کدخبر: ۱۵۷۶۲۲۸ تاریخ انتشار:

تحلیل سعید حجاریان از حواشی حضور تیم ملی در جام جهانی: فوتبال غایب بود؛ اساساً خالی از اهمیت و معنا شده بود/ تصور حکمرانی کشور این است که ایدئولوژی بدیلی برای ملی‌گرایی و موجد همبستگی ملیست؛ این پروژه اثر معکوس داشته است

وضعیت تیم ایران را می‌توان با وضعیت رقبای‌‌‌‌‌‌‌اش مقایسه کرد که هیچ‌‌یک از درگیری‌های عینی و ذهنی پیش‌گفته را نداشته و ندارند. از قضا عوامل فوق‌الذکر موجب تقویت روحیه تیمی آن‌ها بود؛ فارغ از این‌که نتیجه یکی از بازی‌ها برای ایران متفاوت شد. اما چنین وضعیت‌هایی چرا حادث می‌شوند؟

به گزارش جماران؛ سعید حجاریان در یادداشتی در مشق نو نوشت: سه مسابقه‌ ایران در جام جهانی ۲۰۲۲ با تیم‌های انگلستان، ولز و امریکا نکاتی را مکشوف کرد که تا به‌ حال پوشیده مانده یا دست‌کم نمود بیرونی پیدا نکرده بودند. در مسابقه نخست هر کسی پرچم خود را داشت؛ پرچم الله نشان، پرچم بدون نشان، پرچم شیر و خورشید و پرچم‌ قومیت‌ها. در رویارویی با انگلستان شاهد بودیم عده‌ای از ‌جمله بازیکنان سرود جمهوری اسلامی را نخواندند، عده‌ای این سرود را خواندند و عده‌ای دیگر هو کردند. القصه، آنچه دیدیم تفرقه بود. در مسابقه دوم و سوم اوضاع تا حدودی تغییر کرد. به‌ جز تنوع پرچم‌ها –که در بازی نخست هم با آن مواجه بودیم- مشاهده کردیم بخشی از بازیکنان سرود جمهوری اسلامی را خواندند، برخی لب زدند و برخی نخواندند.

درباره حواشی فوتبال هم تصاویر، گزاره‌ها و انگاره‌های مهمی در حافظه ما ثبت شد. عده‌ای بدواً حضور ایران را در این مسابقات برنمی‌تابیند و آن را خلاف مروّت می‌دانستند، افرادی آن را فرصتی برای اعتراض می‌خواندند و شماری نیز از جدایی سیاست و ورزش می‌گفتند. در این بین مربی خارجی تیم ملی ایران هم بی‌نصیب نماند؛ او نیز متهم به سوگیری سیاسی و چشم‌بستن بر وضعیت جاری ایران شد. واقعیت آن است آنچه در این میان غایب بود، بازی فوتبال بود که اساساً خالی از اهمیت و معنا شده بود. رصد ضمنی محتوای فضای مجازی/حقیقی هم از انواع دوگانگی‌ها و پرسش‌ها بر سر موضوعاتی از این دست حکایت می‌کرد: آیا پیروزی تیم ملی ایران موجب خرسندی است یا خیر؟ آیا اخلاقاً شادی جمعی در غم ملی رواست یا خیر؟ و پرسش‌هایی از این دست.

وضعیت تیم ایران را می‌توان با وضعیت رقبای‌‌‌‌‌‌‌اش مقایسه کرد که هیچ‌‌یک از درگیری‌های عینی و ذهنی پیش‌گفته را نداشته و ندارند. از قضا عوامل فوق‌الذکر موجب تقویت روحیه تیمی آن‌ها بود؛ فارغ از این‌که نتیجه یکی از بازی‌ها برای ایران متفاوت شد. اما چنین وضعیت‌هایی چرا حادث می‌شوند؟

