در سومین کنگره سراسری حزب توسعه ملی؛
سروش محلاتی: ناکامیهای امروز ریشه در عدم موفقیت در مبارزه با تحجر و مقدس نمایی دارد/ امام در پیامی به روحانیون می فرماید، خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست/ اگر امام نبود امروز موسیقی و فیلم ها چه وضعی داشتند؟
محمد سروش محلاتی طی سخنانی در سومین کنگره سراسری حزب توسعه ملی گفت: متحجرین در دهه اول انقلاب هم بودند اما نمی توانستند منشاء اثر باشند، یعنی امام چنین اجازه ای به آنها نمی داد؛ اما بعد از رحلت امام، جریان متحجر آرام آرام به نظام نزدیک شد و توانست افکار خود را به میان مسئولان تزریق کند و آژیری که امام در خصوص خطر متحجران به صدا درآورده بود، خاموش شد. نتیجه این نفوذ در بخش های مختلف به تدریج خود را به شکل رسمی و غیررسمی نشان می دهد. در همین مسأله «حجاب» ببینید که در دو سه دهه اخیر چه اتفاقاتی افتاده و وضع به کجا رسیده است؟
به گزارش خبرنگار جماران؛ آیتالله محمد سروش محلاتی در سومین کنگره سراسری حزب توسعه ملی گفت: شرایط سخت و سنگین کشور این سوال را مکرراً در میان مردم و خواص به وجود می آورد که اولا مشکل ما چیست؟ و ثانیا ریشه مشکل کجاست؟ پاسخ های مختلف و متنوعی در این زمینه مطرح می شود و هرکس به فراخور فهم خود به این پرسش پاسخ می دهد. برخی ها ناکارآمدی نظام را مطرح می کنند و علت آن را عدم حضور نیروهای کارآمد، محدودیت انتخابات و اعمال سلیقه در آن به ویژه نظارت استصوابی می دانند. همین طور تحلیل های دیگری ارائه می شود.
وی افزود: حدس و گمان بنده این است که ما در مقاطعی در مبارزه با تحجر و مقدس نمایی موفق بودیم و در یک مقاطع دیگری در این مبارزه موفق نبوده ایم و ناکامی های امروز ریشه در عدم موفقیت در این مبارزه دارد. و به تعبیر دیگر، از وقتی که تحجر از وضعیت مغلوب بودن به وضعیت غالب بودن درآمد، همه چیز دچار تغییر شد.
سروش محلاتی گفت: بسیاری از مسائل نظیر انتخابات، مساله زن، مسأله هنر، مساله اقوام، اقلیت های مذهبی، آزادی های سیاسی و ده ها موضوع دیگر کمابیش مرتبط با مسأله تحجر هستند. و اگر نگاه غالب تحجر باشد، این گونه پیامدها طبیعی و عادی است.
وی ادامه داد: انقلاب وقتی آغاز شد، چه حضور روحانیت و شخص حضرت امام، و چه حضور اقشار دیگر، مخصوصا از دانشگاهیان نوعی حرکت ضد واپس گرایی و تحجر بود. شاید برای کسانی که از نزدیک آن شرایط را درک نکرده اند، فهم و درک این نکته سخت باشد.
او گفت: می خواهم به برخی اسناد در این رابطه اشاره کنم. مثلا امام خمینی که در رهبری نهضت نقش اول را دارد، در پیامی به سیدحمید روحانی تعبیری را در زمینه تدوین تاریخ داشتند مبنی بر اینکه« ما باید نشان دهیم که چگونه مردم علیه ظلم و استبداد، تحجر و واپس گرایی قیام کردند». لذا از یک سو تعبیر ایشان این است که قیام مردم علیه ظلم و استبداد بوده، و از سوی دیگر به تعبیر ایشان قیام مردم علیه تحجر و واپس گرایی بوده است.
سروش محلاتی گفت: قیام علیه ظلم و استبداد روشن است و مربوط می شود به رژیم پهلوی، اما قیام علیه تحجر و واپس گرایی دیگر چیست؟ برای پاسخ به این به چند نمونه اشاره می کنم؛ امام در برخی موارد که اظهار نظر می کنند، به عنوان مثال، در منشور روحانیت می گویند که باید برای طلاب جوان ترسیم شود که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بی سواد، عده ای کمر همت بسته اند.»
او بیان کرد: امام تعبیر دیگری هم دارند که آن دوران را توصیف می کند. با این عبارت که « از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر میبارد» این گلوله ها که به طرف انقلابیون شلیک می شد، درگیری بسیار آشکاری را نشان می داد که امام در میان سخنانشان بر آن تصریح می کنند.
او بیان کرد: امام تعبیر دیگری هم دارد؛ وقتی در شروع مبارزات عده ای متحجر و واپس گرا همه چیز را حرام می دانستند، ایشان می گوید خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده، هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است. یعنی همه فشاری که از ناحیه رژیم وجود داشت از یک سو و فشاری که از ناحیه متحجرین وارد می شد از سوی دیگر، امام را بر آن داشت که بگویند خون دلی که از ناحیه متحجرین می خورند بیشتر است.
