رحمان قهرمانپور، کارشناس روابط بین الملل
خاورمیانه، جایگاه مستقلی در سیاست خارجی آمریکا ندارد/ واشنگتن به دنبال مهار چین و روسیه با ناامن کردن خاورمیانه است/ آمریکا دیگر تن به تعامل استراتژیک و توافق بزرگ با ایران نمی دهد/ هدف واشنگتن در کنج قرار دادن تهران است
در واشنگتن این باور وجود دارد که اگر بتوانند به نوعی در برابر ایران ایجاد بازدارندگی کنند سایر بازیگران محور مقاومت نمی توانند به تنهایی کاری انجام بدهند. ضمن اینکه امریکا تلاش می کند به این درگیری های جاری جداگانه پاسخ بدهد . امریکا نمی خواهد اجازه دهد که زنجیره های محور مقاومت همزمان با هم دست به یک کار مشترک بزنند و توان نظامی و دیپلماتیک را هم برای ممانعت از شکل گیری چنین زنجیره ای در واکنش به اسرائیل در اختیار دارد.
پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: نقشه ایالات متحده برای نوار غزه چیست؟ شکی وجود ندارد که رژیم اسرائیل بدون برخورداری از انواع حمایت ها از جانب ایالات متحده نمی توانست به حملات مداوم به غزه در سه ماه گذشته ادامه داده و همزمان دست به تحریک سایرین هم برای گسترش دامنه جنگ بزند. رحمان قهرمانپور، کارشناس روابط بین الملل در گفت و گو با جماران معتقد است که واکنش ایالات متحده به جنگ غزه را باید در چارچوب سیاست جدیدی که واشنگتن در قبال منطقه با تمرکز بر مهار چین و روسیه دارد، تحلیل کرد.
به نظر می رسد که ما با دو چهره از آمریکا در خصوص جنگ در نوار غزه و همچنین سناریوهای پیش روی غزه پس از جنگ روبه رو هستیم. چهره ای که می گوید مخالف هدف قرار دادن غیرنظامیان و کوچاندن اجباری مردم غزه و البته اشغال این منطقه توسط اسرائیل در روزهای پسا جنگ است و چهره ای که اتفاقا با مصر درباره پذیرش مردم غزه رایزنی هایی کرده و شاید بی میل به اجرای سناریوهای حاکمیتی اسرائیل بر این منطقه در پسا جنگ نباشد. در چنین فضای مبهمی ، سیاست دولت آمریکا در قبال غزه و عملکرد اسرائیل را چگونه می توان توصیف کرد؟
ایالات متحده در حال انجام یک بازی دوگانه و پیچیده است، از یک سو به دنبال اعمال فشار بر اسرائیل و اجرا کردن سیاست هایی است که می توان آنها را اینگونه خلاصه کرد : نه به اشغال غزه، نه به الحاق خاک غزه به اسرائیل، نه به جابه جایی مردم غزه.
اما از سوی دیگر، آمریکا همزمان یک فضای عملیاتی امن برای اسرائیل فراهم می کند تا با استفاده از آن بتواند به اهداف خود برسد: کشتی در دریای مدیترانه مستقر می کند که یکی از آنها زیردریایی های هسته ای با قدرت عملیاتی بالا است. ایران و حزب الله لبنان را تهدید می کند تا مانع از اقدام های نظامی آنها شود، با قطر و ترکیه درباره فشار بر حماس گفت و گوهایی انجام داده و با مصر و اردن کار می کند و البته از کار با عربستان، امارات و بحرین هم غافل نشده است.
اسرائیل به اعتراف خود استراتژیست ها و تحلیلگران اسرائیلی نمی تواند بدون چتر حمایتی دیپلماتیک، نظامی و امنیتی که آمریکا برای این رژیم فراهم کرده عملیات خود را پیش ببرد.
پیش از این گزارش هایی داشتیم مبنی بر اینکه آمریکا در حال اعمال فشار بر اسرائیل است تا سریع عملیات نظامی خود را در غزه پایان دهد اما با ادامه عملیات در سال جدید میلادی مشخص شد که این فشارها موثر نبوده و در چند روز اخیر هم وزارت دفاع اسرائیل، طرح خود را برای آینده غزه اعلام کرده که بخشی از آن با طرحی که آمریکا می خواهد در تعارض است. به عنوان نمونه ، اسراییل اعلام کرده که مردم شمال غزه فعلا حق بازگشت به این منطقه را ندارند. از سوی دیگر مذاکراتی که اسرائیل با کنگو یا مذاکرات پشت پرده که آمریکا با مصر درباره جابه جایی فلسطینی ها انجام داده، خبری است که نمی توان آن را نادیده گرفت. بنابراین این چتر امنیتی و فضای عملیاتی که آمریکا برای اسرائیل ایجاد کرده از خط اول که همان فشار بر اسرائیل برای متوقف کردن جنگ بود، بسیار قوی تر است.
