کدخبر: ۱۵۸۷۷۳۳ تاریخ انتشار:

گزارش جماران؛

جای خالی یک «اصولگرایِ منصف و میانه رو» دیگر/ نگاهی بر مواضع بدون روتوش و پرهزینه حسن غفوری فرد

در میان عکس ها و خاطرات برجای مانده از ابتدای پیروزی انقلاب که جستجو کنیم بعید است با چهره و اسم «حسن غفوری فرد» رو به رو نشویم. جوانی بدون تجربه سیاسی که به سرعت وارد عرصه عملیاتی سیاست شد و کوله بار سیاسی اش را روز به روز سنگین تر کرد و در نهایت در ۷۹ سالگی با رزومه ای سنگین از فعالیت سیاسی دار فانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران: برچسب اصولگرایی بر او زده شده بود، اما در رزومه کاری‌اش هم وزارت دولت میرحسین موسوی به چشم می خورد، هم معاونت دولت سازندگی آیت الله هاشمی رفسنجانی، هم مشاورت علمی در دولت سید محمد خاتمی. هم در لیست اصولگرایان مجلس قرار گرفته بود و هم ابایی نداشت که بی توجه به هزینه های سیاسی حرفش صراحتا بگوید سال ۸۸ به میرحسین موسوی رأی داده و سال ۹۲ به حسن روحانی.

همین خصوصیت ها و سوابق کاری از «حسن غفوری فرد» یک چهره میانه رو سیاسی ساخته بود. سیاست مداری که روز گذشته بعد از ۷۹ سال زندگی دار فانی را وداع گفت.

 

وقتی شاگرد برتر دکتر حسابی به صندلی وزارت رسید

 

روایت ها می گویند غفوری فرد دوران کودکی راحتی نداشت؛ او که طعم کار کردن را از 5 سالگی به خاطر نیاز مالی خانواده اش چشیده بود، تحصیل را رها نکرد و تا آنجا پیش رفت که نامش وارد لیست شاگردان برتر دکتر حسابی شد.

غفوری فردِ جوان، آنقدر در مدارج علمی پیش رفت تا پایش به دانشگاه کانزانس آمریکا باز شد و در فیزیک هسته ای مدارج بالای تحصیلی را طی کرد و بعد به ایران بازگشت.

سوابق مبارزاتی و سیاسی اما برای غفوری فرد در روزگاری که کشور درگیر تحرکات انقلابی بود دردسرساز شد و او نه تنها از کار در سازمان انرژی اتمی اخراج شد که حتی اجازه تدریس در دانشگاه را هم نیافت و کارش به زندان کشیده شد.

انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، غفوری فرد هم در کنار دیگر همراهان انقلابی اش پایه های نظام را یکی بعد از دیگری چیدند و خود او نیز از همان ابتدا مسئولیت های حساس سیاسی را برعهده گرفت.

او در توصیف آن روزها می گوید، « ما جوانان صفر کیلومتر تحصیل کرده‌ و کم تجربه بودیم اما شاد و پر نشاط و با روحیه انقلابی بودیم. »

استانداری خراسان رضوی را در سال 58 تجربه کرد و سال 60 از سوی مردم مشهد راهی مجلس شورای اسلامی شد، اما چند ماه بعد با پارلمان خداحافظی کرد و راهی دولت شهید باهنر شد تا صندلی وزارت نیرو را در اختیار گیرد.

