چگونه اسرائیل به تولد مقاومت مسلحانه دیگری در فلسطین کمک کرد
اگر ۵۵ سال اشغال گذشته چیزی به ما آموخته است، این مسیر اسرائیل نمی تواند راهی برای رسیدن به صلح واقعی و پایدار باشد. تقریباً ۳۵ سال طول کشید تا اسرائیل و ایالات متحده با آنچه که در آن زمان به عنوان سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) تروریستی شناخته می شد گفتگو کنند. امروز همه کسانی که به درستی نگران تحولات آتی هستند، به سادگی نمی توانند بهای این مدت انتظار را پرداخت کنند.
به گزارش جماران، گاردین در نوشتاری به بررسی تاثیر رفتار اسرائیل در شکل گیری جریان مقاومت جدید در فلسطین پرداخته و می نویسد:
در اواخر سال ۱۹۳۵، گروه کوچکی به رهبری یک روحانی اسلامگرای سوری الاصل، یک کمپین چریکی را علیه بریتانیا ، به دلیل نقش آن در شکل دادن به قیمومت فلسطین (به انگلیسی: Mandatory Palestine)، یک موجودیت ژئوپلیتیک بود که در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ در منطقه فلسطین و به عنوان بخشی از تقسیمبندی امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول و به سرپرستی امپراتوری بریتانیا تشکیل شد، آغاز کرد. این کارزار به سرعت توسط نیروهای انگلیسی سرکوب شد و رهبر آن عزالدین قسام نیز مانند اکثر افرادش کشته شد.
اما آمادگی قسام برای به دست گرفتن اسلحه و جان باختن در خدمت آرمان فلسطین تأثیر عمیق و ماندگاری بر جامعه فلسطین گذاشت و «شهادت» او به نمادی از فداکاری تبدیل شد که در طول ۹۰ سال گذشته همچنان طنین انداز بوده و الهام بخش نامی برای شاخه مسلح حماس در اواخر دهه ۱۹۸۰ شد. این واقعیت تاریخی که قسام شکست خورد اساسا بی معنا است زیرا مهمتر از آن تجسم روح مقاومت سرسختانه و ایثارگرانه در برابر سلطه بیگانگان علیرغم عدم تعادل قدرت میان دو طرف اسرائیلی و فلسطینی و شانس کم موفقیت برای فلسطینی ها بود. قسام همچنین جنبش ملی فلسطین را در مسیر مبارزه مسلحانه قرار داد که مورد استفاده یاسر عرفات و جریان فتح در اواخر دهه ۵۰ میلادی قرار گرفت اما پس از توافق اسلو با اسرائیل در سال ۱۹۹۳ از شدت آن کاسته شد.
۳۰ سال گذشته شاهد رقابتی شتابان بین رویکرد حماس برای تجسم مقاومت ملی در برابر حکومت اسرائیل و فروپاشی فتح به دلیل اختلاف، فساد و تبانی تحت عنوان "همکاری امنیتی" تشکیلات خودگردان فلسطین با اسرائیل اشغالگر بوده است. این مسابقه در حمله ۷ اکتبر حماس به اوج خود رسید که به همان اندازه که برای بیاعتبار کردن جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین بود برای تحکیم موقعیت حماس بهعنوان وارث اصلی و تجسم جنبش ملی فلسطین و آرمان آزادیخواهانهاش طراحی شده بود، البته هفت اکتبر هدف مهم تری هم داشت و آن شوکه کردن اسرائیل و به وحشت انداختنش بود.
موضوع چگونگی و زمان پایان جنگ همچنان در فضای مه آلود نیت مبهم اسراییل و مانورهای دیپلماتیک ناامیدکننده ایالات متحده، به امید پیروزی آشکار اسرائیل بر حماس پوشانده شده است. همزمان با گسترش خصومت ها از باب المندب تا اربیل ترس از به راه افتادن یک آتش سوزی منطقه ای وجود دارد. امیدهای ایالات متحده برای استفاده از این لحظه به سمت خاورمیانه ای بازطراحی شده نه تنها باید با مقابله با سرایت درگیری فعلی همراه باشد بلکه رئیس جمهور امریکا باید در سال انتخابات تلاش کند اسرائیل را از موضع امتناع از پذیرش هرگونه تغییر اساسی در وضعیت اشغال فلسطین دور کند.
در همین حال، ما با انبوهی از سناریوها برای روز بعد از جنگ در غزه روبه رو هستیم : از موضع وزیر خارجه آمریکا برای تشکیل دولت فلسطین تا رویای وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه کنسرسیومی عربی/بین المللی از طرف اسرائیل کنترل نوار غزه را به دست می گیرد و البته موضع بنیامین نتانیاهو مبنی بر اینکه هیچ کشور فلسطینی وجود نخواهد داشت و جنگ حداقل تا سال ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت. در تمام این سناریوها یک چیز کم است: بقای احتمالی حماس و نفوذ بالقوه فزاینده آن علیرغم آسیبهای عظیمی که به خود جنبش و مردم نوار غزه وارد شده است.
اقدام حماس در حمله هفت اکتبر ، با کشتار بی رویه و گسترده غیرنظامیان فلسطینی و همدستی ایالات متحده و غرب در حمایت، تسلیح و صدور مجوز برای اسرائیل تحت عنوان حق دفاع مشروع اسرائیل، بدون مشخص کردن تاریخ انقضای این چک سفید امضا، عملا از ذهن فلسطینی ها پاک شده است.
نتیجه جنگ غزه به جای درهم شکستن حماس، اسطوره سازی مجدد مفهوم مقاومت و کاشت بذر برای تکرار آن در آینده خواهد بود. مقاومت مسلحانه بعدی در فلسطین می تواند از حماس الهام گرفته باشد اما هیچ ارتباط ضروری با تاریخ، ایدئولوژی یا ساختار سازمانی آن نداشته باشد.
در شرایطی که رهبران اسرائیل آشکارا از ادامه جنگ علیه حماس و رهبران آن در سراسر مرزهای ملی صحبت می کنند، چرخش بالقوه خطرناک دیگری می تواند به شکل تبدیل حماس از یک جنبش ملی- مذهبی متمرکز بر درگیری در سرزمین اسرائیل - فلسطین به یک جنبش جهانی تر منتهی شود.
بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات اسرائیلی به صراحت گفته اند که در آینده ای قابل پیش بینی به دنبال تحمیل یک رژیم امنیتی سختگیرانه و نامشخص توسط اسرائیل بر نوار غزه خواهند بود. این، به نوبه خود، نه تنها شعله حماس را زنده نگه می دارد و مقاومت الهام گرفته از حماس را تقویت می کند، بلکه تضمین می کند که «حق دفاع از خود» مورد ادعای اسرائیل تنها همان ناامنی را ایجاد می کند که اسرائیل و متحدانش ادعا می کنند در تلاش برای پایان دادن به آن هستند.
اگر ۵۵ سال اشغال گذشته چیزی به ما آموخته است، این مسیر اسرائیل نمی تواند راهی برای رسیدن به صلح واقعی و پایدار باشد. تقریباً ۳۵ سال طول کشید تا اسرائیل و ایالات متحده با آنچه که در آن زمان به عنوان سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) تروریستی شناخته می شد گفتگو کنند. امروز همه کسانی که به درستی نگران تحولات آتی هستند، به سادگی نمی توانند بهای این مدت انتظار را پرداخت کنند.
مشاهده خبر در جماران