در گفت و گو با جماران؛
محمد سلامتی: جبهه اصلاحات ساز و کار رسیدن به وحدت را ایجاد کند / جریانی از اول معتقد بود به قانون بشری نیازی نیست/ اصلاح طلبی از صندوق رای قابل تفکیک نیست/ فلسفه وجودی شورای نگهبان حفاظت از حقوق داوطلبان در قبال تضییع حقوق احتمالی آنها از سوی دولت هاست
محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده است که یکی از فرازهای پیامی از حضرت امام درباره اوست و خود در این باره توضیحاتی می دهد. تصدی وزارت کشاورزی در دولتهای شهیدان رجایی و باهنر و مهدوی کنی و دو سال ابتدایی دولت میرحسین موسوی از سوابق اوست.
پایگاه خبری جماران: محمد سلامتی به جماران می گوید: از همان اوایل انقلاب، دو دیدگاه متفاوت وجود داشت. دیدگاه اول به دنبال تهیه وتصویب طرح ها ولوایح ذیربط برای قانون شدن این موارد بود، طرح ها و لوایحی برای فعالیت احزاب، اصلاحات ارضی، تشکیل تعاونی ها، قانون کار، شوراهای اسلامی کار، بیمه بیکاری وحفاظت صنایع. این دیدگاه به عنوان «خط امام»معروف شد.
در مقابل این دیدگاه، کسانی بودند که اعتقاد داشتند در همه زمینه ها احکام الله مشخص است و حکومت فقط باید بر اجرای آن ها نظارت کند. این ها معتقد بودند که به قانون بشری نیازی نیست؛ اگر هم استثنائا به قانون جدید نیاز باشد، باید از احکام ثانویه استفاده کرد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با این فعال سیاسی در پی می آید:
جبهه اصلاحات باید هر چه زودتر سازوکار مربوط به ایجاد وحدت در تصمیم گیری و تحکیم وحدت در اتخاذ سیاست ها و اجرا را فراهم کند
با سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار داردید. توصیه جنابعالی به اصلاح طلبان با توجه به انتخابات پیش رو چیست؟
تصور می کنم اصلاح طلبان چشمشان به "جبهه اصلاحات" دوخته شده تا ببینند در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی که اواخر امسال برگزار می شود، چه سیاستی رادنبال می کند؟ به نظر من"جبهه اصلاحات"باید در سه محور امر مربوط به انتخابات را بررسی، پیگیری واطلاع رسانی کند. اول پیگیری اقدامات ضروری و قابل انتظار از حاکمیت برای برگزاری یک انتخابات آزاد ، رقابتی ، منطبق با قانون اساسی و در شان جمهوری اسلامی ایران. چون فقط در چنین شرایطی است که احتمال مشارکت گسترده مردم واصلاح طلبان افزایش پیدا می کند.ضمنا باید دانست که گسترش مشارکت مردم در انتخابات بی تردید نظام را بیمه می کند.دوم، جبهه اصلاحات، باید ارتباط خود را با مردم بیش از پیش تقویت کند..برای این کار بعضی از ابزار های لازم که همان تشکل های مختلف و شخصیت های مطرح است را در اختیار دارد. بعضی دیگر از ابزارهای مورد نیاز را باید تدارک ببیند. به هر حال بهترین کانال های ارتباط با مردم برای "جبهه اصلاحات"،تشکل های مردم نهاد است. سوم،"جبهه اصلاحات"باید هر چه زودتر سازوکار مربوط به ایجاد وحدت در تصمیم گیری و تحکیم وحدت در اتخاذ سیاست ها و اجرا را فراهم کند.
اصلاح طلبان در حال حاضر باید بر ضرورت ایجاد شرایط مناسب و منطبق بر قانون اساسی و زیبنده مردم برای انتخابات از سوی حاکمیت متمرکز شوند.آن ها باید مطالبات به حق مردم در این زمینه را خواستار شوند
برخی از چهره های سیاسی می گویند مسیر اصلاحات از طریق شرکت در انتخابات و صندوق انتخابات مسدود شده است؟ این تحلیل را چگونه ارزیابی می کنید و اگر با آن مخالفید چه پاسخی به این افراد دارید؟
برخی ازدوستان اصلاح طلب که شرایط عینی حاکم بر مقدمات برگزاری انتخابات را می بینند و تجارب انتخابات گذشته را مرور می کنند، از برگزاری یک انتخابات آزاد و رقابتی مأیوس شده و به این نتیجه می رسند که شرکت درانتخابات بی فایده است. گرچه به نظر این دوستان نمی توان خیلی خرده گرفت، اما باید دانست که اولابه طور کلی ایده اصلاح طلبی از صندوق رای قابل تفکیک نیست. ثانیا از اوایل انقلاب بارها برای خط امامی ها و اصلاح طلبان ایجاد محدودیت در عرصه انتخابات به وجود آمده است، اما اصلاح طلبان کوتاه نیامده و با شرکت در انتخابات گاهی شگفتی آفریدند. ثالثا اگر به دلیل حادتر بودن شرایط، امکان حضور در انتخابات از اصلاح طلبان گرفته شود، در زمان خودش باید تصمیم گرفت، نه حالا.
