کدخبر: ۱۶۱۵۶۱۹ تاریخ انتشار:

یادداشت/

از تفکر مخرب و برنامه های طالبان غافل نشویم

تهران باید بداند که تقویت پایه های طالبان در افغانستان در جهت منافع کلان و دراز مدت ایران نیست و نباید به استحکام قدرت این گروه منحرف کمک کند

محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:

خاورمیانه در آتش و دود جنگ غزه و جنایت و نسل کشی فلسطینی‌ها توسط اسرائیل می سوزد. همزمان وجدان های آگاه و منصف فریاد دادخواهی  و عدالت طلبی برای توقف این درگیری نامتوازن را در جهان سر می دهند، اما این تحولات نباید باعث شود ما از آنچه که در مرزهای شرقی و قلمرو طالبان می گذرد غافل باشیم. جنگ غزه فعلا فرصتی برای روسیه و طالبان فراهم کرده که با استفاده از این بحران منطقه ای با خیال راحت به ادامه سیاست های ضد حقوق بشری خود ادامه دهند.

طی یک ماه گذشته چند تحول مهم در ارتباط با طالبان در منطقه صورت گرفته ست که هر کدام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در عین حال گواهی بر ناهماهنگی و نا همراهی کشورهای منطقه در ارتباط با طالبان محسوب می شود:

۱-تصمیم پاکستان به اخراج قریب ۱/۷ میلیون پناهنده افغانی غیر مجاز در پاکستان.

این روند با اظهارات نخست وزیر موقت پاکستان دایر بر افزایش۶۰ در صدی عملیات تحریک طالبان پاکستان(T.T.P) از زمان بازگشت طالبان به قدرت در کابل  علنی شد. به گفته نخست وزیر موقت پاکستان این گروه در افغانستان دارای پایگاه است و اسلام آباد  رسما به کابل گفته که بین پاکستان و T.T.P یکی را انتخاب کند.

بعد از نخست وزیر موقت پاکستان نماینده ویژه این کشور در امور افغانستان آقای آصف علی درانی نیز  گفت  که حدود ۶ هزار شبه نظامی تحریک طالبان پاکستان در افغانستان حضور دارند و از آنجا حملات خود را در مناطق مرزی و نیروها امنیتی و  مردم پاکستان  طراحی و اجرا می کنند. به گفته مقامات رسمی پاکستان T.T.P مدتی است که سازمان خود را بر اساس الگوی طالبان افغانستان تنظیم و پاکستان را  به ولایت های مختلف تقسیم کرده است

۲-سفر هیئت ۳۰ نفره طالبان به ریاست ملا برادر معاون اقتصادی رییس الوزرا به تهران. به گفته دفتر ملا برادر این سفر به دعوت ایران صورت گرفت و در آن چند سند نیز به امضاء رسید و برای ملا برادر امکان سفر به اصفهان و چابهار و دیدار از سفارت افغانستان در تهران هم فراهم شد .

۳-نشست مخالفین طالبان به میزبانی «حزب روسیه عادل» و با شرکت احمد مسعود و برخی چهره های مختلف طالبان در مسکو  که با اعتراض طالبان  روبه رو شد.

۴-یازدهمین نشست امنیتی هرات  با عنوان بازخوانی افغانستان - راهکارهای متفاوت با حضور شماری از چهره های مختلف طالبان از جمله اسماعیل خان به مدت دو روز در تاجیکستان که در آن وضعیت کنونی و آینده افغانستان  مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.

تصمیم نهایی پاکستان به اخراج حدود دو میلیون  پناهنده غیر مجاز  و حضور  اعضای تحریک طالبان  پاکستان در افغانستان مشکل عمده ای را بر سر روابط دو کشور قرار داده است و بر خلاف تصور اسلام آباد  بر اختلافات قبلی از جمله عدم به رسمیت شناختن خط مرزی دیوراند توسط کابل  و بالا بردن التهاب قومیت پشتون افزوده است.

پاکستان که پدر خوانده طالبان محسوب می شود و افغانستان را عمق استراتژیک خود می داند، اکنون با بحرانی بزرگ مواجه است  که آن را از زمان استقلال تا کنون یکی از بالفعل و بالقوه  ترین چالش‌های امنیت ملی و تمامیت ارضی خود می داند. بدیهی است پرداختن به آن بحث مستوفایی را می طلبد. طبعا عامل پشتون نقش برجسته ای در این قضیه ایفا می کند و بعد قومیت و ملی گرایی پشتون یکی از بزرگترین چالش ها برای پاکستان به ویژه قوم پنجابی که اسکلت و استخوان بندی ارتش و جامعه پاکستان را تشکیل می دهد  به وجود خواهد آورد .

