کدخبر: ۱۶۱۸۹۰۵ تاریخ انتشار:

یادداشت/

حاج قاسم و کار ناتمام

پایگاه خبری جماران: سید علی حسینی رزمنده دفاع مقدس، کارشناس امور خاورمیانه و از فعالان این حوزه در یادداشتی برای جماران نوشت:

مبارزان نسل انقلاب و به خصوص فرماندهان نسل جنگ مثل شهید همت، شهید خرازی، شهید بروجردی و شهید سلیمانی، ویژگی های خاصی داشتند که از جمله آنها، از جان گذشتگی و فداکاری و شجاعت و وفاداری به شهدا و رزمندگان و همین طور به عشق به ایران و اسلام بود. اما حاج قاسم سلیمانی به نظر من دارای ویژگی های خاص الخاصی بود.

یکی از این ویژگی ها «خستگی ناپذیری» بود. تعدادی از فرماندهان بودند که هشت سال جنگ را خوب مقاومت و فعالیت کردند و وطن دوستی و اسلام دوستی خود را به خوبی نشان دادند، اما این تا مقطع پایان جنگ بود. برخی از آنها بعد از جنگ به دنبال زندگی و کسب ثروت به شکل درست یا نادرست رفتند، اما حاج قاسم دنبال چیزی نرفت جز آرمان شهدا. و بعد از جنگ با پذیرفتن مسئولیت در قرارگاه شرق کشور به دنبال دفع شر اشرار و ضدانقلاب و کوتاه کردن دست های بیگانه در مرزهای شرقی بود که می خواستند از شرق کشور سوءاستفاده کنند. حاج قاسم در آنجا سرمنشاء خدمات بسیاری در زمینه حفظ امنیت و حتی سازندگی و رفاه مردم بود.

یکی دیگر از ویژگی های خاص ایشان هم این بود که شبانه روز تلاش می کرد و تلاش هایش صرفا برای رفع مسئولیت و انجام وظیفه نبود، بلکه تلاش هایش از سر مسئولیت پذیری عمیق و حس قوی وطن دوستی و اسلام دوستی و دلسوزی بود.

 از دوره ای که فرماندهی قرارگاه قدس به ایشان واگذار شد؛ ایشان در این جبهه ی بسیار مرزی تلاش کرد از منافع کشور ما دفاع کند. ژئوپلیتیک ایران به گونه ای است که باید دست های بلندی داشته باشد و امکان دفاع برون مرزی را باید برای خود فراهم کند؛  والّا مجبور خواهد شد در داخل خاک ایران دفع شر کند و هر عاقلی متوجه می شود که دفاع در خاک ایران دارای خسارات مادی و معنوی بسیار و تلفات بالا است.

بر همین اساس معتقدم هر فرد منصفی این نظر را قبول دارد که کمک های مستشاران ما به عراق در برابر داعش، دفاع از ایران بود و همین طور زمانی که در بیست سال گذشته طالبان بر افعانستان مسلط شد فعالیت و همکاری نیروی قدس با همکاری نیروهای افغانی و همگرایی میان کشورهای آسیای میانه در مقابل طالبان که مانع قدرت گرفتن آنها در آن مقطع و در نهایت سقوط حکومت طالبان در در سال های قبل بود.هم بر اساس همین استراتژی یعنی دفاع از این بود.

حاج قاسم با فعالیت هایش در آن مقطع از جنگ جلوگیری کرد و توانست طالبان را در آن 5 سال در داخل افغانستان مشغول کند و با حمایت از نیروهای متحد شمال آنها را در خاک خودشان زمین گیر کرد تا فرصت ایجاد ناامنی در مرزهای ما نداشته باشند. این خدمات حاج قاسم را مردم یا اطلاع ندارند یا آن را فراموش کرده اند؛ در حالی که مردم باید مردم را بدانند و به دور از سر و صدای تبلیغات با فکر و استدلال و منطق این را مد نظر قرار دهند.

