روایت مطبوعات از بلوای ۳۰ خرداد ۶۰
بی کفایتی های رئیس جمهور به حد اعلا رسیده بود. مجلس اول شورای اسلامی دست به کار شد. جلسات شور و مشورت برگزار شد. خبر به گوش تروریست های داخلی رسید. بلوا به راه انداختند تا از این قضیه به نفع خود بهره ببرند اما تیرشان به سنگ خورد.روزنامه ها آن را روایت کرده اند.
به گزارش خبرنگار جماران، دهه شصت دهه ای است که فجیع ترین حمله ها از سوی تروریست داخلی و بین المللی علیه مردم ایران صورت گرفت. سی خرداد ۶۰ یکی از همان روزهایی است که در پرونده تاریخی این ملت ثبت و ضبط شده است. به دنبال رای مجلس اول شورای اسلامی به عدم کفایت بنی صدر برای ادامه ریاست جمهوری، منافقان (سازمان مجاهدین خلق) به همراه دیگر گروهکهای مسلح مخالف جمهوری اسلامی با هدف ایجاد تشنج شدید در برخی نقاط کشور قصد تجمع در شهرهای مهم را داشتند. این اتفاق تقریباً همزمان با میتینگ جبهه ملی در ۲۵ خرداد در اعتراض به لایحه قصاص در میدان فردوسی رخ داد که در نتیجه این تحولات یک هفتهای ۱۶ نفر در تهران کشته و ۱۵۰ نفر زخمی شدند. در شهرهای مختلف کشور ازجمله اهواز، تبریز، اصفهان، بندرعباس، اراک و تعدادی دیگر از شهرها نیز جنگ شهری به وقوع پیوست.
گزارش زیر روایتی است از آنچه که مطبوعات آن روز نقل کرده اند که بدون دخل و تصرف و رد یا تایید آمده است:
روایت روزنامه مردم و نشریه کار
روزنامه مردم؛ ارگان حزب توده ایران در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در دسترس نبود اما در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۶۰ این روزنامه می نویسد: «هتاکی و تحریف از سوی نشریه مجاهد نشانه قدرت استدلال و منطق نیست». نشریه کار؛ ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق، با چند روز تأخیر در تاریخ ۳ تیر ۱۳۶۰ منتشر شد: «باز هم مجاهدین را به سوی انقلاب فراخوانیم / حجتالاسلام موسویخوئینیها: در طول ریاستجمهوری بنیصدر به تدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده بود.»
روایت روزنامه اطلاعات
روزنامه اطلاعات هم نوشته بود: «آشوبهای مسلحانه جبهه متحد ضدانقلاب، سلطنتطلبان، مجاهدین خلق و پیکاریها چندین کشته و مجروح به جا گذاشت / اخطار شدید سپاه به آشوبگران و محاربین با خدا / در حمله مسلحانه مجاهدین ۱۴ پاسدار شهید شدند / بنیصدر از فرماندهی کل قوا عزل شد.»
روایت روزنامه جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی هم در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ نوشت: «دیروز صبح گروهک مجاهدین خلق و دیگر گروهکهای ورشکسته سیاسی طبق وعده قبلی در ساعت ۹ صبح در سه نقطه شهر اصفهان تجمع نموده و با فریاد الله اکبر گروهی از مردم را به خود جلب نمودند و پس از راهپیمایی پلاکاردها و شعارها عوض شده و با مرگ بر ارتجاع، درود بر بنیصدر ماهیت خود را روشن نمودند که مردم با حضور خود در صحنه از راهپیمایی آنها جلوگیری کردند و در این هنگام اعضا و هواداران گروهکهای مجاهدین خلق، رنجبران، پیکار، ملیگراها و ورشکستگان سیاسی با سنگ و چماق و چوب و کوکتل مولوتف به مردم حمله نموده که در نقاط مختلف شهر مجموعاً ۲۲ نفر از برادران سپاه و حزباللهیها زخمی و یک نفر پاسدار به نام سیدمحسن هاشمی در حالی که عکس امام را در دست داشت به او حمله نموده و چاقو را در قلبش فرو کردند که پاسدار مذکور پس از اینکه فریاد زد روح منی خمینی، بتشکنی خمینی به شهادت رسید. آنگاه مردم جنازه شهید برادر محسن هاشمی را بر دوش گرفته و در سطح شهر و بازار راهپیمایی کردند. در این رابطه توسط مردم گروه زیادی از اغتشاشگران دستگیر و تحویل مقامات قضائی داده شدند.»
