کدخبر: ۱۶۰۱۲۴۶ تاریخ انتشار:

در گفت و گو با جماران؛

سید مجتبی نورمفیدی: جامعه ما نیاز به بررسی سلامت خود دارد/ خیلی خطرناک است که تابلوی سیدالشهداء را نصب کنیم، ولی رسم ما حسینی نباشد/ امام خمینی اشاره می‌‎کنند که بسیاری از مشکلات جوامع به خاطر این است که جهل را بر خودشان مسلط کرده‌اند

حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی نورمفیدی استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم به جماران گفت: جامعه به عنوان یک موجود زنده نیازمند این است که دائما توسط اهل علم و فن و زمامداران بررسی شود که خدای نکرده دچار بیماری نشده باشد. نکند به قول امام خمینی چشم باز کنیم و فقط حسرت برای ما باقی بماند که عمر از دست رفته و آن مقصدی که باید به سمت آن می‎رفتیم نرفتیم بلکه دور هم شدیم.

پایگاه خبری جماران: یک استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با تشریح زمینه شکل گیری واقعه عاشورا، گفت: از رحلت وجود مقدس نبی مکرم اسلام تا حادثه عاشورا تقریبا پنجاه سال فاصله است. در این پنجاه سال تغییراتی در جامعه به وجود آمد که نتیجه ‎اش این بود که این همه فجایع را مسلمانان مرتکب شدند.​

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی نورمفیدی درباره محرم و قیام سیدالشهداء(ع) در پی می آید:

 

فرا رسیدن ماه محرم را خدمت حضرتعالی تسلیت عرض می‎ کنم. روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که با عنوان «حدیث جنود عقل و جهل» شهرت یافته[۱]، خواستیم ببینیم اساسا این گونه تحلیل را می‎ توانیم برای حادثه کربلا نیز به کار ببریم و از این زاویه بپردازید که در کربلا کدام بر دیگری غلبه کرد؟

من نیز متقابلا فرا رسیدن ماه محرم، ماه اقامه عزا برای شهادت سید الشهداء(ع) و اصحاب و یاران و اهل بیت مکرمشان را تسلیت عرض می‎کنم و امیدوارم این ایام ضمن اینکه بزرگداشت آن مصاف تلخ و حزن آلود محسوب می‎شود، همواره مانند یک مشعل و چراغ فروزنده و نورانی فرا روی ما قرار بگیرد و راه درست زندگی را به همه ما و به بشریت عنایت کند.

اشاره کردید به این حدیث، که به عنوان یکی از احادیث بسیار پر مغز و محوری در میان معارف اهل بیت (علیهم السلام) مطرح است.

به طور کلی نگاه ما به روایات و آیات قرآن گاهی به عنوان یک متن مشتمل بر جهات علمی و ادبی و فلسفی و امثال اینها است و گاهی ما احادیث و روایات را از این زاویه که انسان را به سوی مقصد اعلی هدایت می‌کند و هم برای خود انسان سازنده باشد و هم برای جامعه، مورد بررسی قرار می‎دهیم. امام خمینی(ره) در ابتدای کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به این نکته توجه دادند که مقصود مهم از صدور این احادیث شریفه و بسط علوم الهیه صرفا افهام نکات علمیه و فلسفیه و جهات تاریخیه و ادبیه نیست، بلکه غایت القصوای آن سبک بال نمودن نفوس از عالم مظلم طبیعت و توجه دادن ارواح به عالم غیب و منقطع نمودن طائر روح است از شاخسار درخت دنیا که اصل شجره خبیثه است. به نظر ایشان این مقصد اصلی و نکته محوری در بسیاری از نوشته‎جات و گفته‎ها مورد غفلت قرار گرفته است و برخی در شرح احادیث به جهاتی می‎پردازند که صرفا فایده علمی دارد و از این مقصد دور است، لذا امام خمینی در آغاز این کتاب شریف تأکید می‎کنند ما به آن جهات علمی کاری نداریم و بیشتر به این مقصد عنایت داریم و این که این حدیث و مطالب آن خود درمان کننده باشد نه صرفا یک نسخه.

