کدخبر: ۱۵۷۶۴۱۴ تاریخ انتشار:

یادداشت؛

احمد مسجدجامعی: ایران از آن همه ایرانیان است؛ فوتبال بخشی از زندگی معمولی و سرمایه ملی ماست/ نهادهای رسمی در پی به دست گرفتن اقتصاد بخـش غیردولتی‌اند/ این وضعیت حتی معنای واژه ملی را تغییر داده اسـت

بی‌آنکه هنوز هیچ مسئولی تبریکی گفته باشد، عزیزی گل صعود ایران را به ثمر رساند. بزرگترین نگرانی آن روزها از قضا باز هم از ناحیه دستگاه‌های امنیتی و انتظامی‌ بود که شادی مردم را مخل‌ امنیت ندانند. برای مسابقه ایران با آمریکا در آن سال برای هر یک از سه حالت برد، مساوی و باخت سه برنامه‌ریزی کرده بودیم که حضور تیم ملی و غرور ملی و سرمایه اجتماعی ایرانیان آسیب نبیند. چون تیم ملی نماد ملت ماست.

به گزارش جماران؛ احمد مسجد‌جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات در یادداشتی در روزنامه سازندگی نوشت:

 در وضعیــت کنونی، ســرمایه هنوز هم زیربناست، سرمایه‌داران کم‌وبیش حرف اول را می‌زنند. از این روست که حتی نهادهای رسمی در پی به دست گرفتن اقتصاد بخـش غیردولتی‌اند. این وضعیت حتی معنای واژه ملی را تغییر داده اسـت. نمونه کوچک آن مدارس غیرانتفاعی اســت که پیشترها، آن مدارس را ملی می‌گفتند. یا مثال کتابخانه ملی تبریز یا رشـت که دولتی نبوده‌اند و کسانی از خیرخواهان برای گسترش علم وفرهنگ با هزینه خودشان آن‌ها را برپا کرده‌اند. 

آن کتابخانه‌ها از جنس کتابخانه ملی کنونــی نبود که پول و هزینه اداره آن را دولت پرداخت کند.به هر حال بحث ملی و ملیت بسیار گرفتار ابهام شده است. حال به تیم ملی برگردیم، تیم ملی یعنی کسانی از این سو و آن سوی ایران که با توانایی‌های شخصی‌موفق شده‌اند به بالاترین سطح ورزش در یک رشته راه یابند. چندی پیش کســی به علی دایی گفته بود که: با برنامه‌ریزی و اعتباری که به او اختصاص داده، این قهرمان ملی و جهانی در چنین جایگاهی ایستاده است. قهرمانی که کم کم به عرصه‌های پهلوانی وارد شده و مثال راسته آبمیوه فروشی‌های محل ما، حدفاصل شمال و جنوب پایتخت، مغازه خود را با عکس او و تختی آراسته‌اند. هر چند در سنین کودکی بودم اما به یاد ندارم از دولت مردان آن روزگار، کسی به تختی چنین طعنه‌ای زده باشد.او هم چنان پخته و سنجیده عمل میکرد که‌ جای کنایه‌ای باقی نمی‌گذاشت. بعدها که در تهران‌گردی، پرونده اداری تختی را در باشگاه راه آهن دیدم، او را از امتیازاتی که باید می‌گرفت، محروم نکرده بودند.تختی هم در تیــم ملی بود و قهرمان ملی و بعدها پهلوان ملی شــد. همچون همکار من در شـورای شهر، رسول خادم که اهل زدوبند نبود و ادای پهلوانی در نمی‌آورد. به هر حال زمانی که مسابقات جام جهانی در فرانســه برگزار می‌شد برای نخستین بار رئیس جمهور وقت، مسئولیت هماهنگی‌های فرهنگی، اجتماعی و رسانه‌ای تیم ملی فوتبال درمسابقات جام‌جهانی را به من سپرد. این خود بیانگر نگاه نویی به مساله ورزش و قهرمانی بود. 

