سناریوهای خطرناک پیش روی فلسطین پس از جنگ / جهان نباید ناچار از انتخاب میان اشغال و آپارتاید شود / افکار عمومی اسرائیل را منزوی می کند
یا ایالات متحده و شرکای بین المللی آن باید تصمیمی تاریخی برای پایان دادن به این مناقشه اتخاذ کنند و هر دو طرف را به سرعت به سمت راه حل دو کشوری سوق دهند یا جهان باید با آینده ای حتی تاریک تر مبارزه کند.
به گزارش جماران، فارن پالیسی در نوشتاری تفصیلی به بررسی وضعیت صلح خاورمیانه پس از پایان جنگ اسرائیل و حماس در غزه پرداخته و می نویسد:
در حالی که جنگ اسرائیل در غزه وارد چهارمین ماه خود می شود، بحث های بسیاری در مورد اینکه چه کسی باید بر این سرزمین پس از پایان جنگ حکومت کند آغاز شده است. برخی استقرار یک نیروی ائتلافی متشکیل از برخی کشورهای عربی را پیشنهاد کرده اند، ایده ای که قبلاً توسط مصر، اردن و سایر کشورهای عربی رد شده بود. برخی معتقدند که باید یک حکومت اصلاح شده فلسطینی در غزه کار را به دست بگیرد و ایده سوم هم می گوید که باید غزه را تحت کنترل بین المللی قرار دهیم، رویکردی که قبلاً توسط اسرائیل رد شده است.
اما دلیل بزرگتری وجود دارد که این راهحلهای پیشبینیشده محکوم به شکست هستند: همه آنها با غزه به شکل یک جزء جدا شده و منزوی رفتار میکنند، بهگونهای که گویی میتوان بدون توجه به موضوع گستردهتر دولت فلسطین و خودمختاری فلسطین به آن پرداخت. در این طرز تفکر، زمانی که حماس ناپدید شود و به این پرسش که چه کسی بر غزه حکومت می کند پاسخ داده شود، می توان به وضعیت قبلی بازگشت. هر دو فرض اساساً ناقص هستند و هرگونه سیاست مبتنی بر آنها منجر به فاجعه خواهد شد. برای صلح پایدار باید به علت اصلی خشونت بی پایان بپردازدیم: اشغال قدس شرقی، غزه و کرانه باختری توسط اسرائیل. سالها مذاکرات شکست خورده مشخص کرده است که چنین طرحی برای موفقیت به چه چیزی نیاز دارد: باید معتبر و محدود به زمان باشد و پایان بازی باید در ابتدا به خوبی تعریف و تبیین شود.
اگر در پایان جنگ غزه، اجرای یک روند سیاسی جدی غیرممکن باشد، سه سناریوی جایگزین که همگی هم ناخوشایند هستند وجود خواهد داشت:
اول، طرفها میتوانند به انتظار برای زمان آرامتر و بهتری بازگردند ، همانطور که ایالات متحده سالها قبل از حملات ۷ اکتبر انجام داد. این استراتژی اگر ما را به وضعیت این پرونده قبل از هفت اکتبر بازگرداند محکوم به شکست است. فرض بر این است که راه حل دو دولتی در نهایت نتیجه مطلوب برای همه احزاب است و صرفاً داشتن نیروهای سیاسی مناسب در راس قدرت برای تحقق آن لازم است. اما در سرزمین های اشغالی، حمایت کنست از توافق صلح برای تقسیم زمین از اکثریت اعضا در ۳۰ سال پیش به بیش از ۱۵ عضو امروز کاهش یافته است. علاوه بر این، در منطق انتظار فرض بر این است که یک وضعیت ثابت وجود دارد اما با توجه به گسترش مستمر شهرکسازی توسط اسرائیل، واضح است که چنین فرضی درست نیست. اگر تعداد مهاجران امروز جداسازی این دو جامعه به دو کشور را بسیار دشوار می کند، وضعیت می تواند طی چند سال به طور غیرقابل برگشت بدتر شود.
جایگزین دوم سناریو بدتری است: انتقال دسته جمعی فلسطینیها به خارج از سرزمین تاریخی خود یا از طریق زور یا با غیرقابل تحمل کردن زندگی فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی. دلیل اینکه چنین نتیجه ای باید امروز جدی گرفته شود، واقعیت جمعیتی اسرائیل است که اکنون با آن مواجه است: تعداد اعراب فلسطینی در مناطق تحت کنترل اسرائیل اکنون ۷.۴ میلیون نفر است که بیشتر از ۷.۲ میلیون یهودی اسرائیلی در سرزمین های اشغالی است.