 

امام خمینی اشاره می‎کنند که بسیاری از مشکلات جوامع به خاطر این است که جهل را بر خودشان مسلط کرده اند

 

علاوه بر این نکته، یک وقت ما از منظر اخلاقی به این حدیث از زاویه فردی نگاه می‎کنیم که این خود برای اشخاص بسیار سازنده است، یک وقت از این حدیث می‎خواهیم ریشه‎های تغییرات اجتماعی را استخراج کنیم. من گمان می‎کنم با اینکه امام خمینی به بعد اخلاقی این حدیث از زاویه فردی بیشتر توجه کرده اما در اواسط کتاب اشاره می‎کنند که بسیاری از مشکلات جوامع به خاطر این است که نسبت به عقل و جنود آن بی‎ توجه بوده و جهل را بر خودش مسلط کرده و لشکریان جهل بشر را به ورطه هلاکت سوق داده ‎اند. تاریخ کتابت این کتاب هزار سید و شصت و سه قمری است، ایشان آنجا اشاره می‎کنند به جنگ جهانی دوم، این عین عبارت امام خمینی است: «الآن که نویسنده، این اوراق را سیاه می کند، موقع جوشش جنگ عمومی بین متّفقین و آلمان است که آتش آن در تمام سکنه عالم شعله ور شده و این شعله سوزنده و جهنّمِ فروزنده نیست جز نائره غضب یک جانور آدم خوار و یک سبع تبه روزگار، که به اسم پیشوایی آلمان عالم را و خصوصاً ملت بیچاره خود را بدبخت و پریشان روزگار کرد، تا به کجا منتهی شود و کی این جمعیت بی نوا از دست چند نفر حیوان به صورت انسان خلاص شوند و این بیچارگی خاتمه پیدا کند».

ریشه جنگ خانمان سوز جهانی دوم از دید امام نیست جز غلبه یکی از قوای جهل که آن مصیبت ها را برای مردم در آن دوران ایجاد کرد.

بنابراین، حدیث هم از نظر فردی و هم از جهت اجتماعی قابل بررسی است و توجه به آن تأثیرات اساسی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد.

 

همیشه انبیاء نماد و مظهر عقل و مخالفانشان نماد و سمبل جهل بودند

 

حال این مقدمه را عرض کردم برای توجه دادن به این نکته که اصولا نزاع بین حق و باطل در طول تاریخ بر مدار منازعه بین عقل و جهل بوده است. نزاع بین انبیاء و کفار و مشرکان و منکران خدا و خداپرستی و توحید بر مدار تضاد بین لشکریان عقل و لشکریان جهل بوده و لذا ما حادثه عاشورا و کربلا را در همین راستا می‎توانیم تفسیر کنیم. همیشه انبیاء نماد و مظهر عقل و مخالفانشان نماد و سمبل جهل بودند.

عقل و جهل در این روایت به چه معناست؟

منظور از عقل، عقل ابزاری که امروز در دنیا و در عصر روشنگری مطرح شده، نیست بلکه منظور عقل قدسی و ذاتی است. عقل ابزاری یعنی عقلی که صرفا رابطة بین ابزار و وسائل با اهداف را می‎سنجد و عمدتا منفعت‎ها را آن هم از نوع مادی جستجو می‌کند. ولی عقل مورد اشاره در این روایت اولین صادر و شبیه‎ترین مخلوق به خداوند است یعنی آن قوه روحانیه که به حسب ذات مجرد و به حسب فطرت مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است. یعنی منشأ همه خیرات و کمالات و دعوت کننده به همه خوبی‎ها و فضیلت هاست.

در لغت نیز عقل را به معنای حفظ کردن و خود داری کردن و امثال آن دانسته‎اند و دلیل اینکه اصلا به عقل انسان، عقل گفته می‎شود این است که انسان را از جهل و رفتار و کردار زشت و ناصواب باز میدارد. طبق این روایت بر اساس برخی نقلها هفتاد و پنج وزیر و یار دارد و طبق برخی نقل ها هفتاد و هشت سرباز، فهرست وزرای عقل به این معنا را که انسان نگاه می‎کند می‎بیند تمام اینها در عاشورا تجلی پیدا کرده است. در مقابل، جهل در واقع یک قوه واهمه ‎ای است که به طور کلی دعوت کننده به دنیا به معنای مذمومش است و این نیز سربازان و جنودی دارد که انسان می‎بیند تمام اینها در صحرای کربلا متجلی شده است. جهل در واقع همان حقیقت ابلیس است که مشتمل بر همه زشتی‌ها و رذایل است و یاران و وزرایش در همین حدیث ذکر شده است.

پس عقل شبیه‎ ترین مخلوق به خداوند است و جهل مجمع همه رذائل می‎باشد و تنازع بین این دو در طول تاریخ همیشه وجود داشته است؛ در دوران همه اولیاء و انبیاء و از جمله قضیه عاشورا و کربلا.

 

در عاشورا همه فضیلت‎های اخلاقی و انسانی در برابر همه رذیلت‌ها صف آرایی کردند

 

برگردیم به حادثه عاشورا و تطبیق مضمون این روایت بر آن فجایع.

اگر بخواهیم ریشه قضایای عاشورا را بیان کنیم و به صورت اساسی به آن بپردازیم باید بگوییم که در عاشورا همه فضیلت‎های اخلاقی و انسانی در برابر همه رذیلت‌ها صف آرایی کردند.

