کدخبر: ۱۶۲۸۰۲۲ تاریخ انتشار:

در گفت و گو با جماران؛

رحیم پور، معاون پیشین وزارت امور خارجه: باید بحران محرومیت در سیستان و بلوچستان را ریشه ای حل کنیم/ در عراق و سوریه با داعش مبارزه کردیم اما همان توجه را به مرزهای شرقی نداشتیم/ بلوچستان اولویت امنیتی ایران نیست

معاون پیشین وزیر امور خارجه ایران: «با رفتن آمریکایی ها از افغانستان این مردم نبودند که در این کشور حاکمیت پیدا کردند. طالبان گروهی که مختصات آن برای همه مشخص است با بده و بستان با امریکایی ها در افغانستان حاکم شدند. از ابتدا نظر من نسبت به حاکمیت طالبان مثبت نبود اما واقعیت است که طالبان امروز در افغانستان مستقر شده است. ما باید مراقب باشیم که به عنوان یک همسایه خطرناک با احتیاط بیشتری با آنها کار کنیم و یا بده و بستانی داشته باشیم.»

پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: در حمله تروریستی پنج‌شنبه شب به سه نقطه از اماکن عمومی و پایگاه‌های نظامی و انتظامی برقرار‌کننده امنیت در شهرهای چابهار و راسک در سیستان و بلوچستان، ۱۰تن از نیروهای حافظ امنیت شهید و ۱۸نفر از تروریست‌ها کشته شدند‌. همچنین این حمله تروریستی که تا بامداد پنج‌شنبه ادامه داشت ۴۴ مجروح و مصدوم به جا گذاشت. در چندماه اخیر ما شاهد تکرار و تداوم ناامنی در مرزهای شرقی بودیم که هم حمله گروه تروریستی داعش خراسان به شهروندان در کرمان در سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی را شامل شد و هم منجر به حمله ایران و پاکستان به خاک یکدیگر به بهانه مبارزه با فعالیت های گروه های تروریستی فعال در مرز مشترک از جمله «جیش العدل» شد.

در رابطه با افزایش این حملات با  ابراهیم رحیم پور، معاون پیشین وزارت امور خارجه گفت و گویی کوتاه داشتیم که متن کامل آن را می خوانید:

در چند ساعت اخیر ما شاهد عملیات جدیدی از سوی گروه تروریستی جیش العدل در سیستان و بلوچستان بودیم. از زمان شکل‌گیری این گروه در بیش از ۱۰ سال گذشته، جیش‌العدل بیش از ۱۵ حمله و عملیات را در استان سیستان و بلوچستان انجام داده که به کشته شدن دست‌کم ۶۰ نفر از سربازان و نیروهای نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی انجامیده است. فکر می کنید چرا در این بازه زمانی تلاش های جمهوری اسلامی ایران برای مقابله مثبت و به صفر رساندن فرصت عملیاتهای اینچنینی برای این گروه ره به جایی نبرده است؟

در رابطه با موضوع بلوچستان دو قسمت وجود دارد : یکی مسائل داخلی به شمول مسائل مذهبی، سیاسی اجتماعی و غیره و دیگری مسائل و عوامل خارجی. مسائل داخلی  در سیستان و بلوچستان به عنوان بزرگترین استان ما با سایر استانهای ایران متفاوت است و مختصات خاص خود را دارد. هرچند که این مسائل همواره وجود داشته اما مجموع تحولات در یک سال و نیم گذشته به علاوه نوع نگاه مردم این منطقه به رهبران مذهبی خود مقداری کارهای جدی تر، راهبردی و جدید را می طلبد تا از این وضعیتی که در آن هستیم عبور کنیم. تا زمانی که این عوامل ریشه ای و اصلی ساماندهی نشود، طبیعتا شاهد تکرار این اتفاقات خواهیم بود. ما در عراق و سوریه با داعش مقابله کردیم، اما متأسفانه همان توجه ویژه را به مرزهای شرقی نداشتیم و به عبارتی مرزهای ما رها شده است. میزان کار مردمی و فرهنگی که در این منطقه انجام شده به علاوه هزینه هایی که صورت گرفته کافی نبوده است.