روایت روزنامه کیهان
روزنامه کیهان هم با تیترهایی آورده بود: «هجوم مسلحانه مجاهدین خلق به مردم، با خشم انقلابی تودههای مسلمان مواجه شد / رجویسم به جای بنیصدر به صحنه میآید / رئیس مجلس: آشوب مجاهدین و فداییان اقلیت بهترین گواه عدم کفایت رئیسجمهور است.» همچنین این روزنامه تعداد کشته ها و مجروحین هر شهر در آن روز را به این شرح اعلام کرده است:
تهران: مجلس ترحیم ۱۴ شهید سپاه و کمیته در درگیری ۳۰ خرداد برگزار شد.
رشت - رضوانشهر: مجروحیت ۳ بسیجی
مسجدسلیمان: یک نفر کشته
اراک: ۵ نفر مجروح
گیلان: ۵ کشته در درگیری روزهای اخیر
بیمارستان بندر انزلی نیز ۲ کشته و ۱۰ مجروح از درگیری شهرهای اطراف گزارش کرده است.
اطلاعیه دفتر امام
همچنین در روزنامه ها نوشتند: به دنبال این وقایع، دفتر امام نیز در اطلاعیه ای در تاریخ ۱ تیر شهادت برادرانی را که روز شنبه توسط جنایتکاران خودفروخته منافق در تهران و بعضی از شهرستانها به شهادت رسیدند، به پیشگاه ولی عصر، امت شهیدپرور ایران و بازماندگان این شهدا تبریک و تسلیت گفت. متن اطلاعیه بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون. بار دیگر جنایتکاران خودفروخته منافق در تهران و بعضی از شهرستانها جنایت آفریدند. جنایتی که کمتر میتوان نظیرش را نشان داد. اینان به عنوان طرفداری از آقای بنیصدر در مرای و منظر مردم شکم دریدند و سر بریدند و اسید بر روی پسران و دختران معصوم پاشیدند و جنایات دیگری که قلم از بازگوکردنشان شرم دارد. جوانان پاکباخته و با خلوصی را که خدمات شایان شان به انقلاب زبانزد همگان بود را شناسایی کرده با فجیعترین وضعی به خاک و خون کشیدند. حضرت امام مد ظله شدیداً از این واقعه متأثر و این مصیبت جانگداز را به پیشگاه حضرت بقیهالله ولی عصر ارواحنا فدا و ملت شهیدپرور ایران و بهخصوص بازماندگان عزیز و صبور شهدای راه اسلام و آزادی تبریک و تسلیت عرض نموده از خداوند بزرگ برای آنان صبر جمیل آرزو مینماید. والسلام علیکم یا انصار دینالله».
اطلاعیه دادستانی انقلاب
دادستانی انقلاب هم در اطلاعیه ای آورد: «دادگاه انقلاب اسلامی مرکز جهت رسیدگی به اتهامات عناصر ضد انقلابی و ضد انسانی گروهک های آمریکایی نظیر پیکار، نبرد، منافقین و فدایی خلق تشکیل جلسه داد. پس از پایان این جلسه رأی دادگاه در مورد پانزده نفر از متهمین صادر و آنها را محکوم کرد. قابل توضیح است بازداشت اکثر متهمین در رابطه با درگیری ها و اغتشاشات روز شنبه ۳۰ خرداد ۶۰ است که منجر به شهادت ۱۶ تن از مردم سلحشور و ضرب و جرح عده کثیری شده است.»
روایت مرحوم هاشمی رفسنجانی
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره این روزها نوشته است:
شنبه ۳۰ خرداد: طرح عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر در دستور بود... جمعیت عظیمی از حزب اللهیها در بیرون مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعت کار بودند... گروهک های مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کرده اند. از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابان ها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستان ها آغاز کردند. کم کم نیروهای سپاه و کمیته ها و حزب اللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش می رسید. خبر از جراحت و شهادت عده ای نیز میرسید... نزدیک غروب آقای زوارهای، مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابط های آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص می کرد. اوایل شب آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند، به جز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین. شب را در مجلس ماندم. اولین جلسه شورای ریاست جمهوری، به خاطر عدم دسترسی به رئیس جمهور که متواری است با حضور آقایان بهشتی و رجایی و من در دفتر من تشکیل شد. برای امضای آیین نامه مصوب مجلس و ضمنا در مورد مسائل جاری و آینده ریاست جمهوری هم تبادل نظر کردیم... خبر رسید که خانم بنیصدر را هم بازداشت کردهاند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند.