در این روایت به این تضادها اشاره شده؛ از جمله: ایمان در مقابل کفر، تصدیق حق در برابر انکار حق، دادگری و عدل در برابر ستم، امیدواری در برابر نا امیدی، اینها همه عناوینی است که در خود روایت آمده، خشنودی در برابر قهر و خشم، سپاسگذاری در برابر ناسپاسی، توکل و اعتماد به خدا در برابر حرص و آز، نرم دلی در برابر سخت دلی، مهربانی در برابر کنیه توزی، شعور در مقابل حماقت، پارسایی و زهد در برابر دنیا پرستی. ببینید این موارد زیاد است ولی تمام این فضیلت‎ها در کربلا و عاشورا در اردوگاه امام حسین(ع) و در مقابل، تمام آن رذیلت ها با هم در سپاه یزید متجلی شده است.

آنچه که قضیه عاشورا را برجسته کرده، این است که برای تمام عناوینی که به عنوان «جنود عقل» از آن نام برده شده، در حادثه عاشورا نمونه می‎ توانید پیدا کنید؛ هم در کلمات و رفتار امام حسین(ع) و هم در کلمات و گفتار و رفتار اهل بیت و زینب کبری(س) و هم در گفته و قول و فعل یزید و همه اعوان و انصار او، برای تمام اینها می توان نمونه پیدا کرد که اگر فرصت شد اشاره‎ای هم به آن می‎ کنیم.

چگونه جهل توانست این صحنه را در کربلا و کربلاهای بعدی به وجود آورده؟

شما ببینید از زمانی که پیامبر گرامی اسلام(ص) مبعوث به رسالت شدند، پیامبری که در میان همه انبیاء مظهر کامل آن عقل قدسی و ذاتی بود حرکت پیامبر اوج شکوفایی این عقل بود. این غلبه پیدا کرد و قوای جهل مغلوب شدند، البته ظاهرا تبعیت کردند، اما بعد از رحلت پیامبر(ص) قوای جهل سر برآوردند و دوباره شروع کردند به کارهایی که فرمانده‎اش نیز خود ابلیس بود. از رحلت وجود مقدس نبی مکرم اسلام تا حادثه عاشورا تقریبا پنجاه سال فاصله است. در این پنجاه سال تغییراتی در جامعه به وجود آمد که نتیجه ‎اش این بود که این همه فجایع را مسلمانان مرتکب شدند.

اینها تماما به دلیل غلبه جنود جهل بر جنود عقل بود یعنی پیامبر(ص) که به رسالت مبعوث شد بر عناصری تأکید می کرد؛ از جمله فهم و خرد و دانایی، بر شعور و تعقل، بر پارسایی، بر پروا داشتن و شکیبایی، بر عفو و گذشت به جای انتقام، بر مهربانی، بر تصدیق حق، بر ایمان، عدل، امید اینها عناصری بود که پیامبر(ص) با آن توانست یک طیفی یا یک گروهی از جامعه را متحول کند اما بطن جامعه و شاید یک جمعیت کثیری هنوز از این فضایل فاصله داشتند. بعد از رحلت پیامبر(ص) دوباره همان عناصر حاکم در دوران جاهلیت کم کم سر بر آوردند و شروع کردند به کم رنگ کردن آن فضیلت‎هایی که پیامبر(ص) مروجش بود.

چه عناصری کم کم باعث آن تغییرات وحشتناک شد؟ ما این را باید بیابیم. ما باید این فضایل و رذائل را در بستر جامعه آن زمان یک به یک ارزیابی و بررسی کنیم. کم کم خودپسندی جای فروتنی را گرفت، بی‌خردی جای خردمندی را گرفت، گردنکشی جای انقیاد آمد، تردید به جای یقین نشست، انتقام جای عفو و گذشت را گرفت، پیمان شکنی که مردم کوفه به آن شهرت پیدا کردند جایگزین پای بندی محکم و سخت پیامبر به عهد، حتی با کفار و مشرکین گردید، نا سپاسی و سخت دلی، تمام این عناصری که در این روایت به عنوان جنود جهل به آن اشاره شده می‎ بینیم که کم کم و به مرور زمان در این پنجاه سال تقویت شد و طبیعتا آن قدر جنود جهل قوت پیدا کردند که آن قضایا را در روز عاشورا به وجود آوردند و بی‎رحمانه‎ ترین رفتارها را با اهل بیت پیامبر مرتکب شدند، چرا؟ اینها که یک شبه اتفاق نیفتاد، سخت دلی وقتی به جای نرمی دل قرار بگیرد، دل که سخت شود و قساوت پیدا کند هر جنایتی را مرتکب می ‎شود، وقتی دنیا طلبی و قدرت و مقام اینقدر برجسته شوند، به خاطر آن هر کاری را می‌کنند و لذا در روز عاشورا آن کارها را مرتکب شدند و آن جنایات را نسبت به خاندان پیامبر(ص) روا داشتند.