زمانی که چنین عملیاتی در چابهار انجام می شود تا حدودی ریشه های محلی هم به علاوه مسائل خارجی و مربوط به آن سوی مرز در وقوع آن دخیل بوده و همه این عوامل باید در نظر گرفته شود. چابهار درون کشور ما است و با راسک و سراوان و مناطق مرزی متفاوت است. اگر خاطرتان باشد این اتفاق ها قبلا هم در چابهار و مساجد چابهار رخ داده بود.

استنباط من این است که این بار اتفاق رخ داده ابعاد متفاوت تری با اتفاق های قبلی دارد و گسترده تر بود. این  مسئولیت قسمت های امنیتی، نظامی و  در سطح بالاتر سیاسی و راهبردی مملکت است که عوامل دخیل در این ماجرا را عمیق تر بررسی کنند و نگاه زودگذری به ماجرا نداشته باشند.  به نظر می رسد که این دست اتفاق ها به بدنه بخشی از جامعه در این منطقه متاستاز کرده و نیاز است که بررسی های دقیق تر،  عمیق تر و راهبردی صورت بگیرد تا شاهد عملیاتهایی از این دست نباشیم.

وقوع و تکرار این قبیل عملیات های تروریستی در داخل خاک ایران زیبنده جمهوری اسلامی ایران نیست.  وقتی در سوریه سفارت ما را می زنند می توانیم بگوئیم که دست ما چندان در اقدام های پیشگیرانه نظامی و امنیتی باز نیست، اما در کشور خودمان قاعدتا این نقاط ضعف را باید حل کنند و بپوشانند.

بسیاری از منابع رسانه ای از پناه گرفتن رهبران این گروه در منطقه مرزی با پاکستان سخن می گویند. در دی ماه سال گذشته ما شاهد حمله بی سابقه نظامی ایران به خاک پاکستان با هدف کاستن از توان نظامی این گروه در انجام عملیات در ایران بودیم، اما می بینیم که آن حمله هم تاثیری نداشته و این بار این گروه دست به گروگانگیری چندساعته در منطقه راسک و چابهار زده است. فکر می کنید همکاری مشترک ایران و پاکستان در مقابله با این گروه به شکلی متفاوت از آنچه در بیانیه های سیاسی منتشر می شود ممکن است؟ اراده سیاسی در طرف پاکستانی برای کمک کردن به ایران در این مسیر می بینید؟ برخی منابع رسانه ای معتقدند که این گروه خواستار استقلال استان سیستان از ایران و استان بلوچستان از پاکستان هم هست؛ موضوعی که باعث می‌شود هر دو کشور این گروه را تروریستی بدانند.

درباره پاکستان باید گفت که اولویت این کشور مرزهای مشترک با ایران و حتی استان بلوچستان خود پاکستان هم نیست. پاکستان در مسائل امنیتی و  نظامی پاکستان در درجه اول هند و پس از آن افغانستان توان این کشور را به خود مشغول کرده است. به نظر من پاکستان از جانب بلوچ ها احساس خطر آنچنانی نمی کند که به سمت مقابله با انها برود. حتی اگر ما آن موشک را به پاکستان نزده بودیم پاکستان به خاک ایران، با این ادعا که مقر تروریست ها را هدف قرار داده، حمله نمی کرد. حمله پاکستان در واقع پاسخ به حمله ایران بود که احساس می کرد باید از نظر پرستیژ انجام شود. پاکستان این  روند را ادامه هم نداد و ادامه هم نخواهد داد  چرا که از این منطقه احساس خطر نمی کند.