سروش محلاتی گفت: امام در جای دیگری می فرمایند قصه متحجرین تمام نشده است. از این رو، به نظرم باید قضیه تقابلی که تحجر با انقلاب داشت شرح و بسط پیدا کند. باید دید آیا جریان تحجر با پیروزی انقلاب مغلوب شد یا از بین رفت؟ حضرت امام در این باره می فرمایند؛ روحانیون مقدس نما و تحجرگرا کم نبوده و نیستند. و بعد این نکته را در نامه ای که درباره شطرنج نوشتند، اضافه می فرماید که تحت تاثیر مقدس نماها و آخوندهای بی سواد واقع نشوید، چرا که اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا، به مقام و موقعیتمان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی سواد صدمه ای وارد شود، بگذارید هرچه بیشتر وارد شود.
این استاد حوزه گفت: امام در پیامی به روحانیون می فرماید، خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. این احساس خطری است که امام نسبت به آینده داشتند. ایشان نسبت به حاکمیت فکری روحانی نمایان و متحجرین نیز نگران بودند. امام همچنین در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت آیتالله سید روح الله خاتمی نوشتند که او یک عمر با تحجر و واپس گرایی جنگید.
او اظهار داشت: می خواهم این سوال را مطرح کنم که بعد از حضرت امام، اصلا مسأله تقابل جریان فکری انقلاب با تحجرگرایی مطرح شده است؟ و سوال دوم اینکه تحجرگرایان که تا دیروز مقابله می کردند امروز کجا هستند و چرا دیگر مقابله نمی کنند؟ آنها به واسطه نفوذ در نظام، توانستند آرام آرام ایده ها و آرمان های خود را محقق کنند. لذا می بینیم افرادی بودند که در دهه اول انقلاب با آن زاویه داشتند، اما در دهه های دوم و سوم جزو مقربین قرار گرفتند. مشکل آنها در دهه اول چه بود؟ اینکه حضرت امام در مقابل افکار متحجرانه آنها ایستاده بود.
وی گفت: اگر امام نبود امروز موسیقی و فیلم ها چه وضعی داشتند؟ این حضرت امام بود که نامه ای به صداوسیما نوشت و پخش فیلم های مورد انتقاد تلویزیون را نوعا بلااشکال دانست. لذا امام و متحجرین کاملا درگیر بودند. به نحوی که حتی جریان مذکور تلاش کرد از طریق شورای نگهبان، جلوی حضور و انتخاب زنان در انتخابات را بگیرد، که بازهم با مخالفت امام مواجه شد.
سروش محلاتی در سومین کنگره حزب توسعه ملی گفت: متحجرین در دهه اول انقلاب هم بودند اما نمی توانستند منشاء اثر باشند، یعنی امام چنین اجازه ای به آنها نمی داد؛ اما بعد از رحلت امام، جریان متحجر آرام آرام به نظام نزدیک شد و توانست افکار خود را به میان مسئولان تزریق کند و آژیری که امام در خصوص خطر متحجران به صدا درآورده بود، خاموش شد. نتیجه این نفوذ در بخش های مختلف به تدریج خود را به شکل رسمی و غیررسمی نشان می دهد. در همین مسأله «حجاب» ببینید که در دو سه دهه اخیر چه اتفاقاتی افتاده و وضع به کجا رسیده است؟ می خواستند در زمان حضرت امام، اقدامی در دانشگاه ها انجام دهند و میان دانشجویان دختر و پسر حائلی بگذارند که با مخالفت ایشان مواجه شد. ولی بعدها ما اقداماتی از این سنخ را در جامعه شاهد بوده ایم. و اصلا کار به جایی رسیده که حلال ها حرام شود و رسماً جلوی حلال گرفته شود و شما می دانید وقتی جلوی حلال گرفته شود، عکس العمل طبیعی این می شود که شخص از حلال به حرام عدول می کند.
او افزود: خاطرات آقای هاشمی در سال۷۹، نکات جالبی دارد، چند نقل قول از علمای قم آنجا هست که قابل توجه اند. یک موردش این است که مربوط به روز شنبه ۱۴ خرداد می شود. آقای هاشمی نوشته:«۱۰ صبح با هلی کوپتر به مرقد امام رفتم، آیت الله خامنه ای سخنرانی کردند؛ با آقایان خاتمی و کروبی صحبت شد، گفتند مراجع به حضور جمعی از نمایندگان زن با مانتو و روسری و بدون چادر در مجلس اعتراض دارند و ممکن است اعتراض خود را اعلام کنند.» یعنی نماینده مجلس با حجاب کامل نیز به این دلیل که چادر نداشته، غیرقابل تحمل بوده است! مگر کسی در زمان حضرت امام می توانست چنین حرف هایی درباره زنانی که حجاب شرعی و اسلامی داشتند، بزند. جادارد که آن آقایان علما، امروز سر از قبر بردارند و شکل جامعه امروز را ببینند. ما مقصریم و باید بپذیریم که نگاهمان اشتباه بوده است.