با این حساب باید گفت که حاج قاسم یک سردار ملی بود که هر کسی از هر جناحی با هر عقیده ای قبول داشت که او سرباز وطن است همان طور که اردشیر زاهدی آن عنصر حکومت پهلوی هم به این مساله اذعان داشت و حاج قاسم را سرداری بزرگ  نامید.

اما درباره آشنایی خودم با حاج قاسم بگویم. این آشنایی در دو مقطع بود؛ یک مقطع زمان جنگ و در برهه ای بود که ما در قرارگاه نوح بودیم و لشکر 41 ثارالله با این قرار گاه کار می کرد. من به عنوان یک عضو کوچک قرارگاه ناظر رفتار و حرکات و فعالیت های حاج قاسم بودم و مشخص بود که ایشان فرد برجسته ای است و با این که فرمانده جوانی بود محبوبیت بسیار زیادی میان نیروهای تحت امر خود داشت. او بسیار با نشاط و همیشه خندان بود و به بسیجی ها اهمیت و احترام خاصی قائل بود.

یکی از سرگرمی های حاج قاسم این بود که وقتی در جاده ها حرکت می کرد رزمنده های کنار جاده را سوار می کرد و بدون این که خود را معرفی کند آنها را می رساند. وقتی به قرارگاه می رسید به عنوان اولین مطلب از گفت و شنودش با بسیجی ها تعریف می کرد. یک بار می گفت که یک بسیجی را سوار کرده بود و ضمن صحبت و شوخی او را از نظر حفاظتی سنجیده بود و آن بسیجی با زیرکی اطلاعاتی به او نداده بود.

روزگار گذشت و من دیگر حاج قاسم را ندیدم تا بعد از بازنشستگی در سال 88 آن هم در پنجاه سالگی. بعد از بازنشستگی یک بار که رفته بودم به فرماندهان قدیمی خود سر بزنم که حاج قاسم آنجا مرا دید و شناخت و جالب بود که خاطراتی از آن زمان تعریف کرد و حافظه ایشان و این که آن روزها را به خوبی به یاد داشت، برای من حیرت آور و شگفت انگیز بود.

 بعد از آن دوره جدیدی از رفاقت و همکاری من با ایشان شروع شد. در این دوره من تجربیات این سال ها را به ایشان منتقل کردم و پیشنهادهایی برای همکاری به ایشان دادم و ایشان هم به من مأموریت هایی داد. خصوصیات دیگری از ایشان در این دوره دیدم و برایم اثبات شد که ایشان فرد دارای ویژگی های منحصر به فردی بود. یکی نظم و انضباطش بود در ملاقات ها بسیار دقیق بود و سر موقع به ملاقات حاضر می شد. دیگر این که طوری برنامه ریزی می کرد که دسترسی به او آسان باشد. مثلا با همه مشغولیت هایی که داشت هر زمان که از طریق شهید پور جعفری وقت خواستم یا همان روز یا صبح فردا به من وقت ملاقات داد.

یکی دیگر از خصوصیت هایش این بود که نماز اول وقتش ترک نمی شد. در ملاقات ها همیشه زودتر از مدعوین در محل ملاقات حاضر بود و همان طور که گفتم با همه مشغولیت ها بسیار دقیق و منضبط بود و بسیار وقت شناس و دقیق بود.

از خصوصیات دیگر آن شهید این بود که اولویت هایش هدفمند بود و وقتی روی کاری متمرکز می شد، بقیه کارها را برون سپاری می کرد و خود روی هدف خود متمرکز می شد. این خیلی ویژگی خاصی بود امور روزمره او را از هدف دور نمی کرد

دیگر این که با وجود مشغله فراوان یکی از اولویت های او ملاقات با خانواده شهدا بود. او رفقای شهیدش را از یاد نبرده بود و به خانواده های شهدا سر می زند و شماره تلفن خود را به خانواده های شهدا داده بود و هر وقت کاری داشتند مثل سربازی آماده کارهایشان را پیگیری می کرد. علاوه بر اینها با تمام مشغولیت ها با جوانان ارتباط می گرفت و با آنها گفت و گو می کرد و اگر می توانست برایشان کار می کرد و به شبهات آنها هم تا جای ممکن پاسخ می داد.

