چرا سیاستهای چین در قبال تایوان شکست خورده است؟/ بررسی ریشههای تاریخی نقش آمریکا در چالش ژئوپلیتیکی میان چین و تایوان
به غیر از حمله روسیه به خاک اوکراین که بیش از یک سال از آن میگذرد، دومین مسألهای که به نظم جهانی مرتبط و در سطح بینالملل بازتابهای زیادی دارد، مسئلهی وضعیت تایوان است.
به گزارش جماران، ماه گذشته در جریان سفر «سای اینگون» رئیس جمهور تایوان به آمریکا، شی جینپینگ؛ رئیس جمهور چین آمادگی ارتش این کشور را برای یک رویارویی واقعی خواستار شد. تنشها در شبه جزیره تایوان بعد از سفر سال گذشته نانسی پلوسی به تایوان دوباره افزایش یافته و این سفر در شرایطی انجام شد که روابط ایالات متحده با چین در بدترین سطح خود از زمان عادی سازی روابط میان واشنگتن با پکن در سال 1972 که به سفر نیکسون به چین انجامید قرار دارد.
شی جینپینگ؛ رئیس جمهور چین در واکنش به سفر سای اینگون به آمریکا با سخنرانی در تلویزیون رسمی چین گفت: «ارتش آزادی بخش خلق چین باید تواناییهایش را ارتقا دهد به طوری که بتواند در سریعترین زمان، کاملترین و قاطعانهترین پاسخ را به موقعیتهای پیچیده بدهد و از تمامیت ارضی، حقوق و منافع ملی چین با قاطعیت دفاع کند.»
شرایط سیاسی روز به روز در منطقه شرق آسیا به ویژه دریای چین پیچیدهتر میشود و مشخص نیست که سرانجامِ آن در نهایت چگونه خواهد بود. بسیاری از تحلیلگران و استراتژیستهای جهان از «تله توسیتید» میان چین و آمریکا سخن به میان آوردهاند. نظریهای که برگرفته از جنگهای پلوپونزی میان دولت شهرهای یونان باستان، اسپارت و آتن است و مطابق آن فکر حتمی بودن یک جنگ میان دو قدرت چه بسا عامل اصلی بروز جنگ اجتناب ناپذیر میان آنها باشد. تایوان گویا قرار است بهانه تله توسیتید میان این دو قدرت جهانی باشد.
افزایش گفتمان درباره تله توسیتید و درگیری اجتناب ناپذیر میان چین و ایالات متحده کار را به آنجا کشاند که شی جینپینگ نیز در سال 2021 در یک سخنرانی ابزار امیدواری کرد که چین و ایالات متحده از این تله عبور کنند و درگیر جنگی اجتناب ناپذیر نشوند.
تایوان نمودی از رقابت جهانی ایالات متحده و جمهوری خلق چین در منطقه و حوزه نفوذ جغرافیایی-ژئوپلیتیکی چین است. سرنوشت تایوان به رقابت دو قدرت بزرگ اقتصادی-نظامی جهان گره خورده است و منطقه جنوبِ شرق آسیا و در سطح کلان (حوزه آسیا-پاسیفیک) به مهمترین حوزه تعیین کننده آینده روابط بینالملل و نظم جهانی تبدیل شده است؛ چرا که از طریق کنش قدرتهای هژمونی طلب در این منطقه، میتوان سیر روند تغییر و ثبات نظم جهانی در آینده نزدیک را دریافت و در سطحی منطقی و قابل قبول آن را پیش بینی کرد.
اما پرسش اینجاست که چرا تایوان برای چین به یک چالش اساسی و پر هزینه تبدیل شده است؟ چرا حکومت چین نمیتواند این چالش تاریخی را برطرف سازد؟
ژاپن در سال 1895، تایوان را اشغال کرد و تا زمان شکست در جنگ جهانی دوم و عقب نشینی از تایوان حدود 50 سال کنترل این جزیره را در اختیار داشت. با احتساب 50 سال اشغال تایوان توسط ژاپن و همچنین 78 سال زمان پس از 1945، اکنون 128 سال است که چین هیچ گونه سلطه، حاکمیت و نفوذی در تایوان ندارد.
تایوان متشکل از حدود 80 جزیره است که روبروی استان فوجیان چین و در حاشیه جنوب شرقی آن قرار دارد. بعد از جنگ جهانی دوم، چین درگیر جنگ داخلی میان گروههای مدعی حکومت بود. با روی کار آمدن مائو و عقب نشینی نیروهای ملیگرای چین که در جنگ جهانی هم پیمان ایالات متحده و در حال مبارزه با نیروهای ژاپن بودند، جنگ داخلی چین در 1949 با سلطه نیروهای کمونیستی پایان یافت.
