کدخبر: ۱۵۷۴۸۵۶ تاریخ انتشار:

در حال به روز رسانی...

واکنش‌ها به خداحافظى احمد زیدآبادى از سیاست

عبدالله گنجى، مدیرمسئول روزنامه همشهری نوشت: زیدآبادی مخالف مبنایی ج.ا و منتقد روشی اپوزیسیون برانداز است. ما با او که اساس را قبول ندارد بارها گفتگو کردیم (در رسانه، دانشگاه، سیما) اما کسانی که صرفا اختلاف روشی با او دارند صدها فحش رکیک نثار خود و خانواده اش کردند. تا جایی که ترک نوشتن و تحلیل کرد. لطفا محکم بمان.

به گزارش جماران؛ احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «لحظۀ خداحافظی!» نوشت: بازتاب مطلبی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشتم، مرا نسبت به آیندۀ این کشور از هر جهت روشن کرد؛ گرچه پیش از آن هم، برایم کم و بیش روشن بود.

از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوزِ جنسی، بخشی از واکنش افرادی بود که در فضای مجازی و غیرمجازی به حمایت از آقای اسماعیلیون نثارم کردند.

من این سرزمین را سرزمین عطار و سنایی و مولوی و خیام و حافظ و سعدی می‌دانستم. هرگز فکر نمی‌کردم بخشی از مردم این سرزمین روزی به این نقطه برسند. حالا که رسیده‌اند، دیگر جای حضور من نیست. به هر حال، من هم از پوست و گوشت و خون و عصب ساخته شده‌ام. فشارها از همه سوست و من چنان تنها و غریب مانده‌ام که مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح می‌دهم.

این لحظه، لحظۀ خداحافظی من با سیاستی است که می‌خواهد با این شیوه و روش پیش برود. من این صحنه را ترک می‌کنم، چون هیچ رگی در وجودم با آن سنخیت ندارد و با سرتاسرش بیگانه‌ام.

از این به بعد، بر نوشتن کتاب‌هایم متمرکر می‌شوم و در این کانال نیز فقط در بارۀ تاریخ و امور انتزاعی می‌نویسم و کلامی از آنچه در این کشور می‌گذرد و خواهد گذشت، نخواهم نوشت. این تصمیم برگشت‌ناپذیر است.

اگر ممنوع‌الخروج نبودم و پاسپورت داشتم، برای مدتی به یاد دوران شکوفایی فرهنگ ایران، به سمرقند یا بخارا می‌رفتم و یا راهی عراق می‌شدم و به یادِ لحظه‌های غربت و مظلومیت علی در جوار مسجد کوفه ساکن می‌شدم.

با این همه، من عاشق وطنم هستم. برایش دعای خیر می‌کنم و این تنها کاری است که فعلاً از دستم برمی‌آید.

 

واکنش‌ها به خداحافظى احمد زیدآبادى از سیاست

عبدالله گنجى، مدیرمسئول روزنامه همشهری: زیدآبادی مخالف مبنایی ج.ا و منتقد روشی اپوزیسیون برانداز است. ما با او که اساس را قبول ندارد بارها گفتگو کردیم(در رسانه، دانشگاه، سیما)اما کسانی که صرفا اختلاف روشی با او دارند صدها فحش رکیک نثار خود و خانواده اش کردند.تا جایی که ترک نوشتن و تحلیل کرد. لطفا محکم بمان.

وحید یامین پور، معاون وزیر ورزش و جوانان:  آنچه از فحاشی و تهدید در این روزها جناب زید‌آبادی را رنجانده، ما از سال۸۸ تا الان از طرف برخی هم‌قبیله‌ای‌های او تجربه کرده‌ایم. حالا دشمن مشترک داریم؛ کاش ایشان هم تحمل کنند. ‌بودن امثال ایشان به رفع انسداد کمک میکند. ‌سیاستِ نیست‌انگارِ بی‌رحم است که اینچنین گفتگو را ممتنع میکند.

 

عطاءالله مهاجرانى، وزیر پیشین ارشاد:

دریغ است که احمد عزیز ننویسد !

‌به روایت جلال الدین بلخى:

‌گفت از بانگ و علالاى سگان

‌هـیچ واگردد ز راهى کاروان؟

‌یا شب مهتاب از غوغاى سگ

‌سست گردد بدر را در سیر تگ؟

‌مه فشاند نور و سگ عوعو کند

‌هر کسى بر طینت خود مى تند

‌نیست خفاشک عدوى آفتاب

‌او عدوى خویش آمد در حجاب

‌به امید حضور احمد !

***

روزنامه فرهیختگان: احمد زیدآبادی که پیش‌تر شعارهای رکیک برخی در دانشگاه شریف را اینطور توجیه کرده بود که «فحش باد هواست» و دلیلی برای ناراحتی یا اقدام طرف مقابل نمی‌دانست حالا خودش گرفتار جماعت برانداز فحاش شده و چنان به ستوه آمده که نوشته «مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح می‌دهم»

 

ائتلاف علیه قلدری

 علی سرزعیم، تحلیل گر اقتصادسیاسی نوشت:

همه چیز از یک نامه شروع شد از احمد به حامد! اخیرا احمد زیدآبادی تحلیل گر شناخته شده سیاسی مطلبی خطاب به حامد اسماعیلیون نوشت. و در مورد تاثیر حوزه عاطفی-روانی به کنش سیاسی نکاتی یادآوری کرد.

جدای از درستی یا نادرستی نامه زیدآبادی اما نامه کاملا مودبانه و محترمانه نوشته شده بود و پیامی اخلاقی را منتقل می کرد اما حجم بی سابقه ای از فحش و ناسزا و حتی تهدیدات جانی و ناموسی متوجه آقای زیدآبادی شد تا جایی که عطای ابراز نظر در مورد مسائل سیاسی روز را به لقایش بخشید و اعلام کرد که دیگر در مورد مسائل سیاسی روز مطلبی منتشر نمی کند.