لذا به نظر من اصلاح طلبان در حال حاضر باید بر ضرورت ایجاد شرایط مناسب و منطبق بر قانون اساسی و زیبنده مردم برای انتخابات از سوی حاکمیت متمرکز شوند.آن ها باید مطالبات به حق مردم در این زمینه را خواستار شوند.
کسانی بودند که اعتقاد داشتند در همه زمینه ها احکام الله مشخص است
این ها معتقد بودند که به قانون بشری نیازی نیست
برخی معتقدند وضعیت امروز جامعه با آنچه در سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی وعده داده شده بود تناسبی ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
خواست های مردم و انقلابیون در شعارها و بعد در قانون اساسی انعکاس پیدا کرد. اهم آن ها آزادی بیان و قلم، مشارکت واقعی مردم در سرنوشت خود از طریق انتخابات آزاد و رقابتی، عدالت در عرصه های مختلف، محرومیت زدایی و حمایت ازحقوق کارگران وکشاورزان بود.بدیهی است که برای عملی شدن این خواست ها باید قوانین مربوطه به تصویب می رسید. اما از همان اوایل انقلاب، دو دیدگاه متفاوت وجود داشت. دیدگاه اول که با اعتقاد به محورهای ذکرشده، به دنبال تهیه وتصویب طرح ها و لوایح ذیربط برای قانون شدن این موارد بود، طرح ها و لوایحی برای فعالیت احزاب، اصلاحات ارضی، تشکیل تعاونی ها، قانون کار، شوراهای اسلامی کار، بیمه بیکاری وحفاظت صنایع.این طرح ها و لوایح می بایست به تصویب مجلس شورای اسلامی برسند. این دیدگاه به عنوان «خط امام» معروف شد.
در مقابل این دیدگاه، کسانی بودند که اعتقاد داشتند در همه زمینه ها احکام الله مشخص است وحکومت فقط باید بر اجرای آن ها نظارت کند. این ها معتقد بودند که به قانون بشری نیازی نیست؛ اگر هم استثنائا به قانون جدید نیاز باشد، باید از احکام ثانویه استفاده کرد. یعنی برای اجرای آن زمان محدود (مثلا پنج سال) در نظر گرفت. البته مشخص بود چنین قانون گذاری، کار عوامل ذیربط و ذینفع را مختل می کند. آن ها با توجه به قرائتی که از اسلام داشتند، مشارکت در انتخابات را فقط از جنبه زینتی آن قبول داشتند و اصلاحات ارضی، قانون کار، قانون بیمه بیکاری و...را خلاف شرع می دانستند. این جریان فکری به «جناح راست» معروف شد.
معمولا در هر انقلابی که رخ می دهد، اولویت رابه وضع قوانین مهم و مادر می دهند تا تکلیف عوامل تولید، توزیع و بازرگانی در نظام جدید معین شود. اما در ایران مقاومت این جریان باعث شد تا تصویب این قوانین مهم ده سال یا بیشتر به طول بینجامد و مردم دراین خصوص بلاتکلیف بودند. متاسفانه اکنون نیز این طرز تفکر بر اکثریت ارکان مملکتی غالب است. این جریان فکری چون به مشارکت مردم به شکل دموکراتیک در سرنوشت خودشان معتقد نیستند، به همین علت نظارت استصوابی را به عنوان راهی برای تغییر ماهیت انتخابات، در نظر گرفته اند. بنابراین طرز تفکر جناح راست که در مقاطع مختلف محورهای اصلی قدرت را در دست داشته، عمدتا موجب مشکلات وضع موجود شده است. البته سوء مدیریت از ناحیه جناح های دیگر نیز مزید بر علت شده است.