مائو در تاریخ یکم اکتبر 1949 تأسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد. متعاقب آن نیروهای ناسیونالیست چین به رهبری «چیانکایشک» به جزیره تایوان گریختند و در آنجا دولت تشکیل دادند.
زمانی که مائو در حال تدارک حمله به تایوان و در هم شکستن نیروهای مخالف جمهوری خلق چین بود، جنگ کره آغاز شد. چین در سال 1950 در حمایت از پیونگیانگ برای سلطه بر شبه جزیره کره و عقب راندن نیروهای آمریکایی به سمت جنوب وارد جنگ شد و تایوان اولویت خود را از دست داد.
در سال 1972 نیکسون در یک اقدام تاریخی و در جهت عادی سازی روابط به چین سفر کرد و به 25 سال رابطه خصمانه میان چین و آمریکا پایان داد.
دیدار نیکسون با مائو را هیچ کس نمیتوانست تصور کند. مردی که یکی از ضد کمونیستترین دولتمردان تاریخ جنگ سرد بود، دست کسی را میفشرد که هرگز از مواضع ایدئولوژیک ضد امپریالیستی خود عدول نکرده بود اما تعقل و منطقگرایی بر فرقهگرایی ایدئولوژیک و سیاسی چیره شده بود. در آن زمان بود که نیکسون جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت.
با این حال از آن زمان، همکاری و رابطه آمریکا و تایوان تداوم یافت. اگرچه در دوره نزدیکی آمریکا به چین حمایتها از تایوان کمتر شد اما همکاری و حمایتهای به خصوص همکاری امنیتی هیچ زمانی متوقف نشد.
سال 1995 در پی درخواست رئیسجمهور وقت تایوان «لی تنگ هویی» برای صدور ویزای سفر به ایالات متحده به صورت مستقل، چین نیروهای نظامیاش را در استان فوجی مستقر کرد. همانطور که در زمان سفر سال گذشته نانسی پلوسی به تایوان با تحرکات نظامی و یک رزمایش دریایی و هوایی و همچنین موشکی به این تحولات پاسخ داد.
در ماه مه همان سال کنگره و سنای آمریکا قطعنامهای را صادر کرد که بر اساس آن دولت کلینتون میبایست به رئیس جمهور تایوان برای سفر به ایالات متحده ویزا دهد؛ مقامات چین با ادبیاتی کاملا خصمانه واکنش خود را نشان دادند اما سرانجام در ژوئن همان سال ویزای «لی» صادر شد، وی به منظور دیدار از دانشگاه «کرنل» چهار شب در ایالات نیویورک اقامت کرد.
هرچند که این یک سفر غیر رسمی بود، حکومت چین نتوانست مانع از این سفر شود. صدور ویزا برای رئیسجمهور تایوان به معنای به رسمیت شناخته شدن تایوان به صورت مستقل از چین برای آمریکا بود. در واکنش به رزمایشها و تحرکات نظامی چین، ایالاتمتحده به دستور کلینتون بزرگترین نیروی نظامی بعد از جنگ ویتنام را به آسیا فرستاد و در 19 دسامبر 1995 ناوگان هفتم دریایی ایالات متحده از تنگه تایوان عبور کرد.
سیاست شکست خورده چین در قبال تایوان!
اما واقعیتهای امروز جهان، نسبت به دهه قبل تغییر کرده است. شرایط کنونی جهان مانند دهه 1990 نیست. اقتصاد چین در دو دهه گذشته چندین برابر بزرگتر و به دنبال آن نیز نیروی نظامی گستردهتر و قویتری را برای چین فراهم کرده است.
از آغاز قرن 21 تلاش چین برای وابستگی اقتصادی تایوان به سمتی پیش رفت که تا حد ممکن تایوان در اقتصاد چین ادغام شود و هرگونه مقاومت و تقابل با چین به معنای خودکشی اقتصادی برای تایوان باشد. مبادلات تجاری مستقیم، سرمایهگذاریهای بندری به صورت دوجانبه و سفر میان طرفین روز بهروز بیشتر شد اما با افزایش پیوندهای اقتصادی، تفاوتها میان فرهنگ و ساختار سیاسی چین و تایوان بیشتر نمایان شد.
حال با گذشت چند دهه از این وقایع، چین تحرکات نظامی خود در منطقه را گسترش داده است. گویا چین روزه سکوت خود را شکسته و قصد دارد به گسترش حضور و نفوذ خود در مناطق پیرامونی دریای چین ادامه دهد. این کشور در سالهای اخیر حریم هوایی مشخصشده توسط تایوان که خط پرواز آدیز (ADIZ) نام دارد را نقض کرده و از آن عبور میکند تا شاید با تحریک تایوان به اقدامی غیر منتظره زمینه مداخله نظامی خود در این جزیره را فراهم آورد.