در جامعه‌شناسی تعبیری تحت عنوان «دین مدنی[۱]» بر پایه ناسیونالیسم وضع شده است. مراد از این واژه مجموعه نمادها، آیین‌ها، یادمان‌ها، مراسم‌ و… است که خاطره یک ملت را ساخته‌ و می‌سازند و اکثراً جنبه‌‌ شبه‌قدسی دارند. به‌عنوان مثال در ایالات متحده امریکا یعنی رقیب سوم ایران پرچم، سرود و یادمان‌هایی از جمله مجسمه آزادی، کوه راشمور، پیاده‌روی هالیوود و امثالهم در زمره نمادها قرار دارند. به این‌ها اضافه کنید مجموعه‌ای از موارد را که به رویداد یا شخصیت‌های تاریخی/مذهبی ارجاع می‌دهند از جمله پدران بنیان‌گذار، مسیح و حتی بعضی مشاهیر هنری. این موارد چنانکه گفته شد دین مدنی کشور امریکا را ساخته‌ و تدریجاً لایه‌ای از قدسیت هم یافته‌اند. در این کشور به‌محض نزول فاجعه یا بروز شادی جمعی، یکی از این عناصر برکشیده می‌شود. برای نمونه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر در قراری نانوشته سردر عموم خانه‌های امریکایی‌ها به پرچم‌ کشورشان مزیّن شد تا به‌نوعی روح ملی‌گرایی آن‌ها زنده بماند. البته، در همین کشور زمانی‌که دین مدنی به‌شکلی غیرطبیعی و دفرمه پدیدار ‌شد شعاری مانند «MAKE AMERICA GREAT AGAIN» به‌وجود آمد که سویه فاشیستی داشت.

از زاویه‌ای دیگر می‌توان به بعضی کشورها اشاره کرد که جز پرچم و سرود، متاع پراهمیتی ندارند و معمولاً سراغ نمادهای دولت‌ساخته مانند تولد/مرگ پادشاه، مناسبات خاندان سلطنتی و یا ابتکارات مبتنی بر سرمایه‌ می‌روند. از جمله این کشورها می‌توان به بحرین، امارات متحده عربی و یا حتی عمان اشاره کرد.

اما درباره دین مدنی در ایران چه می‌توان گفت؟ واقعیت آن است دین مدنی کشور ما بسیار ضعیف است. نمی‌دانم اگر همین امروز پیمایشی صورت بگیرد چند درصد از ایرانی‌ها در منزل‌شان پرچم کشور را نگهداری می‌کنند؟ یا سرود ملی را در حافظه دارند؟ در میان مراسم‌ نیز تنها «چهارشنبه‌سوری»، «نوروز» و «عاشورا» برجسته و خودجوش هستند و جنبه کارناوالی دارند و سایر آن‌ها –که جنبه تبلیغی پررنگ دارند و عموماً از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنند- دولت‌ساخته هستند. نقطه‌ای که ایران را برجسته می‌کند آثار باستانی آن است که باز هم سایه دولت به‌طرق مختلف بر سر آن سنگینی می‌کند؛ نمونه‌ای که هر ساله در زادروز کورش و تحفظ نسبت به بازدید از برخی اماکن تاریخی مشاهده می‌شود. به‌عبارتی ارکان دین مدنی ما یا تماماً دولت‌ساخته هستند یا سایه سنگین ایدئولوژی دولت بر سر آن‌ها احساس می‌شود. از آن سو، دین رسمی نیز به‌‌دلیل استفاده سوء بسیار نحیف شده است. به عبارتی کشور ما در وضعیتی قرار گرفته‌ است که دست‌اش تؤامان از فوائد و کارکردهای دین رسمی و دین مدنی تهی شده ا‌ست.

در خاتمه باید گفت، تصور حکمرانی کشور بر آن بوده است که ایدئولوژی و سایه‌افکنی آن می‌تواند بدیلی برای ملی‌گرایی و موجد همبستگی ملی باشد حال آن‌که این پروژه اثر معکوس داشته است. اگر ایران در دوره‌ای مستعمره کشوری بود آنگاه می‌شد به تشکیل دین مدنی قوی امید داشت؛ همچون اتفاقی که در هند رخ داد. اما در میهن ما که همواره و به‌درستی «استقلال سرزمینی» یکی از ارکان آن محسوب شده و مدنیّت‌اش نیز در بحرانی‌ترین مواقع با نشانه‌هایی از جمله «غارت نشدن کاخ‌ها از سوی مردم انقلابی» نشان داده است، این وظیفه به نهاد دولت محول شده که تاکنون از انجام آن بازمانده است. یکی از نمونه‌های مشهور این ناکارکردی «یوز ایرانی» است که سرنوشت‌‌اش پیش‌روی ماست.

مشاهده خبر در جماران