مسأله استقلال بلوچستان پاکستان و یا حتی سیستان ایران مطرح نیست و جزء مواردی نیست که در دستور کار قدرت ها یا بلوچ ها باشد. ایران و پاکستان هم اولویت های متفاوتی دارند. اولویت ایران هم در مسائل امنیتی بلوچستان نیست و جاهای دیگری و حتی خارج از ایران در مناطق عربی است. تمرکز ایران بر روی تحولات امنیتی سوریه و لبنان و عراق و یمن و غیره است. در چنین شرایطی فکر نمی کنم که ایران و پاکستان برای هدف مشترک مبارزه های جدید و جدی تری را شروع کنند.

معمولا درباره اعضای این گروه و ملیت آنها در رسانه ها کمتر گفته می شود. شما که سالها تجربه کار در این حوزه را دارید یارگیری اعضای این گروه به چه شکل است و آیا نارضایتی هایی که مردم این منطقه از برخی محرومیت های غیرقابل انکار دارند در جان گرفتن جیش العدل و یارگیری های آن تاثیری دارد؟ به هرحال قربانیان این گروه هم عمدتا از بلوچ ها هستند و این مسئله با شعار عدالت خواهی جیش العدل درباره مردم این منطقه همخوانی ندارد.

در مناطقی که مردم در محرومیت به سر می برند و با مشکلات متعدد از جمله فقر دست و پنجه نرم می کنند، تا حدودی حاکمان مرکزی یا منطقه ای را مقصر اصلی وضع موجود می بینند . در مردم این مناطق انتظارهایی برای تغییر ایجاد می شود و تعدادی هم با عنوان و تیتر دوستداران مردم و حقوق آنها به شکل مبارزه مسلحانه یا فرهنگی وارد میدان می شوند. این مسئله هم فقط مختص منطقه سیستان و بلوچستان نیست و در مناطق بسیاری این وضعیت را می بینیم. داعش در سوریه چگونه شکل گرفت یا حرکت کرد؟ یا طالبان در افغانستان چگونه شکل گرفت؟ دلیل همه آنها نارضایتی ها و ناملایماتی بوده که در جامعه وجود داشته و آنها بر این موج سوار می شوند. مردم این مناطق انتظار تغییر و بهبود اوضاع را دارند و زمانی که این انتظار آنها از مسیر طبیعی محقق نمی شود به این ترتیب با عده ای که شاید نفع خود و یا خارجی ها را دنبال می کنند همراه می شوند.

اکثر افرادی که در این عملیات ها همراه می شوند بلوچ هستند و اگر به سابقه موجود در منطقه هم نگاه کنید می بینید که بسیاری از بلوچ های ایران برای درمان و معالجه به کراچی پاکستان سفر می کردند و به تهران نمی آمدند. این البته بدان معنا نیست که طرف پاکستانی را ترجیح می دهند، بلکه بیشتر بعد مسافتی و هم زبانی مطرح بوده است. بلوچ ها در منطقه مرزی هم با یکدیگر قوم و خویش هستند و رفت و آمد دارند و این ارتباط ها قاعدتا موجب برخی یارگیری ها و مشارکت در عملیات هایی که رخ داده هم می شود. بلوچ ها در افغانستان هم هستند و در چند کشور از جمله عمان هم مهاجران بلوچ هستند که حتی برخی از آنها به پست های وزارتی هم رسیده اند.