با توجه به اینکه اسرائیل در حال حاضر نمیخواهد به اشغال پایان دهد و راه حل دو کشوری را بپذیرد، و با توجه به اینکه نمیخواهد به یک اقلیت حاکم بر اکثریت ، آنچه که بسیاری از سازمانهای حقوق بشری آپارتاید توصیف میکنند، تبدیل شود پس گزینه ترجیحی آن انتقال تعداد زیادی از فلسطینی ها به خارج از سرزمین های تحت کنترل اسرائیل یعنی از غزه به مصر و از کرانه باختری به اردن خواهد بود.
پیش از این، اسرائیل به صراحت اعلام کرده که به این سناریو فکر می کند. در حال حاضر بخشهای وسیعی از غزه عملاً غیرقابل سکونت شده و چندین وزیر کابینه اسرائیل و خود بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر بهطور مستقیم یا غیرمستقیم ایده انتقال فلسطینیان به کشورهای دیگر را ترویج کردهاند. چندین مفسر اسرائیلی و بینالمللی نیز تصمیم مصر و اردن برای بستن مرزهای خود به روی فلسطینیها را اقدامی غیرانسانی توصیف کردهاند که شاید برای تحت فشار قرار دادن هر دو کشور برای پذیرش فلسطینیها باشد که فعلا گفته می شود موقت است اما واضح است که دولت اسرائیل پس از آن آنها را از بازگشت منع خواهد کرد.
اما اجرای هرگونه تلاش برای انتقال انبوه فلسطینی ها آسان نخواهد بود. اردن و مصر قبلاً توجه بینالمللی را به این سناریو جلب کردهاند، تا جایی که ایالات متحده و سایر کشورها علناً مخالفت شدید خود را نشان دادند. خود فلسطینی ها نیز از سال ۱۹۴۸ آموخته اند، زمانی که ۷۵۰۰۰۰ نفر مجبور به ترک سرزمین خود شدند و هرگز اجازه بازگشت به آنها داده نشد، تکرار این سناریو عاقلانه نخواهد بود.
جایگزین سوم و محتملتر ادامه اشغال اسرائیل اما اکنون تحت شرایط ناپایدارتر است. نرخ زاد و ولد فلسطینی ها بیشتر از اسرائیلی های یهودی است و با از دست دادن امیدشان به چشم انداز یک کشور فلسطینی، مطالبات آنها برای حقوق برابر با اسرائیلی ها بلندتر می شود و البته درگیری هم می تواند جنبه خشن تری به خود بگیرد. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات سیاست و نظرسنجی فلسطین، ۶۳ درصد فلسطینیان امروز می گویند که از مقاومت مسلحانه برای پایان دادن به اشغال حمایت می کنند. در واقع، چنین مقاومتی در ماههای قبل از ۷ اکتبر در کرانه باختری آغاز شده بود و جوانان اسرائیلی ها را هدف قرار می دادند.
علاوه بر این، اگر اسرائیل ادامه اشغال را انتخاب کند، چالش اسرائیل فقط داخلی نخواهد بود. این رژیم همچنین با نسل جوان نوظهوری در ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورهای غربی مواجه است که نشان داده بسیار بیشتر از پیشینیان خود از فلسطینیان و موضوع حقوق برابر اسرائیل و فلسطین حمایت می کند. همانطور که این نسل به موقعیتهای قدرت میرسد، جهان بیش از پیش از اشغالگری اسرائیل انتقاد میکند و تمرکز از تعریف یک صلح توهمی به مقابله با مشکل بیعدالتی عمیق در سرزمینهای اشغالی تغییر میکند و البته اسرائیل را در صحنه جهانی منزوی می کند.
با توجه به همین مسائل به نظر می رسد که ادامه وضعیت موجود احتمالاً پایان خواهد یافت. جامعه بینالملل قطعاً تا حدی مقصر تمام خشونتهایی است که امروز در حال وقوع است. رهبران غربی و همچنین دولتهای منطقه با کنار گذاشتن هرگونه تلاش جدی برای رسیدگی به علل اصلی درگیری در سالهای اخیر، به ایجاد وضعیت غیرقابل دفاعی که اکنون وجود دارد کمک کردهاند. یا ایالات متحده و شرکای بین المللی آن باید تصمیمی تاریخی برای پایان دادن به مناقشه اتخاذ کنند و هر دو طرف را به سرعت به سمت راه حل دو کشوری سوق دهند یا جهان باید با آینده ای حتی تاریک تر مبارزه کند. به زودی، دیگر مسئله اشغال نیست، بلکه مسئله دشوارتر آپارتاید آشکار خواهد شد و جهان ناگریز از انتخاب خواهد بود.
مشاهده خبر در جماران