یکشنبه ۳۱ خرداد: در خیلی از شهرها هم آشوب مختصری توسط گروهک ها ایجاد شده بود که با دخالت مردم سرکوب گردید. در تهران ۱۶ نفر کشته و ۱۵۶ نفر مجروح از حوادث دیروز گزارش شده است. جلسه علنی در ساعت هفت و نیم صبح شروع شد و بحث عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور ادامه یافت. امروز موافقان طرح خیلی خوب صحبت کردند، مخصوصا آقایان موسوی خوئینیها و سیدعلی خامنهای. مخالفها بعضی منصرف شدند و بعضی غیبت داشتند و بعضی در موافقت صحبت کردند و رئیس جمهور هم که مخفی است، برای دفاع نیامد. بعد از ظهر رأی گرفتیم. عده حاضر ۱۹۰ نفر، رأی در موافقت با عدم کفایت سیاسی ۱۷۷ و مخالف یک رأی متعلق به آقای صلاحالدین بیانی، نماینده خاف و ممتنع ۱۲ رأی... امروز علیرغم تهدیدهایی که از طرف گروهک ها شده بود که در صورت عزل بنیصدر شهر را به آتش می کشند، کوچکترین حرکتی نکردند. شاید به علت قاطعیت دادگاه انقلاب که امروز صبح ۱۵ نفر از عوامل آشوب را سریعا محاکمه و مجازات کرده است؛ و به علت حضور حزب الله.
روایت فرخ نگهدار
فرخ نگهدار، عضو سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) هم که از مخالفین اقدامات مسلحانه بودند ۳۰ خرداد را این گونه توصیف کرده است: «۳۰ خرداد ۶۰ یک نقطه عطف مهم در تاریخ معاصر ایران است … ورود به فاز نظامی اشتباه بود. مجاهدین با این کار به اکثریت مردم که حامی حکومت بودند، اعلان جنگ دادند. ورود به فاز نظامی، تاب و توان مقاومت آنها را تضعیف کرد و تحلیل برد. در آخرین دیدار بین ما و مجاهدین، مسعود رجوی گفته بود: «هر چه زودتر وارد «فاز نظامی» شوند شانس پیروزی بیشتر است» و من اصرار داشتم که هرچه دیرتر رخ دهد خسارات آن کمتر و توان مقاومت مردمی گستردهتر خواهد بود.»
روایت یک نیروی امنیتی
اکبر طاهری یکی از نیروهای امنیتی دهه شصت درباره اتفاقات آن روزها میگوید: «با یک اعلام عمومی و البته مخفیانه، کلیه نیروهای خود را از تهران و شهرهای نزدیک مثل کرج، استان مازندران، شهرری و نقاط دیگر بسیج کرده و تظاهرات بزرگی در تهران به راه افتاد. محل اصلی تظاهرات میدان فلسطین از ابتدا تا انتهای خیابان طالقانی بود. در تمامی این مسیر و کوچه های فرعی، نیروهای حفاظتی سازمان وجود داشت و زمانی که نیروهای حزباللهی، سپاه یا کمیته می خواستند به این تظاهرات حمله کنند، آنها بودند که درگیر می شدند و بیشتر اینها مسلح بودند. این درگیریها سبب شد که چیزی حدود ۵۰ نفر کشته - در آن روز در مناطق مختلف تهران - ۲۰۰ نفر مجروح و بیش از هزار نفر دستگیر شوند. دستگیریهای عمدهای در تهران و شهرستانها انجام شد و شدت عمل نیروهای اطلاعاتی، مردمی، کمیته و مراکز مختلف سبب شد که عرصه بر سازمان تنگ شود و تقریباً ضرباتی که در پایان سال یعنی ۱۹ بهمن ۶۰ و همین طور اردیبهشت ۶۱ به سازمان وارد شد، بخشی از مرکزیت سازمان از بین رفت.»
مشاهده خبر در جماران