مسئولیتی که در دولت آیت الله مهدوی کنی و مهندس میرحسین موسوی هم ادامه داشت. غفوری فرد اما تاکید دارد حضور آن روزهایش در مناصب برای کسب قدرت نبوده است؛ آنچنان که در خاطراتش می گوید، «من پس از انقلاب اگر به همان کار تدریس در دانشگاه‌ها ادامه می‌دادم درآمد بالاتری داشتم، اما با حقوق ماهی 7 هزار تومان ابتدا استاندار شدم و درسخت‌ترین شرایط که هم احتمال گروگان گرفته شدنمان وجود داشت و هم امکان ترور، پذیرفتم که وزیر شوم. در دولت آقای مهدوی‌کنی که به دولت «17 شهریور» معروف است، آقای هاشمی گفتند که هر کس مسئولیت بگیرد احتمال ترور او بالای 50 درصد است. یعنی ما در شرایطی عضو دولت شدیم که نمی‌دانستیم زنده می‌مانیم یا نه. به همین دلیل هم کسی فکر مال‌اندوزی نبود.»

دولت آیت الله هاشمی که روی کار آمد گرچه مُهر پایانی بر مسئولیت او بر وزارت نیرو زده شد، اما آیت الله نیز غفوری فرد را مناسب حضور در کابینه اش یافت و معاونت سازمان تربیت بدنی کابینه اش را به او سپرد.

سال ها بعد از حضور در دولت های مختلف غفوری فرد بار دیگر به پارلمان برگشت و در کنار دیگر نمایندگان مجلس پنجم بر صندلی نمایندگی مردم تکیه زد. او در لیست اصولگرایان مجلس هفتم(میان دوره ای) و مجلس هشتم نیز قرار گرفت و سال های حضورش در پارلمان را غنی تر کرد.

اما این تنها تحرک سیاسی غفوری فرد در چند دهه فعالیت سیاسی اش نبود. او دوبار نیز کاندیدای ریاست جمهوری شد. یک بار در مهر 1360 آن هم در شرایطی که آیت الله خامنه ای وارد میدان رقابت شده بود. او اما دلیلی جز کسب قدرت برای این کاندیداتوری داشت و در توجیه کاندیداتوری و رقابت با آیت‌الله خامنه‌ایِ گفته بود چون دشمنان شخصیت‌های ما را ترور می‌کنند من اگر ترور شوم اتفاقی نمی‌افتد، ولی وجود آقای خامنه‌ای ارزش‌مندتر است.

او سال 80 هم بار دیگر کاندیدا شد و مقابل رئیس جمهور وقت سیدمحمد خاتمی قرار گرفت، اما دومین حضورش با ناکامی همراه بود و با ۱۲۹ هزار و ۲۲۲ رای در میان ده کاندیدای آن دوره از انتخابات در رده ششم قرار گرفت.

 

حضور زودهنگام در فعالیت های حزبی

 

حسن غفوری فرد از جمله چهره های سیاسی بود که از همان ابتدا وارد تحرکات حزبی شد. در ابتدای شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تاسیس حزب جمهوری اسلامی از جمله چهره های حاضردر شورای مرکزی این حزب بود. او درباره نحوه حضورش در حزب جمهوری اسلامی گفته بود، «آشنایی من با آقای باهنر به سال 56 - 55 برمی‌گردد . زمانی که تازه از خارج از کشور بازگشته بودم و ایشان با منزل بنده تماس گرفتن و گفتند "من باهنر هستم و می‌خواهم از شما دعوت کنم به خانه من بیایید". من هم رفتم. ایشان فرمودند قرار است یک حزب سیاسی تاسیس نماییم (برای مبارزه با رژیم شاه) و دوستان ما من جمله آیت الله بهشتی شما را به عنوان عضو شورای مرکزی پیشنهاد نموده​ اند. من با کمال افتخار پذیرفتم و گفتم با تمام وجود در خدمت هستم. این حزب قبل از پیروزی انقلاب به شکل مخفیانه تشکیل شد لکن در اسفند 57 به طور رسمی اعلام موجودیت کرد ومن عضو شورای مرکزی حزب شدم».