تیم ملی هم از کردستان و آذربایجان و ترکمن‌صحرا و بوشهر و خوزستان و هر جای ایران استعداد درخشانی که با توان و تجربه بالا آمده را انتخاب می‌کنند. در آن دوره مســابقات همه مردم، یکدل و یکصدا، همراه ورزشکاران و هنرمندان و البته دولتمردان آن روز، پا به رکاب بودند که افتخاراتی بر افتخارات پیشین بیفزایند. مهمترین نگرانی، دخالت نیروهای امنیتی بود که در شور و شادی مردم در کوچه‌ها و خیابان‌ها وبوستان‌ها دخالت کنند و صحنه تلخی بیافرینند. وقتی در ورزشگاه ملبورن بازیکنان ما با زدن دو گلی که اولی کریم باقری به ثمر رساند با میزبان مساوی شدیم،زمینه ورود ایران به عرصه مسابقات جهانی را فراهم کردند. همه مردم یکپارچه فریاد می‌زدنــد:دوای هر مریضی، خــداداد عزیزی!

بی‌آنکه هنوز هیچ مسئولی تبریکی گفته باشد، عزیزی گل صعود ایران را به ثمر رساند. بزرگترین نگرانی آن روزها از قضا باز هم از ناحیه دستگاه‌های امنیتی و انتظامی‌ بود که شادی مردم را مخل‌ امنیت ندانند. برای مسابقه ایران با آمریکا در آن سال برای هر یک از سه حالت برد، مساوی و باخت سه برنامه‌ریزی کرده بودیم که حضور تیم ملی و غرور ملی و سرمایه اجتماعی ایرانیان آسیب نبیند. چون تیم ملی نماد ملت ماست. در آنجا ما پیروز شدیم. گل نخست را حمید استیلی با پاس زیبای جواد زرینچه به ثمر رسـاند و گل پیروزی را مهدی مهدوی‌کیا دروازه حریف جای داد و زن و مرد و کوچک، بزرگ همه ایران را درشب اول تابستان ۱۳۷۷ غرق در غرور و شادی و شادکامی این پیروزی نسل ما را به یاد مسابقه مشهور ایران و اسرائیل در ورزشگاه امجدیه در بهار ۱۳۴۷ انداخت که تیم ملی با دو گل پرویز قلیچ‌خانــی و همایون بهزادی، نتیجه را به نفع ایران رقم زد، چنان شور و شوقی کشور را فرا گرفت که جوانان کلیمی هم درمحله عوداجلان یا به تعبیر زنده یاد دکتر ناصر تکمیل‌همایون: اوداجلان؛ در آن شرکت کردند و سیاســی‌ترین مسابقه در تاریخ ورزشی ایران رقم خورد. در همین مسابقات اخیر در قطر هم با همه فراز و فرودها،تیم ملی نشان داد که نگران غم و شادی همه ایرانیان است. با آنکه می‌دانیم که چه محدودیت هایی وجود داشته و دارد. اما این بار یک اتفاق جدید افتاد. درسال ۱۳۷۷ نیروهای امنیتی هم در شادی مردم حضور داشتند ولی آنقدر حضور مردمی فراگیر بود که کسی آن‌ها راندید ولی این‌بار آن‌ها بیش از حدمعمول دیده شدند، رسانه‌های رسمی هم اصرار بر بزرگ‌نمایی حضور آنها داشتند اما از آن انبوه جمعیت و شادی جمعی فراگیر، چندان گزارشی نرسید و شاید رسانه رسمی از کنار آن عبور کرد.اینگونه برجسته کردن یکی و حذف دیگری هم تیم ملی و هم نگاه ملی نمی‌پسندد.

ایران از آن همه ایرانیان است و فوتبال بخشی ازهمان زندگی معمولی و سرمایه ملی ماست. به هر حال به بچه‌های تیم‌ملی خداقوت می‌گوییم. تیم ملی نماد ملی ماســت، تیم ملی را دوست داریم. امید که قهرمانان امروز، پهلوانان فردای کشورمان باشند.

مشاهده خبر در جماران