در اسرائیل دیپلماتها و استراتژیست های نظامی اتفاق نظر دارند که کاهش حضور آمریکا در منطقه ، به ضرر اسرائیل و امنیت ملی اسرائیل است. بنابراین تلاش آنها متمرکز بر بقای آمریکا در منطقه و حفظ حضور نظامی آن است تا از اسرائیل در برابر ایران و برخی کشورهای عربی حمایت کند. از سوی دیگر، می دانیم که در داخل آمریکا هم درباره ضرورت کاهش حضور آمریکا در این منطقه میان هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، اتفاق نظر وجود دارد. حتی محافل میانه رو مانند موسسه خاورمیانه که به شکل سنتی متمایل به اعراب است هم پذیرفته اند که آمریکا نمی تواند مانند گذشته در خاورمیانه حضور داشته باشد.
سوال این است که آیا این اقدام های اسرائیل باعث خواهد شد که آمریکا از این اجماع نظر بازگشته و دوباره حضور امنیتی خود را در خاورمیانه افزایش دهد؟
این سوال مهمی است و پاسخ من به این سوال منفی است. به نظر می رسد که سیاست کنونی امریکا در قبال اسرائیل بیشتر در قالب استراتژی کلان آمریکا برای مهار چین قابل درک است. امریکا برای خاورمیانه جایگاه مستقلی در سیاست خارجی خود قائل نیست . آمریکا سیاست مبارزه با تروریسم را کنار گذاشته و سیاست پیشبرد دموکراسی در خاورمیانه را هم دیگر دنبال نمی کند. بنابراین حداقل در تیم جو بایدن، نگاهی که جیک سالیوان از ابتدا به دنبال آن بود به نوعی پیگیری می شود. در این نگاه ، خاورمیانه ذیل ایندو پاسیفیک تحلیل می شود و باز در این نگاه آمریکا به دنبال این است که ایران را در کنج قفس نگاه دارد. محور این سیاست کلان، مهار چین در هندو پاسفیک است.
ارتباط میان سیاست هندو پاسیفیک آمریکا با سیاست در خاورمیانه چگونه قابل توضیح است؟
این تحولات جاری در منطقه خاورمیانه اگر باعث شود که خاورمیانه ناامن تر یا به زبان ساده امنیتی تر شود به تبع آن هزینه حضور چین در خاورمیانه برای مقابله با آمریکا ، افزایش نفوذ چین در این منطقه و نزدیکی به ایران بیشتر و بیشتر خواهد شد. همین مسئله غزه و انفعال دیپلماتیک چین نشان داد که چین توانایی حضور موثر در خاورمیانه را ندارد. بنابراین این روند از این نظر به نفع سیاست کلان آمریکا که مهار یا کنترل چین است، خواهد بود. همین وضعیت تا حدودی دست روسیه را در ورود به خاورمیانه بسته است. این سیاست فعلا تا این مرحله منجر به این شده که چین و روسیه در خاورمیانه حضور موثر آنچنانی داشته باشند.
برای اسرائیل در سناریو کلان هندو پاسیفیک چه نقشی در نظر گرفته شده است؟
سیاست آمریکا در این منطقه این است که هند اقیانوس آرام را به اقیانوس هند وصل کند و طرح I2U2 شامل اسرائیل، امارات، هند و آمریکا نشان می دهد که جایگاه اسرائیل در این نقشه کلان در کجا قرار دارد. در یاریگری جدید که آمریکا برای مهار چین و مقابله با روسیه آغاز کرده نقش هند و در مرحله بعد نقش اسرائیل بسیار مهم است چرا که این دو ، بخصوص اسرائیل ، متحدان قابل اعتماد آمریکا هستند.