او درباره منحل شدن حزب هم گفته بود، «من همان زمان احتمال می‌دادم که حزب جمهوری اسلامی به سرانجام نرسد. یک شب که با آقای باهنر در مسیر منزل بودیم ایشان نظر من را راجع‌به حزب پرسیدند و من گفتم به نظر من حزب جمهوری اسلامی مثل یک تیم فوتبال با حضور ستارگان جهان است که ممکن است از یک تیم درجه دو، گل بخورد! چون سازگاری و سنخیتی میان اعضای آن نیست. در این حزب از شهید عراقی و محمد منتظری با روحیه مبارزاتی حضور داشت تا نمازی و حداد که با مبارزه مسلحانه آشنایی زیادی نداشتند. من و مهندس موسوی هم از همان ابتدا در حزب با هم اختلاف داشتیم».

در سوابق حزبی او عضویت در حزب موتلفه اسلامی هم به چشم می خورد.

مواضع سیاسی بدون روتوش

اما نکته مهم در مشی سیاسی غفوری فرد به اذعان آنها که او را از نزدیک درک کرده اند و به استناد مواضعش در موضوعات مهم سیاسی، «میانه روی» و «اعتدال» بود.

غفوری فرد که در سال 76 در زمره حامیان ناطق نوری بود و حتی گفته بود رأی آوردن خاتمی او را متعجب کرده بود، سال 88 به میرحسین موسوی رأی داد و به خاطر حمایت نکردن از احمدی نژاد و علنی کردن رأیش به میرحسین بنا به روایت خودش هزینه سیاسی بسیاری داد، «رسما اعلام کردم به آقای مهندس میرحسین موسوی رأی دادم و زمانی که انتخابات تمام شد و می‌توانستم بگویم به آقای احمدی‌‌نژاد رأی دادم ولی در آن شرایط فکر کردم  باید به آقای موسوی رأی بدهم و این هم بعد از اینکه نتیجه انتخابات مشخص شده بود و آقای احمدی‌‌نژاد برنده شده و این را هم می‌‌دانستم که این حرف برای من هزینه سیاسی دارد».

او در جایی دیگر گفته بود، «آقای کروبی به نظرم برای ریاست جمهوری مناسب نبودند، ممکن است یکی برای مناصب بسیار مهمی مناسب باشد، ولی برای کار دیگری مناسب نباشد. بنابراین، تنها گزینه من مهندس موسوی بود و البته می‌توانستم رای ندهم. استدلال من هم این بود که من با ایشان اختلاف دارم، اما امام ایشان را تایید کرده‌اند و مهندس موسوی معروف بود به نخست وزیر امام. اختلافات فردی با تصمیم گیری های کلی درباره مصالح کلی نظام فرق بسیار دارد.»

اما این تنها جایی نبود که غفوری فرد بی توجه به تندروی هایی که علیه او می شد رأیش به کاندیدایی که مورد حمایت اصولگرایان نبود را علنی می کرد. او سال 92 هم در کنار اصولگرایان معتدلی قرار گرفت که حسن روحانی کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان را گزینه ای مناسب تر برای اداره کشور دید، «من به آقای روحانی رأی دادم و هر روز هم برای موفقیت آن دعا می‌کنم. امید من به موفقیت این دولت خیلی بیشتر از دولت‌های قبلی است و فکر می کنم آقای روحانی در شرایط بسیار خوبی در رأس قدرت قرار گرفتند و تا الآن هم موفقیت‌های خوبی داشتند و مردم به نوعی آرامش دست پیدا کردند».

او از جمله چهره هایی بود که علی رغم نقدهایی که به دولت روحانی داشت تا آخرین روزهای فعالیت دولت روحانی معتقد به حمایت از دولت بود و تاکید می کرد، « این شعارها که «دولت باید سقوط کند» نه مورد تایید رهبری است و نه مورد تایید اصولگرایان. انتقادات نباید به گونه ای باشد که مورد سوءاستفاده دیگران قرار گیرد. متأسفانه با نگاهی به اخبار رسانه های خارج از کشور می‌بینیم که از برخوردهای اخیر اصولگرایان سوءاستفاده شده و به نقل از نمایندگان مجلس ایران تیتر زده اند که وزیر امور خارجه «دروغگو» است. بنابراین، برخوردها باید سنجیده باشد. به عنوان نائب رییس جبهه پیروان خط امام و رهبری {از تشکل های اصلی اصولگرایان} عرض می کنم که وظیفه ما همیشه این بوده که در عین بیان انتقادات خود از دولت حمایت کنیم».