در یک نگاه و تحلیل گسترده تر فکر می کنید ما در چندسال اخیر شاهد افزایش ناامنی در مرزهای شرقی از جانب پاکستان و افغانستان نبودیم. از جیش العدل در پاکستان تا داعش خراسان در بازه زمانی یک سال اخیر سیستان و کرمان را به منطقه عملیاتی برای خود تبدیل کردند. ریشه های این ناامنی را در چه می دانید؟

واقعیت این است که وضعیت دولت پاکستان در طول تقریبا دو دهه اخیر در حوزه اقتصادی به شدت تضعیف شده است. این کشور دارای مشکلات عدیده داخلی است و از جهت مسائل دموکراسی هم با قدرت در اختیار ارتش مشکلاتی وجود داشته و دارد. واقعیت این است که هم افغانستان وضعیت بدی داشت که پس از خروج آمریکا هم این وضعیت بد به شکل و شمایل دیگری ادامه پیدا کرده است و هم پاکستان محتاج کمک های خارجی است. لذا پاکستان مقداری از استقلال واقعی خود را وامدار برخی کشورها است.

برای ما مرزهای شرقی چه با پاکستان و چه افغانستان دارای وضعیت با ثباتی نیست و شاهد هستیم که مشکلات ما در این مناطق نه تنها کاهش که افزایش هم پیدا کرده است. این بحران می طلبد که سیاست خارجی ما در این قسمت و این منطقه نگاه جدیدی داشته باشد ،  توجه بیشتری را به این منطقه معطوف کند و دستگاه دیپلماسی باید امکانات بیشتری را به کار بگیرد تا در صحنه منطقه ای و بین المللی بتواند برای تامین منافع خود در این منطقه از حمایت ها بهره مند شود .

 خیلی از گروه های جهادی که به عبارتی نمی توان آنها را چندان هم جهادی دانست در همین منطقه بوده و فعال شده و جان گرفته اند. القاعده، طالبان، داعش، داعش خراسان همه در مرزهای شرقی ما فعال بوده و هستند. در مرزهای غربی ما داعش فعال بود، اما سایر گروه های بنیادگراهای در منطقه غربی ما کاهش پیدا کرده اما در مرزهای شرقی فعال تر شدند. این زنگ خطری است که همکاری چندجانبه را می طلبد. در حوزه همکاری با پاکستان، تفاوت هایی که در دیدگاه های تهران و اسلام آباد نسبت به افغانستان از دوره مجاهدین تا به امروز به  یک شکل یک در میان وجود داشته باعث شده که دو کشور همکاری منطقه ای مناسبی در این زمینه با هم نداشته باشند.

به همین دلیل ما در مرزهای شرقی دائما شاهد حوادثی از این دست هستیم و این مشکل کوچکی نیست، چرا که منطقه وسیعی را آلوده کرده هم بلوچستان و هم کرمان را تحت تأثیر قرار داده است. برای حل این مشکلات هزینه مادی و عملیاتی بسیاری باید صورت بگیرد و این با توجه به وضعیت اقتصادی نه چندان مساعد داخلی آسان نیست

ما اخیرا شاهد عملیات منتسب به داعش خراسان در محل یک کنسرت در حومه مسکو، پایتخت روسیه بودیم. این مسئله هم نگاه ها را به سمت بحران امنیت و تبدیل شدن افغانستان به زمینی مستعد برای رشد و توسعه فعالیت گروه های تروریستی چون داعش خراسان چرخانده است. همزمان گفته می شود که طالبان مبارزه با داعش خراسان را پیگیری می کند هر چند برخی از مقام های ان اخیرا وجود این گروه تروریستی را در افغانستان تکذیب کرده اند. چقدر طالبان را در مبارزه با گروه های تروریستی چون داعش جدی می بینید؟

از زمانی که امریکایی ها از افغانستان رفتند می بینید که چه اتفاق هایی در داخل و اطراف افغانستان رخ می دهد. اگر تحلیل ما بی طرفانه باشد و احساسی نباشد این تسری تروریسم در ایران، روسیه، پاکستان و حتی داخل افغانستان و سایر کشورها افزایش پیدا کرده است. من بحثی درباره اینکه خروج آمریکا از افغانستان نعمت است ندارم و تنها عواقب این مسأله را بررسی می کنم. با رفتن آمریکایی ها از افغانستان این مردم نبودند که در این کشور حاکمیت پیدا کردند. طالبان گروهی که مختصات آن برای همه مشخص است با بده و بستان با امریکایی ها در افغانستان حاکم شدند. از ابتدا نظر من نسبت به حاکمیت طالبان مثبت نبود، اما واقعیت است که طالبان امروز در افغانستان مستقر شده است. ما باید مراقب باشیم که به عنوان یک همسایه خطرناک با احتیاط بیشتری با آنها کار کنیم و یا بده و بستانی داشته باشیم.