همه کسانی که با سیاست ایران آشنا هستند می دانند که احمد زیدآبادی سالها به خاطر فعالیت سیاسی نامقبول از دید حکومت به زندان افتاده، به تبعید محکوم شده و فرزندانش سال‌ها طعم تلخ دوری از فرزند را چشیدند. لذا قطعا بخشی از حکومت نبوده و نیست ولی چه چیز موجب شد تا وی که عمری را صرف سیاست کرده به سکوت پناه ببرد؟

دلیل چیزی جز فشار روانی مخالفان و تهدیدات مرتبط با آن نبوده است. او از طرفی به خاطر حکومت به سکوت کشیده شد اکنون از طرف مردم به سکوت کشیده است. 

 نتیجه در هر دو حالت یکی است. حذف یک صدا از سپهر گفتگوی ایران! 

 آنچه در این مورد رخ داده است دقیقا مصداق چیزی است که اصطلاحا «قلدری در فضای مجازی» (cyberbulling/onlinebulling)  گفته می شود. هر نوع تهدید فیزیکی، کلامی، عاطفی، جنسی که در ادامه بیان یک دیدگاه توسط برخی افراد در فضای مجازی، شبکه های اجتماعی یا به شکل مستقیم به گوینده مطرح شود «قلدری در فضای مجازی» خوانده می شود. 

کشورهای توسعه یافته تلاش می کنند تدابیری حقوقی علیه این اقدام خصوصا در مدارس و سازمانها فراهم کنند. هدف از این کارها ترساندن افراد از بیان دیدگاه است نه نقد آنها.

روشن است نقد دیدگاه‌های مختلف نه تنها اشکال ندارد بلکه امر پسندیده‌ای است ولی بسیاری تحت عنوان نقد، مسخره کردن، تحقیرکردن، شایعه ساختن، تلاش برای بایکوت کردن اجتماعی فرد و گاه آزاردادن مانند منتشرکردن اطلاعات خصوصی فرد، تهدید خانواده پا را فراتر از نقد می‌گذارند و تلاش می‌کنند هزینه طرح برخی دیدگاه‌ها را چنان بالاببرند که کس دیگری جرات نکند چنین مطالبی را علنا منتشر کند. به بیان دیگر «قلدری در فضای مجازی» دقیقا در نقطه مقابل «آزادی بیان» قرار دارد و طنز داستان آنست که برخی ضمن آنکه ادعا می‌کنند می‌خواهند دایره آزادی بیان را در ایران گسترش دهند، از این روش خبیثانه استفاده می‌کنند تا فضای طرح دیدگاه‌های مخالف با آنها تنگ و تنگ تر شود. 

روشن است که وقتی آزادی بیان تهدید و تحدید شود وظیفه همگان است که آژیر هشدار را بشنوند و به شکل متحد در برابر آن موضع بگیرند زیرا اولین و مهمترین قربانی محدودشدن آزادی بیان با استفاده از «قلدری در فضای مجازی» حقیقت است که دود آن به چشم جامعه می‌رود. وقتی جامعه نتواند نظرات افراد مستقل و آزاداندیش را -درست یا غلط- بشنود در تصمیم‌گیریهایش به خطا می‌افتد و گاه نه‌تنها به اهداف بالاتر نمی‌رسد بلکه ای‌بسا هزینه‌های غیرمتعارفی را نیز متحمل شود. 

قلدری در فضای مجازی منحصر به این مورد خاص نیست و شکلهای ظریف‌تری هم دارد که بسیار فراگیر است. هر وقت فضای اجتماعی طوری شد که یک دیدگاه توانست آزادانه نظر خود را مطرح کند ولی صاحبان دیدگاه مخالف معذّب بودند که نظر خود را بیان کنند از ترس آنکه به آنها انگ‌های مختلف زده نشود، باید بدانیم که فضا برای قلدری فراهم شده است. 

تجویز راهبردی:

۱)به خودمان یادآوری کنیم آزادی یعنی آزادی مخالف. 

۲)هر وقت احساس کردیم در گروه‌های شکل گرفته در فضای مجازی یک دیدگاه به راحتی می تواند نظرش را بگوید ولی دیدگاه مخالف در بیان نظرات محدود است، باید فضا را شکست و دیدگاه مخالف را دعوت کرد که صحبت کند و نگذاشت کسی به صاحبان دیدگاه مخالف اهانت کند یا او را تهدید کند.

۳)هر وقت قلدری در فضای مجازی موجب شد یک شخصیت مستقل مثل آقای زیدآبادی چنان تهدید شد که نوشتن را متوقف کرد باید دیگر صاحبان فکر و اندیشه به میان آیند و فارغ از اینکه با آقای زیدآبادی هم نظر باشند یا نباشند، از او در برابر تهدیدات و هتاکیها حمایت کنند زیرا اگر امروز این تهدیدات متوجه آقای زیدآبادی شده است، فردا گریبان دیگر متفکران مستقل را خواهد گرفت.

۴)به خودمان و دیگران یادآوری کنیم اگر امروز من آزادی دیگران را پاسداری نکنم، دیر یا زود حرمت آزادی من نیز شکسته خواهد شد. 

۵)چه با احمد موافقیم چه با حامد. فرقی نمی کند. از زیدآبادی بخواهیم به کنش سیاسی و گفتگوی آزاد ادامه دهد و این عرصه را ترک نکند حتی اگر با او مخالف باشیم. 

۶) قلدری از هر سو از جامعه یا حکومت را غیرقابل قبول بدانیم.

 

تکمیل می شود...

مشاهده خبر در جماران