غفوری فرد که در روزمه سیاسی اش استانداری دولت شهید رجایی نیز به چشم می خورد آنقدر شهید رجایی را از نزدیک درک کرده بود که به صراحت مقایسه دولت احمدی نژاد با دولت شهید رجایی را زیر سوال ببرد و بگوید، « دولت احمدی نژاد از ابتدا هم در حقیقت هیچ شباهتی به دولت شهید رجایی نداشت. یک نمونه آن هم هماین سفرهای استانی رئیس دولت نهم و دهم بود که با تشریفات بسیاری برگزار می شد .شما ببینید که در این سفرها، این ها چه غذاهایی می خوردند، شهید رجایی چه غذایی می خورد. من خودم یک مصداقش را به عینه دیدم که یک شب ما را دعوت کردند نخست وزیری، گفتیم بالاخره یک دلی از عزا در می آوریم و حتما با غذای درست و حسابی از ما پذیرایی می کنند اما حدود ساعت 11 شب بود که دیدیم یک دیگ‌ از سپاه آوردند که داخلش کتلت بود و نان سنگک. این شام نخست وزیری بود اما من شام آقای احمدی نژاد را هم من خورده بودم. در جشن هسته ای ما را دعوت کرده بودند، من شاید در تمام عمرم غذا به آن خوبی کمتر خورده بودم و غیر از یکی دو بار در خارج از کشور شاید چنین غذای لذیذی نخورده بودم».

او شهید رجایی را بنیانگذار سفرهای استانی می دانست و عنوان کرده بود، « ایشان مفصل تر از آقای احمدی نژاد هم این سفرها را برگزار می کرد. احمدی نژاد تمام اعضای کابینه را می برد ولی شهید رجایی تمام اعضای کابینه و تمام استانداران را می برد. هر جایی هم که می رفتند بحث هتل و امثال این چیزها نبود. ما در استانداری سیستان و بلوچستان روی موکت خوابیدیم. رخت و تخت هم نبود. وقتی به استان خراسان آمدند ما آنها را خوابگاه بیمارستان قائم(عج) بردیم. وقتی شهید رجایی به خراسان آمد، از دفتر ایشان به من گفتند که برای استقبال هیچ کس را خبر نکنید. یک اتوبوس بگذارید که ما از  جاده خارج از شهر عبور کنیم و در شهر ترافیک هم اتفاق نیفتد».

 

هشدار به دولت مستقر در پاستور

حسن غفوری فرد سال 1400 هم از انتخاب سید ابراهیم رئیسی دفاع کرد، اما به سرعت نگرانی اش درباره آینده دولت را با توجه به کابینه چینش شده و برنامه ها و وعده های داده شده علنی کرد و نسبت به نحیف شدن سرمایه اجتماعی هشدار داد.

 

بزرگانی که به حاشیه رانده شدند

همین مواضع بدون روتوش و مشی میانه روی بود که روزگارِسیاسی را برای غفوری فرد در سال های پایانی عمرش برگرداند و او نیز کم کم در لیست السابقونی قرار گرفت که از سوی تندروها و مدعیان انقلابی تر بودن به حاشیه رانده شد آنچنان که طی سال های اخیر به جز معدود اظهارنظرها، کنش سیاسی خاصی از او به چشم نخورد.

فقدان یک چهره اعتدالی و میانه رو دیگر در روزگاری که تندروی و افراطی گری اوج گرفته است، شاید زنگ خطری دیگر را به صدا در آورد.

 

مشاهده خبر در جماران