در صحیفه امام ، فرازی مربوط به ماجرایی است که منجر به موضع گیری یکی از اعضای وقت شورای نگهبان علیه شماست. ماجرا چه بود؟
در سابقه کاری من دفاع، حمایت، پیگیری برای تصویب و قانون شدن و بعضا اجرای قوانینی مثل قانون اصلاحات ارضی، تشکیل تعاونی ها، قانون بیمه محصولات کشاورزی، قانون کار، قانون بیمه بیکاری و قانون شوراهای اسلامی کار وجود دارد. اینها مواردی است که به زعم عده ای از جناح راست، کار کمونیستی تلقی می شد. در سال 1367 که من به عنوان نماینده مردم تهران در سومین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شدم؛ باتوجه به همین سابقه، مرحوم آقای خزعلی عضو وقت شورای نگهبان در یک سخنرانی که در یکی از تکایای تهران ایراد کرد مطلبی به این مضمون گفت: مردم تهران به محمد سلامتی که کمونیست است رای دادند و حالا ببینید یک کمونیست در مجلس می خواهد چه کار بکند؟ امام که از این موضوع مطلع شدند، نامه عتاب آلودی را به شورای نگهبان نوشتند که در جلد 21 صفحه 612 صحیفه امام آمده است.
بعد از نامه عتاب آلود امام آیا در رویه کسانی که به شما آن انتقادها را می کردند تغییری ایجاد شد؟
گرچه ممکن است بتوان گفت از تندی های آن هاکاسته شد، اما در چارچوب اعتقادی آنها که بر اساس آن نظرات را ارزیابی می کردند، تغییری به عمل نیامد.به این معنی که مثلا در مورد مسائل اقتصادی، محور ارزیابی آنها درباره اجاره، مساقات و ... برگرفته از فقه سنتی است. اما قوانین مورد نیاز جامعه، با توجه به تحولات به عمل آمده، عمدتا در این چارچوب نمی گنجند. آنها نتوانستند راهی برای تصویب قوانین مورد نیاز عصر جدید پیدا کنند. لذاتصویب و اجرای این قوانین را خلاف شرع می دانند. اما متقابلا کسانی که به فقه پویا معتقد بوده و هستند نظر مخالف آن ها را دارند. امام خمینی هم راه عبور از چارچوبهای معتقدین به فقه سنتی برای تصویب قوانین پیشرفته برای نظام را، تشکیل"مجمع تشخیص مصلحت نظام"دیدند.
در سخنان و مواضع امام و مسئولان همواره حمایت از محرومان یک شعار ثابت بوده است اما چرا معیشت اقشار محروم هنوز با مشکلات مواجه است؟
شعار به تنهایی دردی را دوا نمی کند.اگر قرار باشد مفهوم شعاری در عمل تحقق پیدا کند، الزاماتی را می طلبد.اول این که آن شعار باید قانونمند شود. دوم این که سیاست های متخذه که ارتباطی با آن پیدا می کنند، نباید موجب نقض و یا تضعیف آن شوند. سوم این که مجری شعار قانون شده، باید به آن معتقد باشد.اگر بخواهیم مثالی بزنیم، شعار طرفداری از کارگران وقتی در اجرا نتایج خود را درست نشان خواهد داد که اولا قانون کار با محتوای حمایت منطقی از کارگران تصویب شود. ثانیا سیاست های حمایت از تولید، قیمت گذاری، سیاست های پولی، مالی و غیره در جهت تضعیف قدرت خرید کارگران نباشد. ثالثا کسانی که برای امور کارگری انتخاب می شوند، درک درستی از وضع طبقه کارگر و نیاز های آن داشته وخود را متعهد به برآورده کردن آن ها دانسته باشند.متاسفانه مدت ها است که این الزامات رعایت نمی شود.
بعضی معتقد به انحراف از برخی آرمانهای اولیه انقلاب هستند. تحلیل شما چیست؟
به نظر من هم مشکلات فعلی ناشی از انحراف از برخی آرمان های انقلاب است. متاسفانه ارزش هایی که برای آن ها انقلاب شد و در قانون اساسی منعکس گردیده و حتی برای بعضی از آن ها قانون عادی وضع شده است، در عمل اجرا نشد و بدتر این که بعضی قوانین عادی خلاف روح قانون اساسی وضع گردید. به عنوان نمونه فلسفه وجودی شورای نگهبان حفاظت ازحقوق نامزدهای انتخابات در قبال اقدامات احتمالی دولت در جهت تضییع حقوق آن هاست. اما آن چه که در قانون استصوابی مورد ملاک شورای نگهبان منعکس شده، مغایرت جدی با این هدف دارد.