از دیگر خصوصیات خاص او این بود که در همه امور فراجناحی عمل می کرد و اگر می دید در جایی ایده و انرژی و فرد و گروهی هست که توان کاری دارد برایش ساختارسازی می کرد و به آن ها اعتماد می کرد و خود را در حیطه تشکیلات زیرمجموعه خود محدود نمی کرد. با توجه به جایگاه و موقعیت حساس ایشان، این خصیصه خیلی مهم بود. البته در این راه گلایه هایی هم به او می شد و در این زمینه هم موفق بود. او چون یک دیده بان تیزبین از ارتفاع بلندی به قضایای منطقه می نگریست و مسائل داخلی و احزاب و جناح بندی ها برایش معنا نداشت او  به اهداف بلند خود فکر میکرد و با همه نیروها در تماس بود و از همه امکانات استفاده می کرد

در این رابطه خاطره خاصی دارم که عرض می کنم. یک بار برای همین ماموریت هایی که به من محول کرده بود، نز او رفتم و نسبت به عملکرد رئیس جمهور وقت، به خصوص در ماجرای پرونده هسته ای ایران، نگرانی هایم را مطرح کردم و خطرات ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را برای ایشان مطرح کردم. با وجود این سخنان انتقادی،  او در جلسات بعد می خواست که انتقادهایم را مطرح کنم و آنها را با دقت می شنید و به آنها فکر می کرد. او به خوبی می دانست که افرادی مثل ما که با او کار می کنند نسبت به بسیاری از مسائل نارضایتی دارند، اما او با کمال بزرگواری همه را زیر چتر خود جمع می کرد و از همه استفاده می کرد.

ما رزمندگانی داشتیم که بعد از جنگ دلخور و ناراضی شده بودند، اما حاج قاسم بود که توانست این افراد را زیر چتر خود جمع کند و برخی از آنها بعدها شهید حرم شدند.

همان طور که شنیدیم غیر از حاج قاسم کسی نبود که بگوید «آن دختر بی حجاب هم دختر ماست...». حاج قاسم به این سخنان اعتقاد داشت و به آن عمل میکرد و متأسفانه این روحیه حاج قاسم را الان نمی بینیم. والّا نباید این طور در نگاه های تنگ نظرانه در انتخابات این طور گرفتار شده باشیم.  معتقدم نباید اجازه داد برخی برای اهداف پلیدشان از خون حاج قاسم استفاده کنند.

همانطور که جناب آقای جهانگیری گفت ،حاج قاسم از قضایای 88 ناراحت بود و تلاش داشت این دو قطبی ها را حذف کند. او در روزهای آخر تلاش می کرد این موضوع را حل کند و این نشان می داد که ایشان دید بالایی دارد و انشقاق و دو قطبی داخلی را مضر منافع ملی ایران می دانست
 
از خصوصیات دیگر ایشان ساده زیستی بود ایشان همیشه با یک پژو ۴۰۵ ویا پرشیا رفت و آمد می کرد و در مسافرت های داخلی هیچگاه از جایگاه ویژه مقامات استفاده نکرد و حتا در هواپیما میان جمعیت می نشست و با مردم و بخصوص همان تیپ های به اصطلاح «غیر خودی» صحبت می کرد و نظرات همه مردم، نه قشر خاصی، برایش مهم بود. به نظرم اگر ایشان به شهادت نرسیده بود وضعیت سیاسی داخلی و خارجی ما بسیار بهتر بود.

مشاهده خبر در جماران