یادداشت؛
روز پاسدار، جانباز و آزادگان مبارک
پایگاه خبری جماران: در آغازین روزهای ماه شعبان معظم، میلاد با سعادت، حضرت امام حسین، باب الحوائج ابوالفضل العباس و حضرت امام سجاد علیهم السلام، به ترتیب روزهای: پاسدار ، جانباز و آزادگان نام گرفته است، به همه بسیجیان، سپاهیان، ارتشیان، جانبازان، آزادگان و ایثارگران عزیز تبریک و تهنیت باید گفت.
صاحب این قلم که دوسال سربازی را از آذرماه 1358 تا آذرماه 1360 اغلب مناطق عملیاتی، میان برادران ارتشی، تیپ 84 خرم آباد ، گردان 182 ، دسته خمپاره انداز ، افتخار حضور داشته و بعد از انقضای خدمت سربازی ، چند مرحله نیز به عنوان طلبه در لشکرهای 25 کربلای مازندران ، 5 نصر خراسان و 31 عاشورای آذربایجان ، عملیات های مختلف ، کنار برادران سپاهی و بسیجی مفتخر بودم؛ فی الجمله از آنها اعم از ارتشی، سپاهی و بسیجی به جز صفا، صداقت، اخلاص ، ایثار ، فداکاری ، عشق ، ایمان و تقوا ، سراغ نداشته و ندارم.
آن روزها رزمندگان ، چقدر با هم یک دل و همنوا بودند، وقتی وارد اردوگاه ها ، موقعیت ها و مناطق جبهه و معرکه جنگ می شدی از کینه ، کدورت ، حسادت و خصومت شخصی خبری نبود، هرچه بود، از فضائل اخلاقی ، کرامت های انسانی و تجیلات رحمانی به چشم می خورد . همه سعی می کردند ، اولین نفری باشند که در خط مقدم حضور دارند و از میدان مین عبور کنند و بر سر این حضور و تقدم ، مسابقه و مشارطه می گذاشتند ، اما هنگام تقسیم غذا و سایر امکانات رفاهی ، آخرین نفر یا اصلا غایب می شدند. بعضی ها تا انتها معنا و مفهوم واژه ی « تصفیه حساب» را اصلا نفهمیدند و نخواستند بفهمند و در نهایت رفتند و شهید شدند.
در هشت سال دفاع مقدس ، اصطلاحات « جنگ ریاست » ، « تشنگان قدرت » ، « ثروت اندوزی » ، « چاپلوسی » و همینطور اصطلاح « حقوق های نجومی و املاک نجومی » ، « تهمت ، افترا و پرونده سازی علیه دیگران » کلمات و ترکیب هایی کاملا نا آشنا و ضد ارزشی بود ، لباس فرماندهان کهنه تر و خاکی تر از بسیجیان بود. میان فرماندهان و نیروها ، درجه ، رتبه و تشخصی وجود نداشت ، یک دیگر را فقط « برادر» صدا می زدند و اگر نیروی تازه واردی وارد لشکر و گردان می شد به سختی و تنها با سوال و کنجکاوی می توانست ، آن دو را از هم جدا کند.
فضای جبهه به قدری وسیع ، باز و سازنده بود ، همه اقشار را به یک اندازه درآغوش جای می داد ، بسیاری از جوانان با شکل و شمایل گوناگون و احیانا نامتعارف ، مثلا با شلوار لی و پیراهن آستین کوتاه و سبیل کلفت می آمدند ، ساخته می شدند ، سپس یک گردان ، گروهان و دسته را اداره می کردند ، چنانکه بسیاری از آنها پس از اتمام جنگ در عرصه های سازندگی از مدیران مسئولیت پذیر و پاسخگو شدند و حماسه های دیگر آفریدند.
گاهی به آن روزها فکر می کنم چقدر حسرت لحظات ، ثانیه ها و صحنه هایش را می خورم ؛ در جبهه برای ریا ، خودنمایی ، چاپلوسی ، بد بینی ، سوء ظن و سایر نفسانیات هرگز محلی از اِعراب وجود نداشت ، همه برای فداکاری و ایثارِ سر و جان آمده بودند. چفیه هایی که به سر و گردن می بستند ، تنها جهت خشکاندن عرق جبینشان بود ، البته هراز چند گاهی به حسب ضرورت با آن زخم های مجروحان و مصدومان را هم می بستند و اگر ماسک نداشتند هنگام بمباران شیمیایی خیسش می کردند و روی سر ، صورت ، دهان و دماغ می گرفتند یا چند تا را به هم گره می زدند به جای طناب ، از صخره ها و کمربندی های صعب العبور بالا می رفتند و...
اما امروز حسرت من از این ناحیه است می بینم برخی افرادی نامیزان آمدند و فرهنگ ارزش های حاکم بر کشور را که از دوران جنگ به یادگار مانده بود، تغییر دادند ... در مناظرات شب های انتخابات فرهنگ تهمت ، تفرقه و پرونده سازی علیه این و آن بنیان نهادند، چنانکه بعضی تشخص ها و ارزش های ظاهری را به تنهایی ملاک و معیار ارتقای رتبه و شرط پذیرش در مسئولیت ها تلقی نمودند ، بدون این که ظرفیت ها ، تخصص ها و صلاحیت های دیگر افراد را در نظر گرفته و ملاک و معیار گزینش ها قرار بدهند.
ما امروز بعد از 44 سال ، نیاز مبرم به فرهنگ حاکم بر جبهه ها داریم که از مکتب اباعبدالله الحسین ، فرزند و برادرش الهام گرفته بود .این که روزهای میلاد این سروران را به نام پاسدار ، جانباز و آزاده ثبت کنیم ، هرگز کفایت نمی کند بلکه بایستی درعمل پیرو آنها باشیم و به مکتبشان تأسی کنیم.
مشاهده خبر در جماران