یکی از انتقادهایی که به دولت در دهه اول انقلاب می شود این است که دیدگاه های چپ و اقتصاد دولتی در آن برجسته تر بود. سوال این است که این انتقاد چقدر وارد است و در ثانی، از آنجا که در انقلاب اسلامی از ابتدا هم بر اساس نگاه «نه شرقی نه غربی» سیاست ها اعمال می شد، آیا واقعا برنامه هایی که جنابعالی و دوستانتان در ابتدای انقلاب دنبال می کردید تحت تاثیر تفکرات کمونیستی بود؟
در دهه اول انقلاب امور اقتصادی، بر اساس دو محور مهم پیگیری می شد. اول ارزش های مطرح شده در قانون اساسی که حمایت از محرومین و مستضعفین بود که کارگران وکشاورزان نماد آنها محسوب می شدند.دوم شرایط جنگ تحمیلی که باعث محدود شدن عرضه کالاهای ضروری می شد. در این دو زمینه کارهایی که انجام شد مثل تصویب قانون اصلاحات ارضی، قانون کار، قانون بیمه بیکاری، قیمت گذاری برخی کالاهای ضروری و کوپنی کردن برخی از کالاها؛ تقریبا در اکثریت کشورهای غیر کمونیست دنیا انجام شده است.و در هیچ کجااین اقدامات را کمونیستی ندانسته اند.اما در ایران عده ای آن ها را عمل کمونیستی می دانند.امام خمینی نسبت به این قضیه واکنش نشان دادند.ایشان در پیامی که به مناسبت مراسم حج و پذیرش قطعنامه 598 در تاریخ 29/4/1367 صادرکردند، چنین نوشتند:"مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کارکند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطی می خوانند. از این اتهامات نباید ترسید باید خدا را در نظر داشت وتمام هم وتلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کارگرفت و از هیچ تهمتی نترسید."
درباره توجه به محرومین و مستضعفین ، برخی این انتقاد را مطرح می کنند که «دولت ها و جریاناتی» که شعار حمایت از محرومین و مستضعفین را می دهند، به فرض صداقت در شعار، از طبقه متوسط و برخوردار غفلت و گاهی دشمنی می کنند. آیا حمایت از محرومین و مستضعفین که در ابتدای انقلاب سرلوحه شعار انقلابیون بود، هم در بطن خود غفلت از مطالبات طبقه متوسط و برخوردار را هم داشت؟
در اوایل انقلاب، اکثریت جامعه یعنی بیش از دو سوم جمعیت ایران را طبقات کارگر، کشاورز و دیگر محرومین تشکیل می دادند.طبیعی است که حکومت ها رسیدگی به مطالبات اکثریت را در اولویت برنامه های خود قرار می دهند، همان طور که آن موقع انجام شد.اکنون ترکیب جمعیت در ایران تغییر پیدا کرده و طبقه متوسط اکثریت را داراست. لذا اولویت باید پیگیری انجام مطالبات آن ها باشد.البته در اوایل انقلاب به مطالبات طبقه متوسط هم که اقلیت بودند، بی توجهی نشد. یکی ازمطالبات آن ها معمولا توسعه سیاسی است که در تشکل های مردم نهاد و برگزاری انتخابات آزاد نمود پیدا می کند. در سال 1360 قانون احزاب توسط دولت تهیه و به تصویب مجلس رسید. قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز در سال 1358 تصویب و در سال 1368 اصلاح شد. این دو قانون به هیچ وجه محدودیت هایی که اکنون دارا شده اند، نداشتند.
تحلیل شما از حوادث پاییز ۱۴۰۱ چیست؟
ابتدا باید اشاره کنم که به نظر من انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود. به این معنی که فرهنگ اسلامی در مقابل تهاجم فرهنگ مدرنیته و پست مدرنیسم بخصوص بخش بی بندوبار، مبتذل و نفی دین آن مقاومت کرد و در یک مقطع مناسب جنبه تهاجمی به خود گرفت و پیروز شد. این پیروزی تاثیرات قابل ملاحظه ای درسطح خواص و عموم در بسیاری از جوامع گذاشت؛ به شکلی که برخی از جامعه شناسان برداشت خود از تاثیر دین در اجتماع را اصلاح کردند. در سطح عوام نیزعده ای به باور احیای ارزش های دینی رسیدند. این تاثیر از انقلاب اسلامی ارزشمند است. اما حفظ آن کار ساده ای نیست. مدرنیته و پست مدرنیسم غیر از بخش قابل ملاحظه نفی دین ،ابتذال و بی بند وباری شان، خود را حاوی ارزش هایی می دانند، که جذابیت غیر قابل انکاری دارند. به همین دلیل توانسته اند سلطه مطلق و یا نسبی خود را در اکثریت جوامع و کشورها به وجودآورند.
آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی عقیده، تساوی حقوق بین زن و مرد، حق رای مساوی، قانونگرایی، رای اکثریت ملاک عمل، آزادی انتخاب شغل و دمکراسی جزو ارزش های مورد ادعای مدرنیته و پست مدرنیسم است. این معیارها بقدری با زندگی واقعی انسان ها عجین شده اند که به راحتی قابل انفکاک نیستند. به همین دلیل کشورها عمدتا سعی می کنند خود را با آن ها تطبیق دهند چون اینها در سطح بین الملل و طبق قوانین بین المللی جزو حقوق اولیه شهروندان محسوب می شوند. اگر کشوری در مقطعی بنا به دلایل خاص بخواهد بعضی از آنها را نادیده بگیرد، معمولا امتیازی در موارد دیگر می دهد تا با اعتراض و مقاومت مردم رو به رو نشود. مثلا اگر در مورد آزادی قلم ناگزیر شود مدتی ایجاد محدودیت کند، تضمین "شغل"را متعهد می شود اما اگر کشوری برای همه یا چند مورد آن ها بخواهد مانع تراشی کند وهیچ مابه ازایی هم ارائه نکند، به دست خود نارضایتی و تخاصم را نهادینه می کند.
در پاییز گذشته به دلیل برخی سوء مدیریت ها؛ شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسیر درستی را طی نمی کردند، لذا زمینه اعتراض فراهم شد. اما استارت قضیه با یک خطای فاحش فرهنگی شروع شد. مطالبات سیاسی و فرهنگی بخش مهم مطالبات طبقه متوسط که اکنون اکثریت را دارد را تشکیل می دهد. لذا خطای مذکور بخشی از این طبقه را به میدان اعتراضات کشاند. بی تدبیری و ندانم کاری دولتمردان و فرصت طلبی دشمنان موضوع را پیچیده تر کرد که نتیجه آن خسارت های غیر قابل جبران شد. لذا شاهد بودیم که حوادث پاییز گذشته با رنگ فرهنگی رخ داد. یعنی فرهنگ مدرنیته و پست مدرنیسم که سرکوب شده بود، به دلیل برخی اهمال ها، ندانم کاری ها و سوء مدیریت ها دو مرتبه جان گرفت. فرهنگی که از بخش های مثبت، مردم پسند و منطقی آن می شد در جهت تحکیم وحدت ملی سود جست؛ اما گروهی از مدعیان فرهنگ انسانی و اسلامی یا اعتقادی به آن ها نداشتند و یا قادر به جذب وتبلیغ آن ها نبودند.
با توجه به این که در سال های ۹۶ ، ۹۸ و ۱۴۰۱ شاهد برخی اعتراضات و شورش ها بوده ایم آیا شما تمام حوادث سال های گذشته را در ادامه هم می دانید؟
اعتراضات و شورش ها عموما به دنبال برآورده نشدن مطالبات واقعی و به حق مردم و بی عدالتی رخ می دهد. لذا تا مطالبات برآورده نشود زمینه اعتراضات به قوت خود باقی است. دولت کنونی بنا به دلایل گوناگون به خصوص تشدید تحریم ها در ابتدای کار با مشکلات حاد اقتصادی و سیاست خارجی مواجه شد. برای مقابله با این مشکلات علاوه بر برنامه شفاف، به مدیران مجرب و پرتوان نیاز داشت تا از پس مشکلات برآیند. این جانب نیز آن موقع همین توصیه را کردم. اما آقای رئیسی عمده همکاران خود را از افراد بی تجربه و کارنابلد انتخاب کرد. معلوم نیست چرا؟ اما نتیجه این کار پیچیده تر شدن مشکلات و حل نشدن آن ها شد. این به معنی عدم امکان برآوردن مطالبات مردم گردید.
سختگیری ها در عرصه فرهنگی وسیاسی نیز مزید بر علت شد. حاصل این کار مناسب تر شدن شرایط اعتراضات بود که درسال گذشته خود را نشان داد. اما متاسفانه از این وقایع درس عبرت گرفته نشد و هنوز در بر همان پاشنه می چرخد. لذا این نگرانی وجود دارد که اعتراضات به صورت های مختلف مجددا بروز کند. راه حل جلو گیری از اعتراضات صرفا برآورده کردن مطالبات مردمی است.
رخداد سال 1396، تصنعی و ناشیانه بود. اما به علت مناسب بودن شرایط، گسترش نسبی پیدا کرد. اما رویدادهای سال های 1398 و1401 به ترتیب مرتبط با مطالبات اقتصادی و فرهنگی بود. مطالباتی که نه فقط برآورده نشده بلکه مسیری را که دولت دراین زمینه ها دارد می پیماید، حل آن ها را مشکل تر می کند.
مشاهده خبر در جماران