بنابراین جهل که در برگیرنده همه رذائل و آلودگی‌های اخلاقی است وقتی غلبه کرد بر عقل و قوای عقل و این تغییرات در جامعه اتفاق افتاد، نتیجه ‎اش آن اتفاقاتی بود که در تاریخ نقل شده و همه نیز اذعان کردند که واقعا بی‎رحمانه ‎ترین کارها را نسبت به خاندان رسول خدا مرتکب شدند.

 

جامعه ما نیاز به بررسی سلامت خود دارد

خیلی خطرناک است که تابلوی سیدالشهداء را نصب کنیم، ولی رسم ما حسینی نباشد

 

نکند به قول امام خمینی چشم باز کنیم و فقط حسرت برای ما باقی بماند که عمر از دست رفته و آن مقصدی که باید به سمت آن می‎رفتیم نرفتیم بلکه دور هم شدیم

 

به نظر شما آیا این روایت می‎ تواند سرلوحه ما در این زمان و در آینده باشد؟ و چگونه؟

 قطعا، این یک خط روشن برای بشریت در طول تاریخ است. این روایت نه اینکه می‎تواند بلکه باید سرمشق ما قرار بگیرد در همه زمینه ‎ها، مثلا در ایام محرم و تاسوعا و عاشورا الحمدلله مجالس و محافل زیاد برگزار می‎شود مجالس ذکر امام حسین و توسل و مرثیه و مدح برای امام حسین و اهل بیت پاک آن حضرت، اما ما با این حدیث و با حادثه عاشورا یک شاخصی داریم که هم باید خودمان را با آن بسنجیم و هم جامعه را و باید مراقب باشیم که چه بسا تابلوی سید الشهداء را نصب کنیم، ولی رسم ما رسم حسینی نباشد، این خیلی خطرناک است. پرچم اردوگاه امام حسین را بر سر محافل و مجالسمان به احتزاز در آوریم اما رسم ما رسم حسینی نباشد.

می خواهم عرض کنم همه ما عزاداران سیدالشهداء(ع) این هفتاد و پنج سربازی که امام صادق(ع) برای عقل بر شمردند را فهرست کرده و مقابل خودمان بگذاریم و آن هفتاد و پنج جند و سربازی که برای جهل برشمرده شده را فهرست کنیم، ببینیم کدام یک از این عناصر در ما وجود دارد، جامعه ما به حسب واقع دارد به کدام سمت تمایل پیدا می‌کند، این سنجش باید دائما صورت بگیرد که مبادا خدای نکرده یک وقت چشم باز کنیم و ببینیم ما نیز دچار این تغییرات شدیم. نمی‎ خواهم بگویم الان اینچنین است ولی تأکید می‌کنم که جامعه ما نیاز به بررسی سلامت خود دارد. جامعه به عنوان یک موجود زنده نیازمند این است که دائما توسط اهل علم و فن و زمامداران بررسی شود که خدای نکرده دچار بیماری نشده باشد. نکند به قول امام خمینی چشم باز کنیم و فقط حسرت برای ما باقی بماند که عمر از دست رفته و آن مقصدی که باید به سمت آن می‎رفتیم نرفتیم بلکه دور هم شدیم.

ما باید ببینیم که چه مقدار به این معیار ها نزدیک هستیم، چه مقدار با هم مهربانیم و چه مقدار اهل خردیم و چه مقدار اهل خوشرفتاری هستیم و چه مقدار اهل پروا داشتن هستیم و چه مقدار صبوری می ‎کنیم. از آن طرف ببینیم که چه مقدار گرفتار بی‌خردی هستیم و چه مقدار شتاب زدگی داریم و چه مقدار اهل انتقامیم و چه مقدار پیمان شکن و عهد شکن هستیم. لذا ما با این شاخص می‌توانیم خودمان و جامعه‌مان را بسنجیم و ببینیم چه مقدار به آن حقیقت یعنی سیدالشهداء(ع) و آن حرکت و نهضت بزرگ نزدیک هستیم که مظهر عقل ذاتی و قدسی بود و از آن طرف چه مقدار از یزید و سپاهیانش که نماد جهل و رذائل اخلاقی بودند، دور می‎باشیم.

به هر حال ما باید با این شاخص خودمان را بسنجیم و ان شاء الله با این شاخص بتوانیم یک زندگی سعادتمندانه داشته باشیم.

 


[۱] کافی ، ج ۱، ص ۲۱

مشاهده خبر در جماران