جدا از اینکه تحولات فعلی در برابر حضور چین در خاورمیانه مانع تراشی کرده از سوی دیگر نقشه راه آینده امریکا را نشان می دهد که قرار است هند، اسرائیل، امارات و عربستان به عنوان متحدان امریکا در هند و پاسیفیک نقش ایفا کنند. حتی می بینید که در این طرح ترکیه هم حضور ندارد و دلیل آن هم این است که سیاست های رئیس جمهور فعلی ترکیه خوشایند غرب نبوده پس نقشی به این کشور داده نمی شود. در نقشه کلان صحنه که آمریکا ترسیم کرده و قرار است چین با کمک هند، استرالیا، ژاپن و کره جنوبی مهار شود ، نقش اسرائیل به همراه عربستان و امارات این است که ضلع غربی هند و پاسیفیک در غرب آسیا را در راستای نقشه کلان آمریکا پیش ببرند که در آن نقشه کلان باز هم اسرائیل ذینفع خواهد بود. از این زاویه اگر جنگ غزه منجر به این شود که قدرت اسرائیل در منطقه بیشتر شده و مخالفان امریکا از جمله ایران در منطقه منزوی شوند ، بنابراین امریکا از این سناریو حمایت خواهد کرد و می کند.
می توان گفت که آمریکا اساسا سیاست جدیدی برای خود در خاورمیانه ترسیم کرده و با نقشه راه قبلی که از آمریکا سراغ داریم نمی توانیم انگیزه فعالیت های اخیر او در پرونده غزه را بررسی کنیم.
دقیقا. امریکا حتما به دنبال بازگشت به خاورمیانه مانند قبل و افزایش حضور نظامی نیست اما تلاش می کند خاورمیانه نقش مهمی در سیاست کلان امریکا در هند و پاسیفیک برای مهار چین داشته باشد. این مهار هم از طریق ائتلاف های کوچک صورت می گیرد و ائتلاف بزرگی مانند دوران جنگ سرد قرار نیست، شکل بگیرد. برهمین اساس جایی می بینید که ائتلاف امریکا با ژاپن و کره جنوبی شکل گرفته و جای دیگری می بینید نام آمریکا و هند در کنار هم قرار گرفته است. پس در این چارچوب قرار نیست ما شاهد حضور یک ائتلاف بزرگ و یا جزئیاتی نظیر آنچه در طرح خاورمیانه جدید از آن یاد می شد، باشیم. امریکا فعلا بر روی دو تا سه کشوری که می تواند با آنها کار انجام دهد، حساب می کند که می تواند شامل هند، عربستان، امارات و اسرائیل باشد.
مهم ترین سوال برای ما که در ایران نشسته ایم این است که این جنگ چه تاثیری بر رابطه میان ایران و ایالات متحده و البته تفاهم نانوشته ای گذاشت که در تابستان به منظور کاهش و مدیریت تنش میان دو طرف و بسترسازی برای از سرگیری مذاکرات احیای برجام شکل گرفته بود؟
جایگاه ایران را هم باید در نقشه کلان امریکا برای هند و پاسیفیک ببینیم. ایران در واقع به عنوان منبع تهدیدی تلقی می شود که امریکا براساس ایده جیک سالیوان به دنبال در کنج قرار دادن آن است تا اجازه ندهد که تهدیدهای ایران ، امریکا را از هدف اصلی خود دور کند.
همزمان قرار نیست امریکا وارد یک معامله استراتژیک بزرگ با ایران مانند برجام شود چرا که نه آن اجماع داخلی را دارد و نه در واقع می خواهد چنین امتیازی را به تهران بدهد. در این نقشه کلان، ایران باید در قفس قرار بگیرد چرا که بازیگر تهدید کننده است. آمریکا همچنان که خودش وارد تعامل های استراتژیک با ایران نمی شود از آن طرف هم به متحدان خود هم توصیه می کند که وارد تعامل های استراتژیک با ایران نشوید. نشانه آن هم این است که زمانی که کریدور هند، امارات، عربستان مطرح شد هند از سرمایه گذاری در چابهار و کریدور شمال - جنوب کنار کشید.
البته در استراتژی کلان و جدید آمریکا این کشور به دنبال درگیری مستمر با ایران نیست. برخلاف دوره قبل و پس از 2003 که امریکا به دنبال مهار ایران در عراق و منطقه بود و یا با محور مقاومت درگیر بود، این بار دیگر نمی خواهد درگیری مستمری با ایران داشته باشد و بیشتر بر واکنش و نقطه زنی در این تنش غیر مستقیم متمرکز است و همزمان ایران را تهدید می کند که وارد درگیری منطقه ای نشود.