وی ادامه داد: در خاطره ۱۶ خرداد سال ۷۹ آقای هاشمی همچنین آمده است: «آقای علی لاریجانی آمد و گفت: مراجع قم به آقایان سیدمحمدخاتمی و کروبی پیغام داده اند که اگر فردی سنی را در هیات رئیسه مجلس بگذارند، آنها علیه این کار بیانیه می دهند و مبارزه می کنند و مصوبات مجلس را بی اعتبار اعلام می کنند.» این ها از جنس تفکراتی نیست که در انقلاب وجود داشت. هیچیک از شخصیت هایی نظیر امام، آقایان بهشتی، مطهری، طالقانی، باهنر و منتظری چنین تفکری نداشتند.
سروش محلاتی بیان کرد:یادمان نرفته که هر روز خبر می رسید مجسمه ای را از پارک یا میدانی دزدیده اند، این در حالی بود که وزن آنها گاها تا ۷۰۰ کیلو و ارتفاعش تا ۲ متر می رسید. برای جابه جایی بعضی از آنها حتی نیاز به جرثقیل بود، ۱۲ مجسمه را بردند و ۱۲ سال هم از این ماجرا گذشته اما هنوز سارقین این ماجرا شناسایی نشده اند! برخی سایت ها در این باره چنین نوشته اند: «حضور جرثقیل، مدت زمان طولانی جابه جایی و کنترل با دوربین های مداربسته نشان می دهد که سارقین با لباس های رسمی ماموران نظامی و یا شهرداری این کار را کرده و یا خودسرانه این سرقت ها را انجام داده اند؛ احتمال دوم بیشتر است. دلایل اصلی این رویداد با انگیزه های اعتقادی و البته با برخی هماهنگی ها بوده است.» لایه های پنهان این مسأله مهم تر است. چون ملاعمر در افغانستان رسما اعلام کرد که باید مجسمه بودای بامیان را منهدم کرد، استدلالش هم این بود که غربی ها دلشان به حال گرسنگی ما نمی سوزد، اما دلشان به حال این مجسمه می سوزد و این اهانت به ما افاغنه است. بنابراین رسما مسئولیت را پذیرفت و آن را منفجر کرد. اما تفاوت ماجرا در این است که در افغانستان، طالبان رسما اقدام به این کار کرد ولی در اینجا اتفاقات مشابهی می افتد که نه معلوم است چه کسانی انجام داده اند و نه اراده ای برای معرفی و کشف انگیزه های آنها وجود دارد. مشکل این است که تحجر برگشت، و با اینکه علنی و رسمی در بخش ها نیست، ولی در عین حال حدس زده می شود که هماهنگی هایی در خصوص آن صورت می گیرد.
او اظهار داشت: ر سال ۸۸ که دولت پس از آن انتخابات کذایی تشکیل شد، رئیس دولت سه وزیر زن در نظر گرفت، ولی علما گفتند که این کار درست نیست. بعد در همان سال مسأله استاندار و فرماندار زن مطرح شد، ولی یکی از علما در دیدار با عده ای از نمایندگان مجلس می گوید: «می آیند در قم که مرکز تشیع است و اعلام می کنند، می خواهند استاندار زن منصوب کنیم، مگر می خواهید با قرآن و پیامبر جنگ کنید؟! که چنین خلاف شرع می گویید»این در حالیست که یک زمانی در این مملکت وقتی قانون اساسی را می نوشتند، بزرگانی چون شهیدبهشتی معتقد بودند که زنان می توانند رئیس جمهور شوند. این تفکری بود که در انقلاب وجود داشت.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: تحجر با بیرق و رسمیت آمده، آنجایی هم که بیرق و رسمیتی ندارد در لایه های پنهان حضور پیدا کرده است. امام می گفتند آخوندهای بی سواد، همین بی سوادها ۲۴ ساعته در رسانه ها افکار خود را در جامعه پمپاژ می کنند. قدرت هم پشتیبان آنهاست. به نظرم ما با یک مشکل فکری و فرهنگی در جامعه مواجه ایم. اگر مقابل این مسأله نایستیم، فردای جمهوری اسلامی، نامش امارت طالبانی خواهد بود. یعنی ما کارمان را از طالقانی آغاز کردیم و به طالبانی خواهیم رسید. اما در روزگاری به صورت صریح فرمودند خطر تحجرگرایان در حوزه های علمیه کم نیست اما امروز کسی جرات نمی کند از تحجر و مقدس مآبی در حوزه های علمیه حرف بزند.
مشاهده خبر در جماران