کدخبر: ۱۵۹۶۰۷۴ تاریخ انتشار:

«ماشین‌دار شدن» آرزویی دور دست شد! برای کارگران حالا پراید هم لاکچری محسوب می شود!

عددها را که کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم پراید هم از دسترس کارگران خارج شده است؛ گزینه‌های خریدِ پراید همگی در تضاد با موقعیت مالیِ یک کارگر است؛ چرا یک کارگر زحمتکش نباید بتواند یک ماشین ساده و کم‌کیفیت بخرد؟ خانه‌دار شدن که مدتهاست امری محال شده، پرایددار شدن هم دیگر چیزی شبیه یک رویاست.

جی پلاس؛ ایلنا نوشت: با این قیمت تمام شده‌ی خودرو و هزینه‌ی بالای آن، کارگر با درآمد هشت، نُه میلیون تومانی اصلاً نمی‌تواند به خرید آن فکر کند. با این حقوق‌ها اصلاً پس‌اندازی ندارد که در حساب وکالتی بگذارد و منتظر بماند اسمش دربیاید.

ساعت کار از هشت یا نُه صبح تا چهار یا پنج عصر است و حداقل دستمزد و مزایا چیزی حدود ۹ میلیون تومان. بعد از ساعتِ پنج بعدازظهر اگر اضافه‌کاری و کارِ دوم تا ۹ شب داشته باشی، ماهی یک یا دو میلیون تومان پول اضافه نصیبت می‌شود و همه‌ی اینها در شرایطی معنادارتر می‌شود که بدانیم اجاره خانه‌ی ماهانه در شهرهای بزرگ زیر ده میلیون تومان نیست.

تا قبل از شوک‌درمانی‌های سال ۹۷، راهکار جایگزینِ همه‌گیری برای پر کردن شکاف هزینه‌های زندگی و دستمزد وجود داشت، البته شکافی که به اندازه‌ی امروز این اندازه عمیق و بیش از ۱۰ میلیون تومان نبود؛ آن زمان که قیمت خودرو معقول‌تر بود، کارگران می‌توانستند یک پراید یا تیبا بخرند، بعد از پایانِ کار روزانه در خیابان‌های پرتردد شهرها مسافرکشی کنند یا عضو اسنپ و تاکسی‌های اینترنتی شوند.

این فرصت قدیمی امروز چیزی شبیه یک «فرصت سوخته» است؛ برای کارگران جوان، «خرید خودرو» دیگر جزو محالات شده است؛ چطور می‌شود از بازار آزاد یک پراید ساده خرید و یا در طرح‌های ثبت نامی خودرو شرکت کرد وقتی باید ۱۰۰ میلیون تومان در حساب وکالتی بگذاری تا برای چند هفته و چندماه بلوکه شود و تازه این تمام پولِ مورد نیاز برای خرید نیست.

رضا الف، کارگرِ یک شرکت تولیدی در تهران است با چهار سال سابقه کار؛ می‌گوید چون من به نسبت بقیه‌ی همکارانم یک خورده قدیمی‌ترم، حق مسکن و بُن خواربار می‌گیرم و آخر هر ماه کارفرما لطف می‌کند و ۸ میلیون و ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار تومان به عنوان حقوق ماهانه به حسابم می‌ریزد؛ او به تازگی قصد ازدواج دارد اما به گفته‌ی خودش نه خانه دارد و نه ماشین.

رویای محالِ «ماشین‌دار شدن»!

رضا از رویای محالِ «ماشین‌دار شدن» می‌گوید؛ رویایی که دیگر به این سادگی رنگ واقعیت نخواهد گرفت:

«ما سه تا برادریم، یکی دانشجو و دوتا شاغل؛ پدرم بازنشسته است اما آن سال‌های ارزانی توانسته یک‌پژوه ۴۰۵ بخرد؛ حالا ما سه برادر، اشتراکی روی همین پژوی قدیمی اسنپ کار می‌کنیم، برادر دانشجو وقت‌هایی که کلاس و درس ندارد و ما دوتا عصرها به نوبت وقتی از سر کار برمی‌گردیم؛ تقریباً دو تا سه روز در هفته نوبت من می‌شود که تا ساعت ۱۲ شب روی ماشین کار کنم؛ پول این کارکرد را اگر بتوانم کنار می‌گذارم البته اگر این چندرغاز به دردی بخورد…»

به گفته رضا، «ماشین اشتراکی» این روزها تنها گزینه‌ی مردهای مجرد و متاهل بسیاری از خانواده‌هاست، یک خودرو که از قدیم‌الایام در خانه‌ها مانده و پدرها به پسرها قرض می‌دهند.

یک روز داغ ابتدای خرداد، وقتی سوار اسنپ می‌شوم، علی راننده‌ای که حدوداً ۳۰ سال دارد، همان بِ بسم‌الله از هزینه‌های استهلاک ماشین می‌گوید، پول لاستیک و بیمه و تعویض روغن و… که هر ماه بخش بزرگی از درآمد کار کردن را می‌بلعد؛ می‌پرسم ماشین مال خودت است؛ می‌گوید من چهار سال است یک شرکت تبلیغاتی سر کار رفته‌ام، چطور می‌توانم ماشین بخرم؛ این ماشین مال پدرم است که دیگر نمی‌تواند رانندگی کند؛ من عصرها کار می‌کنم یک قسمت از درآمد را برمی‌دارم و قسمتِ دیگر را به خانه می‌دهم…

کارگران جوان و حتی کارگرانِ پابه‌سن گذاشته‌ای که خودروی شخصی ندارند، در این بازار ملتهب و متورمِ امروز سخت می‌توانند به رویای ماشین‌دار شدن برسند؛ یک کارگر وقتی یک پراید یا تیبا یا نهایتاً یک کوییک ساده می‌خرد، هدفش رفتن به مسافرت و وقت‌گذرانی در اتوبان‌ها و بزرگراه‌ها نیست، نمی‌خواهد مثل بچه‌پولدارها لایی بکشد و کورس بگذارد! او قصدش از خرید خودرو، فقط فراهم کردن آب‌باریکه‌ای برای کمک‌خرجی است.