تداوم واکنش اسرائیل به عملیات طوفان الاقصی و حتی تلاش برای گسترش دامنه آن مثلا به لبنان را چگونه ارزیابی می کنید؟
مسئله جنگ غزه و واکنش اسرائیل را باید با توجه به تحولات پس از سال 2006 تحلیل کنیم. جنگ 44 روزه حزب الله با اسرائیل در واقع به نفع حزب الله تمام شد و قدرت نظامی حزب الله افزایش پیدا کرد و به نوعی از موازنه با اسرائیل دست یافت. تحلیل استراتژیست های اسرائیلی این بود که ادامه این روند قطعا به ضرر اسرائیل خواهد بود. این اتفاقی که در طوفان الاقصی رخ داد نشان داد که این تحلیل اسرائیلی ها درست است و اگر در مقابل اقدام حماس اقدام جدی انجام ندهند، روند منطقه ای به ضرر آنها خواهد بود. علت اینکه همان زمان هم برخی تحلیل گران می گفتند که اسرائیل به غزه حمله زمینی خواهد کرد و جنگ طولانی خواهد بود، ناشی از همین تحلیل بود. بعد از 2006 برای نخستین بار فضای داخلی اسرائیل هم در حمایت از این جنگ قرار گرفته است. اسرائیل می گوید که من در مقابل حزب الله از خود دفاع می کنم و از یک حمایت داخلی نسبتا قابل توجه هم برخوردار است.
و آمریکا هم این استراتژی اسرائیل را در قالب تلاش برای تخلیه توان محور مقاومت قابل دفاع می داند؟
بله، می توان گفت که این اتفاق ها تا حدودی به تخلیه توان مقاومت منتهی می شود اما در این زمینه اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی معتقدند که ممکن است جنگ غزه به درگیری نظامی با ایران منجر شود و تخلیه قدرت ایران سریع تر انجام شود و برخی معتقدند که با توجه به اینکه آمریکا پس از 7 اکتبر واکنش خاصی نشان نداده بنابراین نیازی هم به جنگ مستقیم با ایران نیست و این رویه فعلی هم می تواند قدرت ایران را کاهش دهد.
شما به نقشه جامع آمریکا برای مهار چین و در کنج قرار دادن ایران اشاره کردید اما سوال اینجاست که در این منطقه هیچ ضمانتی وجود ندارد که یک بازیگر اعم از دولتی و البته غیردولتی در نتیجه یک تحول جدید دست به اقدامی نزند که پازل آمریکا را به هم نزند.
تحلیل آمریکایی ها این است که پس از 7 اکتبر ایران و محور مقاومت چنین ظرفیتی ندارند و البته همزمان تمام رفتارهای حزب الله لبنان یا سایر گروه های فعال در سوریه و عراق را هم به جمهوری اسلامی ایران منتسب می کنند.
در واشنگتن این باور وجود دارد که اگر بتوانند به نوعی در برابر ایران ایجاد بازدارندگی کنند سایر بازیگران محور مقاومت نمی توانند به تنهایی کاری انجام بدهند. ضمن اینکه امریکا تلاش می کند به این درگیری های جاری جداگانه پاسخ بدهد . امریکا نمی خواهد اجازه دهد که زنجیره های محور مقاومت همزمان با هم دست به یک کار مشترک بزنند و توان نظامی و دیپلماتیک را هم برای ممانعت از شکل گیری چنین زنجیره ای در واکنش به اسرائیل در اختیار دارد.
با توجه به سیاست امریکا در قبال غزه که تشریح کردید، فکر می کنید ادعای امریکا در تداوم حمایت این کشور از طرح تشکیل دو دولت هم یک فریبکاری عاری از واقعیت باشد؟
رفتار پیچیده امریکا در این پرونده، تحلیل دقیق را سخت کرده است. برخی می گویند که دولت امریکا به دلیل نوع نظام انتخاباتی امریکا که الکترال کالج است به آرای اعراب در ایالت های شناور نیاز دارد بنابراین ظاهر سازی می کند. شاید دو ماه قبل می توانستیم بگوییم که امریکا اراده جدی برای تشکیل دو دولت دارد اما به نظر من اکنون اراده امریکا ضعیف تر شده و امروز بیشتر به دنبال آرام کردن عرب های منطقه و رای دهندگان عرب و مسلمان داخل آمریکا است.
از سوی دیگر به نظر نمی رسد که آمریکا چندان اسرائیل را برای پذیرش تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان گروهی که باید کنترل غزه را هم در دست بگیرد، تحت فشار قرار داده باشد. در این میان فراموش نکنیم که تشکیلات خودگردان هم از نظر داخلی دچار اختلاف هایی نظیر فساد بالای اقتصادی برخی رهبران آن است و هم عمر سیاسی محمود عباس دوامی ندارد. علاوه بر این امارات و قطر هم هرکدام به دنبال به روی کار آوردن چهره های دیگری در این تشکیلات هستند که مسئله را با چالش های بیشتری روبرو خواهد کرد.
مشاهده خبر در جماران