکی از بحث های مهم در اجلاسی که چینی ها با کشورهای عربی داشتند بحث درگیری های فلسطین و اسرائیل بوده که میتواند بر روی همکاری های تجاری اقتصادی تاثیرگذار باشد .
زمانی که بحث پیوستن ایران به ائتلاف های تحت هدایت و یا قیمومیت چین مطرح شد از شانگهای تا بریکس بسیاری این قبیل پروژه های مشترک را زمینه ای برای نزدیکی مواضع دو کشور هم تعبیر کردند. این در حالی است که می بینیم چین ضمن اینکه شریک تجاری اول ایران است شراکت به مراتب پرسودتری را با کشورهای عربی این منطقه هم پیش برده است. فکر می کنید در بخش سیاستگذاری ایران در قبال چین نوعی ساده انگاری حاکم است یا اساسا تنش مداوم با غرب ، پذیرش هرگونه رفتار از جانب چین را به بخشی از ضرورت های سیاست خارجی ما تبدیل کرده است؟
من نام این را ساده انگاری نمی گذارم. این شرایطی است که به دلایل مختلف در سیاست خارجی ما در 45 سال گذشته شکل گرفته و ما در موقعیتی قرار داده که چندان حق انتخاب زیادی نداریم. اگر در ادبیاتی که در دو سه سال اخیر شاهد آن بودیم توجه کنید می بینید که به گونه ای از عضویت ایران در بریکس یا سازمان همکاری شانگهای صحبت شده که گویا یک امتیازی به ایران داده شده و ما باید از این امتیاز خوشحال باشیم و آن را دستاورد تلقی کنیم. در حالی که کشوری مانند عربستان سعودی زمانی که بحث عضویت آن در بریکس مطرح می شود با طمانینه برخورد کرده و هنوز هم درباره قطعیت پذیرش این عضویت پاسخ مشخصی نداده است.
متأسفانه مجموعه روند حرکت سیاست خارجی ما در حداقل دو تا سه دهه گذشته به گونه ای بوده که ما را به این سمت و سو سوق داده و ما الان با پیامدهای این مسئله که هر روز خود را به شکل تازه ای بروز می دهد مواجه می شویم. ما در سیاست خارجی ظرفیت سازی نکرده ایم و عملا محدودیت هایی را هم خودخواسته پذیرفته ایم. ریشه بخشی از این وضعیت در نوع نگاهی بوده که به شکل کلان در سیاست خارجی ما وجود دارد و بخش دیگری هم می توانست به گونه دیگری رقم بخورد و ظرفیت های تازه ای را برای ما در سیاست خارجی ایجاد کند.
نباید سایر کشورها این در گوشه رینگ قرار گرفتن ما را تبدیل به امتیازی برای خود کنند و نباید اجازه می دادیم که سایر کشورها احساس کنند ما هیچ حق انتخابی نداریم. ما الان با پیامدهای این مسأله مواجه هستیم و هر روز این سوال مطرح می شود که چرا چین و روسیه با ایران چنین برخوردی داشتند. واقعیت این است که این محصول نوع سیاست خارجی است که در این سال ها دنبال شده و عملا ما را به نقطه ای رسانده که باید هم از دوستان خود و هم دشمنان ضرباتی را متحمل شویم.
مشاهده خبر در جماران