در ارتباط با ایران، هم تهران و هم کابل بر اساس اهدافی گام های خود را بر می دارند. طالبان محصور در خشکی امیدوار است که با استفاده از مسیر ترانزیتی ایران  امیال اقتصادی و اهداف تجاری خود را برآورده کند و فعلا رنگ و بوی ایدئولوژیک را علنی و محوری نسازد. گرچه برخی اوقات آثاری از این اختلاف ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی آشکار می شود؛ از جمله وبسایت «المرصاد» رسانه تبلیغاتی اداره استخبارات طالبان در نهم شهریور۱۴۰۲ شیعه را «ضاله و باطل» دانست و از مسلمانان خواست  که خود را از این فرقه  گمراه کننده نجات دهند.

جمهوری اسلامی نیز در دوره هایی محدود سیاست هایی را در قبال طالبان اتخاذ کرده و در جهت تحقق آن گام بر می دارد؛ غافل از اینکه محور عمده مورد نظر طالبان در روابط با ایران رنگ و بوی  ایدئولوژیک  دارد که به موقع خود بروز و امکان برانگیخته شدن  احساسات و در نتیجه بسیج توده های سنتی و مذهبی برای تقابلی خونین مشابه صفوی و عثمانی  را در خاطر تداعی می کند.

برخی مسئولان ایرانی ظاهراً اظهاراتی در جهت تحکیم و تقویت طالبان بیان می کنند که در تعارض با منافع ملی ایران است. از جمله آقای حسن کاظمی قمی نماینده رئیس جمهور و سرپرست سفارت در کابل  گفته «تحریم های اعمال شده علیه طالبان  یکی از موانع  و مشکلات جدی است و سازمان ملل باید اقدامات و ترتیبات موثری برای حل و رفع  آن فراهم کند .»

اما حوزه  کشورهای همسایه آسیای میانه به ویژه تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و دور تر از آن  نواحی مسلمان نشین روسیه نیز از سپهر سیاست منطقه ای طالبان پنهان نیست.  بدیهی است این کشورها نیز با درک اهداف طالبان با نیروهای افغانی ضد طالبان در ارتباط و به پشتوانه روسیه برای مواجهه با هر گونه خطر احتمالی طالبان پشتگرم و امیدوارند.

در مجموع تفکر مخرب طالبان را نوعی سرطان برای افغانستان و منطقه می دانم و معتقدم به هیچ وجه نباید به تقویت و تحکیم پایه های طالبانی که امروز در حاشیه است کمک  کرد . پاکستان  که در واقع پدر خوانده طالبان محسوب می شود، در این برهه فریادش از دست این گروه‌ ارتجاعی به آسمان رفته و امنیت و یکپارچگی خود را در معرض تهدید می بیند. دیگر کشورهای منطقه هم از تیررس تهدیدات طالبان در امان نمانده اند. در نتیجه با توجه به جمیع جهات تهران باید بداند که تقویت پایه های طالبان در افغانستان در جهت منافع کلان و دراز مدت ایران نیست و نباید  به استحکام قدرت این گروه منحرف کمک کند.

بدیهی است چنانچه در آینده طالبان با جمهوری اسلامی با هر عنوانی(آب ، عقیده، مرز، موادمخدر، امنیت، تاریخی، قومیتی و...) در گیر شود هیچ کشوری از ایران حمایت نخواهد کرد .

فعالیت هایی که طالبان در منطقه و جهان در جهت اعمال حاکمیت، با هدف به رسمیت شناخته شدن  از خود نشان می دهد نمایانگر عدم  اتحاد و سیاست مشترک و هماهنگ کشورهای منطقه در قبال این غده سرطانی عقب مانده و  ناقض حقوق بشر است . در نهایت این کشورها  روزی ناچار به پرداختن کفاره  آن خواهند بود .

اکنون توجه همه کشورهای جهان متوجه خاورمیانه و بحران غزه شده، اما تهران نباید از  جنوب آسیا که کانون بالقوه بحران و درگیری است، غافل شود. موقعیت جغرافیایی جنوب آسیا برای چین، هند، پاکستان، روسیه، آسیای میانه به ویژه ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نباید از منظر تهران  تحت الشعاع هر بحران یا تحول منطقه ای قرار گیرد. طالبان را نمی توان دوست دایمی یا حتی مصلحتی به حساب آورد؛ در نتیجه هر گونه تقرب با آنها به منزله عشقی کز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود،  به حساب می آید.

مشاهده خبر در جماران