کدخبر: ۱۵۹۲۲۳۶ تاریخ انتشار:

آقازاده ای که شهادت را طلب می کرد

ششم اردیبهشت ماه سال ۶۳ بود، پنجشنبه بود و شب شهادت امام موسی کاظم علیه السلام و شب زیارتی سیدالشهدا(س)، قرار بر آن بود تا محفل عزای امام علیه السلام با دعای کمیل همراه شود. شیخ مهدی مهمان ویژه مراسم بود اما پیش از آن فرشته ها بزمی برای پیوستنش به جمعشان به راه انداخته بودند که بر مجلس رزمنده ها پیشی گرفت.

جماران ـ منصوره جاسبی: به مجلس شورای اسلامی راه یافته بود آن هم به نمایندگی از مردم تهران، از آنهایی بود که نان آقازادگی اش را نمی خورد و برای سرکشی به جبهه ها عازم می شد، البته نه برای گرفتن عکس یادگاری که برای حضور در جمعی دوست داشتنی از مخلص ترین یاران آخر الزمانی امام عصر(عج). او شهید حاج مهدی شاه آبادی بود که امام خمینی(س) شاگرد پدرش بود و به این شاگردی افتخار می کرد. امروز ششم اردیبهشت ماه، ملکوتیان بال کشیدنش به آسمان هفتم و 39 سال حضورش را در این جمع جشن می گیرند.

 

شیخ مهدی شاه آبادی در محضر پدری همچون آیت الله شیخ محمدعلی شاه آبادی پرورش یافت. این حضور از او یک انسان وارسته ساخت تا جایی که وقتی با حدود یک میلیون و دویست هزار رای به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد، نه تنها این نمایندگی او را از مردم جدا نکرد که وی را بیشتر به میانشان کشاند. تا تعطیلی یا پنج شنبه و جمعه ای دست می داد، خود را به جبهه می رساند تا قدری میان مردان خدایی این روزگار نفسی تازه کند و با انرژی ای مضاعف برای خدمت به خلق خدا بازگردد.

 

بانو خسروی، عروس ایشان در خاطره ای از همکاریش در خانه چنین روایت کرده است:

برایشان زن و مرد نداشت و همیشه سعی داشتند تا در کارهای خانه کمک مادر باشند، یک روز پیش از اعزام به جبهه بود و ماشین لباسشویی خراب، هیچ کس در خانه نبود، من بودم و آقاجان که ایشان برای اینکه زودتر کارهای خانه راه بیفتد مشغول درست کردن ماشین لباسشویی شدند.

مدتی که گذشت بسیار خسته شده بودند و من تصمیم گرفتم تا با آب پرتغالی گلویشان را تازه کنم. لیوانی آب پرتغال گرفتم و چون دست آقاجان کثیف بود، خودم آن را تا نزدیک دهانشان آوردم که نوش جان کنند و نگاه بسیار محبت آمیز آقاجان تشکری بود که از من کردند طوری که این نگاه تا عمق وجودم نفوذ کرد و هنوز هم مشتاق آن نگاه ایشانم.

کار تعمیر ماشین لباسشویی که به اتمام رسید، دیگر نزدیکی های ظهر بود و وقت نماز که هر دو برای نماز آماده شدیم و من با اجازه از ایشان، نمازم را اقتدا کردم و هنوز هم یادآوری آن آخرین دیدار و آخرین نمازی که با هم خواندیم برایم بسیار لذتبخش و شیرین است و این، احساس مرا دگرگون می کند.

 

آخرین دیدارش اما با دلاورمردان جبهه توحید به شکل زیر رقم خورد: 

چهارشنبه پنجم اردیبهشت ماه سال 63، جزایر مجنون انتظارش را می کشیدند. همین که پایش به خاک مجنون رسید، بچه ها دور و برش را گرفتند و می خواستند دستبوس باشند که او اجازه نداد و می گفت: اگر رزمندگان سر ناقابل ما را بخواهند تقدیمشان می‌ کنم و این سر در مقابل آن‌ها ارزش ندارد.

 

دقایق دویدنشان گرفته بود، انگار می خواستند هر چه زودتر ماموریتشان را به پایان برسانند. الله اکبر ظهر که فضا را عطرآگین کرد، رزمنده ها صف به صف ایستادند تا شیخ تکبیر بگوید. سجده شکر پایان نمازش اما به درازا کشید شاید می گفت: اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلاً فی سبیلک تحت رایة نبیک و ولیک مع اولیائک...  استغاثه ای که زود پاسخ داده شد اصلا شاید خود را به جبهه فرا خوانده بودند تا دعایش را به اجابت برسانند.

 

ادامه بازدید از جزایر مجنون به بعد از نماز جماعت واگذار شده بود. مجنون و هواپیمایی که با آتش رزمندگان سقوط کرده بود، مورد ارزیابی قرار گرفت. شب جمعه بود و زیارتی سید شهیدان حسین بن علی علیه السلام و دعای کمیل در مقر برگزار می شد. قرار بود شیخ مهدی خودش را برساند اما آسمانیان ندا سر دادند که وقت رجعت به سوی بی کرانه هاست. خمپاره ای ماموریت این رجعت را عهده دار شد. زمزمه دسته جمعی ملائک به گوش می رسید: ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.

 

برای امام پیغام آوردند که شیخ مهدی شاه آبادی به آرزویش رسیده است. ایشان دست به قلم شدند و پیام تسلیتی به مناسبت شهادت استادزاده خود در هفتم اردیبهشت 63 به یادگار گذاشتند. امام چنین از استاد خود و آقازاده شان شیخ مهدی یاد کرده اند: 

 

"بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

إناللّه‌ و إِنّا إلیه راجعون

با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزادۀ محترم،[1]جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاه‌ آبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة‌ اللّه‌، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‌ کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیم‌الشأن ایران، بویژه روحانیت عالیقدر، را سرفراز می‌ نمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاءاللّه‌ پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به اینجانب داشت، که با دست و زبان از عهدۀ شکرش برنمی‌آیم. از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‌آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم.

روح‌ اللّه‌ الموسوی الخمینی" (صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۴۰۷)

 

1 ـ آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه‌آبادی، پدر شهید مهدی شاه‌آبادی، از عارفان وارسته بود که امام خمینی سال ها از محضر ایشان کسب فیض کرده است.

 

مشاهده خبر در جماران