ضیاء مرتضوی: اگر آقای هاشمی بود، برای حفظ آینده نظام چاره جویی میکرد؛ تلاش می کرد نقطه «امید به اصلاح» را در دل مردم زنده نگه دارد
آقای هاشمی انقلاب اسلامی را فرزند خود میدانست و قصه او با برخی دیگر درباره انقلاب و نظام، قصه مادر حقیقی و مادر ادعائی و نامادری بود و از همین منظر نیز به مسائل و مشکلات انقلاب و نظام مینگریست. او به واقع، پس از امام خمینی، بیشترین نقش را در دوران مبارزه و به ویژه پس از آن در شکلگیری و حفظ انقلاب و نظام داشت و از همین خاستگاه بیشترین دشواریها را نیز تحمل کرده و میکرد.
به گزارش جماران؛ روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: سید ضیاء مرتضوی از اساتید بنام حوزه علمیه قم و از فعالان فرهنگی کشور است که سابقه سردبیری فصلنامه حکومت اسلامی، مسئولیت مرکز تحقیقات علمی دبیرخانه خبرگان، مدیریت پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی و مدیریت دانشنامه امام خمینی را در کارنامه خود دارد و در سال ۱۳۸۵ به عنوان پژوهشگر برتر در حوزه دین انتخاب شد.
مرتضوی با توجه به ارتباط علمی و اندیشهای خود با آیتالله هاشمی رفسنجانی به دو سؤال مرتبط روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «اگر آیتالله هاشمی بود...» پاسخ داده است که نقطه نظرات ایشان را مطالعه میفرمائید.
***
۱- اگر آقای هاشمی در میان ما بودند...
پاسخ به این پرسش منوط به شناختی است که هر کسی درباره شخصیت فکری و سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی، رحمةالله علیه، و نیز عملکرد و رویه ایشان دارد. شناختی که این جانب از آقای هاشمی دارد، این است که او نگاهی جامع به اسلام و شریعت داشت و از یکجانبهنگری پرهیز میکرد. او تلاش کرده بود جایگاه هر یک از باورهای ایمانی و معیارهای اخلاقی و احکام شرعی را به درستی بشناسد و به هر یک به همان اندازه بها دهد. همین حقیقتنگری و تلاش برای ایجاد تعادل فکری در اندیشه و عمل خود، او را به تفسیری از دین و شریعت رسانده بود که میتوان از آن به اسلام اعتدالی نام برد.
از سوی دیگر، آقای هاشمی انقلاب اسلامی را فرزند خود میدانست و قصه او با برخی دیگر درباره انقلاب و نظام، قصه مادر حقیقی و مادر ادعائی و نامادری بود و از همین منظر نیز به مسائل و مشکلات انقلاب و نظام مینگریست. او به واقع، پس از امام خمینی، بیشترین نقش را در دوران مبارزه و به ویژه پس از آن در شکلگیری و حفظ انقلاب و نظام داشت و از همین خاستگاه بیشترین دشواریها را نیز تحمل کرده و میکرد.
با این نگاه کلی است که حدس بنده که در سالهای پایانی بیارتباط به ایشان نبودم و از گذشته نیز افکار و مواضع ایشان را دنبال میکردم، این است که اگر دست تقدیر «زمینی» یا «آسمانی» ایشان را از جامعه و کشور ما نگرفته بود، ایشان، به اندازهای که مجال مییافت و نااهلان و «هسته متصلب» قدرت، مجال میداد، هنر اصلی خود را در قضایای تاسفبار جاری، در نشان دادن واقعیات به مبادی تصمیمگیری در نظام و پرهیز دادن از خودفریبی نشان میداد، دوباره با تأکید بر حفظ اصل نظام، بر تن دادن به خواست مردم و کسب رضایت آنان تأکید میکرد، از همین خاستگاه و بهرغم هزینههایی که داشت، در برابر تندرویهای نااهلان و سوداگران داخلی و اغواگران و دشمنان بیرونی میایستاد، برای اصلاح روابط با دنیا همچون گذشته تلاش میکرد، جلو باندهای قدرت و منفعت، تا آنجا که میتوانست میایستاد، در راستای تفکر اعتدالی و جریان فکری اعتدال، به نظرم برای حفظ آینده نظام به صورت عام و مسئله رهبری آینده نیز به فکر چاره میافتاد، چنان که در آخرین اقدامهای خود بهرغم موانع زیادی که وجود داشت، در انتخابات خبرگان تلاش کرد وضع موجود آن بهبود یابد و او که بسان مادری حقیقی به واقع قدر انقلاب و نظام را میدانست، در هر حال امید خود را به اصلاح وضع موجود از دست نمیداد و تلاش میکرد با همراهی عاقلانه و مدبرانه با مردم، نقطه «امید به اصلاح» را در دل آنان زنده نگه دارد و برای دستیابی به آن، همچون گذشته هزینههای سنگین و فشارهای طاقتفرسا بر خود و نزدیکان خود را بر دوش میکشید و از جمله تا میتوانست جلو خونریزی و این همه صدمات را میگرفت؛ چنان که دور از ذهن نیست که در این راه و با توجه به تشدید محدودیتها که شاهد هستیم، خود ایشان نیز در حصر قرار میگرفت!
۲- خاطرهای از حکمرانی...
خاطرات مستقیم بنده از ایشان مربوط به سالهای پایانی عمر شریف آیتالله هاشمی و دیدارهای متعددی بود که به همراه برخی دوستان با ایشان داشتم و مجال بازگویی نیست. اما بهترین خاطرات بنده از دوران مسئولیتهای سنگین ایشان در زمان حیات امام خمینی و پس از آن، به خطبههای عالمانه و روشنگرانه و ماندگار و امیدوارکننده ایشان است که همیشه آن را دنبال میکردم و حتی برای شنیدن مستقیم آن که همزمان با نماز جمعه قم بود، گاه رادیو را همراه خود به نماز جمعه بردهام و چون نمیشد با رادیو داخل محل نماز شد، تا پایان خطبهها بیرون میماندم! اگر آن خطبهها با برخی سخنانی که امروزه حتی در مرکز کشور به عنوان خطبه جمعه گفته میشود، مقایسه گردد، اذعان خواهیم کرد که چرا بسیاری از افراد جامعه و طلبههایی مانند بنده منتظر بودیم که آقای هاشمی در نماز حاضر شود و در کسوت ریاست مجلس و فرمانده جنگ یا در جایگاه ریاست جمهوری سخن بگوید و آن همه روشنایی و امید به آینده بیافریند و امروز چگونه تنزل یافته است؟ این نقطه عطفی در تاریخ تشیع است که شخصیتی عالم، مبارز، خوشفکر، در کشوری بزرگ، در عالیترین مقامات سیاسی، نه در گوشه حجره و مدرسه بلکه در خطبههای جمعه، در برابر جهان، به صورتی عالمانه، هم مبانی کلی فکری و دینی مدیریت جامعه اسلامی را بیان کند و هم در همان راستا سیاستهای داخلی و خارجی کشور و اصول برنامههای خود را به ویژه در دوره سازندگی پس از جنگ تبیین کند. افسوس که قدر این سرمایه بزرگ به درستی شناخته و دانسته نشد و امروز در تاسف و بلکه تاثر فقدان او به سر میبریم. رضوانالله علیه وسلامه وبرکاته.
مشاهده خبر در جماران