کدخبر: ۱۶۱۹۹۸۶ تاریخ انتشار:

وضعیت علویان در عصر امام هادی(ع) چگونه بود؟

ایام امامت امام هادی علیه السلام همزمان با دوره خلافت چند تن از عباسیان بود. معتز خلیفه ای بود که دستش به خون امام آلوده شد و ایشان را به شهادت رساند. همه کوشش عباسیان این بود که هر تحرکی از سوی شیعیان را سرکوب کنند.

به گزارش خبرنگار جماران، سوم رجب المرجب سال ۲۵۴ بود که امام هادی علیه السلام، دهمین امام شیعیان جهان در دوره خلافت معتز خلیفه عباسی به شهادت رسید.

آن حضرت در نیمه ماه ذیحجه سال ۲۱۲ هجری در محله ای به نام صریا که در اطراف مدینه بود به دنیا آمدند. پدرشان امام جواد علیه السلام و مادر بزرگوارشان سمانه نام داشت.

القاب مشهوری که امام به آن شهرت داشتند، نقی و هادی بود و ایشان را «ابوالحسن الثالث» نیز مى گویند.

پس از شهادت امام جواد علیه السلام در سال ۲۲۰ هجری قمری امام هادی علیه السلام هدایت شیعیان را عهده دار شدند در حالی که هشت ساله بودند. مدت امامت ایشان ۳۳ سال بود که با خلفای مختلف عباسی هم عصر بودند که از جمله آنها به ترتیب زمانی عبارتند از:

۱. معتصم، برادر مأمون (۲۱۷ - ۲۲۷).

۲ . واثق، پسر معتصم (۲۲۷ - ۲۳۲).

۳ . متوکل، برادر واثق (۲۳۲ - ۲۴۸).

۴ . منتصر، پسر متوکل (۶ ماه).

۵ . مستعین، پسر عموى منتصر (۲۴۸ - ۲۵۲).

۶. معتزّ، پسر دیگر متوکل (۲۵۲ - ۲۵۵).

امام علی النقی علیه السلام را پس از شهادت در خانه خودشان به خاک سپردند.

در این مطلب قصد آن داریم که وضعیت علویان در عصر امام هادی(ع) را مورد مداقه قرار دهیم:

 

علویان در عصر امام هادی(علیه السلام) در چه وضعیتی قرار داشتند؟

در این مقطع از تاریخ، کوشش دولت عباسى بر این بود که با ایجاد نفرت در جامعه نسبت به علویان، آنها را تار و مار کند. هر موقع کوچک ترین نشانی از نهضت علویان مشاهده مى شد، برنامه سرکوبى بى رحمانه آنان آغاز مى شد و علت شدت عمل نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلى که برقرار کرده بود، خود را متزلزل و ناپایدار مى دید و از این نوع نهضت ها سخت بیمناک بود.

شیوه علویان در این مقطع زمانى این بود که از کسى نامى نبرند و مردم را به رهبرى «شخص برگزیده‌ اى از آل محمد» دعوت کنند، زیرا سران نهضت مى دیدند که امامان معصوم آنان، در قلب پادگان نظامى «سامرّا» تحت مراقبت و مواظبت هستند و دعوت به شخص معین مایه قطع رشته حیات او مى شود. این نهضت ها و انقلاب ها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامى در آن عصر بود و نسبت مستقیمى با میزان فشار و اختناق داشت، به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدى به خاندان نبوت و امامت علاقه‌ مند بود و در زمان او کسى متعرض شیعیان و خاندان علوى نمى شد، قیامى صورت نگرفت.

تواریخ، تنها در فاصله سال 219 تا 270 قمرى، تعداد 18 قیام ضبط کرده اند. این قیام ها نوعاً با شکست روبرو شده و به وسیله حکومت عباسى سرکوب مى شدند.

علل شکست این نهضت ها و قیام ها را از یک سو باید در ضعف رهبرى و فرماندهى این نهضت ها باید جستجو کرد و از طرف دیگر در طرفداران و یاران این رهبران: رهبران نهضت ها نوعاً داراى برنامه صحیح و کاملى نبودند و نابسامانیهایى در کار آنها وجود داشت و از طرف دیگر قیام آنها صد در صد رنگ اسلامى نداشت و از این جهت معمولاً مورد تأیید امامان زمان خود قرار نمى گرفتند.

البته گروهى از یاران و طرفداران این قیام ها مردمى مخلص و شیعیان واقعى بودند که تا سر حد مرگ براى اهداف عالى اسلامى مى جنگیدند، ولى تعداد این دسته کم بود و غالب مبارزان کسانى بودند که اهداف اسلامى روشنى نداشتند، بلکه در اثر ظلم و ستمى که بر آنان وارد مى شد، ناراحت شده و در صدد تغییر اوضاع برآمده بودند. این گروه، در صورت احساس شکست یا احتمال مرگ، رهبر خود را تنها گذاشته از اطراف او پراکنده مى شدند.

چنان که اشاره شد اگر بسیارى از این انقلاب ها مورد تأیید امامان قرار نمى گرفت، یا به این دلیل بود که صد در صد اسلامى نبودند و در اهداف آنها و رهبران آنها انحراف هایى مشاهده مى شد یا طراحى و برنامه ریزى آنها طورى بود که شکست آنها قابل پیش بینى بود، بنا بر این اگر امام آشکارا آنها را تأیید مى کرد، در صورت شکست قیام، اساس تشیع و امامت و هسته اصلى نیروهاى شیعه در معرض خطر قرار مى گرفت. (1)

 

پی نوشت:

بخشی از کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ص 569.

 

مشاهده خبر در جماران