گذشته از مسائل فوق در طرف تایوان حمایت مردم تایوان از پیوستن و الحاق به چین (یک کشور- دوسیستم) در کمترین میزان ممکن در هفتاد سال گذشته از زمانی که ژاپن با شکست در جنگ جهانی دوم پس از 50 سال مجبور به خروج از تایوان شد، قرار دارد.
جو بایدن سال گذشته در نشست خبری عنوان کرد: «چین باید به خوبی بداند که ما سلطه و یا حمله آنها بر تایوان را نخواهیم پذیرفت و مطمئن باشند که قاطعانه به آنها پاسخ خواهیم داد.» با اینحال تلاشهای چین روز به روز شدت بیشتری یافته است و لفاظیهای میان مقامات چین و تایوان شدت گرفته است.
از آنچه پیداست، میتوان دریافت که واقعیتها در تناقض آشکار قرار دارند. ارتش چین نسبت به گذشته بسیار قدرتمندتر شده و در صورت نیاز چین به اعمال زور و اقدام نظامی اهمیت ندارد که مردم تایوان قصد و تمایلی برای الحاق به چین ندارند.
تایوان گلوگاه ژئوپلیتیکی چین
تایوان تنها صد مایل با چین فاصله دارد؛ برای مردم تایوان، این جزیره یک کشور مستقل است که هم ارتش مستقل دارد و هم دارای یک انتخابات آزاد است اما از نگاه دولت چین، تایوان یک استان از چین محسوب میشود که باید به اصل چین واحد احترام گذاشته و در چارچوب چین واحد و سیاستهای پکن رفتار کند.
این مسئله بر نقش چالشگر تایوان در تاریخ چین دلالت میکند. عدم سلطه و حاکمیت تاریخی چین بر این جزیره در بیش از یک قرن گذشته، شرایطی را به وجود آورده که چین را در حالت دوگانگی کاملا آشکار قرار داده است و به نظر میرسد که سرنوشت نهایی آن در یک بزنگاه تاریخی مشخص خواهد شد.
در سال 2005 میلادی، چین قانونی تحت نام «ضد تقسیم» را در پارلمان خود به تصویب رساند که بر اساس آن استفاده از زور و اقدام نظامی برای جلوگیری از استقلال یکجانبه علیه تایوان را مجاز دانست.
در سال 2014 جنبشی در تایوان تحت نام «گل آفتابگردان» با اشغال پارلمان تایوان به افزایش روابط اقتصادی و تجاری با چین واکنش نشان داد. شرکت کنندگان در این اعتراض همگی از نسل جوان تایوان بودند. به عقیده آنها چین با عنوان داشتن مسئله چین واحد در نهایت به دنبال الحاق تایوان به سرزمین خود است.
به نظر میرسد که رویکرد و استراتژی ادغام اقتصادی توسط چینیها برای رسیدن به اتحاد سیاسی با شکست روبرو شده است با انتخاب «سای اینگون» به ریاستجمهوری تایوان در سال 2016 ایده استقلال در میان مردم تایوان مستحکمتر شد و همچنین رخدادهای سال 2019 در هنگکنگ، تمایل مردم تایوان را برای استقلال، جدیتر کرد و با کمرنگ شدن احتمال اتحاد و یا الحاق تایوان به چین تنها گزینههای نظامی و تلاش برای انزوای تایوان برای چین روی میز مانده است.
گویا چین راهی جز اقدام نظامی برای جلوگیری از استقلال رسمی تایوان ندارد. بدون شک با بروز بیشتر اختلافات و تضادهای میان چین و تایوان آینده صلحآمیزی در انتظار دو طرف و متعاقب آن شرق آسیا نخواهد بود؛ چرا که چین روز بهروز تحرکات نظامی گستردهتری از خود به نمایش میگذارد و گویا به هر میزانی که چین قدرتمندتر شده، صبرش نیز کمتر میشود.
آمریکا؛ مداخلهگر اصلی شرق آسیا
آمریکا با به نمایش گذاشتن قدرتنمایی بزرگ نظامی و برنامهریزیشده در منطقه آسیا به اقدامات چین واکنش نشان میدهد و این پیغام را به چین مخابره میکند که «جلوگیری از حمایت ایالاتمتحدهی امریکا از تایوان برای چین بدون هزینه و به آسانی صورت نخواهد گرفت.»
دریاها مهمترین خط ارتباطی میان کشورها، ملتها و فضاهای جغرافیایی گسترده هستند. ایالات متحده با استفاده از قوانین کنوانسیون 1982 حقوق دریاها و حق کشتیرانی آزاد در دریاهای بینالمللی سعی در تداوم رسالت معاهده وستفالی و برقراری نظم بینالمللی مورد نظر خود دارد و بر خلاف تهدیدهای نظامی و خشم جدی چین درباره سفر نانسی پلوسی به تایوان، با آمادهباش نظامی و اعزام ناوگانهای نظامی خود و همچنین پرواز جنگندههای خود از ژاپن به مقصد تایوان و پشتیبانی هوایی از نانسی پلوسی به رفتار چین قاطعانه پاسخ داد.
