کدخبر: ۱۶۰۴۴۹۴ تاریخ انتشار:

یادداشت؛

ابرمرد حادثه تروریستی در شاهچراغ شایسته تقدیر است/ چرا آدم ها زیرپوستی می‌نگرند و می‌گذرند؟

غم‌بارترین وجه حادثه‌ی شاه‌چراغ، به‌حاشیه‌رفتن و پر رنگ ندیدن یک غیرت و حمیّت از سوی یک خادمی بود، که با علم به درکف‌داشتن جانش و آگاهی به آن که در کام هیولایی سراپا مسلّح و آماده‌ی خودانفجاری می‌رود، درنگ نکرد و بر خون‌هایی که می‌توانست بیشتر ریخته شود، از دور اشک تمساح و فرار نریخت، بلکه رعدآسا بر آن هیولا فرو ریخت…

به گزارش جماران؛ اطلاعات آنلاین در مطلبی به قلم محمدعلی فیاض‌بخش نوشت: چرا کهنه‌گرایانی که هنوز و همچنان بر ریزعلی‌های خواجوی به حق می‌بالند به این مردی و جان‌برکف‌نهادگی در حرم شاه‌چراغ، زیرپوستی می‌نگرند و می‌گذرند؟

هنگامی که تنش‌های اجتماعی تهدیدی برای وحدت و یکپارچگی در میان مردم می‌شود، با کمال تاسف، جنایتی در این عمق، یعنی حادثه‌ی شاه‌چراغ نیز همدلی لازم را برنمی‌انگیزد؛ و این، زنگ خطری جدی است.

حرامیان نیز فرصت را می‌شمارند؛ یک، دو، سه؛ و آن‌گاه که آب را گل‌آلود ببینند، به شکار ماهیان می‌افتند. زبونانه‌ترین شکل خراب‌کاری و ناخن‌کشیدن در چشم جامعه، آن زمانی است که بی‌گناه‌ترین انسان‌ها هدف کورترین جنایات قرار گیرند. زنان و مردان و پیران و جوانانی که دست در دست کودکانشان در گوشه‌ای امن، در خلوت‌ترین حالِ دلِ خود، نجوا و دعا و زیارت را مرهم دردی از دردهای خود دیده‌اند و به شخصی‌ترین دفاع برای آرامش خود پناه آورده‌اند: دعا، اشک و آرامش.

بدتر از همه، واکنش، بهتر بگوییم، عدم کنش‌گری کسانی‌است، که در هزار و یک مسأله‌ی اجتماعی، حاضریراق‌اند به سخن و قلم و پر و بال‌دادن به جوّهای تلاطم‌زا و سکون‌ زدا؛ در چنین مواقعی اما-که پای عواطف و اعتقادات مذهبی در میان است- به عقده‌های از هزار و یک‌جا انباشته‌شده، نه ماجرا را بزرگ می‌بینند و نه دیگر، حقوق بشر(!) را سوژه‌ای برای کنش‌گری می‌یابند؛ لااقل در حق آن بی‌گناه‌ترین قربانیِ کورترین ترور. به این پدیده می‌گویند: گسست و نشست زیرساخت‌های همدلی اجتماعی؛ که ده‌ها دلیل بر آن می‌توان یافت؛ در رأس همه، قطبی‌شدن یک جامعه‌ای که عواطفِ هم‌بستگی‌اش در تنش‌های غیرضروری اجتماعی به کاستی و تحلیل رفته است. آیا کوبش بر طبل‌هایی که پژواک ناخوشایندش، مردمان یک کوچه را با همسایگان دو کوچه بالاتر و پایین تر غریبه‌ می‌کند، کافی نیست!؟

غم‌بارترین وجه حادثه‌ی شاه‌چراغ، به‌حاشیه‌رفتن و پر رنگ ندیدن یک غیرت و حمیّت از سوی یک خادمی بود، که با علم به درکف‌داشتن جانش و آگاهی به آن که در کام هیولایی سراپا مسلّح و آماده‌ی خودانفجاری می‌رود، درنگ نکرد و بر خون‌هایی که می‌توانست بیشتر ریخته شود، از دور اشک تمساح و فرار نریخت، بلکه رعدآسا بر آن هیولا فرو ریخت….اما چرا کهنه‌گرایانی که هنوز و همچنان بر ریزعلی‌های خواجوی به حق می‌بالند و جامه‌ی آتش‌زده‌اش را که مایه‌ی نجات قطاری بی‌سرانجام شد، تقدیس می‌کنند؛ به این مردی و جان‌برکف‌نهادگی در حرم شاه‌چراغ، زیرپوستی می‌نگرند و می‌گذرند؟ انگار تنش‌ها در بیرون حرم آن‌قدر بالا گرفته، که این ایمن‌سازی و مردافزاری در درون حرم چندان به چشم نمی‌آید!

چند ‌گروه در وهله‌ی نخست و در صف اولِ پاسخ‌گویی به چراییِ این گذارِ زیرپوستی هستند؛ گذارِ بی‌تفاوتی در چنین رخداد شگرفی. به نظر شما کدام کسان و گروه‌ها !؟

مشاهده خبر در جماران