من معتقد نیستم که طالبان مبارزه جدی با داعش خراسان را در برنامه های خود دارد. افغانستان محیطی برای فعالیت گروه های به اصطلاح «بنیاد گرا» شده و گاه در حال معامله و گاه هم در وضعیت رقابت با یکدیگر قرار دارند. می بینیم که در داخل افغانستان به دلیل نبود دولت مردمی منسجم و دنیا پسند هر نوع معامله ای و طراحی تروریستی چه با نظارت طالبان و چه بدون آگاهی آنها قابل انجام و اجرا است. برای تحلیل درست کافی است که سیر حرکت حوادث را در چند سال اخیر در نظر بگیریم. آنها در مرزهای غربی ما با تجهیز داعش نتوانستند ضربه ای به ما وارد کنند اما با رفتن امریکا و به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان شاهد هستیم که تهدیدهای امنیتی در شرق برای ما بیشتر از غرب شده است.

برخی از منابع رسانه ای داعش را بازوی اجرایی سرویس های امنیتی کشورهای دیگر می دانند و به عنوان مثال در مسأله حمله به مسکو  ما شاهد قوت گرفتن این نظرات هم بودیم. تا چه اندازه با این نظر موافق هستید؟

گروه های تندرو یک ساز و کار قانونمند ندارند که بتوان بر پایه و اساس آن با دقت درباره اهداف این گروه ها سخن گفت. از سوی دیگر این گروه ها نیاز به حمایت مالی دارند و طبعا به دلیل این نیاز ممکن است که به غیر از عملیات های مستقلی که انجام می دهند انجام برخی پروژه ها را هم بر عهده بگیرند تا به پول دسترسی پیدا کنند. حتما اینطور نیست که آمریکایی ها یا اسرائیلی ها طرف معامله این گروه ها باشند حتی یک تاجر یا فرد پوششی هم می تواند از آنها استفاده کند.

فکر می کنید مقابله با داعش یا گروه های تروریستی دیگری که در این منطقه فعالیت دارند با شکل گیری گروه تماس منطقه ای و حضور کشورهای منطقه ممکن است یا باید  از بازیگران فرامنطقه ای هم کمک گرفته شود؟

زمانی که داعش در سوریه حضور داشت و دامنه عملیاتهای آن به کشورهای غربی و اروپا رسیده بود، کشورهای غربی و جامعه بین المللی هیاهو کرده و برای مبارزه با آن تشکیل جلسه می دادند. به یاد دارم که بسیاری از این کشورها با ایران تماس گرفته و به تهران سفر می کردند.  به خاطر دارم که رئیس ستاد ارتش استرالیا به دنبال سفر به ایران در این رابطه بود. اما در وضعیت جدید، داعش برای غربی ها تهدیدی نیست. داعش اخیرا دامنه فعالیت خود را در منطقه و علیه کشورهای منطقه فعال کرده است.

لذا این هم یک ابهام است که باید به آن دقت کرد. شکل گرفتن گروه های تماس منطقه ای خوب است، ولی منافع کشورها با هم یکسان نیست. امیدوار هستیم که جامعه بین المللی امروز نیز مانند زمانی که غرب به موضوع فعالیت داعش بسیار حساس بود به افزایش فعالیت های آن در این منطقه هم حساس باشد و به اصطلاح تاریخ مصرف مبارزه با این گروه ها برای غرب به اتمام نرسیده باشد.

مشاهده خبر در جماران