استدلالهای تاریخی استقلال تایوان از چین
علاوه بر مسائل مطرح شده شواهد و استدلالهای دیگری بر تداوم این چالش تاریخی چین وجود دارد. تاریخی که ژئوپلیتیکِ کنونی چین را در موقعیتی حساس قرار داده است. بر خلاف تلاشهای چند دهه اخیر چین برای گسترش قدرت دریایی-اقیانوسی خود، این کشور در طول تاریخ یک قدرت دریایی نبوده و حوزه نفوذش حتی در دوره اوج امپراتوری بر محور قارهای-سرزمینی (بری) گسترش داشت. موقعیت جغرافیایی جاده ابریشم و مسیر آن گواه این ادعاست.
از این گذشته اکثر چالشهای سرزمینی چین در حوزه قارهای بود. دیوار چین برای جلوگیری از اقوام مهاجم شمالی به خصوص هجوم مغولها ساخته شد و موقعیت آن در قلمرو حاشیه شمالی بود نه جنوب که حوزه دریایی را شامل میشود.
به عقیده بسیاری از تحلیلگران غربی، به راستی که اگر تایوان جزئی از قلمرو سرزمینی چین است و مقامات چینی بر سر آن با کسی یا چیزی حاضر به گفتگو نیستند و بر چین واحد تأکید دارند، سفر نانسی پلوسی به تایوان چه پیغامی برای چین داشت؟ اگر مقامات آمریکایی به یکی از استانهای چین (برای مثال فوجیان که در همسایگی و نزدیکی تایوان قرار دارد) میرفتند، میتوانستند بدون اجازه چین و هماهنگی با مقامات این کشور به آنجا وارد شوند و به چنین اقدامی دست زنند؟
شبهاتی که در اینجا مطرح میشود این است که یا تایوان دارای استقلال از چین است که بیشترین شواهد تاریخی در حال حاظر تایید کننده این مسئله هستند؛ یا اینکه طبق ادعای مقامات چینی، تایوان جزئی از خاک چین است و مقامات آمریکایی با روابط مستقل خود با تایوان، حاکمیت دولت چین در قلمرو سرزمینی این کشور را به چالشی جدی کشانده و نقض کردهاند و عدم اقدام چین نسبت به مسئله نشان دهنده ضعف و شکست چین در حوزه جغرافیایی-ژئوپلیتیکی خود است. اگر نگاهی به نقشه جهان و محدوده دریای چین و موقعیت نسبی جغرافیایی تایوان و چین نسبت به یکدیگر انداخته شود همه چیز گویای مسئله خواهد بود.
سرنوشت و سیر روند تاریخی در یک قرن گذشته چین را محکوم به چشم پوشی از تایوان کرده است. اینکه تایوان در نهایت در چین ادغام شود یا توسط چین تسخیر شود و یا به استقلال نهایی برسد، به دو عامل جغرافیایی-سیاسی چین و تصمیم رهبران آن در آینده بستگی دارد. گرچه حمایتهای ایالات متحده از تایوان تا به امروز مهمترین عاملی بوده که چین با محاسبه سود و زیانِ حمله به تایوان از این مسئله چشم پوشی کند؛ اما محاسبات رهبران چین در آینده از اهمیت بالایی برخوردار است و همیشه احتمال تغییر این سیاستها وجود دارد.
شرایط منطقه به خصوص با توجه به تحولات ژئوپلیتیک اخیر و رشد نظامی و اقتصادی روز افزون چین و همچنین کوشش سایر کشورهای منطقه برای توسعه منابع انرژی و دریایی بدون توجه به حقوق دیگر همسایگان منطقه میتواند منجر به افزایش پیچیدگیها و چالشهای موجود بر سر قلمرو دریایی و تداوم منازعه میان طرفین شود و سایه آن بر رابطه و نوع رفتار همسایگان منطقه با یکدیگر تاثیرگذار خواهد بود.
علاوه بر این کشورهای فیلیپین، ژاپن، کره جنوبی، مالزی، سنگاپور و ویتنام نگرانیهای فزایندهای از تحولات و بروز چالشهای بیشتردر این منطقه را دارند؛ چراکه بروز هرگونه مناقشات و بر هم خوردن نظم عادی در دریای جنوبی چین بر اقتصاد و سرنوشت آنها اثرات جبران ناپذیری خواهد گذاشت.
مشاهده خبر در جماران