گزینه‌های دور از دسترسِ کارگران!

ببینیم امروز همین گزینه‌های طاهراً ساده، چقدر دور از دسترسِ کارگران حداقل‌بگیر ایستاده‌اند. فرض کنید قرار است در طرح ثبت نام خودرو در سامانه یکپارچه شرکت کنید، تا پیش از سال ۱۴۰۱، نیازی به پول گذاشتن در حساب وکالتی قبل از احراز شرایط نبود و کارگران حداقل می‌توانستند به سادگی ثبت نام کنند؛ اگر اسم‌شان درمی‌آمد، در صورتی که مابقی پول را نداشتند، حواله را به دیگری واگذار می‌کردند و کمی پول به دست می‌آوردند. حالا اما یک کارگر با ماهی ۹ میلیون حقوق از کجا ۱۰۰ میلیون تومان یعنی بیش از ۱۱ برابر حقوقش را بیاورد تا در حساب وکالتی بگذارد، پولی که حتی در صورت برنده نشدن چند هفته بلوکه می‌شود و قابل برداشت نیست؟!

با این شرایط به نظر می‌رسد کارگران از طرح‌های ثبت نام خودرو خط خورده‌اند؛ نه صد میلیون تومان را دارند و نه می‌توانند چند هفته یا چندماه این مبلغ را در حساب بگذارند و دست نزنند.

حالا می‌رویم سراغ خرید خودرو از بازار؛ قیمت‌های خودرو نهم خردادماه، چیزی شبیه قیمت‌های نجومی‌ست؛ پراید ۱۳۱ ارزان‌ترین خودرو به قیمت۳۵۰ میلیون تومان و تیبا ۳۸۵ میلیون تومان است.

۳۵۰ میلیون تومان برابر با سی و هشت ماه حقوق کارگر است؛ یعنی کارگر باید سه سال و دو ماه کل پولش را پس‌انداز کند تا بتواند یک پراید ۱۳۱ بخرد! درواقع گزینه‌ی خرید خودروی نو از بازار کاملاً منتفی‌ست.

به عنوان گزینه‌ی بعدی، به سراغ سایت‌های آگهی خودروی دست دوم می‌رویم؛ نهم خرداد، یک پراید ساختِ ۹۰ در این سایت‌ها بین ۱۶۰ تا ۱۸۰ میلیون تومان قیمت دارد، برابر با دو سال حقوق کاملِ یک کارگر که ۹ میلیون تومان دستمزد ماهانه می‌گیرد.

نتیجه:

پراید هم برای کارگران «لاکچری» شده

این عددها را که کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم پراید هم از دسترس کارگران خارج شده است؛ گزینه‌های خریدِ پراید همگی در تضاد با موقعیت مالیِ یک کارگر است؛ چرا یک کارگر زحمتکش نباید بتواند یک ماشین ساده و کم‌کیفیت بخرد؟ خانه‌دار شدن که مدتهاست امری محال شده، پرایددار شدن هم دیگر چیزی شبیه یک رویاست.

«طرح‌های مسکن برای کارگران نبود؛ حالا طرح‌های خودرو هم دیگر برای کارگران نیست»؛ فرامرز توفیقی (فعال کارگری) با بیان این جمله می‌گوید: واقعیت این است که دولت در فکر اینکه چه کسانی خودرو می‌خرند و چه کسانی نمی‌خرند نیست؛ همین دیروز ایران خوردو اعلام کرد به خاطر نبودن ارز تولید را فعلاً متوقف کرده‌ایم، دولت هم واکنشی نشان نداد؛ مساله اینجاست که به دلیل نداشتن پول و کمبود نقدینگی، به هر دستاویزی متوسل می‌شوند تا بتوانند پول مردم را در گردش بانکی نگه دارند و ذخیره کنند و با آن امور جاری کشور را بگردانند.

وی اضافه می‌کند: با این قیمت تمام شده‌ی خودرو و هزینه‌ی بالای آن، کارگر با درآمد هشت، نُه میلیون تومانی اصلاً نمی‌تواند به خرید آن فکر کند. با این حقوق‌ها اصلاً پس‌اندازی ندارد که در حساب وکالتی بگذارد و منتظر بماند اسمش دربیاید. بنابراین باید بگوییم، کارگر تا پریروز به خرید خانه نمی‌توانست فکر کند، تا دیروز به اجاره خانه در تهران نمی‌توانست فکر کند و امروز به خودرودار شدن –حتی پرایددار شدن- نمی‌تواند فکر کند.

و در آخر یک سوال عمده می‌توان طرح کرد؛ چرا در تدوینِ طرح‌های ریز و درشت گوناگونی که برای مسکن و این اواخر خودرو ارائه می‌دهند، استطاعت مالیِ ۶۵ درصد از جمعیت کشور – کارگران شاغل و بازنشسته- هیچ نقشی ندارد؛ کارگری که ۹ میلیون حقوق می‌گیرد حتی اگر مجرد باشد و کرایه خانه ندهد، پس‌انداز ماه و سالش «صفر ریال» است؛ او که در خرج‌های عادی زندگی درمانده، صد میلیون و دویست میلیون تومان را از کجا بیاورد که یک پراید دنده‌ایِ ساده بخرد؟

مشاهده خبر در جماران